زخم کاری مهاجرت!
اگر در گذشته موضوع مهاجرت به خارج، مختص قشر دانشگاهی و نخبگان علمی بود، اخیراً این پدیده به جمع سرمایهگذاران داخلی، مدیران استارتاپها و نیز متخصصان حوزه فناوری و ارتباطات نیز رسیده است. از سویی اماراتیها پس از راهاندازی شهر اینترنتی دبی و دبی سیلیکون واحه حالا ویزای طلایی برای متخصصان فناوری اطلاعات و ارتباطات در نظر گرفتهاند.
فرارو - تقاضای دریافت تاییدیههای حرفهای از سازمان نظام پزشکی کشور به بیش از 4 هزار فقره در سال افزایش یافته است. در یک سال گذشته بیش از 1000 نفر پرستار از کشور مهاجرت کردهاند. اماراتیها پس از راهاندازی شهر اینترنتی دبی و دبی سیلیکون واحه در پی صدور ویزای طلایی برای متخصصان فناوری اطلاعات و ارتباطات ایرانی هستند. مدیران استارتاپهای برتر کشور یکی پس از دیگری در حال مهاجرت هستند. روحالله دهقانی فیروزآبادی رئیس سازمان دولتی جهاد دانشگاهی ایران نیز در اواخر تیرماه از شروع روند «مهاجرت دستهجمعی» نخبگان در سایه حمایتهای شرکتهای دانشبنیان در کشورهای دیگر به ویژه کشورهای همسایه و عربی، خبر میدهد. اینها تنها نمونههایی بسیار محدودی از آمار نگران کننده فرار مغزها در کشور است.
به گزارش فرارو، فراز مغزها یا همان مهاجرت نخبگان کشور نه تنها موضوعی جدید نبوده و نیست، بلکه همواره دردی پنهان بر پیکره ذهن ایرانیان بوده است. بر کسی پوشیده نیست که سرمایههای انسانی برای یک کشور تا چه اندازه اهمیت دارند و البته تربیت آنها در محافل آکادمیک داخلی و رهسپار شدن آنها برای خدمت به دیگر کشورها، چقدر میتواند دردناک باشد.
این روزها در گرماگرم چالشهای معیشتی و اقتصادیای که بر زندگی مردمان ایران زمین سایه افکنده است، موضوع فرار مغزها و مهاجرت نخبگان به طور جدی در کانون توجهات رسانهها، فعالان سیاسی - اجتماعی و حتی مسئولان دولتی قرار گرفته است.
اگر در گذشته موضوع مهاجرت به خارج، مختص قشر دانشگاهی و نخبگان علمی بود، اخیراً این پدیده به جمع سرمایهگذاران داخلی، مدیران استارتاپها و نیز متخصصان حوزه فناوری و ارتباطات نیز رسیده است. در وضعیت جدید به جرات میتوان اظهار داشت که زنگهای هشدار در ارتباط با مهاجرت نخبگان و به مشکل خوردن کشور در نتیجه تاثیرات آن به صدا در آمده که همین امر ضرورت رسیدگی دولت به این حوزه را بیش از بیش افزایش داده است.
جامعه پزشکی و درمانی؛ کانون جدید تمرکز بحث فرار مغزها
علیرغم فراگیر و کلان بودن موضوع فرار مغزها در کشور، در چند وقت اخیر موضوع مهاجرت جامعه پزشکی و کادر درمان به صورت فزآینده مورد توجه رسانهها و سیاسیون در سطوح مختلف قرار گرفته است. در سالها و البته به شکل فزآیندهتر در ماههای اخیر، شاهد مهاجرت جامعه پزشکی و درمانی کشور هستیم.
در این زمینه بر اساس گزارش دوشنبه (7 شهریور) روزنامه اعتماد، طبق اعلام سه سال قبل مسوولان سازمان نظام پزشکی، از ابتدای دهه 90 تا سال 1397، تعداد درخواست پزشکان برای دریافت تاییدیه حرفهای Good Standing به سالانه 1000 فقره افزایش یافت و پیشبینیها حکایت از آن داشت که در این بازه 7 ساله، سالانه 300 الی 350 پزشک عمومی و 300 پزشک متخصص به خارج از کشور مهاجرت کردهاند.
