شنبه 10 آذر 1403

زبان فارسی منبع شکل‌گیری شاهکارهای نگارگری قدیم ایران است

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
زبان فارسی منبع شکل‌گیری شاهکارهای نگارگری قدیم ایران است

یک پژوهشگر گفت: زبان فارسی منبع شکل‌گیری شاهکارهای نگارگری قدیم ایران بوده و به جرأت می‌توان گفت که قالب شعر، مهم‌ترین حافظ زبان فارسی در طی بیش از هزار سال گذشته بوده است.

یک پژوهشگر گفت: زبان فارسی منبع شکل‌گیری شاهکارهای نگارگری قدیم ایران بوده و به جرأت می‌توان گفت که قالب شعر، مهم‌ترین حافظ زبان فارسی در طی بیش از هزار سال گذشته بوده است.

به گزارش خبرگزاری مهر، هفدهمین نشست از سلسله‌نشست‌های «زبان‌شناخت» با موضوع «خدمات متقابل زبان فارسی و نگارگری قدیم ایران» توسط دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری و با حضور هادی بابایی فلاح، پژوهشگر فرهنگ و هنر و نقاشی قدیم ایران و محمود توسلیان، مجری کارشناس این نشست‌، در سالن طاهره صفارزاده حوزه هنری برگزار شد.

هادی بابایی فلاح پژوهشگر فرهنگ و هنر و نقاشی قدیم ایران در ابتدا با اشاره به برگزاری سلسله نشست‌های زبان شناخت، از دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری به خاطر برگزاری این نشست‌ها قدردانی کرد و گفت: پیوند و بده‌بستان هنرنگارگری با زبان فارسی، با وجود آشکار بودن آن، ازجمله مباحثی است که به صورتی تخصصی مورد پژوهش قرار نگرفته است و ازاین رو در این نشست، در پی بررسی پیوندهای نگارگری ایرانی با زبان و ادبیات فارسی هستیم.

وی ادامه داد: با اینکه نگارگری هنری مادرمحسوب می‌شود و ذیل آن می‌توان با هنرهای دیگر آشنا شد، بسیاری از نکات فرهنگی را هم می‌توان از دل آن استخراج کرد.

بابایی فلاح با اشاره به جایگاه مغفول هنر نگارگری در ترویج زبان فارسی از بخارا و دهلی تا بغداد و تبریز گفت: تعیین و سنجش اینکه خدمات زبان فارسی به نگارگری قدیم ایران بیشتر بوده یا بالعکس کار آسانی نیست و هر دو حوزه «زبان فارسی» و «نگارگری قدیم ایران» خدمات نسبتاً یکسانی را نسبت به هم ارزانی داشته و بده‌بستان پایاپای و یکسانی نسبت به هم داشته‌اند.

وی در ادامه زبان فارسی را محرک شکل‌گیری نگارگری و نگارگری را افزایش دهنده ارزش‌های هنری نسخ حاوی متون فارسی دانست و گفت: زبان فارسی منبع شکل‌گیری شاهکارهای نگارگری قدیم ایران بوده و به جرأت می‌توان گفت که قالب شعر، مهم‌ترین حافظ زبان فارسی در طی بیش از هزار سال گذشته بوده است. از طرف دیگر، «شعر» قالبی برای بیانات عاطفی، حکمی، عرفانی و حماسی در زبان فارسی و مهم‌ترین منبع برای شکل‌گیری شاخص‌ترین آثارنگارگری تاریخ ایران بوده است.

دکتر بابایی فلاح در ادامه نسخه‌های خطی زبان فارسی را میزبان آثار نگارگری عنوان کرد و افزود: نگارگری قدیم ایران به مثابه ارزش افزوده نسخ تمدن‌ساز زبان فارسی بوده و زبان فارسی نیز کلید درک بهتر آثار نگارگری ازلحاظ محتوایی بوده است.

وی افزود: نگارگری از لحاظ رؤیاگونگی و خیال‌پردازی پیش‌تازدیگر هنرهای ایران بوده است. علاوه بر این، نوشتارهای زبان فارسی به مثابه بخشی از ترکیب بندی‌های هنری به کمک این هنر آمده است.

