سیاست رضوی در عصر عباسی چگونه بود؟
یکی از حساسترین دورههای تاریخ امامت که تا سالها بر زیست سیاسی و اجتماعی شیعیان تأثیر گذاشت تاریخ امامت ثامنالحجج حضرت علیبنموسی الرضا و سیره سیاسی ایشان است.
امام رضا زِمام امامت را زمانی برعهده گرفتند که مصادف بود با اوج اقتدار حکومت خلفای عباسی. امامت علیبنموسی در زمان هارون آغاز شد؛ هارونی که به مقتدرترین خلیفه عباسی شهره بوده و چند ویژگی خاص را برخوردار است. اول اینکه هارون شخصی بسیار سیاس و زیرک بود؛ به طوری که با شخصیت دوقطبی خود و اتخاذ سیاستهای مختلف و متفاوت میتوانست موافقان و مخالفان بسیاری را به سوی خود جذب کند. از طرفی هارون با خوی ستمگرانه خود، فضای خوف و اختناق بسیار زیادی را برای علویان و محبین اهلبیت ایجاد کرده بود نقل معروفی است که «وَ سَیفُ هارونَ یُقَطِرُ الدَم»؛ یعنی خون از شمشیر هارون میچکد.
اوج این خفقان و شدت بر بنیهاشم آنجایی است که هارون اولین کسی بود که یک امام معصوم را زندانی کرد؛ تا قبل از آن هیچ کس جرأت چنین برخوردی با ائمه شیعه را نداشت. به طور کلی عباسیان در جرم و جنایت آنچنان پیش رفتند که به قول آن شاعر عرب، روی بنی امیه سفید شد. طبق فرمایش امام رضا، بنیعباس برخلاف بنیامیه خلافت را شایسته و ارث خود میدانستند. عباسیان چنین استدلال میکردند که چون پیامبر فرزند پسر نداشته، عمو و سپس پسرعموی ایشان وارثان نبی اکرم خواهند شد که این شبهه توسط امام رضا بیپاسخ نماند و حضرت طی گفتوگوهایی ثابت کرد که خلافت و جانشینی پیامبر میتواند از طریق دختر پیامبر، حضرت فاطمه زهرا منتقل شود.
آن چه گذشت، مقدمهای بود در باب شرایط سیاسی و اجتماعی زمان امام رضا. اوج اقتدار و همچنین اوج تقابل با علویان و بنیهاشم از سوی بنیعباس که کار را دشوار کرده بود. امام رضا 15 سال امامت کردند که پنج سال آن در زمان هارون، پنج سال در زمان مأمون و درگیریهایش با مأمون و پنج سال آخر هم در زمان خلافت مأمون بود. هارون ابتدا سعی کرد چندان با امام رضا از سر شدت و حدت درنیاید و در مقابل نیز حضرت علیبنموسی از این فرصت استفاده کرد و آشکارا دست به معرفی خویش به عنوان امام به حق زد. امام رضا تنها امامی است که به شکل عیان و خیلی عریان و واضح خود را به عنوان امام و ولی جامعه معرفی میکند، هرچند که دست به تقابل قهری با هارونالرشید نمیزند. امام رضا در این فرصت توانست نفوذ و اعتبار گستردهای را کسب کند، ایشان سخنی دارند که میگویند: «من در مدینه بر استر خود سوار میشوم و دستخطم در شرق و غرب عالم اجرا میشود.» این سیاست حتی در سالهای بعدی هم ادامه داشت و اوج آن نقل حدیث سلسلهالذهب با آن قید تاریخیاش است.
در دوره پنج ساله بعدی، امام رضا از فرصتی که برایش پیش آمد نهایت استفاده را برد. اختلاف و نزاع دو برادر عباسی، این بستر را فراهم آورد که امام هشتم شیعیان دست به فعالیتهای علمی و فرهنگی گستردهای بزند و آن میراث مکتوبی و غیر مکتوبی که از ثامنالائمه در علوم مختلف اسلامی نظیر فقه، تفسیر، طب و... به جا مانده است مربوط به این دوران است. همچنین حضرت با بهرهگیری از سازمان وکالت نفوذ خود را در بلاد اسلامی به حد اعلی رساند، طوری که با حضورشان در مرو و نیشابور عده کثیری از مردم با توجه به شناختی که از ایشان پیدا کرده بودند، پیگیر سخنان و احادیثشان بودهاند.
همه این مسائل باعث شد که پس از رویکار آمدن مأمون، او دریابد که امام رضا از این فرصت یک ساله نهایت استفاده را کرده است و نفوذ و محبوبیت فراگیری در بین مسلمین دارد. بنابراین، او چاره کار را در تحت نظر داشتن امام با فراخواندنش به طوس و سرآخر شهادت ایشان دید.