چهارشنبه 7 آذر 1403

شهیدی که به همه فهماند مجاهدین خلق منافقند، نه مجاهد

خبرگزاری خبرنگاران جوان مشاهده در مرجع
شهیدی که به همه فهماند مجاهدین خلق منافقند، نه مجاهد

بسیاری از شهدای انقلاب اسلامی توسط منافقان کوردل به شهادت رسیدند.

به گزارش خبرنگار حوزه احزاب و تشکل‌های گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، انقلاب اسلامی ایران که در واپسین روزهای زمستان 57 به ثمر نشست، شهدای زیادی را به خود دید. شهدایی که گاه در زندان های ساواک و زیر شکنجه ها جان می دادند و یا در مبارزات خیابانی و درگیری با نیروهای رژیم طاغوت. شهدای بزرگی چون سید مجتبی نواب صفوی، اندرزگو، خلیل طهماسبی، رضا آسوده، محمد قطبی‌زاده، صفار هرندی، امانی و هزاران شهید دیگر.

اما در این بین بودند شهدایی که توسط منافقین به شهادت رسیدند، مثل شهید بزرگوار مجید شریف واقفی که عضو سازمان مجاهدین خلق بود که بعدها ماهیت منافقانه خود را نشان دادند، مزدورانی که در عملیات های تسویه حساب‌های خود حتی به نیروهای خودی نیز رحم نمی کردند. شهید شریف واقفی هم که این موضوع را دریافته بود درصدد جدایی از آنها برآمد که توسط یکی از مزدوران منافقین به نام وحید افراخته به شهادت رسید.

*س_مجیدی که مجاهد بود، نه منافق_س*

مجید شریف واقفی که نام دانشگاه شریف به خاطرات مبارزات او انتخاب شده در سال 1327 متولد شد. او از مشاهیر ایران در مبارزات چریکی است. او عضو سازمان مجاهدین خلق بود که در سال 1354 ترور شد. مجید در سال 1345 وارد دانشگاه آریامهر (شریف) شد و به تحصیل در رشته برق پرداخت.

بعد از سه سال از حضور در دانشگاه جذب سازمان مجاهدین خلق (منافقین) شد و به سرعت توانست پله‌های ترقی را طی کند. سازمان مجاهدین ابتدا با هسته‌ای کاملا مذهبی و با حمایت معنوی آیت الله طالقانی شکل گرفته بود. محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی‌اصغر بدیع‌زدگان جزء شیفتگان این گروه بودند و از اعضای ثابت مسجد هدایت که طالقانی در آن سخنرانی می‌کرد. حنیف‌نژاد پیش از حضور در مسجد هدایت در دوران جوانی در دوران دانش‌آموزی به جلسات یوسف شعار می‌رفت که در آن جلسات برخی متون مارکسیستی خوانده و تحلیل می‌شد. همین رفت و آمد‌ها و نشست و برخاست‌ها بود که باعث شد حنیف‌نژاد به این فکر بیفتد محتوای اسلامی را با علم مبارزه پیوند بزند و از دل آن گروهی را به وجود بیاورد که هم بتواند علیه رژیم شاه مبارزه مسلحانه انجام دهد و هم محتوایی اسلامی داشته باشد.

شریف واقفی هم‌زمان با مسئولیت شاخه کارگری مجاهدین، مسئول امنیتی سازمان هم شد و به شکل مرتب نشریه‌ای بنام نشریه امنیتی منتشر می‌کرد. هم‌حزبی‌هایش شریف واقفی را به عنوان چهره چندکاره سازمان می‌شناختند. او هم‌زمان عضو گروه الکترونیک سازمان هم بود. کسانی که او را از نزدیک می‌شناختند گفته‌اند با کمک شریف واقفی، عبدالرضا منیری جاوید معروف به خسرو الکترونیک موفق شده بود بسیاری از امواج گروه‌های امنیتی رژیم شاه را کشف و کنترل کند. رابطه با افراد خارج از کشور و ارسال خبر، پیام و تحلیل برای آن‌ها از جمله دیگر مسئولیت‌های او بود.

پس از اعدام حنیف نژاد، بدیع زادگان؛ شریف واقفی به همراه رضا رضایی، بهرام آرام و تقی شهرام که از زندان فرار کرده بود در شورای مرکزی سازمان قرار گرفتند. از سال 52 به بعد که تقی شهرام رهبری سازمان را بر عهده گرفته بود، دیدگاه‌های ابتدایی سازمان مجاهدین به سمتی دیگر رفت. او بیش از همه به بهرام آرام اطمینان داشت. شهرام به این نتیجه رسیده بود که اندیشه مذهبی سازمان در تناقض با اهداف آن برای به‌وجود آوردن یک جامعه بی طبقه توحیدی بوده و اندیشه مارکسیستی جواب‌گوی رسیدن به اهداف سازمان است. او اسلام را سمی برای مبارزه مسلحانه می دانست.

همین تفکر باعث شد تا میان اعضای مجاهدین فاصله بیفتد و گروهی کنار تقی شهرام قرار بگیرند و گروهی هم بر آرمان‌های اسلامی خود پافشاری کنند، مثل مجید شریف واقفی و مرتضی صمدی لباف. این پافشاری ها تا جایی پیش رفت که مجید و مرتضی در لیست عملیات تسویه (ترور) قرار گرفتند.

