«طرفداران سازش» چه بر سر اقتصاد ایران آوردند؟

عاملان عقبماندگی اقتصادی دهه نود در حالی که وضعیت نامناسب معیشتی ناشی از رویکرد و عملکردشان، گریبانگیر کشور است، دم از مذاکره با آمریکا بهعنوان راهحل میزنند و دوگانه نادرست مردم و موشک میسازند.
خبرگزاری فارس نوشت:
در شامگاه سهشنبه 23 تیر 1394، خیابانهای شهر حالوهوای دیگری داشت. برخی مردم با لبخند و شادی به خیابان آمده بودند؛ خیالشان راحت بود که برجام امضا شده و قرار است درهای گشایش اقتصادی یکی پس از دیگری باز شود. امید را نه از تحلیلهای فنی بلکه از وعدههای پرزرق و برق دولتی میگرفتند که مدام نوید میداد: «آنچنان رونق اقتصادی ایجاد میکنیم که مردم به یارانه نیاز نداشته باشند» یا «کاری میکنیم هم چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم چرخ زندگی مردم.» تصور غالب این بود که آمریکا اگر پای میز مذاکره بیاید، کلید قفلهای اقتصادی ایران را هم خواهد چرخاند.
اما زمان گذشت؛ ده سال بعد، در 6 مهر 1404، همان توافقی که روزی آنهمه هیاهو و امید آفریده بود، رسماً با فعال شدن مکانیسم ماشه پایان یافت؛ همان سازوکاری که سالها توسط دولت وقت تکذیب میشد. این ده سال، در واقع میدان آزمون وعدههایی بود که دولت وقت در دهه نود کاشت و مردم ایران ناچار بودند ثمرات آن را بچشند. نتیجه اما روشن بود: نه از رونق اقتصادی خبری شد، نه از چرخیدن چرخ زندگی مردم؛ سانتریفیوژها هم مدتها در تردید و توقف ماندند.
دهه نود به سیاهترین دوران اقتصادی بعد از انقلاب تبدیل شد؛ زخمی که آثارش هنوز بر سفره و زندگی مردم قابل لمس است. رهبر انقلاب در این باره بیان کرده بودند: «ما یک روز مشکل اقتصادی کشور را موکول کردیم به برجام، [اما] برجام نتوانست مشکل اقتصادی کشور ما را برطرف کند و به ما کمک قابل توجهی بکند؛ و نتیجه این شد که مردم نسبت به برجام شرطی شدند، که وقتی آن بابا [رئیسجمهور آمریکا] میخواهد از برجام خارج بشود، تا مدتی که او میگوید خارج میشوم، ما همینطور دچار تلاطم در بازار خواهیم بود؛ ما شرطی شدهایم دیگر، مردم را ما شرطی کردهایم. ما کارهایی در کشور داریم، مقدوراتی در کشور داریم، این مقدورات بایستی تحقق پیدا کند؛ دنبال این مقدورات بروید؛ گره نزنید بهبود اقتصاد کشور را به چیزی که از اختیار ما خارج است.» 1397/04/24
یک دهه عقبماندگی اقتصاد ایران به روایت آمار
دولت وقت با این تصور وارد میدان شد که گره اقتصاد ایران در واشنگتن باز میشود نه در تهران؛ کلید را نه در دست مردم و ظرفیتهای کشور، بلکه پشت درهای بسته بیرون از مرزها میجست. این در حالی بود که رهبر انقلاب بارها و آشکارا هشدار داده بودند که علاج مشکلات در خارج نیست و راهحل از درون کشور میگذرد: «کلید حل مشکلات اقتصادی در لوزان و ژنو و نیویورک نیست؛ در داخل کشور است.» 1394/02/09
اما ایده اشتباه دولت روحانی، اقتصاد کشور را در دهه نود به امید توافق و مذاکره شرطی و معلق نگه داشت. اتکا به خارج نه تنها راهگشا نبود، بلکه عقبماندگی اقتصادی، فرسایش معیشت مردم و از بین رفتن فرصتهای داخلی را به بار آورد و زندگی مردم ایران را نیز به بازی گرفت: «ما در دههی 90 به دلایل مختلف یک عقبماندگی و بهاصطلاح تعطیل نسبی مسائل اقتصادی داشتیم. ما یک دهه عقبماندگی داریم و شاخصهای منفی، زیاد داریم که آمار متقن مراکز رسمی است؛ یعنی اینها ادعا نیست. شاخصها، شاخصهای منفی است. طبعاً جبران این عقبماندگی کار آسانی نیست؛ این طبعاً محتاج یک رشد مستمر پیدرپی اقتصادی است در میانمدت؛ حالا بلندمدت نگوییم.» 1401/11/10
در جهان اقتصاد، آمار و ارقام بهترین داورند و هیچ شعار و تبیینی نمیتواند آنها را زیر فرش پنهان کند. شاخصهای دهه نود با صدای بلند میگویند که این دهه، دهه عقبگرد بود. تولید ملی رشدی نکرد، درآمد سرانه مردم کاهش یافت، جمعیت افزایش پیدا کرد اما اقتصاد رشد نکرد و در نتیجه درآمد سرانه سقوط کرد. تورم بالای 40 درصد، رشد نقدینگی هزار درصدی، سقوط خانمانسوز بورس، افزایش 10 میلیونی جمعیت فقیر، جهش هشتبرابری قیمت مسکن و انبوه دغدغههای معیشتی، دهه نود را به دورهای فراموشنشدنی اما پرحسرت تبدیل کرد.
