سر مزار حاج قاسم آرزوی شهادت کرد، در حرم امام رضا (ع) حاجت روا شد / طلبهای که سند خانه حاشیهنشینان برایش دغدغه بود
گروه جامعه خبرگزاری فارس - مریم شریفی؛ راست میگفت حاج قاسم که تا شهید نبوده باشی، شهید نمیشوی. حاجی اصلانی هم که دو روز قبل با زبان روزه در قطعهای از بهشت روی زمین به خون خودش غلتید، خیلی قبلتر شهید شده بود. همان روزهایی که همراه 3 برادرش، نوجوانی و جوانیشان را در خط مقدم و زیر توپ و خمپاره میگذراندند. همان روزهای بیپایانی که پرستار دائمی برادر جانبازش بود. همان روزهایی که داوطلبانه، شد غمخوار مردم غمدیده حاشیه شهر مشهد و نه مثل خانوادهاش که بیشتر از آنها برای رفع مشکلاتشان دوید و تلاش کرد و ریش گرو گذاشت. حاج محمد، در تمام سالهایی که زندگیاش را وقف فعالیتهای جهادی و مردمی کرده بود، شهید زنده بود و عاقبت هم به آرزویش رسید. طلبه جهادگر گمنامی که همیشه لبخند بر لب داشت، مزد خدمت بیمنتش برای محرومان را در یکی از روزهای مهمانی خدا گرفت و با لباس شهادت، زائر و همسایه همیشگی امام رئوف (ع) شد.
اگر دل شما هم هوایی شده برای حضور در جمع زائرانی که امروز شهید حجتالاسلام «محمد اصلانی» را به سوی قافله شهدا بدرقه میکنند، با خردهروایتهایی از این شهید خوشبخت روزهدار همراه باشید.
میخواهید بشناسیدش؟ به عکسهایش نگاه کنید
«دیشب که به منزل شهید اصلانی رفته بودیم، جوانان محله میگفتند: «به عکسهایی که در همین چند ساعت از حاج آقا منتشر شده یا به در و دیوار کوچه نصب شده، نگاه کنید. در همه عکسها، لبخند به لب دارد. حاج آقا همیشه همینطور خوشمشرب و بذلهگو و خندهرو بود؛ در مسجد، اردوی جهادی و سالن ورزش موقع بازی والیبال با بچههای محله.» و حاج آقا اصلانی با همین اخلاق زیبا به دل مردم حاشیه شهر مشهد راه پیدا کرد...»
حجتالاسلام «علی محبوب»، یکی از دوستان شهید، وقتی گریزی میزند به حدود 23 سال قبل و تصمیم مهمی که حاج آقا اصلانی گرفت، راز رابطه عمیق او با اهالی باصفای محلههای حاشیه شهر بیشتر آشکار میشود: «شهید اصلانی حدود 22، 23 سال قبل، در یک مجموعه بهعنوان نیروی اداری مشغول کار شد و حدود 4 سال هم در آن شرایط فعالیت کرد. اما نتوانست دوام بیاورد. میگفت: «روحیه من، مناسب کارهای میدانی است.» اینطور بود که آن کار اداری را رها کرد و داوطلبانه وارد فعالیتهای جهادی و مردمی شد؛ آن هم در محلههای حاشیه شهر. از وقتی هم همکاریاش با مجموعه امور مساجد مشهد شروع شد، فعالیتهایش در این محدوده، جدیتر و عمیقتر شد.»
طلبهای که سند خانه حاشیهنشینان برایش دغدغه بود
«حاشیه شهر مشهد برای فعالیتهای فرهنگی مذهبی به چند پهنه تقسیم شده و محدوده فعالیتهای شهید اصلانی در پهنهای بود که از منطقه «سیدی» تا «قلعه ساختمان» و «گلشهر» را شامل میشد. حاج آقا همانطور که در چهارچوب کار اداری، محصور نشد، در فعالیتهای جهادی هم خودش را در یک خدمت خاص برای یک قشر یا صنف خاص محدود نکرد.» حاج آقا محبوب مکثی میکند و در ادامه میگوید: «برای خدمت به همه مردم تلاش میکرد، نسبت به همه دلسوز بود، با همه ارتباط خوبی برقرار میکرد و همه مشکلات مردم برایش مهم بود. به همین دلیل هم، همه اهالی محله از پیر و جوان و مذهبی و غیرمذهبی به او مراجعه میکردند و او هم از تهیه بستههای معیشتی برای خانوادههای کمبرخوردار و تهیه جهیزیه برای نوعروسان آبرومند تا پیدا کردن کار برای جوانان، از هیچ کاری برایشان دریغ نمیکرد. و قلب تمام این فعالیتهای مردمی شهید اصلانی، در مسجد محله میتپید؛ مسجد صاحبالزمان (عج) که با همت و پیگیریهای خودش بنا شده بود.»
