دوشنبه 9 مهر 1403

شکاف تورم و دستمزد در عصر تحریم

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
شکاف تورم و دستمزد در عصر تحریم

ابراهیم رئیسی که با شعار کاهش فقر و ریشه‌کن کردن فقر مطلق، رئیس دولت سیزدهم شد، عملکردی خلاف شعار‌ها داشته است. افزایش نرخ فقر به بالای 31 درصد و ماندگاری آن روی عدد 30 درصد از عدم اثرگذاری سیاست‌های حمایتی دولت حکایت دارد. تا پیش از دهه 90 افراد با شاغل شدن از ردیف مشمولین فقر خارج می‌شدند، اما از یک دهه پیش داشتن شغل و درآمد الزاماً باعث خروج افراد و خانوار‌ها از زیر خطر فقر نمی‌شود...

حسن روحانی در دیدار اخیر خود با جمعی از علما و روحانیون گفت: «مجموعه تورم 7 ساله 92 تا 98، 5/142 درصد بود و حقوق کارکنان را هم در این دوره 142 درصد افزایش دادیم و نگذاشتیم فشار چندانی به آن‌ها وارد شود.»

به گزارش هم‌میهن، هرچند روحانی سال 1399 به‌عنوان یکی از دو سالی که تورم بالای 36 درصد داشته را در این آمار نگنجانده، اما مقایسه نسبت تورم و دستمزد کارگران و کارکنان دولت در دولت‌های یازدهم، دوازدهم و سیزدهم نشان می‌دهد؛ این نسبت در دولت رئیسی شرایط وخیم‌تری پیدا کرده است.

این افت در حقوق کارمندان دولت و سایر سطوح دستمزدی به دلیل افزایش سالانه کمتر نسبت به حداقل دستمزد، قابل اعتناتر است. هرچند در چند دهه گذشته با نوساناتی این افت رفاه اتفاق افتاده، اما در دولت سیزدهم روند پرشتاب‌تری پیدا کرده که در نتیجه سیاست‌های دستمزدی در شرایط تورمی شدید اتفاق افتاده است.

مقایسه چند آمار ساده تغییر روند در سه دولت گذشته را نشان می‌دهد. در دولت‌های یازدهم و دوازدهم یعنی در دولت روحانی 7/171 درصد تورم ایجاد شده است. در طول این هشت سال مجموع افزایش دستمزد کارگران 4/177 درصد بوده که از نرخ تورم اندکی بالاتر بوده است، اما مجموع افزایش حقوق کارمندان دولت 134 درصد بوده؛ یعنی 7/37 واحد درصد از تورم این هشت سال کمتر رشد داشته است. در دولت ابراهیم رئیسی و تنها در 2 سال‌ونیم تورمی 9/130 درصدی ایجاد شده است. در چنین شرایط تورمی بی‌سابقه‌ای دستمزد کارگران 4/123 درصد و حقوق کارمندان دولت صرف نظر از ترمیم‌های موردی، 65 درصد افزایش یافته است. به‌عبارت دیگر دستمزد کارگران 5/7 واحد درصد و حقوق کارمندان 9/65 واحد درصد از تورم عقب افتاده است.

ابراهیم رئیسی که با شعار کاهش فقر و ریشه‌کن کردن فقر مطلق، رئیس دولت سیزدهم شد، عملکردی خلاف شعار‌ها داشته است. افزایش نرخ فقر به بالای 31 درصد و ماندگاری آن روی عدد 30 درصد از عدم اثرگذاری سیاست‌های حمایتی دولت حکایت دارد. تا پیش از دهه 90 افراد با شاغل شدن از ردیف مشمولین فقر خارج می‌شدند، اما از یک دهه پیش داشتن شغل و درآمد الزاماً باعث خروج افراد و خانوار‌ها از زیر خطر فقر نمی‌شود که این نتیجه سیاست‌های دستمزدی دولت در شرایط تورمی شدید است.