در همین دهه، دولت وقت با افتخار از توقف ساخت مسکن سخن میگفت؛ در حالی که از سال 1392 ساختوساز ناگهان سقوط کرد و نیاز حداقلی 50 هزار واحد مسکونی در ماه تأمین نشد. این عقبماندگی، بازار مسکن را به نقطه انفجار رساند؛ تقاضا انباشته شد، هزینه تولید بالا رفت و مردم از حمایتهای مصرفی بیبهره ماندند. توقف پروژههایی مانند مسکن مهر و بیعملی در حوزه ساختوساز باعث شد قیمت مسکن فقط در تهران در کمتر از هشت سال هشت برابر شود. نه تنها خانه خریدن آرزو شد بلکه اجارهنشینی نیز به کابوسی بیپایان تبدیل شد؛ اجارهها سه برابر شدند و بخش عمده درآمد خانوارها صرف پرداخت اجاره خانه شد.
رشد اقتصادی ایران در این دهه برای نخستینبار به میانگین زیر صفر سقوط کرد؛ یعنی تولید افت کرد، اشتغال کم شد و صنعت زمینگیر شد. بسیاری از کارخانههای باسابقه یکی پس از دیگری راکد و تعطیل شدند: از ارج و تولیپرس تا نساجی مازندران. سیاستهای اقتصادی دولت نهتنها حامی تولید نبود بلکه فشار را بیشتر هم کرد. وابستگی اقتصاد به خارج و بیتوجهی به اصلاحات ساختاری، تورم را به موتور دائمی فشار معیشتی تبدیل کرد. حتی کاهش موقتی تورم در سالهای 93 تا 96 دوام نیاورد و با خروج یکطرفه آمریکا از برجام، اقتصاد دوباره شعلهور شد؛ تورم از 30 درصد فراتر رفت و در سال 98 به بیش از 42 درصد رسید. تورم افسارگسیخته خوراکیها در سال 97 به 73 درصد رسید و در سال 99 با جهشی دیگر به 67 درصد بازگشت؛ نیمی از قدرت خرید مردم، در این آتش دود شد و به باد رفت.
از همه تلختر، رشد عجیب فقر و نابرابری بود. مرکز آمار ایران و گزارشهای جهانی نشان دادند که در دهه نود، حدود 10 میلیون نفر دیگر زیر خط فقر رفتند. ضریب جینی یعنی شاخص شکاف طبقاتی، افزایش یافت و دهکهای پایین و متوسط زیر بار هزینهها فرسوده شدند. بانک جهانی در توصیف این دوره نوشت: «دهه 2011 تا 2020 برای ایران یک دهه از دست رفته بود.» سرانه تولید ناخالص داخلی سالانه 6 درصد کاهش یافت و سهم جمعیت زیر خط فقر بینالمللی از 20 درصد به بیش از 28 درصد رسید.
تجربه دهه نود، عبرتی برای اقتصاد ایران
اکنون که عمر برجام و وعدههایش به پایان رسیده، برخی از ظاهربینان داخلی که خود عاملان وضع موجود اقتصادی هستند، باز با همان نگاه سادهانگارانه و شعارهای کهنه، تلاش میکنند کشور را به عقب برگردانند. با تکیه بر رسانههای خود، دوباره این انگاره را ترویج میکنند که کلید حل مشکلات اقتصادی در واشنگتن است، نه در ظرفیتهای ملی. انگار نه انگار که همان تفکر، سفرهها را در دهه نود کوچک کرد و معیشت مردم را فرسود. همان عاملان عقبماندگی اقتصادی دهه نود در حالی که غبار سیاه سیاستهایشان هنوز از چهره اقتصاد ایران پاک نشده و وضعیت نامناسب معیشتی ناشی از رویکرد و عملکردشان، گریبانگیر کشور است، دم از مذاکره با آمریکا بهعنوان راهحل میزنند و دوگانه نادرست مردم و موشک میسازند.
