سیاستگذاریهای ارزی دهه 90 همواره در جهت تضعیف ارزش پول ملی حرکت کرده است
گروه سیاسی خبرگزاری فارس، رهبر انقلاب اسلامی در دیدار تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی (1400/11/10) فرمودند: «اقتصاد کشور ما در سال 90 دچار یک جنگ بسیار مهم و بزرگی بود؛ یعنی ما جنگ اقتصادی داشتیم. کسی که نقطه مقابل ما قرار داشت، عمدتاً دولت آمریکا بود و بعضی از همراهانش در اروپا و در نقاط دیگر؛ رسماً اینها با جمهوری اسلامی جنگ شروع کردند، اعلان جنگ هم کردند که البته از سال 97 این معارضه و مبارزه از طرف دشمن شدیدتر شد. هدف آنها از این جنگ، فروپاشی اقتصاد ایران بود؛ قصدشان این بود. البته حالا فروپاشی اقتصاد یک مقدمه بود برای اینکه با نابود کردن اقتصاد ایران، مردم را در مقابل نظام جمهوری اسلامی قرار بدهند و مقاصد سیاسی خباثتآمیز خودشان را از این طریق عملی کنند؛ هدف دشمن این بود.»
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در همین رابطه گفتوگویی با حسین صمصامی استاد اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی، انجام داده است. آقای صمصامی معتقد است استراتژی اصلی دشمن در قبال اقتصاد ما کاهش و تضعیف ارزش پول ملی است. رهبر انقلاب در دیدار اخیر با تولیدکنندگان تأکید کردند که ما در یک جنگ اقتصادی هستیم. این جنگ اقتصادی از چه زمانی شدت گرفت؟ به نظر شما چشمانداز راه پیش روی ما در این جنگ چیست؟
یکی از موضوعات بسیار مهم بحث جنگ اقتصادی است که رهبر انقلاب بارها و بارها در سخنرانیهایشان به آن اشاره کردهاند و یکی از مقولات بسیار مهم است که در سیاستگذاریهای اقتصادی ما متأسفانه چندان جدی گرفته نشده است. تقریباً میتوان گفت که در سیاستگذاریهای ما نه تنها ما علیه جنگ فرضی سیاستهای خاصی اتخاذ نکردهایم، بلکه بعداً سیاستهایی اتخاذ کردیم که با دشمنان علیه اقتصاد خودمان همراهی کردهایم. این یکی از مشکلات بسیار مهم است. حالا من میخواهم بهصورت مقدمه عرض کنم در بعضی از شرایط جنگ اقتصادی، پیادهنظام دشمن علیه اقتصاد خودمان بودیم و بعضاً به دشمن گرا هم دادهایم و اهدافی که دشمن در اقتصاد داشته است، خودمان جلو بردهایم.
وقتی انقلاب پیروز شد، داراییهای ما توسط قدرتهای استعمارگر بلوکه شد و ما تحریم شدیم. از آن زمان جنگ اقتصادی آغاز شد. جنگ اقتصادی از سال 1390 یعنی دیماه که از سوی آمریکا درگیر تحریمهای نفتی و مالی شدیم، این جنگ شدت گرفت. یکی از اهداف اصلی این جنگ - جنگی که آمریکا و همپیمانانش علیه ایران به راه انداختند و میخواستند اقتصاد را از درون متلاشی کرده و تغییر رژیم در ایران ایجاد کنند - بحث تضعیف ارزش پول ملی بود. در اصل میتوان گفت تضعیف ارزش پول ملی ما مکانیسم اثرگذاریهای تحریم بود و آنها مدنظر داشته و انتظار داشتند که با تحریمهای نفتی و تحریم سوئیفت و بستن آن بر ما و تهدید مالی، تضعیف پول ملی، یک جو تورمی شدید را بر جامعه اعمال کرده، شاهد ناآرامی مردم بوده و حاکمیت را از مردم جدا کنند تا از این طریق بتوانند به اهداف خبیث خودشان در جامعه ایران دسترسی پیدا بکنند.
