سرانجام وخیم علم محوری به جای "خدامحوری" در جهان امروز
اسلام، قرآن و اهل بیت هیچ مخالفتی با علم ندارند، بلکه تأکید میکنند که علم باید در چهارچوب نقشهای که خداوند تعیین کرده است، به کار رود اما در غرب عمداً علم به جای خدا قرار داده شد و تصمیمات خداوند کنار گذاشته شد تا انسان را از خدا و انبیا جدا کنند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حجتالاسلام والمسلمین حسین انصاریان، استاد حوزه علمیه، شامگاه پنجشنبه، هشتم شهریور ماه، در حسینیه هدایت تهران به مناسبت ایام ماه صفر و با موضوع «مقام انسانیت» به ایراد سخنرانی پرداخت.
بخشهایی از سخنان این عالم دینی را میخوانید:
علممحوری به جای خدامحوری
در طول تاریخ، انسانها بر اساس بافت فکری محدودی که داشتند، زندگی خود را شکل دادهاند. آنهایی که در جامعه شهرت و مقام داشتند، این بافت فکری را به توده مردم انتقال دادهاند. مردم نیز بر اساس این نقشه فکری که از بزرگان و رهبران خود گرفتهاند، زندگیشان را شکل دادهاند.
قرآن کریم نیز به این موضوع اشاره دارد، جایی که مردم در روز قیامت میگویند: "خدایا، ما از سادات و بزرگان خود پیروی کردیم." این آیه نشان میدهد که اگر مردم در زندگی خود اشتباه کردهاند یا به انحراف رفتهاند، دلیل آن پیروی از بزرگان و رهبران خود بوده است. مردم در قیامت از خداوند درخواست میکنند که عذاب بزرگانشان را دو برابر کند؛ یک بار به خاطر انحرافات خودشان و یک بار به دلیل گمراه کردن مردم.
اگر به تاریخ غرب از قرن نوزدهم تاکنون دقت کنید، میبینید که علممحوری جایگزین خدامحوری شده است. بزرگان علمی و دولتی در این مناطق، با محوریت علم مادی، تلاش کردند تا انسان را از خدامحوری جدا کنند و علم را جایگزین خدا در زندگی انسانها سازند. این یکی از بزرگترین ضرباتی بوده که به بشر وارد شده است. علممحوری یعنی اینکه همه چیز در زندگی باید بر اساس علم مادی باشد، نه بر اساس دستورات و نقشهای که خداوند برای بشر تعیین کرده است.
اسلام، قرآن و ائمه هیچ مخالفتی با علم ندارند، بلکه تأکید میکنند که علم باید در چهارچوب نقشهای که خداوند تعیین کرده است، به کار رود. اما آنچه که در غرب اتفاق افتاد، این بود که علم به جای خدا قرار داده شد و تصمیمات خداوند برای بشر کنار گذاشته شد. این جنایت بزرگ را با عمد انجام دادند، تا انسان را از خدا و انبیا جدا کنند. حتی امروزه نیز در دانشگاهها برخی به عنوان اساتید و دانشمندان، به دانشجویان القا میکنند که راه صحیح، علممحوری است و نه خدامحوری. آنها به شکلهای مختلفی ادعا میکنند که خدامحوری ساخت آخوندها یا دوران صفویه است و نباید انسان خدامحور باشد. با حذف خدامحوری، آنها به عمد در تلاشند تا انبیا، ائمه طاهرین و قرآن مجید را از زندگی بشر حذف کنند.
نقش خودشناسی در پیشرفت معنوی و ابدی انسانجسارت به قرآن و مقدسات، رهآورد علممحوری
در دوران معاصر، با تکیه بر تلفنهای همراه و دیگر ابزارهای دیجیتال، شاهد جسارتهایی به مقدسات هستیم؛ از قرآن و اهل بیت گرفته تا انبیا و حتی خود خداوند. این وضعیت، نتیجه همان هوای مسمومی است که از قرن نوزدهم اروپا و آمریکا را فرا گرفت و به سایر مناطق نیز نفوذ کرد. این جریان، انسان را به علممحوری تشویق کرد و تلاش کرد تا علم را به جای خدا در زندگی بشر بنشاند.
سؤال اینجاست: آیا علم، که به عنوان جایگزین خداوند مطرح شده، توانسته به همه جنبههای خلقت و انسانیت پاسخ دهد؟ از قرن نوزدهم تا امروز، که بیش از دو قرن میگذرد، علممحوران هنوز نتوانستهاند به برخی از اساسیترین سوالات انسان پاسخ دهند. برای مثال، پرسشی ساده همچون "خواب چیست؟" هنوز پاسخی قطعی نیافته است. وقتی انسان به خواب میرود، چه اتفاقی میافتد؟ این سوال همچنان بیجواب مانده است.
علممحوران میگویند که پس از مرگ، انسان به عدم میپیوندد و هیچ اثری از او باقی نمیماند. اما سوال این است: اگر کسی به عدم مطلق رفته است، پس چگونه در خوابهای دیگران ظاهر میشود؟ اگر عدم است، چگونه ممکن است فردی که مرده است در خواب دیده شود، صحبت کند و حتی خبر بگیرد یا خبر بدهد؟ این پدیدههای خواب، علممحوران را بدون پاسخ گذاشته است.
