یک‌شنبه 4 آذر 1403

غدیر رمز جاودانگی اسلام و تکامل انسان‌ها

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
غدیر رمز جاودانگی اسلام و تکامل انسان‌ها

غدیر، حقیقت تاریخی است که ضامن جاودانگی آخرین دین خداوند و کامل‌کننده نبوت پیامبر خاتم، حضرت محمدمصطفی (ص) است که بدلیل اهمیت فوق‌العاده آن در حیات اسلام، همواره مورد بحث و جدل و تهاجم سنگین دشمنان اسلام بوده است. در خجسته مناسبت 18 ذی‌الحجه و انتصاب امیرمومنان علی علیه‌السلام به امامت امت، مطلب ذیل به حضور شما خواننده گرامی تقدیم می‌شود.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از بلاغ؛ ابتداء از نامگذاری روز انتصاب امام علی علیه‌السلام از سوی خداوند به امامت شروع می‌کنیم که چرا این روز را غدیر نامیدند.

غدیر گودال آب است که بعد از گذشتن سیل بر جای می‌ماند و به‌زودی خشک می شود. غدیر خم نام واحه‌ای در سه میلی جحفه است که قبایل خزاعه و کنانه در زمان جاهلیت در آنجا منزل می‌کردند. خم به معنی بدبوست. گویند هوای غدیر خم آن‌قدر ناسازگار است که هیچ کودکی در آن تا سن بلوغ زنده نمی‌ماند مگر آنکه به جای دیگر برود. جحفه بر وزن غرفه، آبادی‌ای است در اراضی ساحلی حجاز در جنوب شرقی رابغ بین مکه و مدینه (بین خلیص و بدر) که به بدی آب و هوا شهرت دارد. این محل، میقات حاجیان شام و مصر و عراق بود که از راه دریا به حجاز می‌رسیدند. ولی امروز متروک است و حاجیان در منزل رابغ احرام می‌بندند.

حجهً‌الوداع رسول خدا (ص) رسول‌الله (ص) در اواخر سال دهم هجری که دوران غزوات سپری شده و اکثر قبایل عرب به اسلام گراییده بودند عازم حج شد. این تنها حج او بعد از هجرت به مدینه بود فریضه حج در سال نهم هجری واجب شد از این رو آن را حجهً‌الاسلام و حجهً‌الوداع نامیدند. به علاوه چون به حکم وحی الهی ولایت علی‌(ع) را ابلاغ و در نتیجه دین را کامل و نعمت را تمام فرمود، آن را حجهً‌الوداع و حجهً‌الکمال و حجهً‌التمام گفتند. در این سفر همسران و اهل‌بیت پیغمبر (ص) و وجوه مهاجرین و انصار و تعداد بسیاری از اهالی مدینه و حومه آن همراه بودند. رسول‌الله (ص) در مدینه به جامه احرام در آمد و روز پنجشنبه پنج روز مانده از ذی‌قعده بعد از نماز ظهر از شهر بیرون آمد و به ذوالحلیفه بیرون مدینه منتقل شد. چون امر شده بود که هر کس بتواند باید که در این سفر همراه باشد. با آنکه بیماری حصبه (یا آبله) در منطقه مدینه شیوع داشت و عده ای بیمار بودند لااقل 90 هزار یا 114 یا 124 هزار نفر به معیت رسول‌الله (ص) عزیمت کردند. تعدادی هم بین مدینه و مکه ملحق شدند مانند عشایر سر راه و آنان که همراه امیرالمؤمنین‌(ع) و ابوموسی اشعری از یمن بازمی‌گشتند. سفر به مکه ده روز و به قولی هشت روز طول کشید و رسول‌الله (ص) روز یکشنبه چهارم یا سه‌شنبه ششم ذیحجه وارد مکه شد و مناسک حج را به شرحی که در کتاب‌های سیره آمده به جای آورد.

خطبه غدیر

در راه بازگشت به مدینه (روز 18 ذیحجه سال دهم هجرت) وقتی رسول خدا (ص) به منزل غدیر خم رسید، فرشته خدا بر او نازل شد و این آیه را در شأن امیرالمؤمنین علی‌(ع) ابلاغ کرد:‌ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می‌دارد؛ و خداوند، جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمی‌کند.