اگر ما خودمان به کتابها، مقالاتی که طراحان تحریم نوشتهاند و تحقیقاتی که انجام شده، نگاه کنیم، میبینیم که در بحث جنگ اقتصادی - همانطور که رهبر انقلاب اشاراتی داشتند - چندین نهاد در آمریکا فعال شدهاند. آنها متفکران خودشان را جمع کرده، تحلیل میکنند و مقاله مینویسند. صدها کتاب و مقاله نوشتند و وزارت خزانهداری آمریکا، وزارت امور خارجه آمریکا، سازمان سیا و اندیشکدهها مرتب دارند فکر میکنند چگونه تحریم کنیم تا این تحریمها درد در اقتصاد ما ایجاد کند؛ یعنی باعث رنجش وکدورت مردم شود و ما مردم را چگونه نشانهگیری کنیم که این مشکلات ایجاد شوند و بعد توان و مقاومت اقتصاد کشور ما را در برابر تحریمها ارزیابی میکنند و میسنجند تا مجدداً تحریمهای جدیدتری را علیه ما اعمال کنند. آن نهادها کارشان این است. در اینجا به چند مورد که در منابعی که خودشان منتشر کردند آمده است اشاره میکنم. آقای ریچارد نفیو معروفترین فرد است که مسئول تیم طراحی تحریم علیه ایران بوده و البته او معاون رابرت مالی نماینده ویژه آمریکا در امور ایران بوده است. نفیو در کتاب «هنر تحریمها» میگوید که در سال 2012 اقداماتی که ما انجام دادیم پول ملی ایران در چند هفته تا سه برابر با کاهش ارزش مواجه شد. او میگوید که بههرحال ما دنبال این هستیم که نقاط حساس اقتصاد ایران را پیدا کرده و آن را طوری تحریم کنیم که بیشترین ضربه و شدت ضربه را بر کشور وارد کنیم. او بر موضوع کاهش ارزش پول متمرکز میشود. آقای جیمز ریکاردز، تحلیلگر ارشد سیا، در کتاب «جنگ ارزی»(currency war)، بر موضوع کاهش ارزش پول متمرکز میشود. او در کتابش مینویسد که جنگ با ایران آغاز شده اما هنوز تیری شلیک نشده است. او میگوید یعنی درواقع جنگ اقتصادی شروع شده است که رهبر انقلاب بارها و بارها به این جنگ اشاره میکنند. خود ترامپ میگوید که من قصد جنگ نظامی با ایران ندارم، اگر بخواهم به کشوری حمله کنم، این حمله، حمله اقتصادی خواهد بود. یعنی اینها بهترین راه و مسیر تغییر رژیم را در ایران از طریق جنگ اقتصادی و هدف قرار دادن تضعیف پول ملی میدانند.
از چه زمانی جنگ اقتصادی در کشور، بروز علنی پیدا کرده است؟
از سال 1390. وقتی که ما تحریم شدیم، آنها بهصورت عملی اعلام کردند. آنها وقتی در سال 90 ما را تحریم کردند جنگ را علیه ایران شروع کرده بودند اما آن را تشدیدکردند. آقای مارشال بیلینگزلی، دستیار وزیر خزانهداری آمریکاست. او در شهریورماه 1397 میگوید که تلاشهای ما همراه با سوءمدیریت در اقتصاد ایران است که من امروز به کنگره یکی از مهمترین شاخصهای اقتصادی ایران را نشان میدهم که این شاخص ارزش ریال ایران نسبت به دلار آمریکاست که در طول تاریخ تحریمها چنین افتی را تجربه نکرده است. یعنی آنها همه بر کاهش ارزش پول ملی متمرکز بودند. الیوت آبرامز، نماینده ویژه وزارت امورخارجه آمریکا در امور ایران - در دوران ترامپ - گفته است که فشارهای آمریکا نتایج بزرگی دارد، ارزش پول ایران سقوط کرده است. مواردی غیر از این هم در این زمینه وجود دارد که مهمترین آنها را برای شما اشاره کردم. اگر شما در ادبیات علم اقتصاد بررسی کنید و نظریات اندیشمندان بزرگ اقتصاد را درباره کاهش ارزش پول مرور کنید، متوجه میشوید که آنها هم میگویند که مؤثرترین ابزار و حربه برای ازبینبردن و اضمحلال یک حکومت، کاهش ارزش پول ملی است. در سال 1390 هر دلار معادل هزار تومان بود و در سال 91 و سال بعد از آن، سههزار تومان. این گونه این روند حالت افزایشی به خود گرفت تا اواخر سال 96 که حدود چهارهزار تومان شد و سال 97 به پنجهزار تومان، 6هزار تومان و همینطور تصاعدی بالا رفت. این روند افزایش چیزی است که آمریکاییها آن را هدف قرار دادند. پس همانطور که عرض کردم، مکانیسم ایجاد درد را آنها از طریق کاهش ارزش پول دنبال میکردند. یعنی میگویند که ما از طریق کاهش ارزش پول باعث افزایش تورم میشویم.
