عراق پس از ترور سردار سلیمانی
سردار سلیمانی در عراق از ارج و قرب بالایی برخوردار بود و طبق اسناد دولتی افشا شده، نفوذ زیادی در امور این کشور داشت و حتی بسیاری از مقاماتی که با ایالات متحده خوب بودند، سردار سلیمانی را قبول داشتند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، سیزدهم دی ماه در حمله هوایی ایالات متحده در نزدیکی فرودگاه بین المللی بغداد به شهادت رسید. اولین واکنش ها به این خبر، شوک اتفاق و وحشت از آغاز جنگی دردناک در منطقه بود. در ایران غم از دست دادن فرمانده محبوب مردمی و خشم از دست درازی آمریکا بر همه امور سایه انداخته بود. در ایالات متحده، آنچه بیشتر شنیده می شد، نگرانی از اقدام تلافی جویانه ایران و روشن شدن جرقه یک جنگ دیگر در خاورمیانه بود. اما در عراق، در محل وقوع این حمله، غم از دست دادن سردار سلیمانی که به دلیل کمک ها به رهاسازی بسیاری از مناطق عراق از اشغال داعش مشهور بود، ناراحتی از دست دادن ابو مهدی مهندس، جانشین فرمانده نیروهای حشد الشعبی، و نگرانی از تبدیل شدن این کشور به صحنه درگیری های نظامی آمریکا و ایران همه توامان دیده و شنیده می شدند.
سردار سلیمانی در عراق از ارج و قرب بالایی برخوردار بود و طبق اسناد دولتی افشا شده، نفوذ زیادی در امور این کشور داشت و حتی بسیاری از مقاماتی که با ایالات متحده خوب بودند، سردار سلیمانی را قبول داشتند. ایالات متحده پس از حمله سال 2003 به عراق و براندازی صدام حسین، آشوبی در این کشور ایجاد کرد و ایران مجبور شد برای جلوگیری از کشیده شدن این آشوب به خاک خود، در کشور همسایه وارد عمل شود. سردار سلیمانی که در میان سپاه پاسداران و گروه های شبه نظامی متحد ایران در کشورهای منطقه یک قهرمان به شمار می رود، اینگونه بود که به معمار نفوذ و قدرت ایران در منطقه تبدیل شد و خلاء قدرت ناشی از جنگ را پر کرد. علی فتح اللهی نژاد از مرکز بروکینگز در دوحه می نویسد: «زمانی که تحریم ها ایران را در دستیابی به توانایی های متعارف نظامی دچار مشکل کرده بودند، سلیمانی به قدرت جنگاوری نامتقارن بر مبنای شبکه ای از متحدان در منطقه معروف به محور مقاومت، شکل داد و به همین دلیل، از سوی دوستان و دشمنانش از جمله استراتژیست های نظامی اسرائیلی و آمریکایی، به یک اندازه مورد احترام بود.» سردار سلیمانی در ایجاد نیروهای مقاومت برای پایان دادن به اشغال عراق توسط ایالات متحده نقش قابل توجهی ایفا کرد. حملات نیروهای تازه شکل گرفته با رهبری سلیمانی و شکست ایالات متحده در اهدافی همچون کاهش تروریسم و توسعه دموکراسی، باراک اوباما، رئیس جمهوری پیشین ایالات متحده، را وادار کرد تا درباره خارج کردن نیروهای آمریکایی از عراق در سال 2011 یک تصمیم سیاسی بگیرد. این تاثیرگذاری سردار سلیمانی در گسترش نفوذ منطقه ای ایران بود که او را به یک هدف بالقوه برای دشمنان کشورمان تبدیل کرد. اما آنچه سبب می شود جدای از ایران دیگر کشورهای منطقه نیز جای خالی او را احساس کنند، ایفای نقش او در جنگ علیه داعش است. 6 سال پیش که ابوبکر بغدادی آغاز خلافت خود خوانده در سرزمین شام را اعلام کرد، تهران و واشنگتن به یک اندازه نگران شدند. دولت عراق هنوز آشفتگی های پس از حمله آمریکا را پشت سر نگذاشته بود و نیروی نظامی این کشور هم قدرتی نداشت. آن زمان بود که نیروهای مقاومت که با رهنمودهای سلیمانی شکل گرفته بودند، به میان آمدند و با فتوای آیت الله سیستانی، قدرت گرفتند. جنگ زمینی با داعش عملا با فرماندهی سردار سلیمانی و با پشتیبانی هوایی نیروهای ائتلافی پیش می رفت. آن زمان آمریکا نه تنها تصمیم به