زنگ خطر افزایش فقر در سال آینده در بودجه 1403 شنیده می‌شود. دولت پیش‌بینی کرده حقوق کارمندان در سال آینده 18 درصد افزایش پیدا کند درحالی‌که آخرین تورم اعلامی 45 درصد است. با توجه به اینکه دستمزد کارگران هم تقریباً نزدیک به رشد حقوق کارمندان تعیین می‌شود کارگران هم وضعیت دستمزدی مشابهی برای سال آینده خواهند داشت.

ابراهیم رئیسی سال 1401 دستمزد کارگران را 57 درصد افزایش داد. این رشد حقوق توانست قدرت خرید خانوار را ثابت نگاه داشته و اندکی بهبود بخشد، اما برای سال 1402 افزایش دستمزد فقط 27 درصد پیش‌بینی شد درحالی‌که تورم اسفند 1401 به 50 درصد رسیده بود. مسئولان دولت سیزدهم دلیل این رشد کم دستمزد را کنترل تورم اعلام کردند. گفتند دستمزد را بالا نمی‌بریم و به جای آن تورم را تا سطح افزایش 20 درصدی دستمزد پایین می‌آوریم تا قدرت خرید خانوار حفظ شود. اما در سه‌چهارم از سال این وعده محقق نشد و تورم روی 45 درصد ماند.

زمزمه‌های فریز دستمزد

با نزدیک شدن به پایان سال و تشکیل جلسات سه‌جانبه دستمزد، زمزمه‌های مشابهی از سوی دستگاه‌های دولتی شنیده می‌شود. مسئولان گاه و بیگاه از اثرگذاری افزایش دستمزد بر تورم می‌گویند تا مانند سال قبل جلوی رشد دستمزد به اندازه تورم را بگیرند. در روز‌های اخیر، وزیر کار در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) صحبت‌هایی داشت مبنی بر اینکه افزایش 57درصدیِ مزد 1401 تورم‌زا بوده و اگر آن سال دستمزد تا این پایه افزایش نمی‌یافت، در سال 1401 تورم به 45 درصد نمی‌رسید.

وزیر کار، اما نگفت که چرا در سال 1402 که دستمزد فقط 27 درصد افزایش یافت، باز هم تورم روی 45 درصد باقی ماند؟ با اظهارات غیرکارشناسی که از زبان مسئولان شنیده می‌شود به نظر می‌رسد دولت بازهم خیال ندارد در مذاکرات دستمزدی 1403 به نرخ تورم رسمی در افزایش حداقل دستمزد اعتنا کند؛ پیشنهاد افزایش 18 درصدی حقوق کارکنان دولت در لایحه بودجه 1403 نیز به نگرانی‌ها در این زمینه دامن زده است.

علی خدایی، عضو کارگری شورایعالی کار در واکنش به اظهارات این روز‌های مقامات دولت در مورد دستمزد و طرح و برنامه‌هایی که بیرون می‌آید، گفت: «هم رئیس کل بانک مرکزی و هم آقای مرتضوی در مقام وزیر کار دولت، صحبت‌های عجیب و غریبی در رسانه‌ها مطرح می‌کنند. اصلاً فرض بگیریم افزایش دستمزد تورم‌زاست، اما باید پرسید ریشه‌ی اصلی ایجاد این تورم چیست. دولت کسری بودجه دارد، منابع را نمی‌تواند کنترل کند و بی‌نظمی مالی در کشور وجود دارد، دولت برای پرداخت دستمزد کارکنان و کارگران مشمول قانون کارِ خود با مشکل مواجه می‌شود و برای جبران این کسری بودجه مجبور به چاپ پول یا نوسان‌گیری از بازار بورس و ارز است و اینهاست که منجر به تورم می‌شود؛ وگرنه اینکه بگوییم «افزایش دستمزد باعث ایجاد تورم است»، فقط بازی با علم اقتصاد و اعداد و ارقام است و نه چیزی بیشتر.