در این گزارش تصریح شده، از مجموع دانشجویان ایرانی مهاجر خارج از کشور، حدود 10 هزار نفر در رشتههای پزشکی مشغول تحصیل بودند. در فاصله سه سال گذشته تاکنون، تعداد تقاضای پزشکان برای دریافت تاییدیههای حرفهای از سازمان نظام پزشکی به بیش از 4 هزار فقره در سال افزایش یافته که این رشد بیش از سه برابری در فاصله سه سال، نشان میدهد همان شرایطی که جمعی از نخبگان کشور را مصمم به مهاجرت و ترک وطن کرده بود حالا به مراتب ناامیدکنندهتر شده که فارغالتحصیلان رشتههای پزشکی ترجیح میدهند سختی و دشواری ترک زادگاه را به جان خریده و به کشوری دیگر بروند.
در سطحی دیگر گزارشها حاکی از آن است که در سالهای اخیر سالانه حدود 1000 پرستار ایرانی با استفاده از کانالهای استخدامی کشور را ترک کردهاند. در واقع، طی چند سال اخیر همزمان شدن اپیدمی کرونا با تحریمهای فراگیر آمریکا علیه ایران که زمینهساز بروز چالشهای اقتصادی بوده است، موجب شده که حداقل 3 هزار کارمند مراقبتهای بهداشتی کشور را ترک کرده و حتی تعداد پرستاران متقاضی مهاجرت سه برابر شده است.
این وضعیت در جامعه پزشکی و درمانی در شرایطی است که اخیرا محمد رئیسزاده، رئیس کل سازمان نظام پزشکی در مراسم بزرگداشت روز پزشک (اول شهریور) با تاکید بر اینکه در برخی رشتههای پزشکی داوطلبی وجود ندارد، گفته بود: «امسال هیچ کس متقاضی رشته جراحی قلب در کشور نشده و در کل کشور فقط دو فارغالتحصیل جراحی اطفال داریم. در رشتههای بسیار ضروری جراح نداریم و با شرایط موجود مجبور میشویم با عقبگرد 40 ساله از هند، پاکستان و فیلیپین پزشک وارد کنیم.» این اظهارات نشان میدهد که واقعیت روی آوردن کادر پزشکی و درمان به مهاجرت در شرایطی است که در داخل علاوه بر نیاز به تربیت نیروهای متخصص جدید، شاهد بیرغبتی پزشکان در بسیاری از حوزههایی است که نیاز اساسی جامعه در حوزه درمان هستند.
روند فرار مغزها از ایران؛ تبدیل شدن مهاجرت نخبگان از استثنا به قاعده
فرار سرمایه انسانی به مهاجرت افرادی اطلاق میشود که آموزشهای پیشرفتهای را در کشور خود دیدهاند. منافع خالص فرار سرمایهی انسانی برای کشور پذیرنده گاهی اوقات به عنوان "سود یا کسب مغزها" نامیده میشود، در حالی که هزینههای خالص آن برای کشور فرستنده گاهی اوقات بهعنوان "فرار مغزها" نامیده میشود.
این پدیده در سالهای بعد از پایان جنگ تحمیلی ایران و عراق (1367) در ایران به شکل گسترده افزایش پیدا کرد. وضعیت اقتصادی نامناسب و گرایش ویژه کشورهای غربی برای جذب نخبگان ایران زمینهساز مهاجرت بخشی بزرگ از نخبگان ایرانی در این مقطع شد.
هر چند دولت در اویل دهه 70 تلاشهایی را برای بازگرداندن استادان و متخصصان انجام داد، ولی این تلاشها با موفقیت چندانی روبهرو نشد. بر پایه آمارهای سازمان ملل در سال 1371 (1992) حدود 240 هزار ایرانی با تحصیلات عالی در آمریکا حضور داشتند. همچنین، بر اساس آمارهای منتشر شده در سال 1378 تعداد 90 هزار و در سال 1379 تعداد 220 هزار نفر نخبه علمی، مدیریتی و صاحب سرمایه ایرانی به یکی از کشورهای غربی مهاجرت کرده بودند.
