شنبه 1 دی 1403

دیگر آن آدم سابق نمی‌شوی!

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
دیگر آن آدم سابق نمی‌شوی!

چه ضرورتی دارد یک تئاتر منولوگ که فقط سه بازیگر دارد در سالن بزرگی مانند تالار وحدت اجرا شود؟ با این سوال وارد سالن می‌شوم و منتظرم تا نمایش شروع شود. چند نفر با هم وارد می‌شوند و کسی که روی صندلی کنار من می‌نشیند، مرد حوانی است حوالی دهه سوم زندگی با دندان‌های خیلی سفید، بینی جراحی شده و سبک پوششی که تعداد صفرهای حساب بانکی‌اش را به رخ می‌کشد.

مرد جوان از راه نرسیده در حال جلب توجه است و شاید هم واقعا متحیر شده. تالار وحدت نظرش را جلب کرده و ضمن تعریف از عظمت و معماری داخلی تالار تاکید می‌کند که اولین بار است پا به این تالار گذاشته! دوستانش دعوتش کرده‌اند به دیدن «مالی سوئینی» و او هم فقط به خاطر صابر ابر آمده است. همه این حرف‌ها را بلند می‌زند. نمی‌فهمم مخاطبش من هستم یا آدم‌های ردیف قبلی یا ردیف بعدی. انگار دارد کشف مهمی را شرح می‌دهد، اضافه می‌کند: شما همه هنری هستید!

اصرار دارد تفاوت بین خودش با ما را به رخ بکشد و البته در میانه این اظهارات، پیام‌های صوتی ارسال می‌کند برای کسی که دارد چند حواله مالی را سر و سامان می‌دهد. نمایش شروع می‌شود و نگرانم که اظهار نظرهایش در حین نمایش به شکل زمزمه ادامه پیدا کند اما در سکوت فقط تماشا می‌کند. سکوتی که مدام عمیق و عمیق‌تر می‌شود. درجایی از نمایش متوجه می‌شوم که به جلو خم شده دستش را روی پشتی صندلی جلویی گذاشته و کاملا متمرکز چشم دوخته به تاریکی‌های وسیع و روشنایی‌های تعمدی در وسعت و عمق صحنه تالار وحدت. انگار به درک دنیای «مالی سوئینی» نایل آمده است؛ دنیای تاریکی که آدم‌ها و اشیا با جنس، صدا، بو و مزه شناخته می‌شوند و «مالی» سال‌هاست که با آن خو گرفته و خوشی‌های خودش را در این دنیا یافته یا ساخته است.

«مالی» با نابینایی راحت و خوشبخت است اما همسرش تصمیم می‌گیرد چشم‌های مالی جراحی شود و او تن می‌دهد به این خواسته همسرش. بعد از جراحی همراه با «مالی» که چشم‌هایش بینا شده، مرد جوان و تماشاگران نیز در معرض نورهای تند و روشنایی آزاردهنده جهان واقعی قرار می‌گیرند. «مالی» از دنیای تاریک اما آشنایش به جهان ناشناخته بینایی پرتاب شده و نمی‌تواند با دنیایی که در آن دیدن اشیا و آدم‌ها مقدور است، کنار بیاید. برای او جهان، شنیدنی، بوئیدنی و لمس کردنی بود و حالا پذیرفتن چهره‌ها و تصویرها اصلا برایش ساده نیست. او تجربه‌ای بازگشت‌ناپذیر را از سر گذرانده و ما به لطف فضاسازی، تاریکی و نور، بازی‌ها و مونولوگ‌ها در این تجربه با «مالی» سهیم شده‌ایم.

نمایش «مالی سوئینی» موهبت رنج را یادآوری می‌کند؛ رنج‌هایی که نه جهان‌بینی بلکه جهان شخصی و نیز خود ما را می‌سازند. دست زدن به آنها و تغییرشان، تجاوز به هویت و فردیت یک انسان تلقی می‌شود و از همین روست که همراه با روح «مالی»، روان ما نیز در هم می‌ریزد!

وقتی نمایش تمام می‌شود، وقتی همه برای تشویق می‌ایستند، مرد جوان ساکت است. به زحمت به سوالم درباره نمایش جواب می‌دهد؛ دیگر از آن یقین پیش از شروع نمایش خبری نیست؛ حس می‌کند فازش با نمایش یکی نبوده اما انگار بدش هم نیامده است. شبیه به کسی است که به ساحت متفاوتی قدم گذاشته. ساکت و مبهوت همراه با دوستانش از تالار خارج می‌شود، به سمت خیابان حافظ می‌روند بدون اینکه سعی در جلب توجه داشته باشد یا حتی در گفت‌وگوی دوستانش مشارکت کند. مرد جوان تجربه‌ای از سر گذرانده که دیگر همان آدم سابق نخواهد شد، مثل «مالی». فقط نمی‌دانم با دعوت به این نمایش، هویت و فردیتش را مورد هجمه قرار داده‌اند یا با تماشای این تئاتر رنجی بر او حادث شده که جهانش را تغییر خواهد داد... این ماجرا واقعی است و نمایش «مالی سوئینی» به کارگردانی مرتضی میرمنتظمی، بازی صابر ابر، الهام کردا و علی سرابی هر شب در تالار وحدت به صحنه می‌رود.

5757

کد خبر 1995587