«شکارچیان ماه» نوشته محمدرضا بایرامی را بخوانیم یا نه؟
خبرگزاری فارس گروه کتاب و ادبیات محمدرضا اسماعیلی: شکارچیان ماه روایت پسری به نام صابر سلوکی در محله نازی آباد تهران است که در سالهای ابتدایی جنگ پشت کنکوری است. صابر اصالتاً اهل شهرستان تاکستان از توابع استان قزوین است. داستان از شهادت یوسف دوست صمیمی صابر آغاز میشود. این آغاز شروعی است برای جبهه رفتن صابر، صابری که در تاکستان شبها با پدرش برای کشتن قورباغهها به کنار استخر پرورش ماهیشان میرفت تا در تاریکی تیر بیندازد و قورباغهها را از بین ببرد.
البته این تیر در تاریکی انداختنها کار دستش میدهد تا اینکه در جبهه سیمینوف روسی به دست میگیرد و به شناساییها میرود و البته گاهی هم به شکار ستون پنجمیها. در این بین هم پروانه دختر عمویش که بنا بود باهم ازدواج کنند و نشد و همین امر موجب سرد شدن روابط خانوادگی 2 برادر شده و پاریز هم که از اعضای مجاهدین خلق است و چهرهای پسرانه برای خودش ساخته است به داستان اضافه میشوند و در پایان هم با جنازهای خوشبو در مناطق جنگی جنوب در کنار هور که نگهبانش است روبهرو میشود جنازهای که نمیشناسد اما.....
داستان در نازی آباد شروع میشود و برای کسی مثل من که آن محله را درک کرده باشد، نمیتواند احساس قرابتی کند با فضایی که نویسنده ترسیم میکند.
نویسنده، شخصیت صابر از آن دست آدمهایی نشان میدهد که از نرسیدن به نتایج سرشکسته و ناامید شده و حتی میگوید شر انتها ندارد همانند بیعدالتی. در بطن داستان از این نوع ادبیات کم و بیش میخوانیم. البته به موضوع ارتباط نداشتن نوجوانان با مسأله جنگ و دفاع هم گریزی میزند. در پایان هم میخواهد بگوید که این جنگ آن نتیجهای که شهدا برایش رفتند را نداشت و نوعی ناامیدی و یاس را به مخاطب القاء میکند و پر است از کلیشههایی که درباره خوبیها، بدیها، کمکاریها، رزومهسازیها و... میبینیم و میدانیم و میشنویم.
البته بخشهای بسیاری از کتاب اضافی است و حوصله مخاطب و خواننده را سر میبرد. بماند که متن از اغلاط ویرایشی زیادی هم رنج میبرد؛ غلطهایی که باید درستش را خود خواننده حدس بزند!
موضوع دیگری که خواننده را به سختی با اثر آشتی میدهد نداشتن سیر واحد در راویت است؛ به طور مثال از دانای کل بدون مشخصه خاصی به دیالوگ بین 2 نفر تبدیل میشد و مخاطب بعد از خواندن یک پاراگراف باز باید آن بخش را از نو بخواند تا متوجه آن روند شود.
نکته دیگری که در ابتدای کتاب چشمگیر است، اما در روند داستان هیچ کمکی نمیکند، مسأله دستور خط خود نویسنده است که حتی در بخشهایی مخاطب را گیج میکند و مخاطب باید لغت را در جمله متوجه شود.
خط داستانی این اثر از وقتی که صابر نگهبان میشود به نظرم تمام شده است و دیگر خطی ندارد، اما بایرامی برای اینکه آن شهیدی که لات بوده و آن رزمندهای را که بعدها سردار شده و کارهای اقتصادی ناصحیحی انجام میدهد، در داستانش جا بدهد داستان را ادامهدار کرده است. شخصیتهایی که در داستان هستند، بلاتکلیف میمانند؛ مثل پاریز که فقط یک بار از ازدواجش با صابر آن هم در لفافه گفته میشود و دختر عمویش که میتوانست داستان را جذابتر کند.
«شکارچیان ماه» جدیدترین اثر محمدرضا بایرامی است که در سی و چهارمین دوره از نمایشگاه کتاب انتشارات سوره به بازار نشر عرضه شد و هنوز چاپ اول این کتاب به اتمام نرسیده است.
پایان پیام /