دستگاه دیپلماسی با سیاست تنشزدایی به دنبال فرار از صحنه نباشد / طوفان الاقصی تلفیق مظلومیت و اقتدار است
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، پس از گذشت 80 روز از عملیات طوفان الاقصی و شروع جنگ فلسطین با رژیم منحوس صهیونیستی، بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر بیانیهای در این خصوص صادر کرد. متن این بیانیه به شرح زیر است: «دو ماه و نیم از شروع حادثهی غزه دارد میگذرد. این حادثه یک پدیدهی بینظیری در تاریخ اخیر دنیای اسلام است؛ در تاریخ اخیر شاید در این یک قرن اخیر ما دیگر شبیه...
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، پس از گذشت 80 روز از عملیات طوفان الاقصی و شروع جنگ فلسطین با رژیم منحوس صهیونیستی، بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر بیانیهای در این خصوص صادر کرد.
متن این بیانیه به شرح زیر است:
«دو ماه و نیم از شروع حادثهی غزه دارد میگذرد. این حادثه یک پدیدهی بینظیری در تاریخ اخیر دنیای اسلام است؛ در تاریخ اخیر شاید در این یک قرن اخیر ما دیگر شبیه این حادثه نداریم؛ حادثهی فوقالعادهای است، حادثهی بینظیری است. چطور بینظیر است؟ از دو سو، از دو سمت، این حادثه بینظیر است. از سمت رژیم صهیونیستی این حادثه بینظیر است؛ چرا؟ برای اینکه هرگز اینجور سفاکی، اینجور جنایتگری، اینجور خونخواری در این دورهی تاریخیای که اشاره کردم دیده نشده؛ اینجور کودککشی، اینجور بمبِ سنگرشکن را روی سر بیماران بیمارستانها انداختن، اینجور بیرحمی، اینجور خباثت، بینظیر است و دیده نشده؛ این از طرف رژیم صهیونیستی. از طرف مقابل، از طرف مردم فلسطین و مبارزان فلسطینی [هم] اینجور ایستادگی، اینجور صبر، اینجور مقاومت، اینجور دشمن را دیوانه کردن دیده نشده. مردم غزه، مبارزان غزه، مثل صخره، مثل کوه، ایستادهاند؛ این چیز مهمی است. آب نمیرسد، غذا نمیرسد، دارو نمیرسد، سوخت نمیرسد آب نمیرسد! [اما] ایستادهاند و تسلیم نمیشوند خیلی مهم است.» مقام معظم رهبری | 1402/10/02 80 روز است که از قیامُ لله مردم فلسطین در پی سالیان متمادی ظلم و جنایت میگذرد. طوفان الاقصی که دیگر صرفاً نام یک عملیات نیست؛ و تبدیل به اسم رمزی شده است که ذات خفتهی شرافت و انسانیت را بیدار میکند! آیینهی تمام نمای حق علیه باطل، اسلام در برابر کفر و تلفیق مظلومیت و اقتدار در جنگ مردم فلسطین با رژیم غاصب صهیونیستی هر فردی را به سوی خویش فرا میخواند؛ آنجا که مرز لشکریان مسلمین و شیاطین از یکدیگر متمایز میگردد. در چنین نبردی که فیذات مبنای خلقت بوده و نزاع شرک و کفر علیه حق و حقیقت است مگر میشود بیموضع بود؟! مگر میشود آن را صرف دعوای دو کشور بر سر منافعشان تلقی نمود؟! آن هم نه در جنگی برابر بلکه در نبردی که کودکانش با دستهای بسته در قنداق و جوانانش با خونهای پاکشان علیه ابزار آلات نظامی پیشرفته صفآرایی کردهاند. با چنین تعابیری کشورمان، جمهوری اسلامی، به عنوان علمدار ادبیات اسلام و حمایت از مستضعفین و مبارزه با مستکبرین آیا توانسته است استقرار جدی در این نزاع داشته باشد؟! انقلاب اسلامی با هدایت معمار بزرگش امام خمینی (ره) خاستگاه ایجاد تمدنی ضدغربی و تماماً زیر سایهی اسلام بوده