وی ادامه داد: نگارگری قدیم ایران در شاهکارهای خود ازلحاظ فرمی درخدمت محتوا بوده و اساساً این هنر به کمک زبان و ادبیات فارسی موجب ثبت هنری اندیشه‌های عمیق ملی، مذهبی، عرفانی، سیاسی و اجتماعی شده است.

این پژوهشگر نقاشی قدیم ایران با اشاره به اینکه نگارگری کمک زیادی به افزایش جذابیت‌های زبان فارسی برای حاکمان کرده است، گفت: زیبایی‌های بصری نگارگری، موجب افزایش توجه حاکمان به نسخ مصور زبان فارسی و به تبع آن افزایش علاقمندی ایشان به زبان فارسی، بخصوص در رابطه با حاکمان مهاجم از سرزمین‌های بیگانه، شده است.

این مدرس دانشگاه با اشاره به اینکه نگارگری ایران در دوره‌های اوجش، تصویرسازی متون علمی، ادبی و تاریخی بوده است، گفت: ذات دل‌انگیز و رؤیاگونه این هنر موجب شده است تا مهم‌ترین آثار باقی‌مانده از نگارگری قدیم ایران، به تصویرسازی متون ادبی شاخصی مثل شاهنامه، خمسه نظامی و گلستان و بوستان سعدی تعلق داشته باشد. به این ترتیب، نگارگری قدیم ایران، که شاخص ترین نماینده هنرهای تجسمی ایران در جهان است، پیوندی ذاتی با زبان فارسی دارد.

این پژوهشگرنگارگری، در ادامه به جایگاه نگارگری ایرانی در هنر جهان پرداخت و گفت: اگرچه فرش مهمترین هنر سنتی ایران در نگاه جهانیان است اما از لحاظ کار پژوهشی، نگارگری با فاصله زیادی از هنرهای دیگر پیش‌تاز است. مطالعه آثار نگارگری در موزه‌ها و مجموعه‌های خصوصی هنرجهان، مطالعه‌ای بسیارمهم است و صاحب‌نظران و کارشناسان برای بهترفهمیدن این آثار نیازمند به مطالعه متون آثار ادبی ما هستند.

بابایی فلاح گفت: آثارنگارگری ایرانی به تأیید بسیاری از هنرمندان و هنرشناسان صدسال اخیر جهان از جمله هنری ماتیس، که مبدع سبک نقاشی فوئیسم است، به نوعی نجات بخش هنر مدرن بوده است. وی خاطر نشان کرد: هنرمندان نگارگر ایرانی با استفاده شجاعانه از رنگ و ترسیم فضای غیراین جهانی و رؤیاگونگی کودکانه دنیایی متمایز از انواع دیگر هنرهای تجسمی جهان را خلق کرده اند.

این پژوهشگر، اوج هنر نگارگری را متعلق به دوران شاه طهماسب صفوی عنوان کرد و گفت: اگر به خوانش هنر نگارگری صرفاً از لحاظ فرمی هم بپردازیم، مجبوریم به نوعی به متون مندرج در این آثارنیز بپردازیم. وی افزود: استفاده خردمندانه نگارگران از کتیبه‌های شعری باعث شده که متون شعرفارسی، بخشی ناگزیر از نگارگری خلاق ما باشد.

این پژوهشگر حوزه فرهنگ و هنر درادامه به وجه سیاسی آثارنگارگری ایرانی هم پرداخت و خاطرنشان کرد: خمسه طهماسبی، نسخه‌ای به‌شدت سیاسی است چرا که در بحبوحه‌ای زمانی شکل گرفته که شاه طهماسب صفوی تغییرجهت فکری و عقیدتی داده و به خیلی از هنرها پشت پا زده و باعث می‌شود که هنرمندان به سرزمین‌های دیگر مثل هند مهاجرت کنند.

بابایی گفت: در این نسخه، شاهد تصویری شدن فرازهای مهمی از خمسه حکیم نظامی گنجوی هستیم. سلطان محمد نقاش هم، که یکی از مهم‌ترین نگارگران شاهنامه طهماسبی است، در همان سال‌ها در یک نسخه نفیس از دیوان حافظ با نام نسخه سام میرزا، ارزشمندترین نقاشی از دیوان حافظ را خلق کرده است که در نوع خود بی نظیر است.

