سه‌شنبه 6 آذر 1403

شاعران از محرم سرودند

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
شاعران از محرم سرودند

شاعران کشورمان در ابیات عاشورایی خود حادثه بزرگ عاشورا را به تصویر کشیدند و از آن واقعه سرودند.

به گزارش مشرق، علیرضا قزوه، محمدجواد آسمان و محمدمهدی عبداللهی از شاعران کشورمان همزمان با روز عاشورا اشعار خود را تقدیم سالار شهیدان کردند.

* محمدمهدی عبداللهی / عظم الله اجونا و اجورکم یاصاحب الزمان

این روزها حال شما را نه، نمی‌فهمم آن گریه‌های بی صدا را نه، نمی‌فهمم

از بس که زخمی گناهان خودم هستم گلواژه خون خدا را نه، نمی‌فهمم

باید کمی مثل خودت می‌سوختم آخر خون گریه صاحب عزا را نه، نمی‌فهمم

شوری به دنیا بعد از آن ظهر محرم کو؟! نه،... سر نی در نینوا را نه، نمی‌فهمم

یا لیتنا کنا معک گفتم چه می‌بینم؟! داغ مرمل بالدما را نه، نمی‌فهمم

تا مقتل آمد عرش را روی زمین انداخت بی شرمی آن بی حیا را نه، نمی‌فهمم

خورشید روی نیزه سرگرم تلاوت بود محرم نباشم روضه‌ها را نه، نمی‌فهمم

از هرم داغ فتنه‌ها در ظهر عاشورا خون نامه آل عبا را نه، نمی‌فهمم

اصلا همان بهتر نمی‌فهمم، ببخش آقا آری غروب کربلا را نه، نمی‌فهمم

بر حال خود باید بگریم این محرم چون حال خوش اهل بکا را نه، نمی‌فهمم

* علیرضا قزوه / اکبر و اصغر

دو گلدسته، دو سرو باغ عالم، اکبر و اصغر دو نور دیده سلطان اعظم، اکبر و اصغر

بنای روز عاشورا بود حصن حصین ما ستون‌هایند از این بنیان محکم، اکبر و اصغر

به جای این همه قابیل بی رحم برادرکش خدایا کاش می‌دادی به آدم، اکبر و اصغر

به معجز شهره چون موسی بن عمران، قاسم و عباس بلند آوازه چون عیسی ابن مریم، اکبر و اصغر

«شهید کربلا» حک گشته بر انگشتر احمد حسین بن علی را نقش خاتم، اکبر و اصغر

به دادت می‌رسد هنگام مردن زینب (س) و زهرا (س) شفیع روز محشر می‌شود هم اکبر و اصغر

بزرگ و کوچک خود را به راه دوست قربان کن چو مولایت که قربان کرد از دم اکبر و اصغر

به یاد کیست دایم سینه محزون؟ ساقی طفلان! ز داغ کیست چشم عرش پر نم؟ اکبر و اصغر!

شفیع روسیاهان حضرت مولاست با زینب (ع) شفای عاشفان عباس، مرهم، اکبر و اصغر

دلی آورده‌ام با خویش، اما کرده‌اند از خود دل ما را محرم تا محرم اکبر و اصغر

سپردم دل به آواز خدا در روز عاشورا که می‌خواندند گه زیر و گهی بم، اکبر و اصغر

چه محزون گریه می‌کردند، لیلا و رباب از درد چه زیبا شعر می‌خواندند با هم اکبر و اصغر

خدا می‌خواست کوچک تا بزرگت را کند تکریم به کرمنای آدم شد مکرم، اکبر و اصغر

درود ما به آن مهر مسلم، حضرت عباس سلام ما به آن جود مجسم اکبر و اصغر

* دو غزل از محمدجواد آسمان

1

سخنی ز کرب‌وبلا بگو؛ نفسی از آنچه که دیده‌ای دو سه بیت تازه و تر بخوان؛ که چه دیده‌ای، چه شنیده‌ای؟

چه خوش آن که موسم اربعین، برسد به موکب واپسین به زیارت شه ملک دین، «تو» رسیده‌ای (که رسیده‌ای)

چه خبر ز خیل پیاده‌ها، ز دعای هر شب جاده‌ها؟ که؛ خدا کند شب عمر ما، برسد به وصل سپیده‌ای

دو قدم به تاول پا برو، دو قدم به قد دوتا برو که از آن به سجده تو سربلند و سبک‌پری که خمیده‌ای

همه خواهشم بود از خدا، که شوم شهید ره ولا ولی آه از این دل مبتلا؛ دل از قفس نرهیده‌ای

به لبان تشنه سیدالشهدا قسم، که نمی‌رسم به چنان مقام رفیعی و به چنان صفات حمیده‌ای

پرش بلند هما کجا و دل شکسته‌ی ما کجا؟ به همین خوشم که ادا کنم غزلی به مدح قصیده‌ای

2

میخانه دلدادگان یا محشر عظماست این؟ بزم شفیعان جنان؟ یا جنت‌المأواست این؟

اشکی‌ست این بر گونه‌ای؟ یا ژاله‌ای بر لاله‌ای؟ زخمی‌ست سر واکرده؟ یا چشمان خون‌پالاست این؟

این اسب یال‌آشفته را در خواب گویا دیده‌ام... در خلسه یا در برزخم؟ یقظه‌ست یا رؤیاست این؟

بنشین لب عطشان این دریای دست‌افشان ببین؛ من می‌شناسم غیرت امواج را... دریاست این!

در دره بنگر کوه را، وآن ابر پراندوه را زینب به میدان آمده؟ یا حضرت زهراست این؟

تکرار شد «قالوا بلی» در سرزمین کربلا پاسخ چه خواهد بود صد بار دگر؟ پیداست این!

شام غریبان، صبح در پی دارد و ظهری دگر... خواهی برو، خواهی... گمان کن شام عاشوراست این