شنبه 3 آذر 1403

روایتی ناگفته از عکس یادگاری اجباری خاتمی با لیدر اغتشاشات! / چگونه یک مجرم امنیتی از زندان اوین برای جبهه اصلاحات رئیس انتخاب کرد؟

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
روایتی ناگفته از عکس یادگاری اجباری خاتمی با لیدر اغتشاشات! / چگونه یک مجرم امنیتی از زندان اوین برای جبهه اصلاحات رئیس انتخاب کرد؟

اصلاح طلبان ساختاری تلاش می‌کنند انتخاب آذر منصوری را پایان عصر ژنرال‌هایی تعریف و تفسیر کنند که همچنان دل در گروی هویت‌های انقلاب اسلامی دارند!

سرویس سیاست مشرق - اوایل تیرماه امسال کانال تلگرامی جبهه اصلاحات با انتشار خبری کوتاه اعلام کرد که آذر منصوری به‌عنوان رئیس جدید ستاد انتخاباتی جناح چپ انتخاب‌شده است، این خبر آن‌چنان ناگهانی بود که بسیاری از اصلاح‌طلبان را دچار شوک خبری کرده تا جایی که برخی باور نمی‌کردند که نتیجه چند روز رایزنی فشرده انتخاب فردی باشد که با معیارهای اصلاح‌طلبی سنتی فرسنگ‌ها فاصله دارد.

البته در همان روزهای اول واکنش‌های اعتراضی متعددی از سوی احزاب و چهره‌های شاخص این جریان سیاسی نسبت به این سازوکار انتخاب رئیس جبهه اصلاحات صورت گرفت، از عجایب روزگار بود که جریانی که روزگاری با یک حرکت آوانگارد نسبت به بخش سنتی خود شورش کرده و بهزاد نبوی را جایگزین محمدرضا عارف کرده بود حالا در یک اقدام جهشی با حذف آخرین لایه‌های هم‌زیستی سیاسی به انتخابی هیجانی (تحت تأثیر اغتشاشات) دست‌زده بود.

این تغییر رفتاری اقدامی لحظه‌ای نبوده و دو واقعه مهم در این پوست‌اندازی مؤثر بوده است، ناامیدی مطلق اصلاح‌طلبان از روحانی به‌عنوان رحم اجاره‌ای و پس‌ازآن شکست سخت جریان اصلاحات در آخرین انتخابات ریاست جمهوری باعث شد تا دریکی از جلسات محفلی اصلاح‌طلبان در ویلای عبدالله نوری این برخی از افراد تأثیرگذار و تئوری ساز در میان جریان چپ مدرن به این نتیجه برسند که آخرین اقدام برای زنده نگه‌داشتن تابلوی اصلاح‌طلبی آن است که سطح رادیکالیسم بالا برود به تعبیر یکی از اصلاح‌طلبان جریان چپ باید در برابر حاکمیت یا رومی روم باشد یا زنگی زنگ!

چه کسی می‌خواهد دینامیت زیر ساختمان نظام بگذارد؟

البته زنگی مست شدن در سیاست تبعاتی نیز دارد، خرداد سال 88 پیش از آنکه اصلاح‌طلبان وارد فاز عملیات خیابانی شوند حسن یوسفی اشکوری از سخنرانان کنفرانس برلین در یادداشتی در روزنامه اعتماد ملی نوشته بود که ایران باید قدم‌های بیشتری در جهت آمریکایی شدن بردارد و این مسئله هزینه‌هایی دارد که خاتمی باید آن را بپردازد!

این نویسنده برانداز در ادامه یادآور شده بود که خاتمی می‌تواند اوبامای ایران باشد و سقف را بشکند به‌شرط آنکه از امکانات لازم نیز برخورد دار شود، دو روز پس از نگارش این مقاله اشکوری در گفتگو با تلویزیون صدای آمریکا وابسته به سازمان سیا جزئیات بیشتری از طرح خود را برملا ساخته و گفته بود که اصلاح‌طلبان برای عبور از وضعیت فعلی باید جسارت بیشتری از خود نشان بدهند.

