شنبه 3 آذر 1403

روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج!

خبرگزاری اکو نیوز مشاهده در مرجع
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج!

به گزارش خبرگزاری اقتصادایران، وقتی پای هدفی در میان باشد رسیدن به رویاهایی که آدمی در سر پرورانده را هیچ چیز جلودارش را نخواهد بود، به ویژه اگر هدف خلق یک اثر هنری منحصر به فرد باشد.

«خلق یک اثر هنری آن هم برای اولین بار در جهان توسط یک بانوی معرق کار زنجانی» شنیدن همین جمله برایم کافی بود تا بیشتر از سوژه‌های قبلی گزارشم مجاب شوم تا سراغی از صاحب اثر بگیرم، از اینکه این اثر جاوید به دستان پرتوان هنرمند شهرم خلق شده بر خود بالیدم و می‌بالم.

تماس که گرفتم پشت خط بودم، گویا ترافیک تبریک‌ها به صاحب اثر نیمه سنگین بود، سر شب بود که مجدد تماس گرفتم بعد از احوال پرسی کوتاه و معرفی خود، گفتم وقت مصاحبه می‌خواهم،‌گفت: «سرم خیلی شلوغه! اگر می‌توانید فردا ساعت 11 تا 13 منزل هستم، تشریف بیاورید هم اثر را ببینید و هم مصاحبه کنید.»

فردای همان شب در یک روز سرد زمستانی راهی یکی از محلات قدیمی شهر شدم، هر چند نقشه کشور به خاطر شیوع «امیکرون» دوباره رنگ باخته است، ولی این روزها مردم نسبت به دیگر سویه‌های قبلی کرونا هم چون «دلتا»، «بتا» و «آلفا» بیشتر از قبل در تکاپوی انجام امورات روزمرگی‌هایشان هستند.

آدرس به دست وارد کوچه شدم، نزدیک ظهر بود و کوچه خلوت! حواسم به پلاک‌های خانه‌ها بود که خانه مورد نظر را رد نکنم که دیدم، یک نفر از انتهای کوچه با لبخندی ملایم برایم دست تکان می‌دهد و آن یک نفر کسی نبود جز صاحب اثر، هنرمند زنجانی!

برای اینکه راحت‌تر منزلشان را پیدا کنم دم در منتظرم بود؛ دیدن یک اثر منحصر به فرد مرا مصمم‌تر کرده تا با یک هنرمند جوان و پر انرژی که سالها بی‌وقفه تلاش کرده تا اثری متفاوت از خود به جا بگذارد، آشنا شوم.

«سهیلا بهرامی» معرق کار زنجانی می‌گوید به همه هنرها ناخنک زده و کنار کشیده‌ام! اما وقتی به هنر معرق کاری ناخنک زدم هم ناخنم گیر کرد و هم به قول گفتنی گلویم! و همین جا بود که با خودم گفتم این همان است که من می‌خواهم...

این بانوی هنرمند به روانشناسی علاقه داشته ولی به پیشنهاد مشاور مدرسه‌اش حسابداری خوانده است، رشته حسابداری را رشته اسم و رسم‌دار می‌داند ولی خودش را وقف هنر می‌کند تا آنجایی که برای خلق آخرین اثرش، کارش به جای می‌رسد که از ناخن مصنوعی استفاده می‌کند!

بر خلاف خیلی‌ها که با ناخن بلند نمی‌توانند کاری را انجام دهند، سهیلا بهرامی در خلق اثر کتابت قرآن کریم از سه دست ناخن مصنوعی استفاده کرده است، سهیلا که از سال 80 دست به چوب شده است، دیوارهای اتاقش را با تابلو‌های معرق کاری زینت بخشیده است و می‌گوید: برای خلق هر کدام از این کارها زمان‌های زیادی را صرف کرده است، البته این را می‌شد از زمختی دستان سهیلا فهمید.

تخصص وی در زمینه رشته معرق است و با چوب سر و کار دارد به گفته خودش تصمیم می‌گیرد یک اثری متفاوت خلق کند که آخرین اثر به یاد ماندنی خود را به جای چوب بر روی فلز انجام داده است.