و بزرگترین آرمانش را اهتزاز پرچم «لااله الا الله» بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری میداند. تمدنی که حق و حقیقت را در تضاد با دنیای مادیگرایانه تعریف کرده و ارزش خود را بر محور انسان و ذات پاکش ترسیم میکند. با چنین نگاهی عطش درونیاش برای ایجاد آن، نه تنها خودش را به روزمرگی نمیرساند؛ بلکه دیگران را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. جمهوری اسلامی که مبنایش را بر چنین اصلی پایهگذاری کرده و مکتبش را در مبارزه و ستیز با تمدن غربی و نگاه مادیگرایانه استوار کرده است؛ هیچگاه نمیتواند ساکن و ساکت باشد؛ چرا که اساساً تا دنیا را در جهت تمدن اسلامی - انسانی که میپندارد تغییر ندهد، به هدف انقلاب خود نرسیده است؛ و گویی فردی تشنه است که در پی رفع تشنگیاش حتی در پی سراب هم میدود چه برسد به اقیانوسی از آب! چنین حکومتی همیشه در پی خلق و استفاده از چنین موقعیتهایی است تا بتواند آرمانشهر خود را بسازد؛ و این عطش خاموشی ندارد و زندگیاش را فدای آن میکند. سردار دلها حاج قاسم عزیزمان به درستی این مکتب را فهم کرده بود. فردی که شب و روزش را برای خلق چنین حقیقتی سر میکرد و بنیانگذار جبهههای مقاومت است که امروز توان آن را پیدا کرده به تنهایی در مقابل کفر و باطل صفآرایی کند. اما ما چه کردهایم؟! و کجا ایستادهایم؟! آیا توانستهایم مکتب انقلاب را از سلیمانی و سلیمانیها بیاموزیم؟! در نزاع حق و باطل صرفاً نظارهگر بودیم یا اثرگذار در میدان؟! بذر ادبیات اصیل مقاومت که زاییدهی انقلاب اسلامی ایران است؛ حال بعد از سالها مجاهدتی که سردار دلها برای به بار نشستن آن کرده بودند، جوانه زده و طوفان الاقصی که یکی از ثمرات آن میباشد توانسته است موقعیتی را خلق کند که هر ذات پاکی را بیدار کند و در جایجای جهان هستی، صدای دعوتش را برساند. اما آیا جمهوری اسلامی ما توانسته است با استقرار مناسب از این موقعیت برای قدم برداشتن به سمت آرمانهایش استفاده کند یا دست روی دست گذاشته تا این واقعه عادی شود و در زمان نه چندان دور صدایش در پس مذاکرات و جلسات ناپدید گردد؟!
پس از شروع جنگ مردم مظلوم فلسطین با رژیم منحوس صهیونیستی دستگاه دیپلماسی دولت، سفرهای بیشماری را در جهت گفتگو با این موضوع انجام دادهاند؛ اما چه میشود گفت که گویی حضور یا عدم حضور جمهوری اسلامی و موضعش در این مسئله ظاهراً هیچ تأثیری در جنگ ندارد! همهی اینها در حالی است که کشور کوچک یمن که خود سالها درگیر جنگ بوده، برای خود مأموریت و استراتژی مشخصی را در جهت حمایت از جبهه مقاومت در غزه پیش گرفته و به معنای واقعی حضور و عدم حضورش در منطقه و تأثیرش در این جنگ به طور ملموس حس میشود و توانسته در راستای لطمهزدن به اقتصاد رژیم غاصب نقش جدی بازی کند. ولی متأسفانه در کشور عزیزمان ما هنوز در کشاکش بیانات وزارت امور خارجه و مجلس برای تحریم کالاهای منصوب به اسرائیل در کشور خود ماندهایم چه برسد به اثرگذاری در منطقه و میدان! دستگاه دیپلماسی که سیاست تنشزدایی و مدیریت شرایط را در پیش گرفته است دیگر توقعی نداشته باشد که محور جبهه مقاومت جمهوری اسلامی ایران تلقی شود! ادبیات تمشیت که گفتمان جایجای حاکمیت قوای سهگانه کشورمان شده