ده روز پس‌ازاین ماجرا، نتیجه آن رادیکالیسم عریان در خیابان بروز کرده و به تعبیر روزنامه رسالت چپ‌ها در خیابان چپ کردند. پس‌ازآن فتنه هشت‌ماهه اصلاح‌طلبی با انتقاد آر رفتار و نتایج آن شورش دوباره به‌سوی چپ سنتی متمایل شده و خاتمی پس از رأی دادن در دماوند در انتخابات مجلس باکارت هاشمی وارد انتخابات ریاست جمهوری سال 92 شد.

اما دولت روحانی آشی نبود که اصلاح‌طلبان آن را به‌صورت کامل پخته باشند، باز نشدن قفل ارتباط با آمریکا به‌وسیله کلید برجام و نیز احتیاط دولت وقت در عبور از خطوط قرمز باعث شد تا سعید حجاریان مرگ اصلاح‌طلبی صندوق محور (اصلاحات پارلمانتاریستی) را اعلام کند.

اما اعلام خبر مرگ اصلاحات به‌تنهایی برای کشیدن دندان چپ سنتی کافی نبود، مقاومت‌های درونی جبهه اصلاحات مانع از این سطح از رادیکالیسم عریان بود، بهزاد نبوی درباره مقاومت چپ سنتی در برابر چپ مدرن می‌گوید:

ما به‌عنوان اصلاح‌طلب دراین‌بین چندراه داریم یکی اینکه فعالیت اصلاح‌طلبانه و قانونی را کنار بگذاریم و به سمت انقلاب برویم. به دوستانی که پس از زندان به دیدارم می‌آمدند؛ توضیح می‌دادم که اگر من بدانم انقلاب خوب است، به‌رغم سن بالا در رأس انقلابیون قرار می‌گیرم، ولی معتقدم انقلاب کاری غلط و به زیان کشور و ملت است و به همین دلیل امروز تقریباً هیچ‌کس در دنیا به دنبال انقلاب نیست، مگر گروه‌هایی مانند داعش و القاعده.

منتظر حل مشکل توسط خارجی‌ها باشیم که آن‌هم تجربه‌شده است و افغانستان و عراق دو طرف ما هستند و وضعیتشان مشخص است. در جریان حمله آمریکا به افغانستان و عراق، برخی فکر می‌کردند اگر آمریکا به سراغ ما بیاید اوضاع خوب می‌شود. امروز وضعیت عراق، افغانستان، سوریه و لیبی را می‌بینیم. راه سوم تداوم حرکت اصلاحی است.

به نظر من به‌رغم شرایط نامساعد برای ادامه فعالیت سیاسی، کماکان باید حرکت اصلاحی را ادامه دهیم. فی‌المثل در ماجرای مهسا امینی جبهه در اولین روز، بیانیه داد و به رئیس قوه قضائیه نامه نوشت، ولی قطعاً نمی‌توانیم با معترضان کف خیابان که شعارهای براندازانه می‌دهند، همسو شویم. بحث محافظه‌کاری نیست؛ ما شعارهای آنان را قبول نداریم. ما می‌خواهیم در چارچوب نظام، نظام را اصلاح کنیم. نمی‌خواهیم دینامیت زیر ساختمان نظام بگذاریم، بلکه می‌خواهیم همین بنا را اصلاح و ایراداتش را برطرف کنیم که البته می‌دانیم کار بسیار مشکل و پرهزینه‌ای است.

