یک‌شنبه 4 آذر 1403

سخنرانی آیت الله جاودان در جمع تشکل‌های دانشجویی دانشگاه علامه طباطبائی (ره)

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
سخنرانی آیت الله جاودان در جمع تشکل‌های دانشجویی دانشگاه علامه طباطبائی (ره)

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، آیت الله جاودان، روز 29 آذرماه در جمع تشکل‌های دانشجویی دانشگاه علامه طباطبائی (ره) حضور داشته و به سخنرانی پرداخت. متن این سخنرانی به شرح زیر است: اَعوذُ بِالله مِنَ الشَیطانِ الرَجیم، بِسم الله الرحمنِ الرَحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِ العالَمین، لَا حَولَ وَ لَا قُوَهَ اِلَا بِاللَهِ العَلِیِ العَظِیمِ و الصَلاهُ وَ السَلام علی سَیِدنا و نَبیِنا...

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، آیت الله جاودان، روز 29 آذرماه در جمع تشکل‌های دانشجویی دانشگاه علامه طباطبائی (ره) حضور داشته و به سخنرانی پرداخت. متن این سخنرانی به شرح زیر است: اَعوذُ بِالله مِنَ الشَیطانِ الرَجیم، بِسم الله الرحمنِ الرَحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِ العالَمین، لَا حَولَ وَ لَا قُوَهَ اِلَا بِاللَهِ العَلِیِ العَظِیمِ و الصَلاهُ وَ السَلام علی سَیِدنا و نَبیِنا حبیبِ اِلهِ العالمین، ابِی القاسِم المُصطَفی مُحَمَد و علی اَهل بَیته الطاهرین المعصومین المکرمین، سِیَما بقیه اللهِ فی الارضین، روحی و اَرواحُ العالَمین لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء لَعنهُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ مِنَ الان الی قیامِ یَومِ الدین. عمر سرمایه اصلی ماست. یک سرمایه‌ای داریم و این عمر ماست. این یک روز، نیم روز، چهار ساعت، یک ساعت اگر از دست برود و ما به ازای خوبی در برابرش نباشد، آدم ضرر کرده است. اگر انسان دو روزش یکسان باشد و در روز دوم هیچ چیز تازه‌ای کسب نکرده باشد، مغبون است. او باخته است. اگر هم ضرر کرده باشد، بدتر است. این [موضوع] اگر فهمیده شود که عمر سرمایه اصلی وجود ماست و در وجود ما سرمایه اصلی، عمر ماست، انسان حتی یک ذره‌اش را نمی‌گذارد که حرام شود. خداوند در آیه 124 سوره توبه می‌فرماید: «وَاِذَا مَا أُنزِلَت سُورَه فَمِنهُم مَن یَقُولُ أَیُکُم زَادَتهُ هَذِهِ اِیمَانًا فَأَمَا الَذِینَ آمَنُوا فَزَادَتهُم اِیمَانًا وَهُم یَستَبشِرُونَ» آن‌هایی که غفلت کرده‌اند با نزول یک سوره، افسرده می‌شوند؛ [در آیه بعدی اشاره می‌کند که به] کسانی که در قلبشان مرض هست، مرض یعنی صفات بد یا شک و تردید که یک مشکل ایمانی دارند. «وَأَمَا الَذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَض فَزَادَتهُم رِجسًا اِلَی رِجسِهِم وَمَاتُوا وَهُم کَافِرُونَ»، کسی که سیاهی دارد، یک سیاهی جدی هم دارد. نماز هم می‌خواند، روزه هم می‌گیرد، اما اصلش دارای اشکال است. با نزول یک سوره یک اشکالی می‌کند و بر پلیدی خودش می‌افزاید. وقتی که از دنیا می‌رود هیچ سرمایه‌ای ندارد؛ بلکه سرمایه‌ای منفی برای خود به دوش می‌کشد. آن‌هایی که ایمانشان