شنبه 3 آذر 1403

روایت زندگی رایزن فرهنگی شهید ایران در بیروت به چاپ پنجم می رسد

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
روایت زندگی رایزن فرهنگی شهید ایران در بیروت به چاپ پنجم می رسد

زندگی‌نامه داستانی شهید حجت الاسلام و المسلمین ابراهیم انصاری با عنوان «به وقت بیروت» به زودی توسط انتشارات حماسه یاران به چاپ پنجم می رسد.

زندگی‌نامه داستانی شهید حجت الاسلام و المسلمین ابراهیم انصاری با عنوان «به وقت بیروت» به زودی توسط انتشارات حماسه یاران به چاپ پنجم می رسد.

به گزارش خبرنگار مهر، چاپ پنجم کتاب «به وقت بیروت» شامل روایت زندگی شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین ابراهیم انصاری به زودی با طرح جلد جدید توسط انتشارات حماسه یاران روانه بازار نشر می‌شود.

این کتاب شامل خاطرات همراهان، نزدیکان و آشنایان این شهید از ایران تا آفریقا و سودان است که طی دیدار با 62 شخصیت طی پنجاه ساعت مصاحبه در چهار ماه تهیه شده است.

مطالب کتاب مورد اشاره در قالب رمان، دربرگیرنده دوران کودکی و نوجوانی حجت‌الاسلام انصاری در لامرد و سیر تاریخی این شخصیت قبل از جنگ، پس از جنگ و حضورش در کشورهای کویت، سودان، لبنان و... هستند.

در سوابق کاری شهید انصاری مواردی چون مدیر کل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان هرمزگان به مدت دو سال (از سال 1371- 1373)، مدیر کل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی در استان گیلان به مدت ده سال (از سال 1373-1383)، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در سودان به مدت پنج سال و نیم (از سال 1383- 1389) و مدیر کل آفریقا - عربی در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به مدت سه سال (از سال 1389- 1392) دیده می‌شود.

شهید انصاری رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لبنان بود که سال 1392 در حمله تروریستی به سفارت ایران در بیروت به شهادت رسید.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

چند روز یک بار یکی از برادرها به ابراهیم سر می‌زد تا اگر کم و کسری‌ای دارد برایش تهیه کند. حجره ابراهیم یخچال نداشت و او از یخچال مشترک مدرسه استفاده می‌کرد.

برادرها، بعد از چند سال کار در کویت دستشان به دهانشان می‌رسید دوست نداشتند برای برادر کوچک‌تر چیزی کم بگذارند. روز بعد یخچال کوچکی را برای حجره ابراهیم خریدند.

ابراهیم اخم‌هایش در هم بود و گاهی با لبخندی زورکی خودش را خوشحال نشان می‌داد تا عباس ناراحت نشود. چند روز بعد خبری از هدیه برادرها نبود.

ابراهیم یخچال را به فقیری بخشیده بود که کنار مدرسه زندگی می‌کرد. او با زبان بی زبانی به برادرهایش گفت که اگر چیزی بیشتر از امکانات طلاب مدرسه برایش بخرند، همین سرنوشت را پیدا می‌کند.