جمعه 7 اردیبهشت 1403

رمان «سفیر دوازدهم» منتشر شد / ماجرای دشمنی‌های سازمان وکالت با ائمه

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
رمان «سفیر دوازدهم» منتشر شد / ماجرای دشمنی‌های سازمان وکالت با ائمه

رمان «سفیر دوازدهم» نوشته زینب امامی‌نیا توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر شد.

رمان «سفیر دوازدهم» نوشته زینب امامی‌نیا توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی انتشارات کتاب جمکران، رمان «سفیر دوازدهم» نوشته زینب امامی‌نیا به‌تازگی و همزمان با ایام شهادت امام حسن عسکری (ع) و آغاز امامت امام زمان (عج)، توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر شده است.

زینب امامی‌نیا در این‌رمان، با پرداختن به سازمان وکالت، با محوریت نوجوانی به نام رضاداد، به اتفاقات و حوادث سال های آخر امامت امام حسن عسکری (ع) می پردازد. رضاداد پسر نوجوانی است که برای رساندن وجوهات و امانات مردم به امام حسن عسکری (ع) و نیز در پی یافتن خبری از پدر گمشده اش که از وکلای امام بوده، راه سفر از قم به سامرا را پیش می گیرد. رضاداد و همراهانش وقتی به سامرا می رسند که امام حسن عسکری (ع) به شهادت رسیده و آنان سرگشته و حیران به دنبال جانشین امام و امام زمان خویش می‌گردند.

سازمان وکالت، شبکه ارتباطی شیعیان خاص با امام معصوم (ع) بود که از زمان امام صادق (ع) شکل گرفت و تا پایان غیبت صغری ادامه داشت. این‌سازمان به‌دلیل خفقان و سرکوب شدید خلفا بنی‌العباس علیه شیعیان و علویان، فعالیت پنهانی داشت و در پیشبرد اهداف ائمه و حفظ و حراست عقاید شیعه نقش به‌سزایی ایفا کرد.

این‌کتاب نوجوانان را با فضای سراسر اختناق و ظلم جور خلفا نسبت به امام (ع) و یارانش؛ و همچنین مخاطب خود را با حال و هوای پادگان نظامی سامرا و تدابیر شدید امنیتی نسبت به امام حسن عسکری (ع)، ارتباط شیعیان با امام از طریق مکاتبات و توقیعات وکلا، و آغاز امامت حضرت حجت (عج) آشنا می‌کند.

در بخشی از این‌کتاب آمده است:

«رضا هم دست به کمر طول عرض کوچه را می‌پیمود و با خودش حرف می‌زد و حرفهایی را که باید به جانشین امام می گفت، با خودش تکرار می کرد. برای لحظه ایی مکث کرد. انگار که چیزی یادش بیاید سری تکان داد و بعد پیش امان رفت و از او خواست که منتظرش بماند تا او به جایی برود و برگردد. رضاداد مسیر راهی را که امده بود و در آن مسیر مردی لنگان و بیچاره را دیده بود رفت به امید اینکه مرد سلیمان باشد. تمام کوچه هایی که به منزل امام منتهی می شد را گشت. اثری از سلیمان یا همان مرد بیچاره نبود. برگشت. هنوز به کوچه جعفر نرسیده بود که مردی با هیکلی درشت و محاسنی جو گندمی راه رضاداد را سد کرد. رنگ از چهره رضاداد پرید. بدنش سرد شد. مثل تکه ایی یخ که روی آب شناور است. احساس بی وزنی می کرد و...»

این‌کتاب با 190 صفحه و قیمت 38 هزار تومان منتشر شده است.