یک‌شنبه 4 آذر 1403

سفر تحقیقاتی که به یک کابوس 14 ماهه تبدیل شد / نقش 2 دانشجوی خانم در پرونده محقق ایرانی چه بود؟

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع
سفر تحقیقاتی که به یک کابوس 14 ماهه تبدیل شد / نقش 2 دانشجوی خانم در پرونده محقق ایرانی چه بود؟

مهر نوشت: محقق آزاد شده از آمریکا گفت که درخواست پناهندگی را قبول نکردم چون آدم خودم نیستم؛ من در این کشور با مالیات، پول نفت و پول مردم درس خواندم اگر امروز سلیمانی هستم با پول مردم به این موقعیت رسیدم.

پرواز ایران - آمریکا، قرار بود آغاز فرصت تازه ای باشد برای دانشمند هماتولوژیست و خون شناس ایرانی در جهت پیشبرد و تکمیل تحقیقات، اما اتهامات واهی، این سفر تحقیقاتی را به یک کابوس 14 ماهه تبدیل کرد.

مهرماه 1397 زمانی که مسعود سلیمانی با دعوت رسمی «مایو کلینیک - یکی از مؤسسات آموزش عالی پزشکی ایالت متحده آمریکا» در «مینه سوتا - ایالتی در غرب آمریکا» و در دست داشتن روادید قانونی، قدم به فرودگاه شیکاگو گذاشت، مأموران فدرال مسلح با کیفرخواستی، او را به اتهام واهی دور زدن تحریم‌ها دستگیر و به بازداشتگاهی در جنوب آتلانتا منتقل کردند. بازداشتگاهی که در واقع اقامتگاه موقت قاچاقچیان بین المللی، قاتلین و محکومین حبس ابد و اعدامی بود.

این پژوهشگر ایرانی که جزو دانشمندان یک درصد جهان به شمار می‌رود، طی این 14 ماه، از آنچه که بود، قوی‌تر و بر آرمان‌هایش برای ادای دین به سرزمینش استوارتر شد. زمانی که در بازداشت بود به او وعده آزادی دادند و گفتند یا پناهنده شو و یا قبول کن جرم کرده‌ای! اما تلاش‌هایشان بی نتیجه ماند و در نهایت مهر تأیید بر بی گناهی این دانشمند ایرانی زده شد و او 16 آذرماه امسال به ایران بازگشت.

امروز اما این دانشمند ایرانی کارهای تحقیقاتی خود را با انگیزه بیشتری نسبت به گذشته دنبال می‌کند؛ او به همراه یک تیم تحقیقاتی در حال بررسی است تا اولین مورد ژن درمانی را در بیماران مبتلا به سرطان به سرانجام برساند.

بخش هایی از گفتگوی مهر با «مسعود سلیمانی، دانشیار دانشگاه تربیت مدرس» به شرح زیر است؛

*آقای دکتر، قبل از ورود به بحث بازداشت شما در آمریکا، کمی درباره نوع تحقیقات و پژوهش‌هایی که قبل از این اتفاق انجام می‌دادید، توضیح دهید.

حدود 22 سال است که در زمینه سلول‌های بنیادی مشغول به تحقیق و پژوهش هستم و در واقع بررسی می‌کنیم که آیا سلول‌های بنیادی در شرایط آزمایشگاهی، می‌تواند استفاده درمانی هم داشته باشند یا خیر؟ که چندین پروژه با همکاری بیمارستان‌های شهدای تجریش و طالقانی تعریف کردیم و می‌شود گفت در خصوص کاربردی کردن استفاده از «سلول های بنیادی» یا «فرآورده های سلولی»، به پاسخ‌های خوبی هم رسیده ایم.

همچنین در حوزه «مهندسی بافت» یا «مهندسی ژنتیک» و «ژن درمانی» ورود کرده و بر روی چندین بیمار، ژن درمانی را تست کردیم و جواب‌های نسبتا خوبی هم گرفتیم. در همین زمینه نیز در حال بررسی هستیم که تزریق یک سازه مخصوص به داخل سلول‌های فرد مبتلا به سرطان، بعد از عمل جراحی تومور، چقدر به درصد زنده‌مانی فرد کمک می‌کند. این سازه هنوز توسط فرد یا گروه تحقیقاتی انتخاب نشده ولی ارزیابی‌های ابتدایی، حاکی از آن است که این سازه کار می‌کند.