است؛ در مسئلهی فلسطین مشخصاً باید خود را بازخواست کند؛ چرا که خون کودکان و شهیدان جبههی مقاومت برایش عادی شده و ویروس دلمردگی و ناامیدی را در فضای اثرگذاری در میدان، میان جامعه ایران فراگیر کرده است. با این رویه طبیعتاً باید شاهد تعرض و تجاوز به خطوط قرمز خودمان نیز باشیم؛ و تنها راه پاسخگویی به این گونه تعرضات صرفاً سکوت میباشد! کما اینکه شهادت سردار سپاه سید رضی موسوی گویی طبیعی بوده و تئوریزه میشود و صرفاً داد میزنیم که بگوییم موضع گرفتیم! و خروجی آنها ما را به طبلی تو خالی تبدیل میکند. وای بر ما و بر مسئولین ما که اگر هدف انقلاب و این سخن امام را فراموش کند: ملتهای مسلمان باید به فکر نجات فلسطین باشند و مراتب انزجار و تنفر خویش را از سازشکاری و مصالحه رهبران ننگین و خود فروختهای که به نام فلسطین، آرمان مردم سرزمینهای غصب شده و مسلمانان این خطه را به تباهی کشیدهاند به دنیا اعلام کنند و نگذارند این خائنان بر سر میز مذاکرهها، و رفت و آمدها، حیثیت و اعتبار و شرافت ملت قهرمان فلسطین را خدشهدار کنند.... نکند که اینان تصور کردهاند که گذشت زمان، سیرت و صورت جنایتهای اسرائیل و صهیونیسم را دگرگون ساخته است و گرگهای خونآشام صهیونیسم از فکر تجاوز و غصب سرزمینهای از نیل تا فرات دست برداشتهاند. مسئولین محترم کشور ایران و مردم ما و ملتهای مسلمان از مبارزه با این شجره خبیثه و ریشهکن کردن آن، دست نخواهند کشید و به یاری خداوند تعالی از قطرات پراکنده پیروان اسلام و توان معنوی امت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - و امکانات کشورهای اسلامی باید استفاده کرد و با تشکیل هستههای مقاومت حزب الله در سراسر جهان، فلسطین را از چنگال صهیونیستها خارج کرد. به خدای تعالی توکل کنید و از قدرت معنوی مسلمانان بهره بجویید و با سلاح تقوا و جهاد و صبر و مقاومت بر دشمنان حمله ببرید که «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم». اگر برای مسئولین کشور فهم نشده که انقلاب اسلامی اساساً برای قیام و بسترسازی آن پیدایش یافته است که خود جای بسیار تأسف دارد که به نام انقلاب در قوای سهگانه حاکمیتی بر مسند قدرت نشستهاند. اما اگر این فهم مکتبی وجود دارد پس چرا بر میدان و منطقه مستقر نمیشویم؟! مشخصاً استقرار در پس خود عقلانیت میطلبد، اما از طرفی با صرف نظارت و تنشزدایی فرق جدی دارد. مگر رهبر معظم انقلاب بر مواجهه اقتصادی با رژیم منحوس با کمک سایر کشورهای مسلمان اشاره نفرمودند؟ پس چرا امر، ولی تان را زمین گذاشتهاید و در پی مسائل دیگرید؟! به جای جلسات پرتکرار و بینتیجه به طور ملموس کاری کنید که حمایت از رژیم غاصب حتی برای کشورهای به ظاهر اسلامی هزینه داشته باشد! استقرار یعنی همین که اثرگذاریمان از جانب خود مردم مظلوم فلسطین حس شود؛ اگر اینطور بیندیشیم و عمل کنیم؛ نه تنها در میدان جنگ جهتدهی کردهایم؛ بلکه دیگر کسی جرئت نام بردن از جمهوری اسلامی را ندارد چه برسد دست به ترور عزیزانش بزند و از خطوط قرمزش عبور کند! وقتی دستگاه دیپلماسی چنین استقراری اتخاذ نماید؛ قطعاً برای آحاد مردم و گروههای مختلف نیز الهام بخش بوده و دیگر نباید ترسی از موافقت اجتماعی در افکار عمومی نیز داشته باشد.