بهرامی که متولد 1362 است می‌گوید؛ خلال دندان، ناخن مصنوعی و قیچی ابرو در خلق اثر کتابت قرآن جزء ابزارهای کارم بود که نهایت استفاده را از آنها کرده‌ام.

این بانوی هنرمند زنجانی در آخرین اثر خود، 114 سوره قرآن کریم را بر روی ورق برنج منتقل کرده که فقط برش آیات قرآن سه سال طول کشیده است، این اثر خارق‌العاده که بیش از ده سال زمانبر بوده، اما این بانوی هنرمند زنجانی با دستان توانمند خود هر روز رکورد خودش را زده تا اینکه کار را در طول پنج سال به اتمام رسانده است.

اثر منحصر به فرد این هنرمند چند روز پیش به همت اداره کل فرهنگ و ارشاد استان از آن رونمایی شد، اثری که در جهان حرفی برای گفتن دارد، برای آشنایی بیشتر شما با سهیلا بهرامی معرق کار زنجانی و همچنین در رابطه با خلق اثر کتابت قرآن کریم خبرنگار فارس یک گفت‌و‌گویی صمیمانه‌ای ترتیب داده است که در ذیل می‌آید.

به اکثر هنرها ناخنک زدم!

خانم بهرامی تبریک عرض می‌کنم بابت اثر زیبایی که خلق کرده‌اید قبل از اینکه در مورد این اثر توضیح بدهید، بفرمایید که چه شد شما وارد این شاخه از هنر شدید؟

بهرامی که چشمانش از روز رونمایی از کتابت قرآن کریم، هنوز هم برق می‌زد می‌گوید: راستش من به اکثر‌ها هنرها ناخنک زده و کنار کشیده‌ام، ولی هیچ کدام راضیم نمی‌کرد و آن چیزی که دلم می‌خواست اتفاق بیفتد، نمی‌افتاد!

سال 80 بود که معرق کاری را شروع کردم، وقتی کلاس معرق کاری را در فنی حرفه‌ای می‌گذراندم در کنار آن به هنرهای دیگری هم می‌پرداختم، اما چون کلاس معرق می‌رفتم بیشتر وقتم را برای کار با چوب صرف می‌کردم.

با اینکه آن زمان درس هم می‌خواندم ولی سعی می‌کردم هر چند وقت یک بار یک کار کوچک معرق هم انجام بدهم، تا اینکه از سال 92 به صورت حرفه‌ای کار معرق را شروع کردم.

پا‌ملخی یکی از ابزار آلات معرق‌کاری است!

خانم بهرامی شاید خیلی‌ها مثل من معرق کاری را با کمان اره بشناسند، لطفا بفرمایید که این هنر به غیر از کمان‌اره چه ابزار آلاتی دیگری هم دارد؟

ببینید آن چیزی که در ذهن همه از کار معرق تداعی می‌شود، چوب است و واقعیت هم همین است یعنی معرق به مفهوم این است که یک چوب به دست بگیری و آن را به هر شکلی که می‌خواهی حالت بدهی!

ابزار آلات آنچنانی ندارد، ما برای کار از یک تیغ اره استفاده می‌کنیم که مخصوص چوب است و اصطلاحا به آن «پا ملخی» هم می‌گویند! یک وسیله دیگری هم داریم که اسم آن «موچی» است که ابتدا و انتهایش حالت شیاردار است و کار آن قسمت پیچ‌های کمان‌اره را شل و سفت می‌کند و چسب چوب، همین!

خانم بهرامی که از روی تابلو‌های که با چوب کار کرده و بر روی دیوار اتاقش نصب است با درایت توضیح می‌داد، اضافه کرد: البته ناگفته نماند که کار معرق با چوب روی سطح کاملا صاف انجام می‌شود، منبت روی یک تکه از چوب است که آن را تراش می‌دهیم تا حالت پیدا کند و کار مشبک همان‌طور که از اسمش پیدا است به حالت شبکه شبکه است که من بیشتر تخصصم کار با معرق است.

روانشناسی دوست داشتم ولی حسابداری خواندم!