*بر روی چند نفر این نوع تزریق را آزمایش و بررسی کردید؟

فکر می‌کنم تا الان روی 5 نفر تست کرده ایم و کار همچنان ادامه دارد. در این آزمایش میزان کارایی برایمان مهم نیست و بیشتر به دنبال بررسی امنیت آن هستیم و در واقع این فاز اول پروژه مورد بحث است. در حال حاضر خوشبختانه به این نتیجه رسیده ایم که این اقدام از ایمنی خوبی برخوردار است و هم خود ما و هم جراحان از آن ابراز رضایت کرده اند.

*از روزی که در فرودگاه بازداشت شدید، برای ما بگویید...

به فرودگاه شیکاگو که رسیدم، در همان کریدوری که هواپیما را به سالن فرودگاه متصل می‌کند، 6 نفر ایستاده بودند؛ 2 نفر با لباس پلیس و 4 نفر دیگر هم با لباس شخصی که مسلح بودند. من را از همانجا به اتاقی بردند. وقتی پرسیدم مشکل چیست، پاسخ دادند «شما یک گروهی هستید که تحریم‌ها را دور زده اید»! گفتم یعنی چه؟ من نیازی به دور زدن تحریم‌ها ندارم. من که تاجر نیستم و صرفا یک استاد دانشگاهم. گفتند نه. این ما هستیم که تشخیص می‌دهیم تحریم را دور زده‌ای یا نه.

در ادامه تعدادی از ایمیل‌های من را که پرینت گرفته بودند، نشان دادند و گفتند مثلا یک دانشجو به شما ایمیل زده و گفته که من دارم از آمریکا باز می‌گردم، شما چیزی احتیاج نداری؟ و من هم در جواب گفته بودم که یک کرم ضد حساسیت پوستی می‌خواهم. من در جواب به مأموران گفتم که این فرد این کرم را از یک داروخانه خریده و به همراه آورده، کجای این خرید، دور زدن تحریم است؟

یا مثلا عنوان می‌کردند که یکی از دانشجویانت در سال 2015 یا 2016 می خواسته یک سری فاکتورهای رشد برای تو بیاورد که در واقع در فرودگاه، فاکتورها را از او گرفته بودند؛ آن هم 4 فاکتور رشدی که امروز دیگر از آن به عنوان دارو استفاده می‌شود. گفتم این دارو مشکلی ندارد. در پاسخ گفتند این ما هستیم که می‌گوئیم مشکل دارد یا نه! حتی من تاکید کردم که این فاکتور اصلا آمریکایی نیست و یک شرکت کانادایی سازنده آن است. اما آنها در پاسخ گفتند که ما سهامدار این شرکت هستیم.

از همانجا مستقیم به بازداشتگاه منتقل شدم و در مدت 14 ماه تنها یکبار مرا به دادگاه بردند؛ آن هم فقط برای تفهیم اتهام. در دادگاه ابتدا قاضی تصمیم داشت من را با وثیقه آزاد کند، اما «اف بی آی» با اعمال نفود خود، از صدور چنین رأیی جلوگیری کرد.

*نقش آن 2 دانشجوی خانم در پرونده شما چه بود؟ در خبرها آمده بود که شما درخواست خرید پروتئین‌های نوترکیب را از آنها داشتید.

دقیقا استنادشان بر همین موضوع و آن محموله بود؛ در حالی که خریداری این مواد در آمریکا هیچ ممنوعیتی ندارد. این دو خانم بعد از تهدید از سوی مأموران، در دادگاه اذعان کردند سلیمانی به ما دستور داده بود که این کار را انجام دهیم و همین کلیدواژه، مسیر پرونده را تغییر داد. در پرونده من هیچ موردی وجود نداشت که بخواهد منجر به چنین بازداشت طولانی مدتی بشود؛ خودشان هم می‌دانستند. من نه در آمریکا زندگی می‌کردم و نه قوانینش آشنایی داشتم و نه حساب بانکی در آمریکا داشتم که بخواهد پولی به آن واریز و یا از آن برداشت شود تا بواسطه آن بتوانم کار تجاری کنم و به قول آنها تحریم را دور بزنم!