راهی که چریک پیر اصلاحات برای ادامه حیات جناح چپ در نظر گرفته بود به مذاق بخش مدرن که حالا نام اصلاح‌طلبان ساختاری را روی خود گذاشته بودند خوش نیامد. از این رو با یک تغییر رویه اساسی خاتمی مجبور شد با حذف بهزاد نبوی تن به همکاری با افرادی درجه سه در جبهه اصلاحات چون آذر منصوری بدهد تا دوز رادیکالیسم بالا بماند؛ اما چپ مدرن (ساختاری) به این سطح از تعدیل مواضع ریس دولت اصلاحات نیز راضی نشد!

پیرموذن عضو جبهه اصلاحات روایتی جالب از این ماجرا داشته و می‌گوید:

عقل و اصلاح‌طلبی اصیل و منافع ملت ایجاب می‌کند شخصی که به‌عنوان رئیس جبهه اصلاحات انتخاب می‌شود، زمانی که احساس می‌کند نقطه‌ضعفی دارد و حضورش برای جبهه ضرر آفرین است و باعث عدم تعامل جبهه اصلاحات با دیگر نهادها می‌شود؛ کرسی ریاست را تحویل گزینه آقای خاتمی خانم مولاوردی بدهد.

درحالی‌که خاتمی تحت تأثیر اغتشاشات سال گذشته تمایل داشت پس از نبوی از افرادی چون مولاوردی و کولایی در رأس جبهه اصلاحات استفاده کند، اما با تأکید و هدایت تاج‌زاده و از طریق فخری محتشمی پور اصلاح‌طلبان ساختاری آذر منصوری را برگزیده و عملاً استیلای رادیکال‌ها را نه‌تنها تثبیت کرده بلکه نشان دادند اصلاح‌طلبان ساختاری در چارچوب هژمون ساختن برنامه‌هایش حتی حاضر به عدم تمکین به توصیه‌های خاتمی می‌باشد. گفتنی است شکاف و اختلاف شکل‌گرفته در میان اصلاح‌طلبان به حدی است که حتی سیدمحمدخاتمی در دیدار آذر منصوری، وی را به توجه به خرد جمعی و رجحان ندادن دیدگاه‌های حزب متبوع خود به ملاحظات کلیت جبهه اصلاحات دعوت کرده بود.

از نگاه اصلاح‌طلبان ساختاری انتخاب آذر منصوری یک دهن‌کجی آشکار به گذشته اصلاح‌طلبی بود، این افراد باوجودآنکه خبر داشتند که آذر منصوری به دلیل داشتن سوابق امنیتی ازنظر حقوقی امکان تکیه دادن به کرسی ریاست جبهه اصلاحات را ندارد، اما به دلیل نشان دادن ژست آوانگارد به‌سوی او کج شده‌اند.

خالص‌سازی ژنرال‌ها در جبهه اصلاحات

اصلاح‌طلبان ساختاری یا همان چپ‌های مدرن با طرح این موضوع که انتخاب آذر منصوری نشانه فهم اصلاح‌طلبان از تغییرات اجتماعی و همراهی با آن تلقی می‌شود، تلاش می‌کنند به این پرسش پاسخ دهند که چه فرایندی درون جریان اصلاحات آغازشده که به انتخاب آذر منصوری رسیده است؟

اصلاح‌طلبان ساختاری (افرادی چون حجاریان؛ تاج‌زاده و علوی‌تبار) با تئوریزه کردن این تحولات اجباری اولین پیام انتخاب آذر منصوری را «پایان عصر ژنرال‌ها» در جریان اصلاحات دانسته و تصریح می‌کنند که ژنرال‌های اصلاح‌طلب کسانی هستند که در سال‌های 76 تا 84 (و یا قبل از آن) جایگاه سیاسی و تشکیلاتی مهمی در جریان اصلاحات داشتند و یا آن‌که در دولت یا مجلس اصلاحات نقش مؤثری ایفا کردند بالا آمدن فردی چون منصوری در رأس هرم تشکیلات اصلاح‌طلبان، بیانگر گذاری نسلی است که بالاخره دیر یا زود اتفاق می‌افتاد و امکان جلوگیری از آن نبود.