*روایت شهید حجت الاسلام اصلانی از ماجرای سند خانه های محله صبا
حالا اگر سراغ اهالی این پهنه بروید، برایتان میگویند حاج آقا نهفقط امام جماعت مسجدشان بلکه امام محلهشان بود؛ همان نماینده دلسوزی که درد مردم را درد خودش میدانست، برای پیگیری مشکلاتشان از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد و البته راه درست مطالبه حقوقشان را هم به آنها نشان میداد. اهالی محله «صبا» خوب یادشان است که حاج آقا چقدر در ماجرای سند خانههایشان دوندگی کرد. زمینهای این محله در سال 60 از طرف شورای اسلامی کارکنان شهرداری به مردم واگذار شده بود اما در بحث تحویل اسناد، تأخیر صورت گرفته بود و بعد از گذشت سالها مشکلساز شده بود.
کشمکش میان مردم و نهاد مربوطه که به پلمپ برخی خانهها منجر شده بود، دیگر داشت به یک گره کور تبدیل میشد که گروهی از فعالان اجتماعی انقلابی ازجمله حاج آقا اصلانی، داوطلبانه وارد میدان شدند و تصمیم گرفتند صدای مردم را به گوش مسئولان ذیربط برسانند. نتیجه، برپایی یک جلسه در مسجد محله با حضور مسئولان استانی و گفتوگوی بیواسطه اهالی با آنها بود. آن روز وقتی مسئول وقت به مردم قول داد مشکلاتشان را حل میکند، اهالی به همراه امام محلهشان - حاج آقا اصلانی - به راه افتادند و با مجوز قانونی آقای مسئول، یکییکی پلمپ خانههای موردنظر را شکستند و به قول حاج آقا، «امنیت اقامت» دوباره به محله برگشت.
اول مردم، بعد خانواده خودم
«اگر امروز، اهالی حاشیه شهر مشهد احساس میکنند عضوی از خانواده خود را از دست دادهاند، ریشه در محبت بیدریغ شهید اصلانی به آنها دارد. دیشب در گفتوگو با اهالی محله، خاطرهای که یکی از جوانان برایمان تعریف کرد، همه را منقلب کرد. میگفت: «یک روز در حرم امام رضا (ع)، حاج آقا اصلانی را دیدم که همراه خانواده برای زیارت آمده بودند. حاج آقا تا چشمشان به من افتاد، خانوادهشان را فرستادند زیارت و خودشان کنار من نشستند و جویای احوالم شدند. آن روز 20 دقیقه با من حرف زدند و وقتی متوجه شدند مشکلی دارم، کلی راهنمایی کردند و راهکار نشانم دادند. برایم جالب بود با آنهمه مشغلهای که داشتند، بعد از آن هر وقت مرا میدیدند، میپرسیدند: مشکلت رفع شد؟ اتفاقاً امروز مشکلم حل شد. خیلی خوشحال بودم و میخواستم امشب در مسجد به حاج آقا بگویم با دعایشان گره از کارم باز شده اما با خبر شهادتشان قلبم شکست...»