مشکل‌دار شده، مشاهده می‌کنند که مورد امتحان قرار می‌گیرند. هرسال، یک بار یا دوبار، این حادثه یعنی امتحان، برایشان پیش می‌آید. اگر یک مشکل دینی برایش به وجود آمد درصدد حل مشکلش برنمی‌آید. نمی‌رود پیش یک استاد آگاهی که، مشکل خودش را حل کند. ایشان ضمن بیان خاطره‌ای از یک استاد علوم سیاسی نقل کردند: دربرابر اشکالی که استادت به دین وارد می‌کند شما نباید سکوت کنی، چون از ذهنت بیرون نمی‌رود و ممکن است زخمی به اعتقادت بزند. خراشی که به روح شما، به شخصیت شما وارد می‌کند، بعداً دوبرابر، سه برابر، چهار برابر و... می‌شود. اگر شما می‌کوشی که جواب استادت را بدهی، خدا کمکت می‌کند، چون تو داری از حق دفاع می‌کنی. اگر آدم بنشیند، گوش بدهد، هی افسرده می‌شود. اشکالی که در قلبش ایجاد شده هی اضافه می‌شود. [چنین فردی] به فتنه گرفتار می‌شود، جبران هم نمی‌کند و این لغزشی که برایش پیش آمده را حل نمی‌کند. آخر بی‌دین از دنیا می‌رود. همه اعتقادات سیاسی درست، اعتقادات دینی درست، شخصیت درست و... را از دست می‌دهد. اگر مشکلی برای اخلاق به وجود آمد باید برای مقابله با آن یک کاری بکنیم. اگر انجام بدهی سالم می‌مانی، اگر انجام ندهی مشکل زیاد می‌شود. فرضاً یک گناهی برای من پیش آمده و من مرتکب آن شده‌ام و جبرانش نکردم، حلش نکردم، گناه دوم می‌آید، بعد بیشتر می‌شود تا جایی که به بی‌اعتقادی کامل می‌رسد. در فرمایش امام صادق (علیه السلام) است که: «مَنِ اعتَدَلَ یَوماهُ فهُو مَغبون، و مَن کانَ فی غَدِهِ شَرا مِن یَومِهِ فهُو مَفتون، و مَن لَم یَتَفَقَدِ النُقصانَ فی نفسِهِ دام نَقصُهُ، و مَن دامَ نَقصُهُ فالمَوتُ خَیر لَهُ»، کسی که سرمایه داده، اما چیزی نگرفته بلکه یک روز از عمرش را هم داده، باخته است. کسی که فردا وعده جدیدی، فکر تازه‌ای و گناه تازه‌ای کرده‌است؛ کسی که الان گرفتار یک عیبی شده، یک نقصی را پیدا کرده، فردا نقص دوم، سوم و... را پیدا می‌کند. برای چنین فردی مرگ به نفع اوست. چون هر روز دارد بر عیب‌هایش افزوده می‌شود. این فرد هرچه زودتر برود به نفع اوست. روایت داریم که زندگی برای دو دسته سودبخش است: دسته اول کسی که کمبود‌ها و نقص‌های گذشته را درست جبران می‌کند. مثلاً اگر گناهی در گذشته داشته، سعی می‌کند جبران کند. این عبارت جبران معنای دقیق توبه است. مثلاً وقتی کسی مسئولیتی داشته به 100 یا 1000 نفر ضرر رسانده است، تک تک آن‌ها را پیدا می‌کند و از یکایکشان حلالیت می‌طلبد. دسته دوم هم کسی که دارد کار می‌کند و بر سرمایه خودش می‌افزاید. شما اگر بیشتر درس بخوانید، بیشتر به علم خودتان اضافه می‌کنید. زندگی برای دو دسته سودبخش است، یک فردی که دارد نقص‌هایش را جبران می‌کند و یک فردی که دارد به سرمایه خودش اضافه می‌کند. عمر برای این افراد سود بخش است. چنین آدمی برایش سود بخش است که زنده باشد. هر چقدر یک عمل خوب یا بد را تمرین کنیم تبدیل به صفت می‌شود. خاصیت تکرار این است که؛ اگر عملی را تکرار کنیم به صفت خوب یا بد تبدیل می‌شود. مثلاً من می‌کوشم در یک مجموعه که کار‌های خیر می‌کنند و به داد فقرا