سومین 11 سپتامبر پس از بازگشت طالبان به قدرت / پیشبینی جرج بوش در خاطرات 12 سال قبل
جرج بوش 10 سال بعد از سقوط طالبان و 10 سال پیش از بازگشت آنان نوشته بود: «تنها راه برای طالبان تا افغانستان را دوباره به دست بیاورند این است که آمریکا این کشور را رها کند. اگر افراط گرایان دوباره به قدرت برسند، زنان افغان را وادار به بازگشت به نقطه صفر میکنند. دختران را از مدارس بیرون میاندازند و همه دستاوردهای 10 سال گذشته را زیر پا میگذارند. همچنین امنیت ما را به خطر میاندازند.»...
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - امروز 20 شهریور 1402 خورشیدی و 11 سپتامبر 2023 است اما تا صحبت از 11 سپتامبر میشود 11 سپتامبر 22 سال قبل -2001 - یا 20 شهریور 1380 خورشیدی به یاد میآید که یک خبر جهان را تکان داد: برخورد عمدی و تروریستی هواپیماها با برجهای دو قلوی نیویورک و مرگ هزاران تن و در پی آن چند حمله دیگر. با این که القاعده مسوولیت آن را بر عهده گرفت اما چون طالبان حاکم بر افغانستان به اسامه بن لادن و یاران او پناه داده بود آمریکا طالبان و حاکمان افغانستان را هم مقصر دانست.
لحظه اعلام خبر حادثه به جرج بوش که در حال بازدید از یک مدرسه بود
طالبان (طالبها) گروهی از مجاهدین افغان بودند که در مدارس مذهبی پاکستان با حمایت مالی عربستان سعودی تحصیل کرده و آموزش دیده بودند تا با اشغالگران شوروی مبارزه کنند و بعذ از خروج شوروی دوران گورباچف از افغانستان میانطالبها با دیگر مجاهدین افغانستان اختلاف افتاد چرا که مجاهدین بر تاسیس جمهوری یا جمهوری اسلامی تاکید داشتند و طالبان بر امارت اسلامی.
اختلافات بالا گرفت و طالبان پس از چند سال دیگر مجاهدین را کنار زد و ملامحمد عمر بر جای صبغت الله مجددی و برهان الدین ربانی نشست و با پیوند با القاعده حساسیت آمریکا را به حدی تحریک کرد که پس از حمله 11 سپتامبر درصدد تنبیه مشترک طالبان و القاعده برآمد.
یادآوری حمله 11 سپتامبر و یورش انتقامی آمریکا به افغانستان و برانداختن طالبان تنهااز حیث تاریخی اهمیت ندارد بلکه از این رو هم مهم است که دو سال قبل همان طالبان با همکاری یا چشم پوشی آمریکا به قدرت بازگشته است!
از این رو به این بهانه نگاهی میاندازیم به کتاب خاطرات جرج بوش (رییس جمهوری آمریکا هنگام 11 سپتامبر 2001 و صادر کننده فرمان حمله به افغانستان (و سپس عراق) با عنوان: لحظات تصمیم که محمد حسین اسماعیل زاده آن را به فارسی برگردانده است.
جرج بوش می نویسد: «درست بعد از ظهر یکشنبه هفتم اکتبر 2001 (15 مهر 1380 خورشیدی) به اتاق "تریتی" رفتم تا برای ملت سخنرانی کنم. ساعت ها قبل از آن بمب افکن های دوربرد از پایگاه هوایی میسوری به پرواز درآمده بودند. زیر دریایی های آمریکا و بریتانیا در خلیج [فارس] موشک های "تاهاماک" خود را پرتاب کردند و هواپیماهای جنگنده نیروی دریایی از عرشه ناوهای آمریکایی کارل وینسون و انترپرایز به پرواز درآمدند. گفتم: "به دستور من ارتش ایالات متحده، حملاتی را در افغانستان علیه کمپ های آموزش تروریسم القاعده و تأسیسات نظامی رژیم طالبان آغاز کردند"... 26 روز پیش از پس از یازدهم سپتامبر نقشه کشیده بودیم. حالا انتظار به سر رسیده بود. حمله متقابل آمریکا در راه بود و آزادیِ افغانستان، پیشِ رو».- [فصل افغانستان، صفحه214]»
هر سال در 11 سپتامبر این بحث هم در می گرفت که تا چه حد می توان باور داشت که واقعا کار القاعده بوده یاخود آمریکا تحریک نکرده یا چشم نبسته تا بهانه ای برای حضور در منطقه و جنگ افروزی بیابد؟
از 1400 به این طرف اما وجه شگفت آور قضیه این است که طالبانی که در پی 11 سپتامبر برافتاد چرا و چگونه به قدرت بازگشته است؟
جو بایدن رییس جمهوری آمریکا و هننگام بازگشت طالبان به قدرت (مرداد 1400) در پاسخ به این پرسسش گفته بود: "ما برای ملت سازی نرفته بودیم. می خواستیم القاعده را سرکوب کنیم". این در حالی است که در جرج بوش در همین کتاب خاطرات -10 سال پس از حمله به افغانستان (1390 خورشیدی) و 10 سال پیش از بازگشت طالبان (1400) - می نویسد: «آمریکا می خواست به مردم افغانستان کمک کند تا خودشان را آزاد کنند».