کاهش سرمایهگذاری باعث میشود که تولید کاهش پیدا کند، رشد اقتصادی منفی شود، ایجاد تورم کند و در نتیجه فقیر را فقیرتر و غنی را غنیتر میکند، شکاف طبقات ایجاد میشود، مردم به نتایج شکاف طبقاتی و نتایج تضعیف قدرت خرید اعتراض میکنند، شورش میکنند و باعث فروپاشی حکومت میشوند. اینها چیزهایی است که آنها در حرفهایشان به آن اشاره میکنند. آنها از نظر نظامی نمیتوانند این کار را انجام دهند و فعلاً تنها راه آنها که روی آن کار کرده و سرمایهگذاری میکنند جنگ اقتصادی و جنگ ارزی است؛ یعنی از طریق کاهش ارزش پول. اینجاست که ما چندان به آن توجه نکرده و آن را جدی نگرفتهایم یعنی ما کاهش ارزش پول را از سال 90 تا وقتی که به 30 هزار تومان هم رسید جدی نگرفتهایم. ببینید اقدامات ما در ارتباط با جنگ ارزی و سیاستگذاریهای ما چگونه بوده است؟ آیا سیاستهای ما در جهت مبارزه با جنگ ارزی بوده یا نه سیاستهای ما موافق آن بوده است؟ اگر آنها تحریمی کردند و ارز را افزایش دادند، ما هم در جهت افزایش نرخ ارز سیاستگذاری کردیم یعنی با دشمن در جنگ اقتصادی همراهی کردیم.
این امر تعمدی بود یا سهوی؟
الان توضیح میدهم که چه اتفاقاتی در اقتصاد ایران افتاده و متأسفانه در شرف رخ دادن است. در سال 90 که تحریمها شروع شدند نرخ ارز افزایش پیدا کرد، دولت در جهت افزایش ارزش پول ملی نتوانست کار خاصی انجام دهد. متأسفانه بهدلیل ضعف کارشناسی نتوانست در برابر این هجمه آمریکا طراحی لازم را انجام دهد و از کاهش ارزش پول جلوگیری کند و دلار تا سههزار تومان بالا رفت. سپس دولت منتقل شد. دولت یازدهم که آمد مذاکرات برجام را آغاز کرد. در شروع مذاکرات برجام از سال 92 به بعد ما برای اینکه در بازار ارز انتظارات شکسته شود، یعنی در بازار جعلی ارز و بازار آزاد ارز - این بازار هیچ مبنای علمی و عملیاتی ندارد - نرخ ارز شروع به کاهش کرد. نرخ ارز تا حدود کمتر از سههزار تومان در بازار کاهش پیدا کرد. ناگهان دیدیم که رئیس وقت بانک مرکزی، اعلام کرد که نرخ ارز کمتر از سههزار تومان نیست. چگونه در عرض یک سال، نرخ ارز از هزار تومان به سههزار تومان افزایش پیدا کرد ولی حالا که دارد کاهش پیدا میکند چرا کمتر از سههزار تومان نمیشود و این امر باعث شد که نرخ ارز دیگر کمتر از آن کاهش پیدا نکند یعنی بازار آمد مطابق انتظارات عمل کند اگرچه موقتی بود.
اگر شما سیاستگذاریهای ارزی را از سال 90 به بعد نگاه کنید، میبینید که سیاستگذاریهای ارزی بهگونهای بوده که همیشه در جهت تضعیف ارزش پول ملی حرکت کردهایم. در 23 تیرماه 1394 برجام امضا شد. اگر شما به اطلاعات و آمار اقتصادی نگاه کنید، در آن سال رشد اقتصادی ما منفی یکوشش دهم بود. سال 93 سه درصد مثبت بود و سرمایهگذاری 12 درصد منفی شد.
بعد از آن در سال 95 آثار موقت برجام ظاهر شد، چون اجازه دادند ما در کوتاهمدت نفت بفروشیم، نرخ رشد اقتصادی ما شد 12/5 درصد که بیشتر این رشد اقتصادی مرهون و مدیون نرخ رشد نفت است و سرمایهگذاری منفی سهوهفت دهم درصد شد. در سال 96 رشد اقتصادی مثبت یکوچهار دهم شد اما در اواخر سال 96 وقتی که ترامپ رییسجمهور آمریکا شد، او گفت که من برجام را پاره میکنم.