برای اجرای امر الهی رسول خدا دستور داد حاجیانی که از پیش رفته بودند و آنان که هنوز حرکت نکرده بودند توقف کنند، سپس فرمود در محل غدیر خم، محوطه‌ای را که پنج درخت سمره (خارین) در اطراف آن بود از خس و خاشاک ستردند و روی درختها سایبان گستردند. روز پنجشنبه هجدهم ذی‌حجهً رسول‌الله (ص)‌، نماز ظهر را پیشاپیش مسلمانان در آن محل بگزارد. آفتاب به‌قدری سوزنده بود که مردم قسمتی از ردای خود را زیر پا می‌افکندند و قسمتی را روی سر می کشیدند. بعد از نماز بر منبری از جهاز شتران که در وسط جمعیت آماده شده بود بالا رفت و خطبه مبسوطی در شرح وظائف مسلمانان و مناقب اهل بیت ایراد کرد.

در پایان خطبه، رسول‌الله (ص) دو بازوی علی را گرفته برافراشت به طوری که زیر بغل هر دو پیدا شد، آنگاه فرمود: ایها الناس من اولی الناس بالمؤمنین من انفسهم؟ ای مردم چه کسی نسبت به مومنان از خودشان (نزدیک‌تر) و سزاوارتر است؟ همه گفتند: خدا و رسول او بهتر می‌دانند. پیغمبر فرمود: ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و انا اولی بهم من انفسهم، فمن کنت مولاه فعلی مولاه (یقولها ثلاث مرات و فی لفظ احمد اربع مرات) ثم قال: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابعض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار. الا فیبلع الشاهد الغایب» یعنی خداوند مولا و سرور من است و من مولا و سرور مؤمنانم و بر مؤمنان از جانشان به خودشان سزاوارترم.

هر که را من مولا و سرورم‌، پس علی نیز مولا و سرور او است (این سخن را سه بار و به قول امام احمد بن حنبل چهار بار مکرر فرمود) سپس گفت: خدایا طرفدار کسی باش که طرفدار علی باشد و خصم آن باش که با او بستیزد. دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد و یاری کن هر که او را یاری کند و خوار بدار هر که او را خوار بدارد و بگردان حق را با او هر جا که او می‌گردد‌، به هوش باشید باید هر کس در اینجا حاضر است این سخن را به غایبان برساند.

به محض اینکه خطبه و ابلاغ رسول‌الله (ص) به پایان رسید هنوز مردم متفرق نشده بودند که این آیه نازل شد: «... امروز دین شما را برای شما به کمال رساندم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و از اینکه اسلام دین شما است خشنود گشتم.» (مائده، 3). پیغمبر (ص) پس از دریافت این وحی، فرمود: «الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمهً و رضی الرب برسالتی و الولایهً لعلی بعدی» از همه بزرگ‌تر است آن خدایی که دین را کامل و نعمت را تمام فرمود و از رسالت من و ولایت علی بعد از من خشنود است. سپس سراپرده ویژه‌ای برافراشتند و به امر رسول‌الله (ص) مردان و زنان، از جمله زنان پیغمبر (ص) در محضر او با علی بیعت کردند. بعد از این مراسم به دست خود عمامه‌ای بر سر علی نهاد و دنباله آن را پشت سرش مرتب کرد. این تکریم را که در موارد استثنائی و هنگام انتصاب به امارت انجام می شد «تتویج» یا تاجگذاری می‌گفتند.

بعد از این مراسم، بزرگان صحابه برای تهنیت علی پیش آمدند. مقدم بر همه ابوبکر و عمر بودند که گفتند: «هنیئا لک (به قولی بخ بخ لک) یا ابن ابی‌طالب، اصحبت مولی کل مؤمن و مومنه» گوارا باد تو را ای پسر ابوطالب. به به از این نعمت‌، مولای همه مردان و زنان با ایمان شدی. ابن عباس گفت: به خدا سوگند که اکنون پیمان تو بر گردن همه واجب گردید. حسان بن ثابت شاعر خاص رسول‌الله (ص) نیز قصیده‌ای در تهنیت مراسم غدیر از جایگاهی رفیع با صدای بلند انشاء کرد که مورد تحسین و استقبال آن حضرت واقع شد. ادبیات غدیر و غدیریه‌ها