روند مهاجرت نخبگان ایران بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی بنیاد برای صلح (FFP) با شیبی کم فراز و نشیب از سالهای میانی دهه 80 تا کنون ادامه داشته است. بر اساس امتیازبندی ارائه شده از سوی این نهاد در شاخص فرار مغزها ایران در دهه 1380 سیر صعودی و افزایشی شدید فرار را تجربه کرده است. این وضعیت در شرایطی بود که در سال 1388 وزارت علوم اعلام کرد: «از ابتدای انقلاب 1357، از میان 12 هزار دانشجویی که با هزینه دولت به کشورهای مختلف رفته بودند 4 هزار نفر بازنگشتهاند.»
در این مقطع زمانی نکته نگران کنندهتر این بود که صندوق بینالمللی پول در گزارش سال 2009 خود اعلام کرده بود، ایران به لحاظ مهاجرت نخبگان، در میان 91 کشور در حال توسعه یا توسعهنیافته جهان، مقام نخست را داراست. طبق آمار همین نهاد تا سال 2008 بیش از 250 هزار مهندس و پزشک ایرانی و بیش از 170 هزار ایرانی با تحصیلات عالیه در آمریکا زندگی میکردند و طبق آمار رسمی اداره گذرنامه، در سال 87 روزانه 15 کارشناس ارشد، 2/3 دکترا و سالانه 5475 نفر لیسانس از کشور مهاجرت کردند.
همچنین، طبق تحلیل مجله اکونومیست و بر اساس دادههای صندوق بینالمللی پول، 96 درصد از اختراعهای ثبتشده توسط متولدین ایران بین سالهای 2007 تا 2012 توسط ایرانیان مقیم خارج از کشور ثبت شدهاست، که نشان دهنده خروج استعدادها از کشور است. البته زمانی این موضوع اهمیت بیشتری پیدا میکند که شاهد هستیم همین آمار در همین مقطع، برای کشور چین 17 درصد و برای هند 48 درصد بوده که تفاوت فاحشی با ایران دارد.
با این اوصاف، آمار ارائه شده از سوی «بنیاد برای صلح» در دهه 1390 وضعیت ایران در شاخص فرار مغزها با شیبی ملایم روندی کاهش داشت، اما بهمانند دهههای پیشین همچنان وضعیت ایران در سطح جهانی از حد متوسط بالاتر و شکننده بود. در مجموع، وضعیت فرار مغزها در ایران از اواسط دهه 80 تا سال 1400 را میتوان مطابق با نمودار ذیل ارائه کرد:
مطابق نمودار بالا به وضوح میتوان مشاهده کرد که طی بیش از 15 سال گذشته، همواره ایران در وضعیت بالاتر از میانگین (نمره 5) قرار داشته است. افزون بر این، دادههای گردآوری شده از سوی چند پژوهشگر ایرانی مقیم آمریکا که در مقالهای تحت عنوان «مهاجرت و فرار مغزها از ایران» (Migration and Brain Drain from Iran) در آوریل 2020 در پروژه استنفورد ایران 2040 (Stanford Iran 2040 Project) منتشر شده، نشان میدهد، در سال 2019 (1398) جمعیت فرار مغزها در ایران به 3.1 میلیون نفر یعنی معادل 3.8 درصد از جمعیت کشور رسیده که مقصد اصلی آنها کشورهای ایالات متحده، کانادا، آلمان و بریتانیا بوده است. البته این تعداد مشمول قریب به 7 هزار فرد ایرانی الاصلی نمیشود که به واسطه تولدشان در کشورهای خارجی در دانشگاهها تحصیل کردهاند. همچنین در این پژوهش ادعا میشود که تمایل دانشجویان و نخبگان ایرانی برای بازگشت به کشور از 90 درصد به حدود 10 درصد کاهش یافته است.
