سعید پورصمیمی، درخشش بدون جلوهگری
هفتادوپنجمین جشنواره کن از 27 اردیبهشت تا 7 خرداد برگزار میشود.
حسین لامعی در یادداشتی نوشت:
یک - روزهای گذشته در فستیوال «کَن»، اتفاقاتِ رسانهایِ بسیار رقم خورد؛ بهخصوص برای سینمای ما... از پُر سر و صداترینها؛ بازگشتِ «زهرا امیرابراهیمی» پس از 16 سال به سینما و حضورش روی فرش قرمزِ این فستیوال؛ تا حضورِ چشمگیرِ «ترانه علیدوستی»؛ و همراهِ هم آمدنِ نوید محمد زاده و همسرش فرشته حسینی بوسههایشان و ایضاً، تشویقهای ممتد و طولانیِ منتقدان و تماشاگران، پس از تماشای «برادران لیلا»...
بیشتربخوانید:
واکنش نوید محمدزاده به عکس غیراخلاقی جشنواره کن
دو - در این میان اما، آنچه برای نگارنده؛ و آنچه برای بسیاری از مخاطبانِ جدیِ سینما و سینهفیلها، خاصتر و چشمگیرتر از هرچیزِ دیگریست؛ حضورِ بازیگری روی فرش قرمزِ «کن» بود، که از بازیگران اصلیِ «برادرانِ لیلا» ست... حضورِ بازیگری حدودِ 80 سال، با کارنامه و کاراکترهایی، درخشان و ماندگار؛ اما، همیشه فراری از دوربین... از بازیگری که در طولِ زندگانیاش، حتی 1 بار، تن به مصاحبه نداد؛ چه مکتوب، چه تصویری!... بازیگری بزرگ، اما همیشه آرام و بیصدا... استاد؛ «سعید پورصمیمی»...
سه - از «سعید پورصمیمی» چه باید گفت؟ در وصفش چه باید نوشت؟ از بازیگری که حتی در این زمان، یعنی در زمانِ سُلطهی «سلبریتی»، هنوز و همچنان، آرام و بیصداست. از بازیگری که از همان سالیانِ دور، حتی در آن «جشنواره فجر» ی که برایش بزرگداشت گرفتند؛ تن به مصاحبه با هیچ مجله و رسانهای نداد؛ و حتی، تن به مصاحبه با بولتنِ رسمی جشنواره نداد. از بازیگری که همیشه، از بس، «گوشهنشین» بود؛ حتی عکاسانِ حاضر در «کن»، ندانستند چه موجودِ بزرگی؛ در آن صحنه حاضر است. از بازیگری «تماماستاد»، که بزرگیاش را، هیچگاه فریاد نزد، و حتی روی فرش قرمزِ «کن»، همیشه، گوشهی قاب است؛ با کمترین اَکت، حرکات و واکنشها... بازیگری که گویی، از حضور در آن محیط، معذب است؛ گویی، سختش است! گویی آن فضا، به او نمیساخت...
چهار - «سعید پورصمیمی»، این بازیگرِ دلنشین و نازنین؛ برآمده از نسلیست که بزرگانِ آن نسل، «هنر» برایشان، همیشه، حرفِ اول و آخر را میزند. نسلی که برای «هنر»، نفس کشید، برای «هنر»، زیست؛ و برای «هنر»، مُرد... نسلی فراری از مِدیا؛ فراری از ژورنال؛ فراری از فضای مجاز؛ و فراری از هیاهوی جمعیت... نسلی که هرچند، از جلوهگری فراریست؛ اما جای بزرگانش، به ذهن و قلبِ ما، و به ذهن و قلبِ همهی شیفتگانِ هنر، تا ابد، ماناست و جاودان...