واقعه غدیر خم علاوه‌بر آنکه سرفصل کتاب‌های تفسیر و حدیث و کلام و فقه و تاریخ شیعه است در ادبیات و هنر و عادات و آداب اجتماعی و سنن ملی شیعه نیز تأثیر سازنده داشته است و مخصوصا در شعر عربی و بعد فارسی جایگاه ممتازی دارد. علاوه‌بر حسان بن ثابت که نخستین شاعر غدیریه سرا بود سایر صحابه مانند امیرالمؤمنین علی‌(ع)‌، عمرو بن العاص و قیس بن سعد بن عباده این حدیث را در اشعار خود جاویدان ساختند. بعد از ایشان بزرگان شعرای عرب مانند کمیت بن زید اسدی، سید اسماعیل حمیری، ابوتمام، دعبل خزاعی، شریف رضی، شریف مرتضی، مهیار دیلمی، صاحب بن عباد، ابوفراس، حسین بن حجاج، کشاجم، ابن منیر طرابلسی، و صفی‌الدین حلی... غدیریه‌های پرمغز و عالی سرودند و این هنر را در ادب عرب و بین شیعیان رواج دادند. نمونه اشعار ایشان در کتاب اعیان الشیعه و الغدیر به چاپ رسیده است. شرح احوال شاعران شیعی عرب در کتاب اخبار شعراء الشیعهً تألیف ابوعبدالله مرزبانی و ادب الطف تألیف سید جواد شبر و سایر تراجم شعراء و تواریخ ادب عرب مسطور است. در زبان فارسی قدیمی‌ترین غدیریه از منوچهری دامغانی (م 432 ق) در دست است. از آن پس شاعران شیعی در ایران و سایر بلاد آسیا به غدیریه‌سازی پرداختند و از عهد صفویه رسم شد که در مجالس رسمی عید غدیر قصائد غدیریه خوانده شود. از مشاهیر شاعران پارسی غدیر باید از ناصر خسرو قبادیانی، سنائی غزنوی، ابن یمین فریومدی، وحشی بافقی، قأآنی شیرازی، شمس‌الشعراء سروش، ملک‌الشعراء صبوری، غالب دهلوی، ادیب الممالک فراهانی، شیخ‌الرئیس حیرت و ملک‌الشعراء بهار... نام برد (یادنامه علامه امینی، 1/414 تا 430 مقاله دکتر سجادی، تهران 1352 ش) به علاوه مثنوی‌ها و حماسه‌های بسیار پیرامون حدیث غدیر سروده شده و موضوع را از جنبه‌های مختلف مورد بحث قرار داده‌اند. مشهورترین مثنوی‌های عرفانی که به نام ولایت نامه معروف است، اثر طبع‌هاشم ذهبی، محمد‌هاشم درویش زنجانی، صدر کاشف دزفولی، ضمیر حلوایی، عبدالواحد ناظم، فارغ گیلانی، آخوند ملاسلطان علی گنابادی و سلیم تونی است. معرفی علی علیه‌السلام از زبان خودش

شناخت مقام والای حضرت علی (علیه‌السلام) و شناساندن آن، جز برای امامان معصوم مقدور نیست، از این رو مناسب است برای شناخت آن حضرت به پاره‌ای از سخنان خود ایشان تمسک کنیم که نشان دهنده اعتلای مقام حکیمانه وی است.

در خطبه 192 از نهج البلاغه هنگامی که ظهور اسلام را تشریح می‌کند و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را می‌ستاید، می‌فرماید: رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا در همان اوایل زندگیم در دامن خویش می‌پروراند و هر روز بابی از علم و اخلاق به روی من می‌گشود و مرا به اقتدای آن فرا می خواند: «یَرفَع لی فی کُل یوم مِن أخلاقِه عَلَماً ویأمرنی بالاقتداءِ بِهِ». و هر سال که مجاور کوه حرا می‌شد و در جوار آن به عبادات می‌پرداخت، من او را می‌دیدم و جز من کسی وی را نمی‌دید: «ولقد کان یُجاور فی کل سنه بِحِراء فَأراه وَلایَراهُ غیری».