در نتیجه از علممحوری به انسانمحوری رسیدیم، جایی که انسان تنها به خودش و دو نیاز اساسی خود، یعنی شکم و غریزه جنسی توجه میکند. این دیدگاه نیز به اشتباه در دانشگاهها تدریس و به عنوان حقیقت به دانشجویان القا میشود. قرآن کریم این نوع استدلالها را "باطلگویی" مینامد و به این موضوع اشاره میکند که این دیدگاهها چیزی جز فریب و دور کردن انسان از حقیقت الهی نیست.
بسیاری از شما شاید خارج از کشور را ندیده باشید، اما من در طول زندگیام به 27 کشور مختلف سفر کردهام؛ از غرب تا شرق، آمریکا، اقیانوسیه و قارههای دیگر. در این سفرها متوجه شدم که انسانمحوری به این معناست که هر فرد به خودش تکیه کند و بدون توجه به اصول دینی یا اخلاقی، از هر لذتی که ممکن است، بهرهمند شود. در بسیاری از این کشورها به افراد گفته شده که "از هرچه لذت میبری، لذت ببر"، مگر اینکه قوانین دولتی جلوی تو را بگیرند.
با علم و روانشناسی احساس پشیمانی از گناه را گرفتهاند
در این جوامع، گناه به عنوان چیزی طبیعی پذیرفته شده و با استفاده از علم و روانشناسی، احساس پشیمانی و عذاب وجدان را از انسانها گرفتهاند. دیگر گناه باعث رنج درونی نمیشود و افراد بدون پشیمانی به زندگی خود ادامه میدهند. در واقع، انسانمحوری جایگزین علممحوری شده است و این تفکر در حال حاضر در دنیا رواج دارد که "هرچه بیشتر لذت ببری، بهتر است."
اما دین چیز دیگری میگوید. دین نمیگوید علم را محور قرار ده؛ بلکه میگوید علم باید در خدمت راه خدا باشد. دین نیز نمیگوید انسان محور باشد؛ بلکه میگوید انسان باید خود را در مسیر عبودیت قرار دهد. سعادت و نجات تنها در خدامحوری و عبادت است، و کسانی که در این مسیر حرکت میکنند، اهل نجات هستند.
پیامبر اکرم (ص) در روایتی میفرماید: "هیچ چیزی در این عالم از انسان نزد خدا باارزشتر نیست." این روایت نشان میدهد که خداوند به انسان چه مقامی داده است و چه دریچههایی از کرامت و شخصیت به روی او باز کرده است. حتی مقام انسان از فرشتگان بالاتر است. فرشتگانی که نه گناه میکنند و نه از عبادت کوتاهی میکنند، اما انسان با وجود داشتن بدن، شکم، شهوت و آرزوها، خود را با طرح پروردگار منطبق میکند و این کار باعث میشود مقام او بالاتر از فرشتگان باشد.
روایتی از سلمان فارسی نقل شده که در دوران کودکی نیز شنیده بودم. سلمان به خانه امیرالمومنین (ع) رفت و دید که گهواره امام حسین (ع) تکان میخورد اما کسی آن را تکان نمیدهد. وقتی این موضوع را به پیامبر (ص) گفت، پیامبر فرمود که حضرت زهرا (س) در خواب بود و جبرئیل مأمور شده بود تا گهواره را تکان دهد حتی در روایات اهل سنت نیز آمده است که پیامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) فرمود که گریه امام حسین (ع) او را ناراحت میکند و به همین دلیل جبرئیل مأمور شد تا گهواره را تکان دهد.
این روایتها نشاندهنده مقام والای اهل بیت (ع) و ارزش انسان در نزد خداوند است. امام حسین (ع) نیز در دوران زندگی خود نشانهای از مؤمن بودن بود و حتی امیرالمومنین (ع) گاهی به او میفرمود که "یا عبرت کل مؤمن" یعنی تو باعث گریه مؤمنان هستی، و این یکی از نشانههای ایمان بود.
یک کتاب بسیار مهم توسط یک عالم شیعه نوشته شده به نام "تبدیل نیرو به ماده". این کتاب، اثری بسیار علمی است که به بحث درباره قانون تبدیل نیرو در جهان میپردازد. بر اساس این قانون، امام صادق (ع) میفرماید: "وقتی برای حسین ما گریه میکنید، این اشک هرگز از بین نمیرود و تبدیل میشود." یعنی بر اساس قانونی که بر جهان حاکم است، اشک به رحمت الهی و مغفرت الهی تبدیل میشود و نهایتاً به شفاعت ما میانجامد. همانطور که امام حسین (ع) ابدی و جاودانه است، اشکها و محبت ما نیز ماندگار و دائم هستند.
متأسفانه، ما اهل بیت (ع) را آنطور که باید، نمیشناسیم و شناخت ما از آنها بسیار محدود است. موج معنوی اهل بیت بسیار قوی و ماندگار است. علم و انسانمحوری هیچچیز به انسان نمیدهد، اما خدامحوری هم دنیا و هم آخرت را به انسان عطا میکند. اینها نمونهای از هدایای اهل بیت به ما هستند. گریه نیز با تبدیل شدن به چیزی با ارزش، اهمیت پیدا میکند. بر اساس روایتی، هیچ چیزی در این عالم با ارزشتر از انسان نزد خداوند نیست، حتی فرشتگان.