نکته جالب در خاطرات بوش در 12 سال قبل (10 سال بعد از سقوط طالبان) این است که همان زمان هم می نویسد اوضاع آن گونه که پیش بینی می کردند پیش نمی رود و برای شکست اهداف طراحی شده فراتر از ساقط کردن طالبان، دلایل متعدد و صریحی ذکر می کند.
او می نویسد: «هدف ما بازسازی افغانستان با کمک کشورهای جامعه بین المللی بود اما شکست خورد. چون کشورهای دیگر منابع کافی اختصاص نمی دادند. آلمان می خواست نیروی پلیس ملی ایجاد کند که سریع شکست خورد. مأموریت ایتالیا در اصلاح سیستم قضایی هم به همین سرنوشت دچار شد. مدیریت مبارزه با مواد مخدر با بریتانیا بود. در بعضی نواحی جواب داد ولی تولید مواد مخدر در استانهای جنوبی مثل هلمند چند برابر شد. ارتش ملی با آموزشهای ما پیشرفت کرده بود ولی چون نمیخواستیم هزینه ها را بالا ببریم ناچار شدیم ارتش را بسیار کوچک نگاه داریم.»-[ص 241]
در جای دیگر هم می نویسد: نیروهای ناتو مؤثر و بی برنامه بودند و فساد اداری هم بیداد می کردند و افغان ها اعتماد خود را به دولت از دست دادند.
چنان که اشاره شد اهمیت این خاطرات در آن است که 10 سال بعد از ساقط کردن طالبان و در زمان استقرار دولت مورد نظر آمریکا نوشته شده است و راز بازگشت طالبان را در یک جمله میتوان دریافت. این که برای افغانها امنیت بر آزادی و توسعه و رفاه اولویت دارد و طالبان با شعار امنیت بازگشت.
جرج بوش هم می نویسد: «در گزارش سیآیای از قول یک افغان آمده است: مادام که در امنیت باشم برایم مهم نیست که چه کسی در قدرت است. امنیت، تمام آن چیزی است که اهمیت دارد».
درنگ بر همین یک جمله نشان میدهد که چرا طالبان 10 سال بعد از آن خاطرات - دو سال قبل - به قدرت بازگشت. زیرا به نسبت امنیت و رفاه، آزادی و عدالت در مرتبه بعد قرار دارد و این چهار خواستنی اگرچه در هر حرکت و انقلاب و اصلاح دنبال شده اما امنیت اولویت دارد و طالبان، امنیت را سلب کردند و بدون امنیت، رفاه به دست نیامد و آزادی هم کافی به نظر نرسید و در غیاب امنیت و رفاه، عدالت هم دست یافتنی نبود و حالا مدعی برقراری امنیت اند.
در خاطرات بوش همچنین آمده است: «نیروهای پاکستانی نه تنها طالبان را به شدت بسیار کمتری به نسبت القاعده تعقیب میکردند که عده ای در سرویس اطلاعاتی پاکستان ارتباطات نزدیک خود با طالبان را حفظ کرده بودند. جنگجویان طالبان به قبایل محلی پاکستان گریخته بودند و در پیشاور و کوتا جمع شده بودند».
جرج بوش 10 سال بعد از سقوط و 10 سال پیش از بازگشت طالبان نوشت: «تنها راه برای طالبان تا افغانستان را دوباره به دست بیاورند این است که آمریکا این کشور را رها کند. اگر افراط گرایان دوباره به قدرت برسند، زنان افغان را وادار به بازگشت به نقطه صفر می کنند. دختران را از مدارس بیرون می اندازند و همه دستاوردهای 10 سال گذشته را زیر پا می گذارند. همچنین امنیت ما را به خطر می اندازند.»
نکته قابل توجه همین است. آمریکا این کشور را رها کرد، افراط گریان دوباره به قدرت رسیدند، زنان افغان را وادار به بازگشت به نقطه صفر کردند، دختران را از مدارس بیرون انداختند و نه همه دستاوردهای 10 ساله که همه دستاوردهای 20 ساله (از 2001 تا 2021) را زیر پا گذاشتند اما بر خلاف پیشبینی جرج بوش امنیت آمریکا را به خطر نینداختند چرا که تضمین داده بودند کاری با آمریکاییها نداشته باشند.
برای افغانها امنیت مهم بود و به این نتیجه رسیدند که اگر سلبکننده امنیت به قدرت بازگردد دیگر امنیت آنان را به مخاطره نمیاندازد و تسلیم یا مقهور 100 هزار طالب مسلح شدند. برای آمریکا هم مهم این بود که آمریکایی دیگری کشته نشود. افغانها بمیرند یا نه اهمیتی نداشت. برای کشورهای همسایه هم امنیت تعریف خاص خود را داشت.
کانال عصر ایران در تلگرام تماشاخانه