در همان سال، در اواخر سال، نرخ ارز شروع به افزایش پیدا کرد و ما شاهد بودیم که در سال 97 سیاستهایی که بانک مرکزی اجرا و ابلاغ کرد، این سیاستها در جهت افزایش نرخ ارز و تضعیف پول ملی ما بود. دقیقاً در 1397/1/20 اطلاعیه شماره یک بانک مرکزی صادر شد و در آنجا گفته شد که نرخ ارز 4200 تومان است. با توجه به آنکه بازار آزاد بازار جعلی است و درست نیست، سفتهبازی، دلالی و... را غیرقانونی اعلام کرد و گفت که صادرکنندگان باید همه ارز خود را به بازار نیمایی بیاورند و با نرخ ارز 4200 تومانی بفروشند و صادرکننده و واردکننده هم با 4200 تومان ارز را بخرند. اما اتفاقی که افتاد عمر این بخشنامه یکی - دو ماه بیشتر نشد و به دنبال آن بازار ثانویه ارز مطرح شد. گفتند که صادرکنندگان ما ارزشان را وارد کشور نمیکنند؛ بنابراین برای اینکه صادرکننده ارزش را وارد کشور کند ما باید نرخ ارز را بالا ببریم. سال 97 سال بسیار مهمی برای ما و اقتصاد ایران بود یعنی در 1397/2/3 بانک مرکزی از سامانه نیما رونمایی کرد، 1397/2/17 آمریکا از برجام خارج شد و دقیقاً در 1397/4/4 بازار ثانویه ارز ایجاد شد یعنی آن نرخ یکسانی که بانک مرکزی اعلام کرد دقیقاً با ایجاد بازار ثانویه عملاً از بین رفت. با ایجاد بازار ثانویه، بانک مرکزی عملاً افزایش نرخ ارز را رسمیت داد و هر افزایشی که در بازار اتفاق میافتاد در بازار ثانویه منعکس میشد و در آن اثر میگذاشت؛ بنابراین کاهش ارزش پول را بانک مرکزی از طریق بازار ثانویه ترویج کرد تا از طریق این سیاست صادرکننده بتواند ارز خود را وارد کشور کند و از افزایش نرخ ارز در بازار آزاد جلوگیری کنند. اما هرچقدر که بانک مرکزی از نرخ ارز در بازار آزاد جعلی تبعیت میکرد، متقابلاً نرخهای ثانویه هم افزایش پیدا میکرد و مجدداً باعث افزایش نرخ ارز میشد. این قصه ادامه پیدا کرد و در 1397/5/14 گفتند که صرافیهایی که برگردند، مشمول معافیت مالیات معاملات و واردات طلا و معافیت مالیات گمرکی میشوند. صرافیها برگشتند و تلاش کردند که بازار را کنترل کنند اما وجود صرافیها و خرید و فروش بیشتر آنها نهتنها کاری نکرد، بلکه نتوانست جلوی افزایش نرخ ارز را بگیرد. نرخ ارز در بازار افزایش پیدا کرد و شاهد بودیم که به بالاتر از 18 هزار تومان در مهرماه همان سال رسید. بانک مرکزی هم بهدنبال کنترل نرخ ارز مرتباً ارز به بازار تزریق میکرد و منابع ارزی را از بین میبرد. از سوی دیگر، بهخاطر اینکه کنترلی بر مصارف ارزی نبود، قاچاقچیها و افرادی برای فرار سرمایه توانستند وارد بازار ارز شوند و ارز بخرند و عملاً همه ارزهای بانک مرکزی که به این بازار تزریق شد از بین رفت.