وکیل من گفت دو راه داری؛ یکی آنکه برگه‌ای می‌آورند و آن را امضا می‌کنی و بدنبال آن، تحت حفاظت و حمایت کامل ایالات متحده قرار می گیری، همینجا زندگی می‌کنی و در مقابل اجازه سفر به ایران و امکان ارتباط با هیچ ایرانی را نخواهی داشت و راه دوم هم جنگیدن با دولت آمریکاست! که من هم راه دوم را انتخاب کردم

*برگردیم به موضوع بازداشت شما. برخورد با شما چگونه بود و شما چطور کنار آمدید با شرایط؟

اوایلش خیلی سخت بود. اصلا نه جرمی را تفهیم می‌کردند و نه می‌دانستم برای چه در بازداشت هستم. فقط به همین عبارت دور زدن تحریم‌ها بسنده کرده بودند. بعد از اینکه به دادگاه رفتم و رسما تفهیم اتهام شدم، وکیل من گفت دو راه داری؛ یکی آنکه برگه‌ای می‌آورند و آن را امضا می‌کنی و بدنبال آن، تحت حفاظت و حمایت کامل ایالات متحده قرار می گیری، همینجا زندگی می‌کنی و در مقابل اجازه سفر به ایران و امکان ارتباط با هیچ ایرانی را نخواهی داشت و راه دوم هم جنگیدن با دولت آمریکاست! که من هم راه دوم را انتخاب کردم.

*چرا راه اول را انتخاب نکردید یعنی پناهندگی؟ یا چرا قبل از آن به فکر مهاجرت نیفتادید؟

اعتقادم براین است که من آدم خودم نیستم. من در این کشور با مالیات، پول نفت و بیت المال و پول مردم درس خواندم و اگر امروز سلیمانی هستم، با پول همین مردم رشد کردم و به این موقعیت رسیدم. به جز 3 - 4 سال ابتدایی، تمام مقاطع تحصیلی من در زمان و شرایط جنگی گذشته بود، آنچه که باعث شد با خاطری آسوده بتوانم درس بخوانم، خون شهدا و ایثار جانبازان و آزادگان بوده. حالا که من به یک جایی رسیده ام، باید جمع کنم و بروم و در خوشی و ناز و نعمت زندگی کنم؟ من آدم چنین تفکر و تصمیمی نیستم.

10 سال پیش که برای پروژه‌ای به آمریکا رفتم، آن زمان هم پیشنهاد دادند که می‌توانی با یک شرایط خوب گرین کارت بگیری و بمانی. اگر قصدی برای ماندن داشتم همان زمان در شرایط عادی این کار را می‌کردم! نه اینکه با پرونده سازی چنین پیشنهادی را قبول کنم. خودم را خیلی مدیون ملت و کشورم می دانم؛ بنابراین حتی یک ثانیه هم طی این 14 ماه به این موضوع فکر نکردم که چنین پیشنهادی را قبول کنم.

روزهای آخر بود؛ فکر می‌کنم اواخر شهریور یا اوایل مهرماه که با همسرم تماس گرفتند. گفته بودند دولت یک هفته دیگر به سلیمانی وقت داده که درخواست پناهندگی دهد. در مقابل همسر من گفته بود، اگر قرار بود قبول کند که همان روز اول قبول می‌کرد، نه اینکه 14 ماه در بازداشت زندگی کند. ولی اینها انقدر خودشان را بالا می‌دانند که فکر می‌کنند هر زمان اراده کنند، هر شخصی را می‌توانند به خدمت بگیرند.

*در قبال آزادی شما در زندان وعده و وعیدهایی هم دادند؟

حدود 6-7 ماه از بازداشت من گذشته بود و قاضی دائما، زمان برگزاری دادگاه را به تعویق می‌انداخت و در نهایت هم که علیه من مدرکی پیدا نکردند، بحث قرارداد را پیش آورده و گفتند این قرارداد را امضا کن و بپذیر که جرم کرده‌ای، ما هم در مقابل تو را آزاد می‌کنیم. در پاسخ گفتم من جرمی نکردم، چرا باید امضا کنم؟ من یک فرد علمی هستم اگر مجرم قلمداد می‌شدم، همیشه با محدودیت‌هایی مواجه بودم و اگر در جامعه بین الملل صحبتی می‌شد، من را مجرم قلمداد می‌کردند.

لینک کوتاه: asriran.com/0030Bi