در دانشگاه در چه رشته‌ای ادامه تحصیل دادید؟

خانم بهرامی که تحصیلات خود را در رشته حسابداری گذرانده است که به قول خودش رشته‌ای اسم و رسم‌داراست، وقتی از وی ارتباط هنر و حسابداری را پرسیدم لبخندی زد و گفت: به روانشناسی علاقه داشتم، ولی وقتی پیش مشاور مدرسه‌ام رفتم، پیشنهاد داد که حسابداری بخوانم که بازار کار خوبی هم دارد.

یک مدت به دور از چشم خانواده سر کار می‌رفتم هر چند برادر بزرگم مخالف کار کردنم بود، ولی راستش خودم هم به حسابداری علاقه نداشتم فقط انجام تکلیف می‌کردم! مادامی هم که به خانه برمی‌گشتم کمان‌اره و یک تکه چوب همدمم می‌شد و ساعت‌ها روی آن کار می‌کردم.

دکتر از من خواست کار معرق را کنار بگذارم!

خانم بهرامی که با ظرافت و دقت نظر خاصی در مورد کارهای هنری‌اش صحبت می‌کرد، اضافه کرد: در خانه روی طرح‌های مختلفی ساعت‌ها کار می‌کردم به طوری که گردن درد شدیدی گرفتم!

وقتی به دکتر مراجعه کردم دکتر گفت که کلا کار معرق را کنار بگذارم و من آن زمان تازه تصمیم گرفته بودم که کار کتابت قرآن کریم را انجام بدهم، به دکتر گفتم من نمی‌توانم هنرم را کنار بگذارم، هر نسخه‌ای که شما برایم بپیچید من انجام می‌دهم، ولی کارم را کنار نمی‌گذارم!

رفتم کلاس یوگا، فیزیوتراپی، خود درمانی، انواع ماساژها را انجام دادم و متوجه شدم که کم کم حالم روبه بهبودی است و دوباره کارم را از سر گرفتم.

بازار کار معرق خوب نیست

در نمایشگاه‌ها هم شرکت می‌کنید و بازار کار معرق چطور است؟

بهرامی که روحیاتش کاملا با هنر به طرز عجیبی عجین شده است، فنجان چای را سر می‌کشد و عنوان می‌کند: زیاد تمایلی به شرکت در نمایشگاه‌ها را ندارم! چرا که متاسفانه در کشور ما کمتر کسی ارزش هنر و هنرمند را می‌داند!

واقعیتش بازار کار چندان خوب نیست! اما می‌شود با جَنَمی که طرف از خود نشان دهد بازار کار را بدست بگیرد.

من بیشتر کارهایم را از طریق آشناها در تهران فروخته‌ام و سفارشی کار کردم و در زنجان انگشت شمار آثارم را فروختم و خدا رو شکر هیچ کدام از کارهایم زمین نمانده است.

تمایلی برای تدریس ندارم

: هنرجو هم دارید؟

خانم بهرامی هنرمندی است که استعداد هنری‌اش را در مسیری درست هدایت کرده به طوری که آثاری بسیار زیبا از معرق کاری و منبت را از خود برجای گذاشته است، می‌گوید؛ دوست دارم بیشتر برای خودم کار بکنم؛ حتی اگر برای تدریس هم بخواهند نمی‌روم.

چرا!

زمانی که دوره آموزشی کار معرق کاری را در فنی حرفه‌ای می‌گذراندم، یک سری از هنرجوها طرف صبح کلاس می‌آمدند و یک سری دیگر هم از کلاس بعد از ظهر استفاده می‌کردند، من و یکی از دوستانم تا ظهر می‌ماندیم و ظهر مربی می‌گفت یکی دو نفر از بچه‌ها که علاقمند هستند اجازه دارند از کلاس بعد از ظهر هم استفاده کنند، البته همیشه این اجازه را نمی‌داد من از فرصتی که مربی در اختیارمان می‌گذاشت، استفاده می‌کردم.

با یک کیک و آبمیو ه تا عصر می‌ماندیم

از 20 هنر جو فقط دو سه نفر از روی علاقه و ادامه کار کلاس می‌آمدند، بقیه به خاطر اینکه یک مدرکی داشته باشند و یا در خانه حوصله‌شان سر نرود در کلاس حاضرمی‌شدند! شما فکر کنید دلیل استفاده از کلاس این بود، به همین خاطر زیاد تمایلی به تدریس ندارم.