ما هنوز هم متعجبیم فساد 3700میلیارد دلاری چطور اتفاق می‌افتد؟ در دولت احمدی‌نژاد هم یکسری فساد‌های کلان اتفاق می‌افتاد، اما در آن دوره درآمد‌های سرشار نفتی داشتیم و درصدی از این درآمد‌های سرشار در اختلاس‌های کلان توسط افراد خاص حیف و میل می‌شد. ولی الان که ما برای گرفتنِ پول 6 میلیارد دلاری از کره سه سال زمان نیاز داریم، عدد 3700 میلیارد تومان فساد از کجا سربرمی‌آورد؟ از آن سو وقتی می‌خواهیم حقوق کارگر و کارمند را افزایش دهیم مدام فریاد می‌زنیم دولت بودجه ندارد و پول نیست و یا اینکه افزایش مزد منجر به ایجاد تورم می‌شود.»

تاثیر 5/3 درصدی دستمزد بر تورم

براساس محاسبات صورت گرفته افزایش 57 درصدی دستمزد سال 1401، تنها 5/3 درصد روی تورم 45درصدی ادعاییِ آقای وزیر تاثیر داشته است. یعنی 42 درصد از تورم ایجادشده به مسائلی غیر از مزد مربوط می‌شود.

مرتضی افقه، استاد اقتصاد دانشگاه چمران اهواز نیز گفته‌ی غیرکارشناسی دولت را رد کرد و گفت: «دولت می‌خواهد نشان بدهد به وعده‌ی کاهش نرخ تورم پایبند بوده، اما واقعیت این است که نتوانسته این وعده را محقق کند. دولت به‌زعم خود، حقوق را افزایش نمی‌دهد تا تورم زیاد نشود، درحالی‌که ریشه‌ی تورم جای دیگری است نه حقوق کارگران. از طرفی حقوق را ثابت نگه داشته و از طرفی دیگر، نتوانسته تورم را کاهش دهد. با این رویه، نه‌فقط حداقل‌بگیران که سایر سطوح دستمزدی هم دچار مشکل می‌شوند. در لایحه بودجه‌ی 1403، حقوق‌ها را 18 درصد افزایش دادند و مالیات بر درآمد را 10 تا 30 درصد تعیین کرده‌اند. این وضعیت در واقع قدرتِ خرید همه‌ی گروه‌ها را کاهش می‌دهد و فقط صحبت از کاهش قدرتِ خریدِ حداقل‌بگیران نیست. این بودجه کاملاً انقباضی بسته شده و این انقباضی بودن بر بخش تولید فشار وارد می‌کند. به عبارتی دیگر، کاهش دستمزدها، قدرتِ خرید مردم را پایین می‌آورد و توانِ خریدِ تولیدات داخل را از آن‌ها می‌گیرد. با این وضع، تولیدکنندگان، تولیداتِ خود را کاهش می‌دهند و شروع به تعدیل نیرو‌ها می‌کنند. افزایشِ بیکاران باز هم تقاضا را کمتر می‌کند و بسیاری از کارخانه‌ها مجبور به توقف تولیداتِ خود می‌شوند. در واقع چرخه رکود بیشتر تحریک می‌شود. باید توجه داشته باشیم که در حال حاضر، درگیرِ تورم توأم با رکود هستیم و با این حرکت، رکود را سنگین‌تر می‌کنیم.»

افقه ریشه اصلی تورم را ردیف‌های اضافه بودجه دانست و افزود: «دولت ادعا می‌کند که دستمزد کارگران یکی از عوامل مهم افزایش نرخ تورم است، درحالی‌که تورم اصلی ما ریشه در کسری بودجه دارد و کسری بودجه‌ی دولت به دلیل انبوه ردیف‌های اضافه و بی‌فایده یا همان نان‌خور‌های اضافه است. دولت نمی‌خواهد و یا نمی‌تواند این‌ها را حذف کند، چون صاحب نفوذند. این ردیف‌های اضافه، باعث کسری بودجه می‌شود و دولت باید با استقراض از بانک مرکزی آن را جبران کند؛ با این کار نقدینگی بالا می‌رود و سبب افزایش نرخ تورم می‌شود. ریشه اصلی تورم، گیر افتادن در چنین وضعیتی است، نه دستمزد کارگران.»