مجید و مرتضی خائن شماره 1 و 2 نامیده شدند. آنان که تغییر ایدئولوژی را از سربرگ‌های سازمان مجاهدین خلق و با حذف آیات قرآن کنار آرم آغاز کرده بودند، حالا از مبارزه ایدئولوژیک سخن می‌گفتند، اسلام‌گرایان را نماینده خرده بورژوازی چپ می‌نامیدند و اسلام را دینی ارتجاعی و مانع مبارزه برشمردند. این چنین بود که اسلام‌گرایانی، چون شریف واقفی و صمدی را خائن به آرمان‌های طبقه کارگرمعرفی می‌کردند. در چنین شرایطی بود که حکم اعدام آنان را صادر و نقشه ترور آن‌ها را عملیاتی کردند.

لیلا زمردیان همسر مجید که خود گرایشات مارکسیستی داشت آمار مجید را یه سازمان داد و اعلام کرد او مسلح است. این موضوع در کنار اعلام موضع صمدی لباف در دیدار با وحید افراخته مبنی بر اینکه دیگر به دلایل اعتقادی نمی‌خواهد با سازمان کار کند، رهبران منافقین را متقاعد کرد که مذهبی‌ها با سازماندهی منظم قصد ایجاد گروهی جدید را دارند که با آنها مقابله خواهد کرد. حسین سیاه‌کلاه، محسن سیدخاموشی و منیژه اشرف‌زاده کرمانی به همراه افراخته، از اعضای تیم ترور بودند.

ساعت چهار بعدازظهر 16 اردیبهشت 54 بود. مجید که از طریق همسرش از قرار مذاکره با خبر شده بود، به محل قرار رسید. دقایقی از حضور مجید نگذشته بود که وحید افراخته رسید. همراه او وارد یکی از کوچه‌های خیابان ادیب‌الممالک شد؛ جایی که دو تن از نیروهای تیم ترور در آن مستقر شده بودند و منیژه اشرف‌زاده کرمانی هم در کمین بود.

عملیت آغاز شد؛ صدای دو گلوله پی در پی می‌آید. گلوله اول را حسین سیاه‌کلاه از روبرو به صورت مجید شلیک کرد و گلوله دوم از اسلحه وحید افراخته که پشت سر او ایستاده بود، شلیک شد. تیم ترور از آنجا به سمت میدان خراسان و جاده مسگرآباد فراری شدند. در 18 کیلومتری جاده مسگرآباد، جسد را پیاده کردند، جیب‌های او را خالی کردند و اسید روی صورت و بدن مجید ریختند. پس از آتش زدن جسد، پیکر شریف واقفی را مثله کرده و در چند گودال همان منطقه دفن کردند و برای همیشه مجید شریف واقفی دانشجوی انقلابی را به ناریخ پیوند زدند.

*س_بیانیه منافقین بعد از شهادت مجید شرف واقفی_س*

او مدت‌های مدید چهره واقعی ضد خلقی خود را به اعتبار وجود برخی معیار‌های نادرست در سازمان پوشانده بود و از این نظر توانسته بود به مدار‌هایی از مسئولیت ارتقا یابد. اما بالاخره علی رغم سال‌هایی که واقعیت وجودی و انگیزه‌های ناسالم خود را پوشاند و علی رغم همه کوشش‌های مذبوحانه اش برای فرار از انتقاداتش بالاخره لبه تیز مبارزه ایدئولوژیک را بالای سر خود و ضعف‌ها و نارسایی‌های عمیق ایدئولوژیک خویش را دید.

او بالاخره بعد از چهار ماه توطئه خائنانه علیه سازمان موفق می‌شود دو نفر را که یکی از آن‌ها به طور کامل از سازمان اخراج شده بود. (خائن شماره 3) و دیگری را که مراحل انتقادی خود را می‌گذراند (خائن 2) و یک نفر دیگر را به طور بینابینی (به نام مستعار A.Z) با خود همراه سازد. به هر حال آن‌ها نمی‌توانسته اند برای مدت طولانی از پشت به ما خنجر بزنند. مچ آن‌ها به زودی گرفته شد و راز خیانت‌های چهار ماهه آنان از پرده بیرون افتاد. از طرف سازمان، خائن شماره 1 و 2 محکوم به اعدام شدند. با اعدام خائن (شماره 1) او به جزای خیانت هایش رسید؛ در حالی که خائن شماره 2 توانست از مهلکه جان سالم بدر برد، اما به چنگ پلیس افتاد.»

منظور از خائن شماره 1 شریف واقفی و خائن شماره 2 صمدیه لباف و خائن شماره 3 فردی بوده است که تغییر ایدئولوژی نداده و از سازمان بیرون رفته است.

منافقین به خوبی نشان دادند که هدف وسیله را توجیه می کند، آنها برای رسیدن به اهداف خود به هیچ کس رحم نمی کنند و هموطن و دشمن سرشان نمی شود، دقیقا مثل کارهایی که از سال 60 به بعد انجام دادند و مردم و مسئولان کشور خودشان از جمله رئیس‌جمهور و نخست وزیر را به خاک و خون کشیدند و در دعوای میان حق و باطل (هشت دفاع مقدس) طرف باطل را گرفتند، آن هم فقط برای رسیدن به اهداف شومشان. به درستی که مجید شریف واقفی نشان داد که مجاهدین خلق منافقند، نه مجاهد، منافقینی که حتی به خودشان هم رحم نمی کنند.

انتهای پیام /

شهیدی که به همه فهماند مجاهدین خلق منافقند، نه مجاهد 2
شهیدی که به همه فهماند مجاهدین خلق منافقند، نه مجاهد 3
شهیدی که به همه فهماند مجاهدین خلق منافقند، نه مجاهد 4
شهیدی که به همه فهماند مجاهدین خلق منافقند، نه مجاهد 5
شهیدی که به همه فهماند مجاهدین خلق منافقند، نه مجاهد 6