با هر کسی که مشورت کردم گفتند، نمی‌توانی!

خانم بهرامی بپردازیم به اثر کتابت قرآن کریم از این اثر برایمان بگویید جرقه‌اش از کجا به ذهنتان خورد؟

تخصص من در زمینه رشته معرق است و کار معرق هم کلا با چوب هست، تصمیم گرفته بودم یک کار متفاوتی انجام بدهم و این کار را با فلز انجام دادم.

بهرامی که برای آخرین اثر خود پنج سال بی‌وقفه کار کرده و طی این سال‌ها به گفته خودش مثل اصحاب کهف بوده و فقط برای واجب‌ترین کارها از کارگاه پا به بیرون می‌گذاشته، معتقد است اگر برای کنکور درس می‌خواند خیلی آزاد‌تر بود.

سهیلا می‌گوید: من استارت کتابت قرآن کریم را از دی‌ماه سال 95 زدم، دوست داشتم کارم متفاوت و همه پسند باشد.

وی اضافه می‌کند: با هر کسی که برای این کار مشورت می‌کردم می‌گفتند حجم کار بالا است و نمی‌توانی!

سه سال به تنهایی برش زدم

سهیلا بهرامی در خانه قدیمی و کلنگی برادرش کار را با همکارانش شروع می‌کند، اما چند روزی از استارت کار سپری نشده بود که همکارانش به دلایل شخصی نتوانستند ادامه بدهند، اما سهیلا اراده‌اش سست نشد، به تنهای با یک حجم کاری بسیار بالا با جان و دل کارش را ادامه داد.

بهرامی می‌گوید؛ کتاب‌های قرآن خط‌های خاص خودشان را دارند و من خطی که انتخاب کردم خط نسخ است، چرا که این خط پهنادار است و این برای کار من مناسب‌تر بود.

وی ادامه داد: صفحات قرآن را بر روی برگه A4 کپی می‌گرفتم و روی ورقه برنجی بزرگ می‌چسباندم و بعد ورقه‌های برنج را در ابعاد کوچک برش می‌زدم.

وقتی آیات قرآن را برش می‌زدم یک سری نایلون‌های مخصوصی را تهیه کرده بودم و روی نایلون‌ها شماره آیه‌ها را می‌نوشتم، مثلا سوره بقره آیه یک؛ بعد آیات را داخل نایلون منتقل می‌کردم و در آخر سوره به سوره داخل نایلون جمع می‌کردم.

آخرین رکوردم 7 صفحه بود

اوایل که خواستیم سوره بقره را با همکارم برش بزنیم روز اول هر کدام چهار خط برش زدیم یعنی 8 خط به طور مشترک! در حالی که هر صفحه از قرآن 12 خط بود، همکارم که رفت من باید جور همکارم را به تنهایی می‌کشیدم، تصمیم گرفتم هر روز رکورد خودم را بزنم تا اینکه 8 خط را به 6 صفحه رساندم و آخرین رکوردی که زدم 7 صفحه بود!

حضور خدا کاملا برایم ملموس بود

بهرامی که سه سال به تنهایی در خانه قدیمی و کلنگی برادرش آیات قرآن را برش زده است، می‌گوید سه سالی که به تنهایی کار می‌کردم حضور خدا کاملا برایم ملموس بود و وقتی تصمیم به این کار گرفتم از خدا خواستم که تا اتمام این کار بیمار نشوم که مبادا کار نیمه تمام بماند که همین طور هم شد!

از خانم بهرامی در رابطه با سختی‌های این کار پرسیدم که گفت: در طول مدتی که روی این اثر کار می‌کردم صبوری را یاد گرفتم.

روز‌های که احساس گرسنگی می‌کردم، بیسکویت را درسته داخل دهانم می‌گذاشتم نمی‌خواستم وقتم را برای خوردن بیسکویت یا چایی صرف کنم چون در این کار صدم ثانیه هم برایم مهم بود!