وی در باره ویژگی این اثر خلاقه گفت: بعدها، بخصوص در دوره معاصر، پرداخت‌های نگارگران به دیوان حافظ و رباعیات خیام، به حالتی ساده‌انگارانه و در حد تصاویری از می و پیاله محدود شده اما سلطان محمد دراین اثر، ارادتی شکوهمند به حضرت حافظ ابراز کرده است.

این مدرس دانشگاه، گران بودن هنر نگارگری را عامل قرارگرفتن این هنر در سیطره حاکمان عنوان کرد و گفت: جذابیت‌های نگارگری یکی از عوامل توجه حاکمان ثروتمند به این هنر بوده و از این‌رو، هرکدام از حاکمان دوره‌های مختلف خواستند که خودشان را در هیأت شخصیت‌های نیرومند در نگارگری جا بزنند.

وی ادامه داد: نگارگری ابزاری برای ترسیم تصاویر زیبا و رؤیاگونه در نسخه‌های زبان فارسی بوده و به همین دلیل حاکمان تمایل داشتند تصاویر خود را در هیبت شخصیتهای مهم آثارادبی در هنر نگارگری جا بزنند که این خود جای مطالعه و پژوهش بیشتری دارد.

در ادامه این نشست محمود توسلیان، مجری کارشناس این نشست، ضمن اشاره به هنر مینیاتور، که به نگارگری معاصر اطلاق می‌شود، درباره میزان حضور عنصر خیال و میزان واقع گرایی آثار پرسش‌هایی مبنی بر اینکه چرا عمده آثار دراین زمینه واقعگرایانه به نظر می رسند و چرا به متون عرفانی، که بخش مهمی از زبان و ادبیات و فرهنگ ما هستند چندان پرداخت نشده است؟ مطرح کرد.

بابایی ضمن تأیید این جریان در پاسخ به این پرسش‌ها گفت: در میان متون ادبی ما، متأسفانه کمترین پرداخت تصویری به آثار عطار و مولانا شده و بیشتر به آثاری چون: شاهنامه فردوسی، خمسه نظامی، گلستان و بوستان سعدی و با فاصله زمانی هفت اورنگ جامی شده است.

وی افزود: حاکمان عصرهای مختلف، برای مصارف سیاسی و فرهنگی، علاقمندی بیشتری به حمایت از نسخه‌های مصور کتاب شاهنامه داشته اند. حتی در یک فراز تاریخی شاه طهماسب صفوی، کتاب شاهنامه سلطانی را به سلطان عثمانی هدیه می‌دهد. هدیه‌ای که حاوی تصاویری کاملاً ایرانی بوده و برای مثال، شخصیت‌ها و پادشاهان ایرانی آن کلاه ایدئولوژیک قزلباش را بر سر داشته اند؛ کلاهی که پارچه آن به نشانه دوازده امام، دوازده بار دور سر چرخیده می‌شد. از سوی دیگر رؤیاپردازی و داستان‌های شیرین کتاب‌های خمسه نظامی گنجوی و گلستان و بوستان سعدی نیز باعث می‌شد تا این حاکمان به حمایت از تصویرگری چنین کتاب‌هایی نیز بیشتر راغب شوند. وقتی که چنین وضعیتی حاکم است، دیگر مجالی برای پرداخت به متون عرفانی نیست، مگر استثناهایی مثل کمال‌الدین بهزاد، که همنشین «میر علیشیرنوایی» و «عبدالرحمن جامی» بوده و همین امر در نیمه دوم سده نهم هجری قمری، موجب توجه ویژه وی به متون عرفانی شده است.

این پژوهشگر فرهنگ و هنر در بخش دیگری از این نشست به لزوم حمایت از ریشه‌های مرتبط با زبان و ادبیات فارسی در نگارگری معاصرتأکید کرد و گفت: در ایران امروز پژوهشگاهی برای مطالعات تخصصی در حوزه نگارگری وجود ندارد و از این هنر پشتیبانی خاصی نمی‌شود، ولی در دوره‌های گذشته حاکمان و کتابخانه های سلاطین به طور مستمر از این هنر حمایت میکردهاند. اولین حاکمان صفوی، بخشی از آخرین حامیان قدرتمند هنر نگارگری بوده اند.

