«شنای پروانه»؛ نمایش یک جبرفرهنگی - اجتماعی
شنای پروانه از آن دسته از فیلم هایی است که بارها وبارها ممکن است آن را ببینم وهر بار بیشتر از قبل تحسینش کنم وهر بار یک نکته ی جدیدی را از آن بفهمم و در آن عمیق تفکر کنم.
نه در قامت یک منتقد سینمایی که سواد آن را ندارم بلکه بعنوان یک مخاطب از همان تیزرهای ابتدایی در جشنواره این فیلم نظرم را به خودش جلب کرد، بی شک توانمندی های عوامل آن از کارگردانی و نویسندگی گرفته، تا بازی های هنرمندانه ی بازیگران این فیلم در جلب مخاطب ورضایت مخاطب بسیار اثر گذار بوده است. تمام بازیگران این فیلم به نحوی درخشان ظاهر شده اند که برای طناز طباطبایی و امیراقایی تندیس بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن ومرد رادر سی و هشتمین جشنواره ی فیلم فجر به همراه داشته است. کارگردانی درست محمد کارت فیلم را تبدیل به یک فیلم خوش ساختی کرده است که برای مخاطب جذابیت چندین باره دیدن را دارد اما چیزی که بیشتر از همه ی مجموعه تحسین و رضایت من را برانگیخت به تصویر کشیدن بخشی از یک فرهنگ و جامعه ای بود که دچار مسئله بود، من شنای پروانه را فیلمی از دل همین جامعه ای میبینم که همه ی ما هرروزه با آن رو به رو هستیم مشکلات هاشم، پروانه، حجت و... از دل یک ساختار اجتماعی وفرهنگی هستند که اگر جامعه این جامعه نبود، فرهنگ شکل دیگری داشت مشکلات هر کدام به طوری حل میشدند محیط جغرافیایی که این خانواده در آن زندگی میکنند و فرهنگ حاکم بر این منطقه خود باعث به وجود آمدن یک معضل شده است. همان نقطه ای که پروانه راه برون رفت از مسئله را نقل مکان کردن به محله ی دیگری میداند خود نشان دهنده ی جبر جغرافیایی و تاثیرات فرهنگی همان منطقه ای است که باعث به وجود آمدن خشنونت ها وآسیب ها شده است. شنای پروانه به تصویر کشیدن خرده فرهنگی است که شاید همه ی ما ابتدا آن را با یک رویکرد اتیکی نگاه کنیم و گمان کنیم از ما بسیار دور است اما اگر تاملی کنیم در میابیم همه ی ما محصول ومحصور فرهنگی هستیم که با آن زیست میکنیم و فرهنگ ما ساخته شده ی محیط جغرافیایی که در آن هستیم است. اصلا همین جبر جغرافیایی است که انسان ها را به مهاجرت وا میدارد. شنای پروانه را دوست دارم زیرا در تصویر کشیدن فرهنگ یک جامعه کوچک در دل جامعه ای بزرگ تر موفق بوده است. در فرهنگ مردم محله ی هاشم ارزش ها متفاوت است چیزی که برای آن ها خوب تلقی میشود در جایی دیگر ممکن است زشت و قبیح به شمار بیاید، آن ها هنجارهای خاص خودشان را دارند بایدها ونبایدهای خود را اجرا میکنند و چیزی که جرم است برای آن ها امر بدیهی است. رفتارهای هاشم تحت تاثیر همین خرده فرهنگ است فرهنگ حاکم بر آن منطقه باعث شده هاشم این سبک زندگی را برای خود انتخاب کند و به آن افتخار هم نیز بکند هاشم برآمده از دل یک ساختار فرهنگی است زمانی که همه ی ما او را به دلیل رفتارهایش سرزنش میکنیم و یا به او حق میدهیم باید به این فکر کنیم که تا چه میزان او نتیجه ی فرهنگی است که در آن رشد کرده است. شنای پروانه نمایش فرهنگی است که در آن آبرو، ناموس، غیرت، مردانگی وزنانگی