سهیلا می‌گوید یادم هست شب‌ها که خسته از کار به خانه می‌آمدم درد کتف و گردن به سراغم می‌آمد، طوری که با یک دستم دست دیگرم را تکان می‌دادم!

ناز درد را نکشیدم

بهرامی که از آن روزها با اشک شوق برایم تعریف می کند، ادامه داد: یک شب آنقدر درد داشتم که مادرم خمیر درست کرد و تمام پشتم را با خمیر پوشاند تا دردهایم را کمی التیام ببخشد! خیلی از شب‌ها سفیدی چشمانم رنگ می‌باخت و قرمز می‌شد، اما با این حال ناز درد را نکشیدم!

وی با بیان اینکه خانه قدیمی برادرم با اینکه بزرگ بود، ولی داخل خانه لوله کشی آب نداشتیم، اضافه کرد: از شیر آب داخل حیاط استفاده می‌کردم، مادامی هم که فصل سرما از راه می‌رسید مخصوصا روزهای که دما به زیر صفر می‌رسید، شیر آب داخل حیاط یخ می‌بست!

شب که از کارگاه به خانه بر‌می‌گشتم یک چهار لیتری زیر شیر آب می‌گذاشتم تا کم کم چکه کند، تا برای وضو استفاده کنم، وقتی صبح کارگاه می‌رفتم سراسیمه به سراغ چهار لیتری رفته و با صحنه‌ای که هم شیر آب یخ بسته و هم بطری روبه رو می‌شدم، چهار لیتری را کنار بخاری می‌گذاشتم تا یخ آن آب شود و برای تجدید وضو از آن استفاده کنم!

ریزش سقف کارگاه و ادامه کار در حمام

سهیلا بهرامی به دلیل علاقه خاصی که به هنر معرق دارد تمام سختی‌های آخرین اثرش را به جان خرید تا اثری ماندگار از خود به جا بگذارد می‌گوید؛ یک روز مشغول کار بودم که سقف خانه قدیمی (کارگاه) از کنار شانه‌هایم بر زمین فرو ریخت!

وی با اشاره به ریزش سقف کارگاه ادامه داد: هر روز سقف خانه می‌ریخت و من هم هر روز با خاک انداز جمع می‌کردم نمی‌خواستم روحیه‌ام را ازدست بدهم، برادرم را در جریان ریزش سقف گذاشتم دو سه هفته طول کشید تا سقف درست و خشک شود!

کار را متوقف نکردم، گوشه حیاط یک حمام بود، تمام بساطم را جمع و ادامه کار را به حمام منتقل کردم، حمام خیلی کوچک بود و به زور خودم را جا می‌کردم اما باز نایستادم!

بابت تمام مصالح کار تحقیق کردم

چرا برای این اثرتان از ورقه برنجی استفاده کردید؟

ورق برنجی به نسبت فلز‌های دیگر زود تعییر رنگ نمی دهد و از کیفیت و استحکام بالاتری برخوردار است و همچنین به لحاظ ظاهری هم شکیل‌تر است.

وقتی همکارم رفت با یکی و دو نفر از دیگر همکارانم که کارهایشان تمیز و به نوعی در حد استاد کار بود صحبت کردم که با من همکاری کنند، ولی آنها قبول نکردند و گفتند که حجم کار بالا است و خیلی سخته و از یک سو هم می‌گفتند که ما با چوب کار کردیم نه با فلز!

راستش من خودم هم برای اولین بار بود که با فلز کار می‌کردم و جسارت بزرگی به خرج دادم! ورقه برنجی در زنجان چند جا موجود بود اما تحقیق می‌کردم که کدام نوع ورق کیفیت بهتری دارد و از آنجایی که ورق برنج را به صورت جزئی نمی‌فروختند و باید حتما به صورت عمده خریداری می‌شد سفارش دادم از تهران برایم ارسال کردند.

به دلیل اینکه کارم سنگین نباشد نازکترین ضخامت ورق را انتخاب کردم، اگر ورق ضخیم بود قطعا زمان بیشتری باید صرف می‌شد و از آنجایی که ورق برنجی خیلی نازک بود و به دلیل انعطافی که داشت خم می‌شد، آن را روی سطح سفت می‌چسباندم و دونه به دونه آیات را برش می‌زدم و برش کلمات تموم که شد شروع به برش اعراب می‌کردم.

