جمعه 9 آذر 1403

داستان اجتماعی «من نویسنده این کتاب نیستم» به کتابفروشی‌ها آمد

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
داستان اجتماعی «من نویسنده این کتاب نیستم» به کتابفروشی‌ها آمد

کتاب «من نویسنده این کتاب نیستم» نوشته مصطفی عظیمی فر توسط انتشارات سیب کال چاپ و روانه بازار نشر شد.

کتاب «من نویسنده این کتاب نیستم» نوشته مصطفی عظیمی فر توسط انتشارات سیب کال چاپ و روانه بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «من نویسنده این کتاب نیستم» نوشته مصطفی عظیمی فر به‌تازگی با قیمت 150 هزار تومان توسط انتشارات سیب کال چاپ و روانه بازار نشر شده است.

عظیمی فر در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به اینکه این کتاب یک داستان بلند اجتماعی و فلسفی است گفت: برخلاف دو رمان قبلی، «هزار سال پس از پاییز» و «هر خودی همیشه تنهاست» که درونمایه‌ای عاشقانه و طنز داشتند در این داستان تمرکزم را بیشتر روی بیان و انتقال مفاهیم به مخاطب قرار داده‌ام.

وی با اشاره به اینکه این کتاب بر پایه گفت‌وگوی ادبی پیش می‌رود، افزود: اوج این گفت‌وگوها را می‌توان در میانه کتاب، وقتی نویسنده با یک تخته سنگ در پایین تپه آشنا می‌شود دید و به‌رغم زبان ساده و حجم متوسط، در دل خود نکات آموزنده دارد و هر کدام می‌تواند تأثیر مثبتی روی زندگی و نگرش مخاطب داشته باشد.

این نویسنده درباره سومین اثر خود گفت: در دنیای امروز که متأسفانه سرگرمی‌های زیادی مثل دنیای مجازی و بازی‌های الکترونیکی و... بسیاری از جوانان را از کتاب و کتابخوانی دور کرده‌، بهتر است مختصر و مفید نوشت و بهای بیشتری به بیان مفاهیم داد. تا بتوان تأثیرات مثبت بیشتری را روی مخاطب گذاشت.

وی افزود: داستان یک نویسنده است که تصمیم می‌گیرد بهترین مکان را برای نوشتن پیدا کند. او جستجو را آغاز می‌کند تا این‌که به بام شهر می‌رسد و در آن‌جا با یک تخته سنگ آشنا می‌شود. تخته سنگ که از پیش می‌داند نویسنده قصد دارد کتابی بنویسد با او همراه می‌شود و آن دو سرانجام موفق به خلق کتاب می‌شوند. با این نوع نامگذاری نیز قصد داشتم بگویم اگر انسان گوشی برای شنیدن داشته باشد حتی از اجسام بی‌جان هم می‌تواند، درس‌های مهم و مفیدی برای بهتر زندگی کردن بگیرد.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«دفتر را بستم و بار دیگر نگاهی به دشت انداختم. همان‌طور که در ابتدا حدس زده بودم، تخته سنگ بهترین مکان را برای ایستادن انتخاب کرده بود.

در گذشته بارها برایم سوال پیش آمده بود: بهترین مکان دنیا کجاست؟

اندکی اندیشیدم و خیلی زود به جوابی مناسب رسیدم: بهترین مکان دنیا جایی است که انسان یقین داشته باشد به آنجا تعلق دارد و تعلق داشتن یعنی مفید بودن...

آری، ما هر جا حضورمان مفید باشد یعنی به آن مکان تعلق داریم؛ اما اگر حضورمان زیان بار باشد، اسیر عدم تعلق خواهیم شد. پس هر جا باعث زیان شدیم، یعنی به آن مکان تعلق نداریم. مثال عدم تعلق و زیان را می‌توان در رابطه انسان و کره زمین دید. آدم‌ها با تخریب محیط زیست، باعث زیان‌های جبران‌ناپذیری به زمین و جانوران شده‌اند. این همان عدم تعلق است. آری، ما سال‌هاست با رفتارمان باعث شده‌ایم تا دیگر به سیاره خود تعلق نداشته باشیم».