دکتر مصدق
دکتر مصدق
معاون اول قوه قضاییه استعفای خود، از سمت معاون اولی قوه قضاییه را تقدیم رییس عدلیه کرد و استعفا از سوی حجتالاسلام والمسلمین محسنی اژهای مورد پذیرش قرار گرفت.
مصدق معاون اول قوه قضاییه از سمت معاون اولی قوه قضائیه استعفا داد.
اقتصادنیوز: رئیس قوه قضاییه ضمن پذیرش درخواست استعفا: اگر چه حضور شما در این منصب، در رسیدگی به پرونده مورد اشاره مدخلیت و تاثیری نداشته و نخواهد داشت، اما با توجه به درخواست حضرتعالی و نکاتی که مطرح کردید استعفای شما مورد پذیرش قرار میگیرد.
محمد مصدق معاون اول قوه قضاییه استعفای خود، از سمت معاون اولی قوه قضاییه را تقدیم رئیس عدلیه کرد.
معاون اول قوه قضاییه از سمت خود استعفا داد.
بنده دستم نه با خون آلوده است، نه با پول. اگر با پول بود حتما جناب دادستان اطلاع دارند و اگر با خون آلوده بود که گفته میشد و مطرح میگردید... آیا من نمیتوانستم در شانزهلیزه و یا در خیابانهای نیویورک قدم بزنم؟! پس چرا توی مملکتم هستم؟.. دستم به مال آلوده نیست بروید ببینید. نخستوزیر بودم اما زندگی کوچکی داشتم... از مال دنیا هم چیزی ندارم.
«مرگ رزم آرا، اما کسی را غمگین نکرد و او به تاریخ پیوست... انگار همان بیکس کش شد و کسی در سوگش سینهای چاک نداد و فغانی هم راه گلو سد نکرد.»
نگاهِ سال 57: لباسهایی به اسم مصدق تولید میشد که قیمت آنها ارزان بود و به لباس مصدقی مشهور بود، مردم از این لباسها زیاد میخریدند، چراکه کمکی میشد به بودجهی مملکت. اگر مصدق در آن موقعها به ما اسلحه میداد، کودتای 28 مردادی به وجود نمیآمد. نگاهِ سال 402: مصدق را فریبخورده میبینم که اگر سال 32 بر مسند قدرت میماند ایران مستعمره قدرتی دیگر میشد...
نگاهِ سال 57: لباسهایی به اسم مصدق تولید میشد که قیمت آنها ارزان بود و به لباس مصدقی مشهور بود، مردم از این لباسها زیاد میخریدند، چراکه کمکی میشد به بودجهی مملکت.... اگر مصدق در آن موقعها به ما اسلحه میداد، کودتای 28 مردادی به وجود نمیآمد./ نگاهِ سال 402: مصدق را فریبخورده میبینم که اگر سال 32 بر مسند قدرت میماند ایران به جای 57 از همان سال 32 مستعمرهی بیجیره و مواجب...
پدرم وصیت کرده بود که 30 تیر دفنش کنند... کنار شهدای 30 تیر در ابنبابویه... [به] شاه پیغام دادم که فلانکس همچین وصیتی کرد، گفته بود «نه همان احمدآباد خاکش کنید.» جا نداشتیم، همان ناهارخوری که همه ناهار میخوردیم با هم رفتیم وسط اتاق ناهارخوری را کندیم و همانجا امانت گذاشتیمش تو تابوت. روز یکشنبه 14 اسفند 1345 دکتر محمد مصدق در سن 87 سالگی درگذشت. دکتر غلامحسین مصدق فرزند ایشان که...
تا نام دکتر مصدق می آید همه یاد وجوه سیاسی خاصه نهضت ملی شدن صنعت نفت می افتند. مصدق اما در وجوه دیگر زندگی هم خاص و ممتاز بوده است. این 7 برش از زندگی او به بهانه 14 اسفند سالگرد درگذشت نخست وزیر ملی ایران انتخاب شده است...
پدرم وصیت کرده بود که 30 تیر دفنش کنند... کنار شهدای 30 تیر در ابنبابویه... [به] شاه پیغام دادم که فلانکس همچین وصیتی کرد، گفته بود «نه همان احمدآباد خاکش کنید.» جا نداشتیم، همان ناهارخوری که همه ناهار میخوردیم با هم رفتیم وسط اتاق ناهارخوری را کندیم و همانجا امانت گذاشتیمش تو تابوت.
آبادیان گفت: نویسنده «خواب آشفته نفت دکتر مصدق و نهضت ملی ایران» توضیح میدهد که ملیشدن نفت از نظر دکتر مصدق با تعاریف آمریکاییها متفاوت بود.
دکتر مصدق خطاب به هژیر گفت: «هژیر! تو شرف داری؟ انتخابات آزاد است؟» و بر سینهی او محکم نواخت. هژیر که در این ضربه به عقب رفت، دوباره پیش آمد، بار دیگر مصدق به سینهی او زد و جملهی «هژیر تو شرف داری؟ انتخابات آزاد است؟» را تکرار کرد. هژیر سکوت کرد و نامه و اسامی بیست نفر را که ما تهیه کرده بودیم نزد شاه برد...
کتاب «خواب آشفته نفت دکتر مصدق و نهضت ملی ایران» فردا یکشنبه 13 اسفند در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران معرفی و بررسی میشود.