خودروی گرانقیمت نمیخرم چون مردم از طلبه انتظار سادهزیستی دارند
مردم حاج محمد اصلانی را از خودشان میدانستند چون میدیدند شبیه خودشان زندگی میکند. میدیدند با اینکه با مسئولان شهری و استانی مراودات نزدیک کاری دارد، در تمام این سالها تغییری در سبک زندگیاش ایجاد نشده و همان طلبه سادهزیست 20 سال قبل است. حجتالاسلام محبوب در این باره میگوید: «در کمتر از دو روزی که از شهادت حاج آقا اصلانی میگذرد، کلی روایت قشنگ و تاثیرگذار از رفتار و زندگی ایشان شنیدهایم. اطرافیانش میگفتند شهید اصلانی علاوهبر تحصیل و تدریس علوم دینی، کشاورزی هم میکرد و با توجه به اینکه همیشه در حال کار و فعالیت بود، شرایط مالی مناسبی داشت. با این وجود، خودش انتخاب کرده بود زندگی متوسط و معمولی داشته باشد. ایشان مدتی قبل به یکی از اقوامش گفته بود: اگر بخواهم، میتوانم خودروی گرانقیمت بخرم اما به خودم این اجازه را نمیدهم چون مردم از طلبه، انتظار سادهزیستی دارند.
اتفاقاً دیشب هم آقای «ذبیحی»، یکی از دوستان قدیمی شهید اصلانی، روی همین خصلت ایشان تاکید میکرد و میگفت: «من شهادت میدهم ظواهر دنیا و مادیات در نظر حاج آقا اصلانی، کوچک بود. 21 سال قبل که راه کربلا باز شد، حاج آقا هم راهی شد. از زیارت که برگشت، به منزلش رفتم. گذشت تا امسال، یک بار دیگر به خانهاش آمدم و دیدم بعد از 21 سال، نه ظاهر خانهاش تغییر کرده و نه حتی لوازم منزلش...»
خانوادهای که در یک عمر جهاد شهید رمضان، شریک هستند
مسیر روایتها که به خانه شهید اصلانی میرسد، نقش خانواده حاج آقا در جهادگری خستگیناپذیر دیروز و عاقبتبخیری امروزش پررنگ و پررنگتر میشود. جز این هم نمیتواند باشد. تا همسر و فرزندانی همفکر و همراه در خانه نداشته باشی، حضور سبکبال در خط مقدم جهاد و خدمت، رؤیایی دستنیافتنی میشود. برای حاج آقا اصلانی اما، خانواده، بزرگترین دلگرمی در این مسیر بود: «گرچه حاج آقا اصلانی برای پرورش بچههای پهنه تحت مسئولیتش در حاشیه مشهد، واقع وقت میگذاشت اما این باعث نمیشد از فرزندان خودش غافل باشد. حاج محمد، 2 پسر و 3 دختر دارد که همگی پا جای پای پدر گذاشتهاند. هر دو پسرش، طلبه و حافظ قرآن هستند. دو دختر بزرگش هم که یکی فارغالتحصیل رشته روانشناسی و دیگری طلبه است، هر دو با طلبه ازدواج کردهاند. اما شخصیت محوری خانواده شهید اصلانی، همسر محترمه ایشان است که نهتنها 3 دهه، مشوق حاج آقا در فعالیتهای جهادی بود بلکه خودش هم که فرمانده پایگاه بسیج مسجد محله است، پابهپای ایشان در میدان حاضر بود. با این اوصاف، عجیب نیست که این خانواده بزرگوار امروز در این داغ بزرگ، جز زیبایی نمیبینند و گرچه قلبشان از فراق پدر پر از درد است اما محکم ایستادهاند و برای پدر خوشحالند که به آرزوی همیشگیاش رسیده است.»
برادران اصلانی در لباس جبهه / شهید محمد اصلانی، نفر اول از سمت چپ
میخواهم پرستار یادگار جبههها باشم
صحبتهای حاج آقا محبوب که به اینجا میرسد، به عکس خاطرهانگیزی اشاره میکند و میگوید: «این عکس، یادگار اوایل جوانی حاج آقا اصلانی و 2 برادر شهیدش است. خانواده اصلانی، 6 پسر داشت که در دوران دفاع مقدس، 4 تایشان ازجمله حاج محمد به جبهه رفتند. 2 برادر حاج آقا در جنگ شهید شدند، حاج آقا جراحتهایی برداشت و برادر دیگر، جانباز اعصاب و روان شد. البته متاسفانه 2 برادر دیگر حاج آقا هم در سالهای قبل به فاصله کوتاهی، هر دو بر اثر تصادف از دنیا رفتند. در سالهای بعد از پایان جنگ، برادر جانباز حاج آقا در خانه پدری زندگی میکرد و مادر و پدر از او مراقبت میکردند اما بعد از فوت آنها، حاج آقا داوطلبانه، برادر را به خانه خودش آورد. همه میدانند مراقبت از یک جانباز عزیز اعصاب و روان چقدر سخت و پرزحمت است اما حاج آقا و همسر و فرزندانش در این سالها برای پرستاری از این عموی عزیز، خم به ابرو نیاوردند. همه سختیها را به جان خریدند اما راضی نشدند او را به آسایشگاه ببرند.»