قدرت خرید 65 درصد کمتر از سال 1359

براساس تحلیلی که «آریا سهم» ارائه داده است حداقل دستمزد حقیقی کارگران در سال جاری به کمترین مقدار طی 28 سال اخیر رسیده است؛ به‌طوری‌که با وجود رشد اسمی 27 درصدی حداقل دستمزد در سال 1402، به دلیل تورم 53 درصدی، ارزش حقیقی این متغیر، کاهش 26 درصدی داشته است. در سال 1358 حداقل حقوق کارگران معادل 1701 تومان در ماه تعیین شده بود که این رقم در سال 1359 به 1905 تومان افزایش یافت و تا سال 1363 بدون تغییر باقی ماند. از سال 1365 تاکنون رقم حداقل دستمزد نیروی کار تقریباً هر ساله بازنگری شده و افزایش یافته است. در دهه 60 که مصادف با دوران جنگ تحمیلی بود، رشد دستمزد‌ها به شدت پایین‌تر از نرخ تورم بوده و تنها چهار بار در طول این دهه اصلاح شده است، اما از دهه 70 رشد دستمزد کارگران وضعیت بهتری پیدا کرده است؛ به‌طوری‌که در سال 1370 بالاترین رشد حداقل دستمزد با نرخ 67 درصدی اجرا شده است.

در طول دهه‌های 70 و 80 رشد دستمزد‌ها معمولاً فراتر از نرخ تورم بوده و به بهبود عمومی وضعیت نیروی کار منجر شده است، اما از پایان دهه 80 و با وضع تحریم‌های خارجی علیه اقتصاد ایران، نرخ تورم در کشور به شدت افزایش یافته، اما منابع در اختیار دولت به‌قدری نبوده که بتواند دستمزد کارکنان خود را متناسب با تورم اصلاح کند. از سوی دیگر نگرانی از پیامد‌های تورمی افزایش دستمزد نیروی کار، عامل دیگری بوده که مانع از رشد منصفانه دستمزد‌ها شده است. نتیجه این امر، کاهش مستمر قدرت خرید کارکنان حقوق‌بگیر بوده است.

پس از سال 1390 تنها در دور اول ریاست‌جمهوری روحانی که نرخ تورم تک‌رقمی شده بود، افزایش دستمزد‌ها فراتر از تورم بوده و منجر به تقویت قدرت خرید حقوق‌بگیران ثابت شده است. از سال 1398 تاکنون تورم سالانه کمتر از 40 درصد نبوده، اما حداقل دستمزد به این میزان رشد نداشته است؛ به استثنای سال 1401 که رشد دستمزد برای حداقل‌بگیران 57 درصد و برای سایر حقوق‌بگیران 38 درصد و برای کارکنان دولت 20 درصد افزایش یافت. در مجموع از سال 1359 تاکنون قدرت خرید کارگران با حداقل دستمزد بیش از 65 درصد کاهش یافته و به کمتر از نصف رسیده است. در سال آینده براساس لایحه بودجه 1403، حداقل افزایش حقوق کارمندان 18 درصد پیش‌بینی شده است. با فرض تورم 40 درصدی در سال 1402 و با فرض در نظر گرفتن رشد 20 درصدی برای حقوق کارگران در سال آینده، ارزش حقیقی حداقل حقوق کارگران به حدود 305 تومان کاهش می‌یابد که این رقم از زمان جنگ تحمیلی تاکنون بی‌سابقه بوده است.

این در حالی است که قدرت خرید سایر حقوق‌بگیران (غیر از حداقل‌بگیران) و کارکنان دولت افت شدیدتری داشته چراکه رشد دستمزد این گروه‌ها بسیار کمتر از حداقل دستمزد بوده است. درحالی‌که درآمد مشاغل آزاد کم و بیش متناسب با تورم رشد می‌کند در یک دهه اخیر وضعیت معیشتی حقوق‌بگیران به شدت افت کرده است و نتیجه آن را می‌توان در جابه‌جایی نیروی کار از مشاغل اداری به مشاغل آزاد مشاهده کرد.

از میان اخبار

«تورم» به روایت آمار و به روایت گوشت و پوست و استخوان؛ ماجرا چیست؟

چنین شد که فساد «دبش» شد!