در خانه‌ای که اسلام در آن ظهور کرده بود غیر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و خدیجه (علیهاالسلام) کسی در آن نبود و من سومین نفر آن دو بودم. نور وحی و رسالت را می‌دیدم و نسیم نبوت را استشمام می‌کردم. علی (علیه‌السلام) سپس می‌فرماید: من هنگام نزول وحی بر پیامبر، صدای ناله شیطان را می‌شنیدم؛ به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کردم: این آهنگ و ناله ویژه شیطان از کجا به گوش می‌رسد؟ فرمود: این افسوس شیطان است که فهمید دیگر پرستش نمی‌شود؛ چون جایی که وحی و نبوت و رسالت حکومت کند، آنجا شیطان عبادت نمی‌شود: «ولقد سمعت رنه الشیطان حین نزل الوحی علیه (صلی الله علیه و آله و سلم) فقلت: یارسول الله ما هذه الرنه؟ فقال: هذا الشیطان قد أیس

من عبادته». آنگاه فرمود: ای علی هر چه را من می‌بینم تو نیز می‌بینی و هر چه را من می‌شنوم تو نیز می‌شنوی، جز آن که تو پیامبر نیستی، لیکن وزیر من هستی و تو بر پایه خیر استواری. حضرت علی (علیه‌السلام) در خطبه سوم که به خطبه «شقشقیه» معروف است، می‌فرماید: «ینحدر عنی السیل ولا یرقی الی الطیر»؛ من آن کوه بلندم که سیل علوم از من سرازیر می‌گردد! چون هر کوهی سیل خیز نیست و سیل فقط از کوه بلند و مرتفع بر می‌خیزد و هیچ پرواز کننده‌ای به مقام اوج گرفته من پر نمی‌کشد. فکر اندیشمند عادی به مقام والای علی بن ابی طالب ره نمی‌یابد و تحمل هضم و فراگیری علومِ سیل گونه این حکیم الهی، مقدور افراد عادی نیست؛ زیرا در برابر سیل نمی‌توان ایستاد، بلکه باید از کناره‌های آن به قدر توان بهره برد. آن حضرت در خطبه 189 در بیان مقام علمی خود، می‌فرماید: «أیها الناس! سلونی قبل أن تفقدونی فلأنا بطرق السماء أعلم منی بطرق الأرض».

در این کلام، آن حضرت برای خود دو نشئه قایل است، چنان که جهان نیز دو نشئه دارد: عالَم ظاهر و عالَم باطن، عالَم غیب و عالَم شهادت. ایشان می‌فرماید: جنبه غیبی من قویتر از جنبه شهادت من است! آگاهی من به علوم آسمانی بیش از آگاهی من به علوم زمینی است! زیرا غیب، قویتر از شهادت است و با خبران از غیبِ عالَم، قویتر از مرتبطان به عالَم شهادت هستند. در خطبه 175 می‌فرماید: سوگند به خدا! اگر بخواهم جریان زندگی شما، آغاز و انجام آن و ورود و خروج شما را در کارها تشریح کنم، می‌توانم؛ چون از گذشته و آینده شما به اذن خدا آگاهم؛ ولی خوف دارم که تاب نیاورید و بگویید: چون رسول خدا چنین نفرمود و علی (علیه‌السلام) می‌گوید، پس علی (علیه‌السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بالاتر است و این مسأله، زمینه انحراف فکری شما را فراهم سازد. آگاه باشید که با موالیان مورد اطمینان، بعضی از اسرار عالم را در میان می‌گذارم. این نمونه‌ای از احاطه علمی علی (علیه‌السلام) به جهان غیب است وجهان غیب بر جهان شهادت احاطه دارد. در خطبه 158 خود را سخنگوی وحی معرفی می‌کند و می‌فرماید: قرآن سخن می‌گوید، شما از قرآن بپرسید ولی هرگز حرف نمی‌زند؛ لیکن من سخنگوی قرآنم و شما را از محتوای آن آگاه می‌سازم. آگاه باشید که علم آینده، سخن از گذشته، داروی دردها و نظم امور زندگی شما در قرآن است.

در خطبه 109 می‌فرماید: ما درخت نبوتیم، درخت نبوت در خاندان ما ریشه دارد و فیض رسالت در این خانواده فرود می‌آید و فرشته‌های خدای متعال به خاندان ما رفت و آمد دارند و قرارگاه علم، ما هستیم و چشمه‌سار حکمت‌ها ماییم: «نحن شجره النبوه ومَحَطُ الرساله ومختلف الملائکه ومعادن العلم ویَنابیع الحِکَم».