رادیکال‌های اصلاح‌طلب دومین دلیل و پیام انتخاب منصوری را «تغییر ارزش‌های نسل جدید اصلاح‌طلبان» ارزیابی کرده و تأکید می‌کنند، این تغییر ارزش‌ها عملاً منجر به «تغییر ذهنیت» نسل گذشته نیز شده است. ذهنیتی که اولاً مسئله‌ای با انتخاب یک زن به‌عنوان رئیس جبهه اصلاحات ندارد و از آن ساختارهای مردسالاری که شاید تا دو دهه پیش در میان همین اصلاح‌طلبان وجود داشت عبور کرده است و ثانیاً تصور می‌کند با این انتخاب می‌تواند با جامعه همراه شود. فارغ از این‌که چنین همراهی محقق شده است یا خیر، این ذهنیت مهم است.

از نگاه این جریان چنین ذهنیتی برگرفته از مطالبات و خواسته‌های نسل جدید است، نسلی که ارزش‌های جدیدی دارد و به همین جهت از اصلاح‌طلبان می‌خواهد از آزادی پوشش و حجاب دفاع کند و با انتخاب فردی که رقبای سیاسی برای تحقیرش او را «سگ‌باز» معرفی می‌کنند، هیچ مشکلی ندارد، نسلی که می‌گوید محجبه و مخالف گشت ارشادم!

تغییر ارزش‌های نسل جدید اصلاح‌طلبان باعث شده است تا کسانی که بتوانند این نسل را نمایندگی کنند هم‌تغییر کنند؛ دیگرکسی که به این تحولات فرهنگی جوانان اصلاح‌طلب بی‌تفاوت باشد و یا حتی ناخواسته آن را نفی کند، نمی‌تواند این نسل جدید را نمایندگی کند، انتخاب آذر منصوری و ذهنیتی که به او رسیده است بیانگر همین تغییر ماهیت نمایندگی اصلاح‌طلبان بر اساس ارزش‌های جدید است.

اصلاح‌طلبان ساختاری در ادامه «ایستادگی بر اصول بجای اصرار به تأیید صلاحیت» را سومین دلیل و پیام انتخاب آذر منصوری ارزیابی کرده و تأکید می‌کنند بخشی از اصلاح‌طلبان (متأثر از محیط سیاسی و بدنه خودشان) به این نتیجه رسیده‌اند که نحوه تعاملشان با حاکمیت را باید تغییر دهند، این امر خودش را در انتخاب آذر منصوری نشان داده است، برای همین دیگر خبری از ریاست چهره‌های قدیمی در جبهه اصلاحات نیست.

در مجموع با توجه به مطالب گفته‌شده می‌توان گفت:

1- اصلاح‌طلبان ساختاری تلاش دارند تا انتخاب آذر منصوری به‌عنوان رئیس جبهه اصلاحات ایران را نمادی از نمایندگی نسل جوانی از جریان اصلاحات دانست که از اصلاح‌طلبی رسمی به معنای مرسوم آن عبور کرده و بهبودی خواهی را مانعی بزرگ را برای بروز هویت جدید جریان اصلاحات می‌داند. جریانی که معتقد به همزیستی با عصری شدنی است که جهانی‌شدن منهای هویت‌های ایدئولوژیک را فریاد می‌زند.

2- اصلاح طلبان ساختاری تلاش می‌کنند انتخاب آذر منصوری را پایان عصر ژنرال‌هایی تعریف و تفسیر کنند که همچنان دل در گروی هویت‌های انقلاب اسلامی دارند!

3- اصلاح طلبان ساختاری اساس کنش خود را بر اساس پروژه اغتشاشات (زن، زندگی و آزادی) تعریف کرده و می‌کوشند تا سبک زندگی غیررسمی‌ای را نمایندگی کنند که واهمه‌ای از تعریف خود به‌عنوان «سگ‌باز» و «مخالف حجاب و پوشش رسمی اسلامی» ندارد.

