شنبه 10 آذر 1403

درباره نسبت جمهوری اسلامی با «غرب ستیزی»

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
درباره نسبت جمهوری اسلامی با «غرب ستیزی»

در نقد یادداشتی در سایت الف با عنوان «جنبشی که دیگر جنبش نیست» گفته شده در این یادداشت نظام جمهوری اسلامی در پی غرب ستیزی معرفی شده و همین غرب ستیزی است که سبب پیاده شدن ایران از قطار پیشرفت شده است.

نقد دیگری حاوی این مضمون بود که اگر غرب را نفی می کنیم، پس چرا سالهاست با شیطانی ترین دولت آن یعنی آمریکا و یا نمایندگان آن مذاکره می کنیم.

در پاسخ به این نقدها ابتدا لازم به گفتن است که دشمنی اگر مطلق و ناظر به تمام متعلقات یک تمدن باشد پذیرفتنی نیست. اما می توان نسبت به پدیده ای شوم مانند اسراییل که ذاتا زاده شر است دشمنی مطلق و همیشگی داشت. به بیان دیگر، هر چند می توان تصور کرد روزی هرچند بسیار دور، دولتی در آمریکا بر سر کار بیاید که دست از تخاصم با انسانیت و سواستفاده از حقوق بشر و بدتر از همه حمایت از رژیم کودک کش و غاصب قدس بردارد اما دولت اسراییل به سبب آن که فاقد تاریخ طبیعی و راستین و نیز حقانیت حداقلی تأسیس است مشمول دشمنی مطلق است.

نگارنده یادداشت منتشر شده در سایت الف از غرب‌ستیزی مطلق دفاع نکرده است بلکه با رویه رسمی - سیاسی آن، آن هم به نحو رایج که اتفاقا دشمنانه و تخاصم‌گرا به نحو نژادی و ذات‌گرا و یا غیرعقلانی است می‌ستیزد و از جنبش دانشجویی در سطح جهانی هم چنین انتظاری رفته و هم چنین عملکردی مشاهده شده است.

غرب ستیزی استلزامی با نفی مطلق یا نقی تمامیت و همه جزییات غرب ندارد. این به هیچ روی عقلانی نیست. چنانکه با تخاصم‌گرایی مطلق مخالفان نظام جمهوری اسلامی ایران نیز باید مخالفت کرد. اینان در مواجهه خود حاضر به دیدن یا گفتن هیچ نقطه مثبتی در نظام نیستند. این دشمنی با آرمان حقیقت و معیاربودن عقل ناسازگار است.

از یک سو نظام اسلامی را در تمامیت آن و به‌طور جوهری به غرب‌ستیزی متهم می‌کنند و از طرفی دیگر برخی مدعی می‌شوند که نظام، التقاطی است. جالب است مدعای اول و دوم بعضا هم توسط مذهبی‌ها و هم غیرمذهبی‌ها عنوان می‌شود. متجمدین مذهبی یا سنت‌خواهان که با اسلام سیاسی مخالف‌اند، نظام را التقاطی می‌پندارند و برخی مدعیان کم‌دانش طرفدار نظام همنوا با مخالفان نظام تصور می‌کنند انقلاب اسلامی با تمام دستاوردهای غرب و در یک کلام امر مدرن مخالف است. در حالی که انقلاب اسلامی عمدتا با سیاست و سپس فرهنگ مادی غرب مشکل دارد نه با دستاوردهای علمی و تکنیکی آن.

برخی مانند صادق زیباکلام استکبارستیزی نظام را همان ادبیات مارکسیستی می دانند. او می گوید اگر پوسته‌ی این استکبارستیزی را بتراشند، زیر آن مارکسیسم است (حین سخنرانی در همایشی در دانشگاه تهران که نگارنده در آن حضور داشت). در حالی که حق‌طلبی و نفی ظلم نزد اسلام واضح تر از آن است که حاجتی به احتجاج داشته باشد.