اما مردم ایران سزاوار زندگی با عزت و معیشتی درخور هستند: «انتظار بهحق مردم ما، این است که از یک اقتصاد شکوفا برخوردار باشند، رفاه عمومی باشد، طبقهی ضعیف از وضعیت غیرقابل قبول خارج بشود، از مشکلات نجات پیدا کند؛ اینها انتظارات مردم ما است و این انتظارات بهحق است.» 1394/01/01 برای رسیدن به این هدف، بنبستی وجود ندارد به شرطی که از توهم امید بستن به خارج دست کشیده شود و تمرکز بر ظرفیتهای داخلی و اصلاحات واقعی باشد: «امیدهای واهیای که گاهی انسان مشاهده میکند به بیرون از مرزها وجود دارد و اقتصاد کشور را شرطی میکند نسبت به تصمیمگیری بیگانگان، اگر چنانچه وجود نداشته باشد یا ضعیف بشود و اعتماد ملی افزایش پیدا کند، به نظر بنده همهی این مشکلاتی که امروز در اقتصاد وجود دارد قابل رفع و برطرف کردن است. بایستی از این بنیهی قوی کشور استفاده کرد.» 1399/04/22
نه کلید مشکلات در دست آمریکا بود، نه گرهی با تکیه بر برجام گشوده شد. رهایی اقتصاد ایران نه پشت میزهای دوردست و با اقتصاد برجامی که در اتکاء به توان ملی و تدبیر داخلی است: «کلید حل مشکلات کشور، بهرهبرداری خردمندانه از امکانات داخلی و ظرفیت درونزای کشور است. امیدمان را به بیرون از ظرفیت داخلی کشور ندوزیم.» 1392/06/06
باید بر اقتصاد شرطی غلبه کنیم
آینده را نمیشود با تکرار اشتباههای دیروز ساخت؛ آینده را باید با درس گرفتن از همان خطاها بنا کرد. دولتی که در دهه نود همه تخممرغهای اقتصاد را در سبد مذاکره با آمریکا گذاشت، امروز نه الگوی موفق که عبرت تاریخ است. این تجربهای است که باید از آن بهره برد، نه اینکه دوباره به همان مسیر برگشت. شرطی کردن اقتصاد، وابسته کردن امید مردم به تصمیم بیگانگان و معطل گذاشتن ظرفیتهای داخلی، خطایی بود که بهایش را مردم ایران خصوصا اقشار متوسط و مستضعف اقتصادی پرداختند.
تنها با فعالسازی ظرفیتهای داخلی میتوان سفره مردم را بهبود بخشید؛ اقتصاد شرطی و بازگشت به عقب جز تکرار خسارتهای دهه نود نتیجهای ندارد: «دیگران باید از تجربههای شما استفاده کنند. این تجربه عبارت است از بیاعتمادی به غرب؛ آیندگان باید از این تجربه استفاده کنند. در این دولت [دوازدهم] معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد؛ به ما کمک نمیکنند و هر جا بتوانند ضربه میزنند؛ آنجایی که ضربه نمیزنند، آنجایی است که امکانش را ندارند؛ هر جا امکان داشتهاند ضربه زدهاند؛ این تجربهی بسیار مهمی است. مطلقاً نبایستی برنامههای داخلی را به همراهی غرب موکول کرد و منوط کرد، چون قطعاً شکست میخورَد، قطعاً ضربه میخورَد. شماها هم هر جایی که کارهایتان را منوط کردید به [همراهی] غرب، ناموفق ماندید.» 1400/05/06
ظاهربینان داخلی با نسخههای سادهانگارانه و غلط خود، دوباره میخواهند ملت شریف ایران را به عقب بازگردانند؛ به دهه نودی که با امید بستن به خارج، مشکلات اقتصادی دو برابر شد. تجربه دهه نود نشان داد که امید و تکیه بر خارج راه حل نیست؛ علاج واقعی تحریمها تنها در تکیه بر تواناییها و ظرفیتهای ملی است: «تحریم قطعاً قابل علاج است اما علاجش عقبنشینی نیست. علاجش چیست؟ علاج تحریم فقط و فقط تکیه بر تواناییهای ملی است. باید این تواناییها را هر چه داریم نگه داریم، دنبال کشف تواناییهای جدید باشیم - که قطعاً هم تواناییهای ما زیاد است - و به آنها تکیه کنیم و آنها را اِحیا کنیم، جوانهای خودمان را وارد میدان بکنیم و ارکان اقتصاد مقاومتی را - یعنی درونزایی و برونگرایی - [دنبال کنیم.]» 1399/05/10