ترور او نداشت، که او را متحدی ناگزیر در برابر دشمن مشترک یافته بود و این روند تا سال 2017 که داعش رسما اراضی تحت اشغال خود را در عراق و سوریه از دست داد، ادامه داشت. اما به رغم آنکه داعش اراضی خود که وسعت آن به اندازه بریتانیا بود را از دست داده، ترور سردار سلیمانی همچنان می تواند به احیای این گروه تروریستی منجر شود. جدای از نبود یک فرمانده با نفوذ و آشنا به منطقه و تحولات آن برای هماهنگ سازی نیروهای شبه نظامی، اکنون دولت عراق در خشم نقض تمامیت ارضی خود توسط ایالات متحده در ترور سردار سلیمانی، خارج شدن سربازان آمریکایی را خواستار شده است. گرچه خبرهای جسته و گریخته ای درباره از سرگیری عملیات مشترک نیروهای ائتلافی و نیروهای عراقی به گوش می رسد، اما شرایط متشنج است و عناصر زیرزمینی داعش می توانند از این آشفتگی برای جلب حمایت استفاده کنند. افزایش تنش ها بین ایالات متحده و ایران به ویژه پس از ترور سردار سلیمانی، سبب شده 6هزار نیروی آمریکایی در عراق به جای جنگ با داعش یا آموزش نیروهای امنیتی عراقی، روی دفاع از خود در برابر حمله احتمالی ایران تمرکز کنند. اولین حمله تلافی جویانه ایران به پایگاه های عراقی، مقر سربازان آمریکایی، تلفات بر جا نگذاشت، اما تصمیم گیری ایران درباره شدت حملات بعدی کاملا به شرایط بستگی دارد. آلمان و بریتانیا که در زیر پرچم نیروهای ائتلافی در کنار نیروهای آمریکایی می جنگیدند، خروج نیروها از عراق را آغاز کرده اند و کانادا هم گفته به تصمیم مجلس عراق درباره اخراج نیروهای خارجی احترام می گذارد. در حالی که بیشتر نیروهای آمریکایی بودند که در صحنه نبرد دیده می شدند، نیروهای انگلیسی، آلمانی و کانادایی در زمینه اطلاعات، آماد و آموزش فعالیت می کنند که به همان اندازه اهمیت دارد. اما جدای از نگرانی ها درباره احیای داعش، نگرانی درباره درگیری های ایران و ایالات متحده در خاک عراق نیز مطرح است. چنین درگیری هایی می تواند ساختار حاکم در عراق را به نابودی بکشاند. عادل عبدالمهدی، نخست وزیر عراق، در پی تظاهرات ضددولتی آبان ماه تا کنون از سمت خود استعفا کرده و به طور موقت مشغول به کار است. ساختار دولت عراق به منظور ایجاد توازن میان گروه های مختلف قومی و مذهبی ایجاد شده و همین مساله تشکیل دولت را به شدت دشوار کرده است. پس از آخرین انتخابات سراسری در عراق، تشکیل دولت چندین ماه طول کشید و این در حالی بود که لابی گری های ایران و آمریکا هر دو برای پیشبرد اهداف و حفظ نفوذ خود در دولت جدید مشغول به کار بودند. اما رویارویی نظامی واشنگتن و تهران با زورآزمایی سیاسی آنها بسیار تفاوت خواهد داشت و می تواند بار دیگر به فجایعی مشابه عواقب حمله 2003 آمریکا به عراق بینجامد: خلاء قدرت؛ درگیری های قومی؛ درگیری های مذهبی؛ احیای داعش یا حتی تناسخ آن در یک گروه افراطی وحشتناک تر. همین حالا هم اختلافات میان کردها و سنی ها با اکثریت شیعه بر سر حضور یا اخراج نیروهای آمریکایی قابل مشاهده است. دولت دونالد ترامپ با ترور سردار سلیمانی یک قدم حساب نشده برداشت. درست است که صبر استراتژیک ایران در انتقام و اقدامات تلافی جویانه مانع از آغاز یک جنگ تمام عیار، طولانی مدت و پر هزینه برای دو طرف، در منطقه شده است، اما عواقبی هم هستند که تنها با آرامش و آینده نگری طرف درگیری نمی توان مانع از وقوع آنها شد. تنها راه ممانعت از یک ظهور جدید افراط گرایی، پیشروی توامان ایران و ایالات متحده به سمت کاهش تنش هاست. شاید این انگیزه مشترک بتواند بار دیگر دو کشور را به سمت همکاری یا دست کم خودداری از مقابله، سوق دهد. انتهای پیام /