شنبه 3 آذر 1403

شهدا شهید نشدند که ما برایشان گریه کنیم

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
شهدا شهید نشدند که ما برایشان گریه کنیم

همسر شهید علیرضا نوری در مراسم رونمایی از کتاب زندگی این‌شهید گف جوانان ما نرفتند شهید شوند تا ما برایشان گریه کنیم. دین ما، دین رفاه و شادی است اما متأسفانه عده‌ای در این سال‌ها نفوذ کردند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ مراسم رونمایی از کتاب «صبح روز نهم» نوشته گلعلی بابایی شامل زندگی‌نامه شهید علیرضا نوری عصر دیروز سه شنبه با حضور مدیرعامل راه آهن تهران، سعید رسولی معاون وزیر راه و شهرسازی، سردار کوثری از فرمانده هان دفاع مقدس و نماینده مجلس، سردار حسن زاده فرمانده سپاه تهران، سردار ملکی فرمانده پلیس راه آهن، مجموعه نشر 27 و تعدادی از همرزمان و جمعی از فعالان فرهنگی برگزار شد.

در ابتدای این‌برنامه، حامد نوری فرزند شهید و مشاور مدیرعامل راه آهن ضمن تبریک روز قلم این روز را خصوصا به کسانی که زندگی شهدا را به تصویر می کشند، تبریک گفت و ادامه داد: مجموعه نشر 27 بعثت از سال 95 به کار تحقیق این کتاب اهتمام ورزیدند. بخش زیادی از اتفاقات و داستان‌های زندگی شهید نوری که در این کتاب هم به تحریر درآمده است، مربوط به راه آهن می‌شود و این انتشار این کتاب برای خانواده راه آهن بسیار مبارک است.

وی ضمن تشکر از زهرا زمانی محقق این کتاب، به قلم گل علی بابایی این نویسنده دفاع مقدس اشاره کرد و افزود: این‌کتاب از دوره کودکی شهید نوری شروع می‌شود و به ترتیب تا جنگ و راه آهن و بعد زندگی شخصی این شهید که شاید الگوی خوبی برای همه کسانی باشد که می‌خواهند بیشتر از شهدا بدانند. اما مجال این زندگی باز هم در کتاب است. اهل قلم همیشه بر این سعی هستند که اتفاقات را درست روایت کنند اما بعضی از موضوعات هستند که کلام و واژه از بیان آنها عاجز هستند و چاره‌ای هم نیست. من برای نمونه اشاره می‌کنم به دلتنگی مادران شهدا! هیچ‌کس نمی‌تواند این دلتنگی را به تصویر بکشد! مادری که عاشقانه فرزندش را بزرگ کرده است. مادر شهید نوری تا پایان عمرش عکس شهیدش کنار تختش بود. قلم چه‌طور می‌تواند این دلتنگی را روایت کند؟ قلم چطور می‌تواند از دلتنگی همسر شهید بگوید. همسری که در بدترین نقطه جنگی زندگی می‌کند. همسری که دوساعت در اندیمشکی زندگی می‌کند که تنها در یکی از روزهایش عراق با 54 هواپیما اندیمشک را شخم زد.

فرزند شهید نوری در ادامه گفت: من کودکی ام همین جا زیرچادر این مادری گذشت که صدای آیت آلکرسی ایشان پناه یک کوه را به من می‌داد. این زن از اولین روزی که وارد این شهر شد تا روزی که از لرزش سینی چای در دستانش می فهمد که عزیزش شهید شده است؟ چه کسی می‌تواند این تصاویر را روایت کند؟ دلتنگی فرزند شهید را چه کسی می‌تواند روایت کند؟ قلم همیشه از روایت این دلتنگی ها عاجز خواهد ماند. اما تلاش‌های بسیاری زیادی را در نشر 27 انجام شد تا این کتاب به حقیقت خودش نزدیک باشد. در پایان فرزند این شهید به نوشته سنگ مزار پدر اشاره کرد که: ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم / گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم. دنیا اگر از یزید لبریز شود / ما به پشت به سالار شهیدان نکنیم.