بهرامی گفت: همه مصالح کار را با حساسیت خاصی انتخاب کردم و از یک سو هم می‌خواستم کارم متفاوت و زیبایی خاصی داشته باشد، حتی من در انتخاب چسب و انتخاب چرم خیلی پرس و جو کردم!

به کارخانه چرم و کارخانه چسب زنگ زدم، چون حجم کار زیاد بود، می‌خواستم نوع چرمی هم که انتخاب کنم از کیفیت بالایی برخوردار باشد.

حتی تیغ‌اره‌ای که برش می‌زدم هر چند زیاد به چشم نمی‌آمد، ولی از تیغ اره آلمانی استفاده کردم و حتی برای چسباندن آیات روی چرم انواع چسب‌ها را امتحان کردم و بهترین نوع چسب را برای این کار انتخاب کردم. با رئیس کارخانه چرم همدان صحبت کردم و به وی توضیح دادم که چرمی که می‌خواهم استفاده کنم در آخر کار یک کتاب خواهد شد و جا دارد تشکر کنم که نهایت همکاری را کردند و من چرم این کار را از کارخانه چرم همدان سفارش دادم!

برادرم کارگاه را فروخت

لطفا در رابطه با رنگ آمیزی تذهیب این کار توضیح می‌دهید؟

سهیلا بهرامی سه سال در کارگاه قدیمی و کلنگی برادرش به تنهایی برش می‌زند که به یک باره برادرش تصمیم می‌گیرد خانه کنگی‌اش را بفروشد و او مجبور می‌شود بقیه کار را به واحد پایین منزلشان انتقال دهد!

وی که برش کار را از دی‌ماه 95 شروع کرده بود، موفق می‌شود در دی ماه سال 98 برش کار را به تنهایی به اتمام برساند.

تک تک صفحات این کتاب با تذهیب‌های بسیار زیبا رنگ آمیزی شده است و رنگ‌های استفاده شده در این تذهیب‌ها ضد آب و ضد خش است که کیفیت این اثر را دوچندان می‌کند.

بهرامی در رابطه با رنگ آمیزی اثر کتابت قرآن که چشم هر بیننده‌ای را خیره می‌کند، ادامه داد: زمانی که شروع به رنگ کردن تذهیب‌ها کردم دیدم که به تنهایی نمی‌توانم کار را تمام کنم و خیلی زمانبر خواهد بود به همین خاطر بهمن‌ماه 98 بود که از همکارانم خواستم در رنگ آمیزی و چسباندن آیات بر روی چرم کمک کنند.

چهار نفری هر روز رکورد می‌زدیم

بهرامی با بیان اینکه برای ادامه کار با سه نفر از همکارانم پای ثابت این اثر شدیم، اضافه کرد: با همکارانم از ساعت 8 صبح استارت کار را می‌زدیم تا ساعت 14 و دوباره از ساعت 16 تا 21 بی وقفه کار می‌کردیم!

البته کار به این ساعت ختم نمی‌شد، ما شب‌های زمستان تا ساعت 21 پای کار می‌ماندیم و در شب‌های تابستان هم تا ساعت 23 کار می‌کردیم، یکی از همکارانم حتی تا ساعت یک بامداد هم می‌ماند و پا به پای من در خلق این اثر مرا مشایعت می‌کرد.

حتی سال‌های گذشته ما در روزهای تابستان بدلیل پیک مصرف برق با قطعی برق مواجه می شدیم، از روشنایی موبایلمان استفاده می‌کردیم!

بهرامی اضافه کرد: یادم هست یک زمان‌های به خاطر اینکه وقت را از دست ندهیم اگر وسط کار گرسنه و یا تشنه می‌شدیم، یکی از بچه‌ها که کارش را جلو انداخته بود، لقمه می‌گرفت و یکی یکی دهانمان می‌گذاشت که از وقت تعیین شده کار زده نشود.

اولین روزی که همکارانم شروع به چسباندن آیات روی چرم کردند، دونیم تا چهار و نیم خط را چسباندیم، وقتی حساب کردیم، دیدیم که بالای ده سال زمانبر خواهد بود و تصمیم گرفتیم سرعت کار را بالا ببریم.