در سالهای 98 و 99 این قصه ادامه پیدا کرد. هرچقدر که نرخ ارز افزایش پیدا میکرد، تحت عنوان یکسانسازی نرخ ارز سعی کردیم که نرخ ارز نیمایی را افزایش دهیم. نرخ نیمایی را با نرخ بازار تطبیق دادیم. اینها اقداماتی هستند که ما در اقتصاد در ارتباط با سیاستهای اقتصادی انجام دادیم و این نوع سیاستهای اقتصادی باعث شد که خود ما بهصورت تدریجی افزایش نرخ ارز را نهادینه کردیم و رسمیت دادیم. بازار آزادی که صلاحیت لازم برای تعیین نرخ ارز را نداشت و عرضه این بازار به وسیله قاچاقچیها یا از طریق ارز خانگی بود و تقاضای ارز از طرف قاچاقچیها بود، مثلاً کسی خانهاش را میفروخت و میرفت آنتالیا یا دوبی یا... املاک و مستغلات میخرید و به سفرهای آنچنانی میرفت و عدهای در بازار سفتهبازی میکردند یا ارز مسافری و.... همه اینها باعث شدند که رشد نرخ ارز تشدید شود و قیمت آن در بازار آزاد افزایش یافت.
از آن طرف هم ما سعی کردیم با یکسانسازی نرخ ارز بازار آزاد جعلی با نرخ نیمایی، نرخ نیمایی را افزایش دهیم. غمانگیزتر از این آن بود که ما در تعیین نرخ ارز طوری عمل کردیم که آن را در تمام سطوح جامعه و معیشت مردم سرایت دادیم و برای کالاهای اساسی ارز 4200 تومانی را عرضه و مطرح کردیم و گفتیم این ارز 4200 تومانی چند نرخی است و این نوع ارز باید از بین برود و این ارز فساد ایجاد میکند و طرح آن به هدف نرسید، رانت ایجاد کرد، نقدینگی را افزایش داد و بسیاری از مشکلات اقتصادی ما ناشی از ارز 4200 تومانی است.
کاهش ارزش پول ملی چه تأثیری بر تولیدکنندگان ایرانی داشت؟
خلاصه هدف دشمن در جنگ اقتصادی این بود که توانایی اقتصادی کشور را از بین ببرند. آنها با برجام اقتصاد ما را شرطی کردند، این جزئی از برنامههای تخریبی آنها بود. در نهایت هم پایبند به تعهدات خود نبودند و تحریمها را برنداشتند و فقط مدت کوتاهی آنها را متوقف کردند و بعد وقتی که رئیسجمهور بعدی آمریکا روی کار آمد زیر همه تعهدات زد. بنظر من اگر اوباما همچنان بعد از این مسأله روی کار بود، همان کاری را میکرد که ترامپ انجام داد و حتی اگر برعکس بود و ترامپ به ما در برجام تعهد میداد، اوباما هم همین کار ترامپ را میکرد. متأسفانه ما در بحث جنگ اقتصادی خواسته و ناخواسته همان کاری را کردیم که موردنظر طراحان تحریم بود.
رهبر انقلاب در بحث کاهش ارزش ریال در 22 تیرماه 99 فرمودند عمدهترین مشکلات اقتصادی تورم و کاهش ارزش پول ملی است. مجدداً ایشان در 10 مرداد 99 فرمودند ارز افسار پاره کرده است و هر روز قیمتش روزبهروز بالاتر میرود، این چیز بسیار بدی است. رهبر انقلاب در متن حکم تنفیذ سیزدهمین دوره ریاست جمهوری یکی از موضوعاتی که گوشزد کردند بحث تقویت پول ملی بود.
نوسانات نرخ ارز به ضرر تولیدکننده ایرانی بوده و به نفع سفتهباز و دلال است. در اقتصاد ما سفتهباز و دلال منتفع میشود و تولیدکننده متضرر. فردی میآید در بازار پولش را میچرخاند، ارز و سکه میخرد، 30 درصد یا 40 درصد سود میکند. تولیدکننده ما با همه گرفتاریهایی که وجود دارد ممکن است 20 درصد سود کند و 15 درصد ضرر کند، با تمام هزینههایی که به او وارد میشود.
شرایط اقتصاد ما به نفع تولید نیست به همین دلیل تولیدکنندگان نزد آقا میروند و گلایه میکنند. راهکار این امر این است که اولین و مهمترین سیاستی که باید اجرا شود جلوگیری از شرطی شدن اقتصاد است؛ پس از آن اصلاح سیاستهای ما در زمینه ارزی است و حذف بازار آزاد است. باید به یک نرخ علمی، منطقی و عملیاتی برسیم و از یک طرف بتوانیم صادرات را کنترل کنیم تا منابع ارزی وارد کشور شود و اجازه ندهیم که هر نوع کالایی وارد کشور شود. الزام صادرکننده غیرنفتی به عرضه ارز در داخل و جلوگیری از واردات غیرضروری از جمله این راهکارهاست.
انتهای پیام /