کانون و کان علم و حکمت، علی و اولاد علی (علیهم‌السلام) هستند و همانگونه که قرآن کریم در تشریح حکمت، گویا و رساست، امیر مؤمنان (علیهالسلام) نیز که شاگرد بارز این کتاب و قرآن ناطق است، بهترین بیانگر حکمت خواهد بود. "شیعه" یعنی تابع و پیرو

فقیه و اندیشمند معاصر حضرت آیت الله جوادی آملی، که خود در مکتب حضرت امام علی (ع) سال‌های مدید درس و حکمت آموخته‌، می‌گوید: برای کسانی که خود را "شیعه" حضرت امام علی (ع) می‌دانند، کسب شناخت و معرفت نسبت به شخصیت آن امام معصوم (ع) یک فریضه است و نباید در انجام آن غفلت روا دارند، که هر نوع قصور و مسامحه در این امر، زیان‌هایی چون از دست دادن فیض شناخت و آگاهی نسبت به کسی را به همراه دارد که حتی بیگانگان در مقام والای او به شگفتی افتادند و سر به خضوع فرود آوردند.

مگر نه این است که "شیعه" یعنی تابع و پیرو؟ و آیا جز این است که تبعیت و پیروی از حضرت مولی الموحدین (ع) در گرو معرفت نسبت به شخصیت اوست و تا این شناخت و بینش به دست نیاید، "پیروی" تحقق عینی نمی‌یابد؟ بنابراین شخصیت شناسی امیرمومنان (ع) برای هر مدعی پیروی از آن پیشوای الهی، ضروری و حیاتی می‌باشد.

راستی چگونه می‌توان در برگرفتن جرعه‌هایی از اقیانوس بی‌کران شخصیت کسی که جامع صفات متضاد و خصال گوناگون است، تسامح ورزید و در عین حال نامش را بر زبان جاری کرد و خود را محب او نامید؟ برای انجام وظیفه امام شناسی، مستحکمترین و راهبردی‌ترین شیوه، گوش جان سپردن به معارف و رهنمودهایی است که آن پیشوای بزرگ درباره خود بر زبان جاری ساخته است، اگر چه معتقدیم آنچه حضرت علی (ع) درباره خود فرموده، بسیار اندک است.

برای کسانی که خود را "شیعه" حضرت امام علی (ع) می‌دانند، کسب شناخت و معرفت نسبت به شخصیت آن امام معصوم (ع) یک فریضه است و نباید در انجام آن غفلت روا دارند، که هر نوع قصور و مسامحه در این امر، زیان‌هایی چون از دست دادن فیض شناخت و آگاهی نسبت به کسی را به همراه دارد که حتی بیگانگان در مقام والای او به شگفتی افتادند و سر به خضوع فرود آوردند. مگر نه این است که "شیعه" یعنی تابع و پیرو؟ و آیا جز این است که تبعیت و پیروی از حضرت مولی الموحدین (ع) در گرو معرفت نسبت به شخصیت اوست و تا این شناخت و بینش به دست نیاید، "پیروی" تحقق عینی نمی‌یابد؟ بنابراین شخصیت شناسی امیرمومنان (ع) برای هر مدعی پیروی از آن پیشوای الهی، ضروری و حیاتی می‌باشد. راستی چگونه می‌توان در برگرفتن جرعه‌هایی از اقیانوس بی‌کران شخصیت کسی که جامع صفات متضاد و خصال گوناگون است، تسامح ورزید و در عین حال نامش را بر زبان جاری کرد و خود را محب او نامید؟ برای انجام وظیفه امام شناسی، مستحکمترین و راهبردی‌ترین شیوه، گوش جان سپردن به معارف و رهنمودهایی است که آن پیشوای بزرگ درباره خود بر زبان جاری ساخته است، اگر چه معتقدیم آنچه حضرت علی (ع) درباره خود فرموده، بسیار اندک است. هدف اصلی امیرمومنان علی علیه‌السلام

امیر مومنان علی (ع) زمانی که به حکومت رسید در پی انقلابی دیگر با مبانی و اصول و شیوه‌ای برآمد که پیامبر (ص) در تحقق انقلاب فرهنگی اش از آن بهره جسته بود.

بدین منظور در همه زمینه‌ها بدون هیچ کم و کاستی بر مبنای طرح رسول خدا (ص) گام پیش نهاد تا تمدن بنیان گذاشته آن حضرت در محدوده جزیره العرب را با گسترش دامنه حکومت اسلامی پس از فتوحات به سراسر جهان به مثابه تمدنی برتر بنمایاند و تمدن و فرهنگی ماندگار که دستخوش تغییر و تحولات سیاسی قرار نگیرد به یادگار گذارد.