به همکارانم گفتم که باید رکورد دیروز را بشکنیم اگر دیروز چهار خط می‌زدیم امروز باید 9 خط بزنیم و بدین شکل هر روز رکورد خودمان را می‌شکستیم.

یکی از همکارانم به مراسمی دعوت شده بود و من برای اینکه از کار عقب نمانیم جور همکارم را کشیدم و به جای چهار خط هشت خط زدم و دیدم که اگر یک مقدار ارادمان را قوی کنیم می‌توانیم!

 خلال دندان، قیچی ابرو و ناخن مصنوعی جزء ابزارهای کارم بود

هر صفحه چرم چند صفحه قرآن‌کریم؟

ببینید صفر تا صد این اثر کار با دست است، یک کتاب نزدیک هزار صفحه داشتیم که این کتاب را در 120 صفحه چرم خلاصه کردیم و هر صفحه چرم 8 صفحه قرآن است.

سهیلا بهرامی که برای خلق آخرین اثر چشم نواز خود هم از دلش و هم از دستانش و هم ذهنش مایه گذاشته تا خلاقیتی متفاوت از خود نشان دهد، می‌گوید: برای این کار ریز‌ترین قلم موها هم جواب نمی‌داد و مجبور می‌شدم از خلال دندان استفاده کنم و حتی برای برش اعراب‌های آیات از قیچی ابرو استفاده کردم.

می‌گوید، یادم هست وسط‌های کار که مادرم بیمار شده بودند، باید وی را برای مداوا به تهران می‌بردیم، من با خودم یک کاسه کوچک و یک قیچی ابرو برداشتم تا در مسیر اعراب را برش بزنم!

بهرامی که خود راوی خوبی از آن روز‌های کاری خودش است یک تکانی می‌خورد و اضافه می‌کند: در خلق این اثر انگشت اشاره‌ام که نزدیک سطح بود به دلیل استفاده زیاد به گوشت رسیده بود و من مجبور شدم برای ادامه کار از سه دست ناخن مصنوعی استفاده کنم.

بدین شکل که مثلا دوُر کار را که رنگ آمیزی می‌کردیم اگر از کادر بیرون می‌زد با ناخن اضافی رنگ را می‌گرفتم و... حتی وقتی در مطب دکتر نشسته بودیم تا وقت ویزیت بشود کار برش را انجام می‌دادم، همه با تعجب نگاهم می‌کردند ولی خب لزومی نداشت که برای کسی توضیح بدم.

آموزش نازک کاری را در شیراز گذراندم

زندگی خانم بهرامی که از سال 80 با هنر آمیخته شده است و هنرمندانه در خلق کتابت قرآن کریم هنرنمایی کرده است، می‌گوید: وقتی کار به اتمام رسید، شروع به ساخت جعبه این اثر کردم که احتیاج به نازک کاری داشت، نازک کاری هم کار با چوب است منتها به شکل سه بعدی و کاملا برجسته است.

بهرامی اضافه می‌کند: در سفری که به شیراز با همکارانم داشتم در حافظیه شیراز یک سری کارهای هنری را دیده بودم که از دیدنشان خیلی هیجان زده شدم، تلاش کردم از طریق دوستان و فضای مجازی آدرس این استاد کار را پیدا کنم، متوجه شدم استادی که در پی آن هستم اهل شیراز است، زمانی که با این استاد هنرمند برای آموزش تماس گرفتم و شرایطم را گفتم، گفتند که هم مسیر دور است و هم شرایط کرونایی است، می‌توانم آنلاین به شما آموزش بدهم.

در جوابش گفتم، حتما باید من به صورت حضوری آموزش ببینم و گفتم که من زمینه هنر معرق و منبت را دارم و کاملا آشنا هستم و اگر می‌شود به صورت فشرده به من آموزش نازک کاری را دهید.

استاد قبول کرد، در اوج کرونا مهمان شیراز شدم، وقتی ترمینال رسیدم رفتم کارگاه! قبل از اینکه استاد لباس کار به تن کند با اینکه سر گیجه داشتم من در کارگاه آماده بودم!