در پاسخ به اتهام «نفی مطلق غرب»، برخی مانند عبدالحسین خسروپناه در الگوی حکمی‌اجتهادی، غرب‌گزینی انتقادی را به جای غرب‌گرایی و غرب‌ستیزی (مطلق) مطرح می‌کند. می‌توان الگوی حاکم بر نظام و رهبران آن را همین دانست؛ الگویی که طرز مواجهه خردمندانه، اصیل و انسانی و در عین حال اسلامی و ایرانی با غرب است.

آنچه برای انقلاب اسلامی اصالت دارد، درستی و کارایی (با توجه به ضرورت پیشرفت عمومی) است. با تهذیب، عناصر نامطلوب و نادرست در دستاوردهای علمی غربیان حتی المقدور بیخته می شود.

انقلاب اسلامی هرگز نافی علم مدرن با خاستگاه غربی نبوده است. اما دست‌کم غایت به‌منزله هدف و غایت به‌منزله نهایت را در مقایسه با فضای غالب غرب متمایز می‌بیند. ایده‌آل این است که روش تتبعات علمی خود را متمایز از روش های غربی کنیم؛ امری که تا اینجای کار توفیق مطلوبی در آن نداشته‌ایم.

به تعبیر نگارنده، نسخه‌های مدرن انکار مانند سنت‌گرایی استاد سیدحسین نصر و نسخه‌های مدرن‌انگار مانند آنچه مخالفان نظام دینی می‌گویند، نمی‌تواند نسخه پیشرفت جمهوری اسلامی و ایران باشد.

حکایت اندیشه سیاسی شیعه به تعبیر «عطاالله رفیعی آتانی» مانند یک دو امدادی است؛ تأسیس حوزه قم توسط حائری یزدی اقدامی زمینه‌ای برای تشکیل حکومت توسط امام بود. یا اینکه وقتی علامه طباطبایی احکام اسلام را اجتماعی می داند، همه‌وهمه زمینه تشکیل حکومت توسط امامی بود که می گفت همه اسلام، سیاست و حکومت است. باوجود این‌ها، اندیشه امام از آنجایی که عمل‌گرایانه و اجتماعی سیاسی و مسئول ساختن جامعه است، اندیشه‌ای نیست که غرب را با تمام آنچه بوده و هست نفی کند؛ اندیشه‌ای نیست که علم، تمدن و پیشرفت را انکار کند.

رهبر معظم انقلاب هم به‌عنوان ادامه‌ی سنت تفکر شیعی و به‌عنوان قهرمانی در تمثیل گفته شده (دو امدادی) ارتقا دهنده‌ی اندیشه امام راحل بوده‌اند. چنانکه در سازگارکردن دوگانه‌هایی مانند «آرمان و واقعیت»، اصول و اصلاح (اصولگرایی مصلحانه)، مدیریت و انقلاب (مدیریت انقلابی)، مدیریت و جهاد (مدیریت جهادی) بر غنای اندیشه سیاسی شیعه و حضرت امام (ره) افزوده اند.

چنانکه گفته شد، امام راحل بر مبنای سنت صدرایی و آنچه از پیشینیان الهام بخش‌اش به او رسیده بود، نظریه پردازی زمانمند، به هنگام و البته خلاقانه‌شان را بیان کردند. این نظریه درست به سبب بوم‌بینی - به تعبیر رفیعی آتانی - (در عین گرایش انسانی و جهانی در مفاهیمی مانند مستضعفان عالم) توسط مردم با بیشترین اقبال ممکن روبرو شد و سایر رقبای نظری مانند ملی‌مذهبی‌ها و مارکسیست‌ها را شکست داد.

بر اساس آنچه گفته شد، اتهام التقاط نیر به اندازه اتهام غرب ستیزی دور از واقع است. تأکید می‌شود امام در ادامه اندیشه سیاسی شیعه و بر قله‌ی این مسیر بود که حکومت اسلامی را تبیین و تأسیس کرد.