می‌رسند، عضو شوم و این مجموعه سعی می‌کند مشکلات زندگی افراد را برطرف کند. امشب به یک خانه کمک می‌کند، فردا به خانه دیگری می‌رویم و این تبدیل به یک صفت ممتاز می‌شود. صفت دلسوزی برای مردم، کوشش برای مردم، اما اگر بالعکس آن هم باشد، به صفت تبدیل می‌شود. صفت اگر بد باشد هرچه بیشتر عمل شود، آن صفت سخت‌تر می‌شود. مثلاً فرض کنید که یک صفت بدی را من دارم و صدساله باید در جهنم دست‌وپا بزنم تا گناهانی که کسب کرده‌لم پاک شود. یک نفر از اصحاب پیامبر که شهید شده بود، پیامبر در مراسم تدفین او شرکت کرد. نماز هم برایش خواند. خودش روی قبر را پوشاند. مادرش که این صحنه را دید به فرزندش گفت: خوشبحالت. حضرت فرمود: چرا گفتی خوشبحالت؟ او الان فشار قبر دارد. او در خانه با زن و بچه‌اش تند بوده و آن اخلاق بدش دارد فشار قبرش می‌دهد. باطن انسان، چون از جنس روح است، جاگیریش بی‌نهایت است. ظرف علم بی‌نهایت است. هرچه شما کار کنید به علم افزوده می‌شود. علم شما از جنس ملکوت است. هرچه کار کنید، بیشتر می‌شود. این بچه‌هایی که به جبهه رفتند، اولش سخت بوده و هر لحظه در فاصله‌ی نزدیک خمپاره می‌خوردند. آدم می‌ترسد، اما در طول زمان برایش عادی می‌شود. میدان جنگ کم کم شجاعت برایش ایجاد می‌کند. آن‌ها به تکرار عمل خوب و مقاومت کردن نمی‌ترسیدند. با کوشش در صفات خوب، به انسان کامل نزدیک شوید. من اولین بار به فقیر یک هزار تومانی می‌دهم؛ در طول زمان دو هزار تومانی و پنج هزار تومانی هم می‌توانم بدهم. همه صفات خوب از همین تکرار کردن، درونی می‌شود. بذل و بخشش کردن کم کم تبدیل به صفت سخاوت می‌شود. حضرت امام (ره) در چهل حدیث بحثی را به اسم «عزم» مطرح می‌کنند. تقریباً جزو اولین درس‌ها هم است. می‌فرمایند که عزم جوهره انسانیت است. انسان فرقش با حیوان به عزم است. جریان آمدن مسکین، حقیر و فقیر به در خانه امیرالمؤمنین تجلی صفت سخاوت است. اگر در دین خواندن نماز شب دستوری داده شده، خود آن کار بهره و ثواب دارد. علاوه بر آن، بهره‌ی عمیق‌ترش این است که قوت عزم را در انسان بیشتر می‌کند. مثل روزه یا سحر بیدار شدن که غیراز اینکه ثواب یک عمل خوب را دربردارد، عزم و اراده را هم در آدم تقویت می‌کند. آدم را به اعلی علیین درجات بهشت می‌رساند. امام (ره) این را توضیح دادند. در صفحه 125 یا 126 چهل حدیث را اگر نگاه کنیم نتیجه عزم را ایشان می‌گویند. عزم از چه راهی قوی می‌شود؟ از پذیرفتن و زیر بار رفتن دستورات سخت شرعی قوی می‌شود. اگر پیش آمد جهاد رفتید؛ عزم برای شما، شجاعت برای شما به بار خواهد آورد و بزرگترین و بالاترین مقامات را ایجاد می‌کند. تکرار عمل خوب به صفت خوب تبدیل می‌شود و صفات خوب به انسانیت تبدیل می‌شود. تکرار عمل بد تبدیل می‌شود به صفت بد و صفات بد به غول و دیو تبدیل می‌شود. الان سران صهیونیستی 19000 نفر از مردم غزه را کشته، ولی شب‌ها کاملا راحت می‌خوابند. درحالیکه اگر یک نفر در بستر باشد کنار ما و ناله کند، تا صبح نمی‌توانیم بخوابیم. مثال عمل خوب هم حاج قاسم است. زحماتی که حاج قاسم شروع کرده بود، از او یک مجسمه انسانیت ساخت.