در نهایت در طول یک هفته به صورت فشرده هم صبح و هم بعد از ظهر آموزش نازک کاری را در شیراز سپری کردم، خدا را شکر همه چیز‌های که دوست داشتم را یاد گرفته و با دست پر به زنجان برگشتم و شروع به ساخت جعبه اثر کردم که روی جعبه، کار نازک‌کاری پیاده شده است.

در دوران قرنطینه هم از هنر دست نکشیدم

نگاه تیز‌بین سهیلا و دستان پرتوانش، حاصلش می‌شود خلق اثر بی نظیر کتابت که نتها در کشور بلکه در جهان حرفی برای گفتن داد، می‌گوید، در اوج کرونا از شیراز که برگشتم برای کارهای پزشکی مادرم به تهران رفتیم، پروتکل‌ها را رعایت می کردم ولی تست کرونایم مثبت شد، ولی خفیف بود، خودم را در واحد پایین خانه قرنطینه کردم، اما از هنر دست نکشیدم و در دوران قرنطینه دو تابلوی نازک کاری خلق کردم.

صفر تا صد هزینه کار بر عهده خودم بود

خانم بهرامی مسلما برای شروع هر کاری یک سرمایه اولیه نیاز است هزینه این کار را چگونه تامین کردید؟

سهیلا بهرامی که در طول این کار نه در دور همی و نه در مهمانی‌های خانوادگی شرکت کرده در رابطه با هزینه این کار می‌گوید: از صفر تا صد هزینه‌های کار برعهده خودم بود.

واقعیت این است که هیچ کسی کار من را به عنوان شغل قبول نداشت و خودم در خانه دلی کار می‌کردم، انگار برای ما شغل این طور تعریف شده است، که حتما باید در یک اداره و یا شرکتی ساعت کاری معینی داشته باشیم، من خیلی هم برای ادامه کار از سمت خانواده تشویق نمی‌شدم نه اینکه اجازه ندهند ولی چون خیلی تو نخ کار رفته بودم مادرم اعتراض می‌کرد، اما ادامه دادم تا اینکه کل کار در 1400 تمام شد.

مراسم باشکوه و در خور شان اثر بود

چند روز پیش از اثرتان رونمایی شد از آن روز برایمان بگویید چه حس و حالی داشتید؟

اول از خدا ممنونم که خلق این اثر را در دل من انداخت و قدرتش را در وجودم نهادینه کرد تا به پایان برسانم.

جا دارد تشکر کنم از اداره کل فرهنگ و ارشاد به ویژه مدیرکل سابق آقای ربیع احمد خانی که خیلی به من لطف داشتند، واقعا به جرائت می‌توانم بگویم که مراسم فراتر از آن چیزی بود که انتظارش را داشتم.

روز رونمایی در تاریخ زندگیم ماندگار شد، وقتی خواستند پرده را کنار بزنند و از اثرم رو نمایی کنند، از من خواستند که بر روی سِن سخنرانی کنم وقتی بر روی سِن رفتم در آن لحظه برق افتخار را در تک تک چشمان حاضرین می‌دیدم.

مادرم با تمام وجود افتخار می‌کند

سهیلا بهرامی این بانوی هنرمند زنجانی که 114 سوره قرآن کریم را مثل یک پازل با ورق فلز هنرمندانه بر روی چرم قرار داده است می‌گوید؛ نتوانستم روز مراسم جلوی اشک های شوقم را بگیرم، آخر برنامه بود که مادرم گفت سهیلا باید دستانت را ببوسم اجازه ندادم و گفتم من باید بر دستان پر مهر تو بوسه بزنم که اجازه دادی چنین موقعیتی برایم پیش بیاید، خیلی لذت بخش بود و می‌توانم بگویم که تمام خستگی‌ها و سختی‌های این پنج ساله را فراموش کردم.

روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 2
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 3
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 4
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 5
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 6
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 7
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 8
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 9
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 10
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 11
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 12
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 13
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 14
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 15
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 16
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 17
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 18
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 19
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 20
روایت بانوی هنرمند ازخلق اثری جهانی با ورق برنج! 21