شاید حاج قاسم برای دعای شهادتش آمین گفت
حالا که ما نشستهایم به مرور خاطرات شیرین روحانی جهادگر مشهدی، او در جمع رفقای شهیدش، در قهقهه مستانهشان، عند ربهم یرزقونند. حاجی اصلانی بعد از عمری تلاش و جهاد و فداکاری، بالاخره به آرزویش رسیده. همه میدانستند هر نفس حاج محمد، متبرک است به دعای شهادت و این تمنا در سفر آخرش، دیگر چیزی نبود که بخواهد یا بتواند پنهانش کند: «شهید اصلانی و خانواده در ایام نوروز امسال به اردوی راهیان نور رفته بودند. همسرشان میگفتند: «حاج آقا در این سفر بارها از شهادت گفت و تکرار کرد آرزوی شهادت دارد. در برگشت از مناطق عملیاتی، به کرمان رفتیم. وقتی در گلزار شهدای کرمان، سر مزار شهید حاج قاسم سلیمانی عزیز رسیدیم، حاج آقا به من گفت: خانم! دعا کن شهادت، روزیِ من هم بشود...»
حاج خانم رضایت داده باشد یا حاج قاسم برای اجابت دعای حاج محمد اصلانی آمین گفته باشد، حالا او همنشین رفقای شهیدش و همسفره سردار دلهاست و با خانه جدیدش در جوار امام رضا (ع)، جورچین خوشبختیاش کاملتر خواهد شد.
محل شهادت حجت الاسلام محمد اصلانی در حرم امام رضا (ع)
همه زائران کمک کنند، بدخواهان دیگر فرصت پیدا نمیکنند
روایت مختصر حجتالاسلام علی محبوب از یک عمر جهاد خالصانه شهید حجتالاسلام محمد اصلانی به آخر رسیده اما یک نکته مثل بغض، در گلویش مانده. حاج آقا مکثی میکند و میگوید: «من ساعتی بعد از سوءقصد به حاج آقا اصلانی و شهادت ایشان، به حرم امام رضا (ع) رفتم و در کمال تعجب دیدم همچنان بازرسی بدنی زائران در بدو ورود به حرم، به صورت ناقص انجام میشود. خب، با این شرایط، احتمال تکرار خطر و حوادث ناگوار مشابه به قوت خود باقی خواهد ماند. من میخواهم در پایان این ذکر خیر از شهید اصلانی، به دو نکته اشاره کنم. اول اینکه لازم است بازرسی بدنی زائران با دقت و حساسیت بیشتری انجام شود. و دوم، لازم است زائران هم با خادمان حرم در بخش بازرسی، همکاری بهتری داشته باشند. من بارها دیدهام زائران عزیز از اینکه بازرسی بدنی میشوند، اظهار ناراحتی و نارضایتی میکنند و به خادمان معترض میشوند. حتی این رفتار را از رفقای طلبه خودم هم دیدهام که با دلخوری میگویند: «ای بابا، طلبه که دیگر نیاز به بازرسی ندارد!»
من از همین طریق، از همه زائران درخواست میکنم همراهی و همکاری بیشتر و بهتری با خادمان در بخش بازرسی قسمت ورودی حرم داشته باشند. حساسیت این عزیزان، برای حفظ امنیت حرم و زائران است و لحظهای غفلت، میتواند منجر به حوادث غمبار و جبرانناپذیری مثل سوءقصد به 3 طلبه عزیز شود. ما در همین ماجرا دیدیم که برخلاف تفرقهافکنیهای بدخواهان، این مردم عزیز بودند که با اینکه هنوز خطر وجود داشت، به سرعت وارد معرکه شدند و باعث دستگیری ضارب این طلبههای عزیز شدند. از هموطنان عزیز میخواهیم این همکاری زیبا را در حفظ امنیت حرم و زائران هم داشته باشند.»
انتهای پیام /