در ادامه این مراسم گلعلی بابایی نویسنده این کتاب در مورد نگارش این کتاب گفت: من آنچه را لازم می‌دانستم در کتاب گفتم و خوشحالم که بعد از یک تلاش جمعی، آقای حاتمی مدیرعامل نشر 27، محقق کتاب خانم زهرا زمانی و همه دوستانی که برای این کتاب زحمت کشیدند و صبح روز نهم انشالله مثمر ثمر باشد. خوشحالم که توانستم یکی از سرداران سرزمین مادری خودم را معرفی کنم. شهید علیرضا نوری از استان مازندارن که در تهران فرمانده می‌شود و معمولا این طور فرمانده کمتر مطرح و شناخته می‌شوند مگر در استان خودشان و در تهران به دلیل غیربومی بودن کمتر معرفی می‌شوند.

وی افزود: امیدوارم این کتاب در معرفی شهید نوری به جامعه موفق باشد. من در سیر نگارش این کتاب سه ویژگی از شهید نوری یاد گرفتم: مدیریت جهادی و انقلابی ایشان، عشق به زندگی در بدترین شرایط و درآخر دلاوری و جوانمردی که هر سه مورد اینها در شهید علیرضا نوری بارز بود. مدیریت ایشان چه قبل از انقلاب با آن گروههای که در راه آهن راه انداخته بود برای هسته‌های انقلابی در راه آهن و حضور در صحنه‌های تظاهرات و پیروزی انقلاب و بعد خود راه اندازی راه آهن و من احساسم این هست که این کتاب به نوعی تاریخ شفاهی راه آهن جمهوری اسلامی است و حتی خیلی از نکات برای من تازگی داشت. بعضی از کارهایی که در راه آهن در زمان جنگ انجام شده است و من خودم به عنوان یک رزمنده شاید هیچ اینها را نمی‌دانستم اما با تحقیقاتی که به دستم رسید پی بردم که واقعا بعضی از سازمانها و وزرات خانه‌ها چقدر نقش حیاتی داشتند اما این مسائل هیچ‌وقت برای ما بازگو نشده است.

این‌پژوهشگر دفاع مقدس گفت: در نگارش صبح روز نهم این زحمت‌ها به تصویر کشیده شده است. بحث دیگر در این کتاب چیزی است که شاید خیلی از مردم فکر کنند که کسانی که در جبهه بودند شاید ترک دنیا کرده بودند و عشق به شهادت داشتند اما در این کتاب و در مصاحبه با همسر ایشان ما متوجه شدیم که ایشان چقدر عاشق همسر و زندگی اش بوده اما لحظه‌ای از جنگیدن خسته نمی‌شود تا روز نهم بهمن 1365 در شلمچه با اذنی که از سردار کوثری می‌گیرد که آن هم قصه‌های خودش را دارد و می‌توانست در ستاد بنشیند اما در خط مقدم حاضر می‌شود و قصه شهادت ایشان شنیدنی است و شنیدن این خبر به همسرشان چیز عادی نیست. اینها به ما درس می‌دهد. بزرگی این شهید و خط به خط زندگی ایشان برای امروز همه موثراست.

طوبی عرب‌پوریان همسر سردار شهید علیرضا نوری در ادامه این برنامه گفت: من از خانواده سپاه، راه آهن جمهوری اسلامی و فرهنگیان کشور تشکر می‌کنم. من از قبل انقلاب از روزهای آشنایی با ایشان برای شما می گویم. ما مسلمان بودیم اما خیلی چیزها را نمی‌دانستیم و روزی که با نوری آشنا شدم خدا روشکر می‌کنم که خداوند این راه را برای من قرار داد. من شاگردی ایشان را کردم و خداوند استاد خوبی را سر راه من قرار داد. نوری همیشه دوست داشت ناشناخته کار کند و حتی خانواده‌های ما خیلی از مسائل کاری نوری را نمی‌دانستند. کتاب‌هایی که نوری برای من می‌آورد و امام را به من شناساند.