4- اصلاح طلبان ساختاری اساس کنش‌های خود را معارضه با حاکمیت تعریف کرده و گفتگو و تعامل خود با حاکمیت را در راستای رفع ملاحظات نظام نمی‌داند، محوری که می‌توان به تعبیری دیگر از آن به‌عنوان آرایش تهاجمی این جریان نسبت به حاکمیت نام برد.

البته خالص‌سازی رادیکال‌ها در جبهه اصلاحات هنوز هم مخالفانی سرسخت دارد، اگرچه با کناره‌گیری بهزاد نبوی میزان اصطکاک درونی کمتر شده است، برخی از نحله‌های جریان اصلاحات به‌صورت آشکار و در فضای رسانه‌ای در حال انتقاد به رادیکال‌تر شدن جبهه اصلاحات بوده و تأکید می‌کنند ذهنیت «نمایندگی اکثریت» باعث حاکم شدن روح رادیکالیسم در جبهه اصلاحات شده است.

به باور این بخش از اصلاح‌طلبان، نوستالژی نمایندگی اکثریت، حجاب بزرگی است که باعث می‌شود، اصلاح‌طلبان واقعیت خود و جامعه را نبینند و بر مبنای ذهنیت‌ها و تصوراتشان تحلیل کنند و راهبرد بچینند و حرف بزنند و عمل کنند! اصلاح‌طلبان تا زمانی که ادعای نمایندگی اکثریت دارند، در یک نزاع فرساینده دائمی باکسانی هستند که می‌خواهند اثبات کنند که نه‌تنها از اصلاح‌طلبان عبور کرده‌اند و به آن‌ها نمایندگی نمی‌دهند، بلکه اساساً ماجرا را تمام‌شده می‌بینند.

این بخش از اصلاح‌طلبان به طیف رادیکال جریان اصلاحات تأکید می‌کنند، به نظر می‌رسد نمایندگی یک بلوک رأی چندمیلیونی از جامعه ایران، اثرگذارتر از ادعای نمایندگی از جمعیتی است که وزن اجتماعی آن مشخص نیست و هرکسی می‌تواند خود را مدعی آن بداند! این، همان هدفی است که خاتمی در سال 76 برای آن کاندیدا شد، شاید لازم باشد با درنگی در حال، برگردیم مسیری را از نو، دوباره شروع کنیم!

روایتی ناگفته از عکس یادگاری اجباری خاتمی با لیدر اغتشاشات! / چگونه یک مجرم امنیتی از زندان اوین برای جبهه اصلاحات رئیس انتخاب کرد؟ 2
روایتی ناگفته از عکس یادگاری اجباری خاتمی با لیدر اغتشاشات! / چگونه یک مجرم امنیتی از زندان اوین برای جبهه اصلاحات رئیس انتخاب کرد؟ 3
روایتی ناگفته از عکس یادگاری اجباری خاتمی با لیدر اغتشاشات! / چگونه یک مجرم امنیتی از زندان اوین برای جبهه اصلاحات رئیس انتخاب کرد؟ 4
روایتی ناگفته از عکس یادگاری اجباری خاتمی با لیدر اغتشاشات! / چگونه یک مجرم امنیتی از زندان اوین برای جبهه اصلاحات رئیس انتخاب کرد؟ 5
روایتی ناگفته از عکس یادگاری اجباری خاتمی با لیدر اغتشاشات! / چگونه یک مجرم امنیتی از زندان اوین برای جبهه اصلاحات رئیس انتخاب کرد؟ 6
روایتی ناگفته از عکس یادگاری اجباری خاتمی با لیدر اغتشاشات! / چگونه یک مجرم امنیتی از زندان اوین برای جبهه اصلاحات رئیس انتخاب کرد؟ 7