البته باید توجه داشت که این آمارها تنها بخشی از روند ازدسترفتن سرمایهی انسانی یا فرار مغزها را به نمایش میگذارد که طی سالهای گذشته از کشور خارج شدهاند. حتی اکثر کارشناسان اجتماعی بر این باور هستند که در سال جاری به دلیل تشدید بحرانهای اقتصادی و سوء مدیریت دولتی، احتمالاً شاهد صعودی شدن روند فرار مغزها و خروج نخبگان از کشور خواهیم بود. در واقع، به صورت تدریجی فرار مغزها از کشور، از رویهای استثنا در گذشته، در حال تبدیل شدن به یک رویه مرسوم یا قاعده است.
نخبگانی که مهاجرت را یک اجبار ناخواسته میدانند و طرح دولت برای مهاجرت معکوس
تمرکز ویژه رسانهها، سیاسیون و فعالان سیاسی اجتماعی بر فرار مغزها و مهاجرت نخبگان به وضوح نشان میدهد که این موضوع اکنون یک مساله اجتماعی بزرگ است که البته مورد توجه دولت نیز قرار گرفته است. اخیرا محمدصادق خیاطیان، رییس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری نیز اعلام کرده که رئیسجمهور این مرکز را مامور به «نگهداشت نخبگان و مهاجرت معکوس» کرده است.
البته باید توجه داشت، همانگونه که مسعود پزشکیان، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی در گفتوگوی خود با «شفقنا» در 5 شهریور تاکید دارد، در شرایطی که کشورهایی مثل امارات برای نخبگان ما دام پهن کردهاند، این مجلس و دولت هستند که با اتخاذ تصمیمات غلط باعث فرار نخبگان از کشور شدهاند.
پزشکیان معتقد است: «مقررات و قوانینی که در مجلس تصویب شده و سیاستهایی که در دولت تصمیمگیری میشوند، همه باعث به وجود آمدن این روند شدهاند. مثلا وقتی سال گذشته به استاد تمام، 32 میلیون میدادند و امسال هم اعلام کردیم که از 37 میلیون تومان بیشتر حق ندارید به آنها حقوق بدهید معنی این حرف این است که اگر بعد از 30 سال زحمت، استاد شدید، 1100 دلار پول خواهید گرفت! در حالی که اگر یک دانشجو همین الان به خارج برود 6000 دلار پول دریافت خواهد کرد و همین استاد 10 هزار دلار حقوق خواهد گرفت! پس با این شرایط هر کسی فرصتی پیدا کند، کشور را ترک خواهد کرد.»
در واقع، مشکلات اقتصادی، محقق نشدن وعدههای بیشمار دولت درباره اصلاح و رفع چالشهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، بهبود شرایط زیست شهروندان در کشور، پایان مفاسد اقتصادی و رانتخواریها، طرحهای مانعآفرین مجلسیها و... موجب شدهاند که اکنون نخبگان رفتن را بر ماندن برای خدمت ترجیح دهند.
برای نمونه روزنامه شرق در گزارش اصلی دیروز - دوشنبه - خود نوشته، «در حالیکه طرح صیانت در ایران ماههاست خبرسازی میکند و گزارشهای متعددی از اعمال محدودیتهای تازه برای کاربران ایرانی شنیده میشود، اماراتیها پس از راهاندازی شهر اینترنتی دبی و دبی سیلیکون واحه حالا ویزای طلایی برای متخصصان فناوری اطلاعات و ارتباطات در نظر گرفتهاند.» این احتمال وجود دارد که طرحهایی شبیه طرح صیانت نیز مزید بر علت شود تا نخبگان کشور جلای وطن را پیشه کنند.
بدون تردید فرار مغزها و مهاجرت نخبگان دانشگاهی، مدیریتی و البته سرمایهدارن، تهدیدی مهم برای امروز و فردای جامعه ایران خواهد بود. واقعیت امر این است که در جهان امروز تهدید اصلی برای بحران در یک کشور در قالب مولفههای قدرت سخت همانند حمله نظامی تعریف نخواهند شد، بلکه تهدید اصلی از دست دادن سرمایههای انسانی یک کشور است که میتواند آینده یک کشور را مورد تهدید قرار دهد؛ لذا ضروری به نظر میرسد که مسئولان کشوری به صورت جدی بیش از هر زمان دیگری در رفع مشکلات مربوط به این موضوع ورود کنند.
از میان اخبار