وی افزود: من خدا را شکر می‌کنم. قرار ما این بود که با انقلابمان یک زندگی ساده و سالم داشته باشیم و به نسل آینده تقدیم کنیم. یک ایرانی با تمدن و مسلمان. جوانان ما آگاه شده بودند و باور کرده بودند. زندگی امام را خوانده بودند و شناخته بودند. اما جنگ تحمیلی این آرامش را از ما گرفت. محاصره اقتصادی و جنگ که دسته دسته جوانان ما به منطقه رفتند. بعضی موقع به نوری می‌گفتم که حالا مجروح هستی و نمی‌توانی به منطقه بروی اما ایشان می‌گفت که اگر من را از منطقه بیاری، انگار ماهی‌ای را از آب گرفته باشی! باور ما این قدر قوی بود. جوانان ما نرفتند شهید بشوند تا ما برای آنها گریه کنیم. دین ما دین رفاه و شادی است اما متأسفانه عده‌ای در این سال‌ها نفوذ کردند. جنگ هم که تمام شد عده‌ای وارد میدان شدند، هر کسی که می‌دانید و فکرش را می‌کنید و اینها به باورهای بچه‌های ما لطمه زدند!

این‌همسر شهید در ادامه گفت: همه ما همسران شهدا که زجر کشیده و زخم خورده هستیم غیر از این می‌خواستیم که نسل آینده ما در رفاه و آسایش باشند؟ این خواسته برای فرزندان خودمان نبود! برای نسل آینده بود. برای سرزمینم بود. برای همه جوانان عزیزم. اما متأسفانه مدیریت ضعیف و بی تدبیری و دوگانگی فرهنگ را در بین بچه‌های ما ایجاد کردند. کسانی که با لباس اسلام خلاف کردند. کسانی که با چادر من که همه حرمت بود، خیانت و جنایت کردند و دارند می‌کنند و باور بچه‌های ما را گرفتند. عزیزان و مسئولین عزیز حرف زیاد است اما ما دلسوخته ایم. ما بدهکار نسل‌های آینده هستیم. من که الان لرزان هستم به‌خاطر مصیبت‌هایی که کشیدم اما باز هم حرف مقام معظم رهبری باشد، همان درخت درخت تنومندی خواهم بود همان طور که در بیست سالگی انقلاب کردم. مسئولین بی کفایت را کنار بگذارید.

عرب‌پویان گفت: همین الان که من اینجا ایستادم ضربه‌هایی به این مملکت می‌خورد که چند برابر بدتر از چند ماه پیش است. از بس مسئولان بی کفایت هستند. ان شالله که با روی کار آمدن مسئولان باکفایت بچه‌های ما دوباره باور کنند که مدیریت ضعیف و این دوتابعیتی ها این ناملایمات‌ها را ایجاد کرد. من به‌عنوان یک همسر شهید که شما تنها گوشه‌هایی از زندگی ما را در این کتاب می‌خوانید، فقط تقاضا دارم که باور بچه‌های این سرزمین را بهشان برگردانید. بچه‌های ما باید یک ایرانی سرافراز در سراسر این جهان زندگی کنند. ایشان در انتها از آقای بابایی تشکر کردند و گفتند که در روز قلم، قلم شما ان شالله مبارک باشد. ان شاالله نوشته‌های شما از شهدای ناشناخته و گمنام‌های جنگ باشد که ان شالله نگارش شما نگارش حق است.

در انتهای این‌مراسم، کتاب صبح روز نهم با حضور سرداران دفاع مقدس و مدیرعامل راه آهن جمهوری اسلامی و معاون وزیر راه رونمایی شد و از دست اندرکاران نشر 27 تقدیر و تشکر به عمل آمد.

انتهای پیام /