در ادامه این نشست محمدرضا سنگری، استاد زبان وادبیات فارسی و رئیس اندیشکده پایداری حوزه هنری، با بیان این نکته که بحث نگارگری اندیشه در سروده‌های شعر فارسی، خود نوعی نگارگری است، گفت: منظورم از این نوع نگارگری، مربوط به سازه تخیل نیست بلکه گاهی از شکل حروف، با هم آوردن واژه‌ها و یا جدا آوردن آن‌ها می‌توان گفت که شاعر دارد تصویرسازی می‌کند. برای نمونه این شعر از حافظ که می‌گوید: ببین که سیب زنخدان تو چه می‌گوید / هزار یوسف مصری فتاده در چَهِ ماست.

سنگری گفت: نسخه‌ای درهند دیدم که «ب» را از «ببین» جدا نوشته بود. وقتی این «ب» ازفعل جدا نوشته شود، رابطه‌ای با «سیب» پیدا می‌کند. این نشان دهنده بهره گیری از ظرفیت شکلی حروف است که واقعاً نوعی نگارگری است اما در ادبیات. این مصداق‌ها در نثر ما وجود دارد و جای تأمل و درنگ بسیاری را ایجاد می‌کند. مصداق‌های زیادی می‌توان آورد و شاید تاکنون کسی این قضیه را در شعر حافظ بررسی نکرده است. در شعر سعدی هم تصویرهایی شگرف از این گونه وجود دارد که با خود شعر شکل می‌گیرد.

این پژوهشگر در ادامه به هماهنگی متن نوشتاری با رنگ‌ها در نگارهها اشاره کرد و دراین باره گفت: منظور من رنگ زمینه نیست، بلکه هارمونی و نظام پیوستگی مفاهیم شعرها با نگاره است که جای مطالعه بسیاری دارد.

سنگری با اشاره به بسامد سه وجه: حماسی، مردمی و حکومتی و تغزلی یا عاشقانه در نگارگری ایرانی، به ارائه توضیحاتی دراین باره پرداخت و گفت: آنچه که اتفاق افتاده در فضای دربار است و دراینجا وجه حماسی، که کانون آن در شاهنامه فردوسی است، مورد نیاز حکومت بوده و بنابراین به آن خیلی توجه شده است. در وجه مردمی هم، وعظ و اخلاق کار خودش را می‌کند. به همین خاطر، این وجوه سه گانه یگانه، به عرفان میدان نمی‌دهند چون عرفان متعلق به طبقه خواص است و پایگاه حکومتی ندارد.

وی پرداخت به مقایسه‌ای تطبیقی میان دوره‌ها و سبک‌های گوناگون نگارگری را بسیارضروری عنوان کرد و گفت: این مقایسه ما را با آفاق، اضلاع و ساحت‌های این قلمروهای چندگانه خیلی واقف می‌کند. وی در پایان سخنانش به طنز موجود در نگاره‌ها نیز اشاره کرد و گفت: طنزی پنهان و گاهی چند لایه در بافت و ساختارآثار، بخصوص در آثار حوزه وعظ و اخلاق، موجود است که جای پرداخت و تأمل دارد.

بابایی درباره نکاتی که دکتر سنگری بیان کرد، گفت: در حوزه طنز در نگارگری، هنرمند مطرحی به نام «محمد سیاه قلم» وجود دارد که مهمترین مایه‌های طنز را می‌توان در آثارش یافت. این هنرمند در سده نهم هجری قمری و در شهر هرات می زیسته است.