آنچه برای آن حضرت در فرصت چند ساله خلافت مهم بود، حضور عالمانه و جدی در صحنه فرهنگی بود. بدین سان کوفه انتخاب شد و حضرت کوشید تا اندکی از معارف و اسرار به یادگار مانده از پیامبر (ص) را که تاکنون زمینه انتشار آن پدید نیامده بود برای افراد لایق بیان کند و چهره‌ای که در طول این مدت بر اثر سختگیری‌ها در پشت پرده ابهام مانده بود بنمایاند تابیدار دلان آن زمان و آیندگان تفاوت میان حق و باطل و حجت الهی و طاغوت را بدانند. با آغاز خلافت امیر مومنان علی (ع) فرصت برای فعالیت‌های فرهنگی فراهم شد. بدین سبب حضرت شمه‌ای از آن معارف الهی را که خداوند در وجود او به ودیعت نهاده بود بیان کرد و در جلسات عمومی و خصوصی 5 و نیز در گفت وگو با غیرمسلمانان حقایقی را آشکار ساخت.

گویند روزی مردی یهودی از اهالی یمن به خدمت آن حضرت رسید و گفت: ای امیرمومنان آفریدگارت را برای من چنان توصیف کن که گویی من او را می بینم و به او می نگرم.

حضرت پس از حمد و سپاس پروردگار در پاسخ وی سخنانی حکمت آمیز و عقلانی بیان فرمود. تردید نیست که اگر آن مرد و دیگر حاضران به ژرفای گفتار حضرت پی نمی‌بردند چنین گفتاری از سوی حضرت بیان نمی شد. امام علی (ع) از همان آغاز حکومت کوشید تا بسیاری از حقایق اسلام و معارف آن را که پس از پیامبر مخدوش شده بود برای نسل کنونی و آینده آشکار کند و ظلمی را که بر فرهنگ اسلامی رفته بود و از آن پوسته و ظاهری بیش نمانده بود با علوم و اسرار الهی که از پیامبر آموخته بود و با پیمانی که خدا برای اعلای کلمه الله از او گرفته بود تمام اهداف و ابعادش را بازگوید و ابعاد فراموش شده قرآن را به یاد آورد و سیمای تمام نمای اسلام را ارائه گند تا همه در تمام اعصار بدانند که هر کجا نامی از اسلام و پیامبر باقی است الگوی آن پاسخگوی تمام شئون فرهنگی اجتماعی سیاسی و غیر آن است. علی علیه السلام الگوی کامل

مقام معظم رهبری، که تربیت‌شده برجسته مکتب امامت است، در مورد امام علی علیه‌السلام اظهار می‌دارد: امیرالمؤمنین علیه السلام یک الگوی کامل برای همه است. جوانیِ پرشور و پرحماسه او الگوی جوانان است. حکومت سراسر عدل و انصاف او الگوی دولت مردان است. زندگی سراپا مجاهدت و سراپا مسئولیت او الگوی همه مؤمنان است. آزادگی او الگوی همه آزادگان جهان است. سخنان حکمت آمیز و درس‌های ماندگار او الگوی عالمان و دانشمندان و روشن فکران [است].

شخصیت و فضایل علی علیه السلام

حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای در مورد شخصیت بی‌مانند علی علیه‌السلام اظهار می‌دارد: شخصیت امیرالمؤمنین علیه السلام ترکیبی از عناصری است که هرکدام به تنهایی یک انسان عالی مقام را اگر بخواهد به اوج آن برسد به زانو در می آورد. زهد امیرالمؤمنین و بی اعتنایی و بی رغبتی او نسبت به شهوات زندگی و زخارف دنیایی یکی از این عناصر است. علم آن بزرگوار و دانش وسیع او که بسیاری از بزرگان مسلمین و همه شیعه بر آن اتفاق دارند که بعد از نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم کس دیگری غیر از امیرالمؤمنین از آن علم برخوردار نبوده است یکی از این عناصر است. فداکاری آن بزرگوار در میدان های مختلف چه میدان های نظامی و چه میدان های اخلاقی و سیاسی یکی از این عناصر است. عبادت آن بزرگوار یکی دیگر از این عناصر است. عدل و دادگری امیرالمؤمنین که پرچم برافراشته شاخصی برای عدل اسلامی است. رأفت آن بزرگوار نسبت به ضعیفان اعم از فقرا، کودکان، زنان و از کارافتادگان یک وادی عظیم و یکی دیگر از ابعاد شخصیت امیرالمؤمنین است... در همه اینها در حد اعلاست.

