رؤسای شهید عدلیه؛ از بهشتی تا رئیسی
اگر بگویم محاکم دادگستری و قوه قضائیه در میان سایر قوا و دستگاههای حاکمیتی، مهمترین نقش را برعهده دارد، سخنم به گزاف نبوده است.
کشور شاید بتواند چند روز یا حتی چند ماه بدون قوه مقننه و مجریه سرپا بماند؛ اما حتی یک روز نیز بدون وجود محکمه نمیتواند. اهمیت و قدمت این مسأله به میزانی است که وظیفه اصلی حاکم جامعه اسلامی در صدر اسلام نیز بر متمرکز بر وظیفه قضاوت و حل اختلافات بوده است. قوه قضائیه، نهادی است که فارغ از دنیای سیاست، همواره در کشور با وظایف تقریبا مشابه وجود داشته است و حکومت قوانین پیش از انقلاب و بعد از آن، در ماهیت کلی آن تغییری ایجاد نمینماید؛ گرچه برخی ساختارها متحول میشوند.
از این مقدمه که به نظرم بیان آن ضرورت دارد بگذرم میرسم به چهلمین روز شهادت آیت الله رئیسی که از قضا مصادف شده است با شهادت آیت الله بهشتی و هفته قوه قضائیه. نمیخواهم از خوبیها و محاسن شهید بهشتی یا شهید رییسی سخن بگویم. میخواهم از عنوان «شهید جمهور» آغاز کنم و به کلید واژه «مظلوم» در این دو شهید بزرگوار برسم.
آیت الله رئیسی را پس از شهادتشان رئیس جمهور شهید یا شهید جمهور نامیدند؛ این در حالی است که ایشان از آغاز جوانیشان مشغول به کار در قوه قضائیه بودند. از دادستانی تا ریاست قوه را به مدت بیش از چهل سال در قوه خدمت کرد. در واقع او نیروی قوه قضائیه بود و مأمور میشد در دستگاههای دیگر. گاهی آستان قدس و گاهی دولت؛ اما برخلاف شهید رجایی و بسیاری شهدای شاخص دیگر که محل خدمت اصلی شان را میشناسیم و به آن نام شناخته میشوند، نام شهید رئیسی عزیز با نامی جز عدلیه در نزد اذهان عموم باقی ماند. شاید همین وجه اصلی مظلومیت او باشد که رهبر انقلاب میگوید «دلم برای رئیسی سوخت».
شهدای انقلاب از سران نظام کم نبودهاند؛ اما عنوان «مظلوم» تنها برای دو تن استفاده میشود: شهید بهشتی و شهید رئیسی. رؤسای شهید قوه قضائیه که در هر حالت و هر زمان و مکانی امکان خدمت برایشان میسر بود، دریغ نمیکردند. به نظرم این وجه مظلومیت، ناظر بر قوه قضائیه است که بر افراد وابسته به آن نیز تعلق میگیرد. از افراد و اشخاص دارای ژست در قوه و بی عدالتی برخی قضات، نمیخواهم سخن بگویم. متعلق سخن من، نهاد قوه قضائیه است فارغ از حکومتها و دولتها؛ فارغ از زمان و مکان؛ فارغ از افراد متصدی پستهای آن. میگویید این مظلومیت در قوه قضائیه وجود ندارد؟ ابتدای سخنم گفتم شاید بتوانم بگویم قوه قضائیه مهم ترین قوه در حکومت است؛ اما چند نفر در میان حکومتیها و افراد عادی به این سخن قائلند؟ از بودجه قوه قضائیه تا ساختمانهای قدیمی و کهنه محاکم بگویم یا از مشغله کاری قضات و دادیاران با حقوق ناچیز بدون هیچ مزایایی؟ شاید بسیاری از افراد نام سخنگوی دولت و اغلب وزرای دولت را بدانند؛ اما چند نفر میدانند معاون اول و سخنگوی قوه قضائیه کیست و پیگیر امور تغییرات و اقدامات وی باشند؟
قوه قضائیه وظیفه مهم حل اختلاف مردم و رسیدگی به شکایات را بر عهده دارد تا امور قضایی مردم را مدیریت نماید و در انجام این وظیفه، با سیاست کمترین نسبت را دارد یا باید داشته باشد. به بیان دیگر بگویم نیروی انسانی قوه، آنقدر درگیر کارهای متنوع است که اصلا فرصت سیاسی کاری را ندارد و اصلا بازی سیاست را بلد نیست. او کار خود را انجام می دهد و تلاش می کند به نحو تخصصی امور را انجام دهد. این وجهه شخصیتی شهید رئیسی را همه دیده بودیم. او هم مانند اهالی قوه، اهل سیاسی کاری نبود و کار خودش را می کرد. شهید بهشتی هم همین طور بود و شاید به همین خاطر در زمان حیات هر دو، سخنان بسیاری درخصوص آنها گفته می شد که صادق نبود ولی آنها وصف قوه ای بودن را داشتند که به جای پرداختن به حواشی سیاسی به کارشان بپردازند و این امور را به خدا محول کنند و چه خوب خدا پاسخشان را داد. در دو دنیا صاحب نام شدند.
از دوری قوه قضائیه از عالم سیاست رد شوم به مسأله شلوغی کار قوه قضائیه و اعطای وظایف مختلف به وی اعم از امور قضایی و غیرقضایی توسط مقنن می رسم. جرم انگاری روزانه توسط مجلس، واگذاری امور غیرقضایی به قوه، نداشتن اختیار قوه در تعیین بودجه خود و جذب نیروی انسانی به تعداد لازم موجب شده قوه تنها کار را در مقابل خود ببیند و امارگرایی جای کیفیت را بگیرد. سرمایه انسانی قوه در این میان، اصلی ترین قربانی ها هستند. قضات و کارمندان که گویا تبدیل به ماشین کار شده اند و تنها وظیفه شان، کار کردن مداوم آن هم همراه با اسیر روزمرگی شدن است. مسؤولان قوه به قدری در این میان نیروی انسانی خود را فراموش می کنند که برخلاف انتظار، مراسم یادبود اصلی رئیس سابق قوه توسط قوه برگزار نمیشود و شهید عدلیه، با نام شهید جمهور تسخیر میشود. وقتی نیروی انسانی در قوه این میزان منزلت دارد که نیروی مأمور شهید در سطح رئیس قوه و در شأن رئیس جمهور پاسداشت نمی شود، من به عنوان یک نیروی پژوهشی ساده چه توقعی دارم که حواس قوه به من در زمان واشتغال و پس از اشتغالم باشد؟ گویا فقط قوه کار من را می خواهد والا برای شخص من ارزشی قائل نیست.
این حرف دل من شاید حرف دل بسیاری از اهالی قوه باشد که دلسوز قوه هستند و نمی خواهند سیاسی نبودن قوه موجب مظلوم شدن آن باشد.
* عضو هیأت علمی پژوهشگاه قوه قضاییه
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1925162