این پژوهشگر با اشاره به استفاده دقیق نگارگران از حماسه، اخلاق و تغزل درکارهای‌شان گفت: مغول‌ها که آمدند؛ نیاز به حماسه داشتند و به همین خاطر روی شاهنامه کار کردند ولی وقتی مستقر شدند به سراغ عاشقانه‌ها یا آثار تفریحی چون کلیله و دمنه رفتند و چندان مجال حمایت از نسخه‌های مصور عرفانی برای شأن فراهم نشد. با وجود این، در دوره حاکمانی مثل «سلطان حسین بایقرا» و «شاه طهماسب اول صفوی» به دلیل علاقه این حاکمان به عرفان، مصورنمودن متون ادبی عرفانی مورد توجه جدی قرار گرفت.

در ادامه این نشست مهدی صالحی، ویراستار و عضو شورای سیاست گذاری دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری، با اشاره به فاصله گرفتن هنرمندان از عرصه و فضای زبان فارسی بعد از مشروطه گفت: دیگر کمتراثری می‌بینیم که برگرفته از متون زبان وادبیات فارسی در وادی حکمت یا حماسه باشد.

وی ادامه داد: رسانه‌های تصویری در حوزه‌های سینما و تلویزیون روز به روز دارد تقویت می‌شود ولی تقریباً ردپاهایی از این متون نیست. مثلاً اگر فضایی از معماری نشان می‌دهیم، اثری از زبان وادبیات در این فضا حضور ندارد. نگارگری هم، که هنری درباری است و حتی نخبگانی نیست، اما امروزه که هنر فضای عمومی‌تری پیدا کرده و قابل دسترسی است، می‌توانیم آثار را چاپ و تکثیر کنیم یا در فضای مجازی در اختیار علاقمندان بگذاریم.

صالحی در پایان گفت: بحث سیاست گذاری در هنر، با توجه به مسأله زبان برای من یک دغدغه است و اکنون چه کار می‌توان کرد که ما به دوران اوج برگردیم.

این مدرس ویراستاری با اشاره جریان سازی هنری صورت گرفته در نگارگری، با توجه به تلفیقی که از هنرهای گوناگون در آن صورت گرفته است، گفت: برای ایجاد زمینه‌ای برای سیاستگذاری زبانی وادبی دراین عرصه چه کارمی توان کرد؟

وی ادامه داد: ایجاد سیاست‌گذاری زبانی و ادبی، یکی از وظایف در نظرگرفته شده در دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری است؛ آیا می‌توان زمینه‌ای مهیا کرد که در آن با انجام پژوهش‌هایی به شناسایی ردپاهای سیاست‌گذاری در این زمینه پرداخت و سپس از آنها، چه داخلی یا خارجی و چه کهن و چه جدید، الگو گیری و بعد برنامه ریزی کنیم؟

صالحی گفت: وقتی که مسیر جریان‌های فرهنگی هنری معاصر را هم در این زمینه ردیابی و بررسی می‌کنید، فکر نمی‌کنید این رشته‌ها در جاهایی همدیگر را قطع کرده اند؟

بابایی در پاسخ به پرسش و مباحث طرح شده توسط صالحی گفت: در دوران قدیم گعده های موفقی را داشته ایم که دیگر نداریم. اینکه وقتی رضا عباسی در دربار شاه عباس نقاشی می‌کشد، در کنار خوشنویسانی مثل علیرضا عباسی و میرعماد، حکماً و فیلسوفانی مثل میرداماد، میرفندرسکی و شیخ بهایی نیز در محفل شاه حضور دارند و همگی با هم مباحثه می‌کنند.

وی دراین باره ادامه داد: شاهکارها زاییده تنگناها بوده و در عافیت شکل نگرفته اند. برای مثال در هنگام هجوم اقوام بیگانهای مثل سلجوقیان، مغولان و تیموریان، ادیبان و هنرمندان نقاش به واسطه هنرشان به مقابله فرهنگی با این اقوام مهاجم می‌پردازند و بعد ازیک یا دو نسل موفق می‌شوند آنها را شیفته فرهنگ و هنر ایرانی کرده و کاملاً ایرانی سازند.

بابایی درپایان گفت: برای این سیاست گذاری، اتاق فکری لازم است که در آن متخصصان وتاریخ دانان هنر ایرانی بنشینند و نگاه و فکر خود را با هم به اشتراک بگذارند. این همنشینی ها موجب تسریع در روند سیاست گذاری فرهنگی و هنری خواهد شد.