تعریف مخصوص به خود را دارند و باتوجه به همان شکل فرهنگی تعریف میشوند. حسین دوماری وپدرام پورامیری نویسندگان این فیلم به خوبی یک موضوع اجتماعی رانوشته اند درست مثل فیلم جاندار که در کنار نوشتن کارگردانی آن را نیز به عهده داشته اند وبه نظر میرسد علی رغم سن وتجربه ی کم به خوبی میتوانند از پس فیلم های اجتماعی بربیایند. آنچه که شنای پروانه به ما نشان میدهد این است که تا چه اندازه فرهنگ میتواند در همه ی امور تاثیر گذار باشد در اینجا قصد این نیست که سعی کنیم فرهنگ را به صورت مطلق وجبرگونه در همه ی امور دخالت دهیم اما باید پذیرفت بسیاری از مسائل و دغدغه های اجتماعی ما نیاز به واکاوی های فرهنگی دارند. فرهنگ است که برخشونت ها، تعاملات ورفتارهای مردم اثر میگذارد همین فرهنگ است که ادبیات گروهی از مردم را با مردم دیگر متفاوت میکند چیزی که در دیالوگی از فیلم هم به آن اشاره میشود که اگر این اتفاق مثلا در جایی غیر از ایران رخ میداد نه تنها مسئله نبود چه بسا خنده دار هم نیز بود شنای پروانه باز در قالب یک فیلم سینمایی به ما نشان میدهد که ساختارهای اجتماعی وفرهنگی ما دچار مسئله است، خشونت های کلامی و غیر کلامی برآمده از دل همین فرهنگ و جامعه هستند. در عصبانیت آنی که هاشم به دلیل شرایطی که در آن گیرافتاده بود یک چیز کاملا مشخص است که او نمیتوانست با فرهنگ موجود کنار بیایید وبرای او تفاوتی نداشت پروانه تقصیری در ماجرا دارد ویا خیر. او عملی را انجام داد که با وجود تمام ویژگی های شخصیتی که هاشم داشت میتوانست از دیگر افراد همان جامعه هم انتظار داشت همان رفتار را انجام دهند در دل جامعه ی ما چنان خشونت نهادینه شده است که هرکس به نحوی آن راتجربه کرده است، واقف هستیم که هنر آیینه یک جامعه است به نظر من سینمای این روزهای ما در این مورد خوب عمل کرده است سینمای ما این روزها همان آیینه ای است که در آن مشکلات فرهنگی واجتماعی ما نمایان است. فرهنگ هویت ها را میسازد به آن ها شکل میدهد بایدها ونبایدها را تعیین میکند، همه ی ما از پایان شنای پروانه یکه میخوریم وبه فکر فرو میرویم و با خود فکر میکنیم درست است که آدم همیشه از خودی میخورد حجت از هاشم و هاشم ازمصیب اما فکر من را بیشتر از همه چیز ساختارهای فرهنگی واجتماعی جامعه مشغول کرده است، مسئله ی پروانه در همان محله وبا همان بایدها ونبایدها تبدیل به مسئله شده است درمحله ای که رفاقت، برادری، بزرگتری، دوستی تقدس و حرمت دارد، ناموس وغیرت نیز تعاریف مخصوص به خود دارند این فرهنگ موجود است که از اتفاق پیش آمده بحرانی غیرقابل حل ساخته است این فرهنگ ما است که بسیاری از موضوعات را تبدیل به مسئله کرده است خشونت ها و آسیب ها این روزها از درون ساختار فرهنگی ما نشات گرفته اند وضروری است در مسائل فرهنگی ما یک بازنمایی صورت گیرد. تا شاهد از بین رفتن پروانه های بسیاری در دل جامعه نباشیم بهتر است نهادهای آموزشی ما وارد عرصه شوند و در جهان پرخشونت صبوری را آموزش دهند. ما باید در فرهنگ خود یک بازاندیشی کنیم تا بتوانیم مسائل را از زاویه ی دید صحیح تری ببینم.
5757
کد خبر 1525710