کار برای خدا

امیرالمؤمنین برای خدا و در راه او کار می کرد. به درد مردم می رسید. مردم را دوست می داشت و خدمت به آنها را وظیفه خود می دانست. با این که حکومت او در جهت خدمت به مستضعفان بود، به این اکتفا نمی کرد؛ شب ها هم، تنها و به صورت فردی، به کمک یکایک مستضعفان می رفت. این زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام است.

علی علیه السلام در هر سطحی با هر نامی و زیر هر پوششی ظلم ستیز بود. زندگی دشوار امیرالمؤمنین را نگاه کنید. این جنگ های اوست. ببینید با چه کسانی جنگید؟ چه طور جنگید؟ با چه صلابتی جنگید؟ آنها چه کسانی بودند؟ زیر چه نام و عنوان های فریبنده ای پنهان شده بودند؟.

اما وقتی تشخیص می‌داد که این ظلم و باطل است درنگ نمی کرد. این راه ماست؛ راه دشواری که باید آن را طی کنیم. این راه یکایک کسانی است که ادعای پیروی امیرالمؤمنین علیه السلام را می کنند؛ راه مقابله با ظلم و ظالم در هر سطحی و یا هر کیفیتی.

قاطعیت علی علیه السلام

قاطعیت و صلابت در راه حق، این خصوصیت اگر نگوییم مهم ترین حداقل بارزترین خصوصیت زندگی امیرالمؤمنین است. آن چیزی که اول از این دستگاه حکومت مشاهده می‌شود، این است که امیرالمؤمنین بعد از تشخیص حق هیچ چیزی نمی تواند جلوی راه حق او را بگیرد.... امیرالمؤمنین از جمله کسانی است که در راه خدا هیچ کس و هیچ چیزی نمی تواند جلوی او را بگیرد و مانع او بشود. آنچه را که تشخیص داد بدون هیچ گونه مبالاتی عمل می کند. اگر به سرتاسر زندگی امیرالمؤمنین نگاه کنید، این خصوصیت را مشاهده می کنید. قاطعیت و صلابت از اولِ نشستن بر مسند حکومت، امیرالمؤمنین این قاطعیت و صلابت را نشان می‌دهد؛ یعنی حکومت وقتی که به نام خدا و برای خدا و برای اجرای احکام الهی است، باید تحت تأثیر هیچ ملاحظه ای که مخالف با حق باشد قرار نگیرد. این آن منطقی است که امیرالمؤمنین دنبال می‌کرد.

صبر و بصیرت علی علیه السلام

امیرالمؤمنین از اوایل نوجوانی تا هنگام مرگ دو صفت بصیرت و صبر را با خود همراه داشت. بیداری و پایداری او یک لحظه دچار غفلت و کج فهمی و انحراف فکری و بد تشخیص دادنِ واقعیت ها نشد. از همان وقتی که از غارحرا و کوه نور پرچم اسلام به دست پیامبر برافراشته شد... حکومت نبوت و رسالت آغاز گردید، این واقعیت درخشان را علی بن ابی طالب علیه السلام تشخیص داد. پای این تشخیص هم ایستاد و با مشکلات آن هم ساخت. اگر تلاش لازم داشت آن تلاش را هم انجام داد اگر مبارزه لازم داشت آن مبارزه را کرد. اگر جان فشانی می‌خواست جان خود را در طَبَق اخلاص گذاشت و به میدان برد. اگر کار سیاسی و فعالیت حکومت داری و کشورداری می خواست آن را انجام داد. بصیرت و بیداری او یک لحظه از او جدا نشد. دوم صبر و پایداری کرد و در این راهِ استوار و صراط مستقیم استقامت ورزید. این استقامت ورزیدن، خسته نشدن مغلوب خواسته ها و هواهای نفس انسانی نشدن نکته مهمی است... همه در این خصوصیت باید سعی کنند که خودشان را به امیرالمؤمنین نزدیک کنند، هرچه همت و استعدادشان باشد.

مقام علی علیه السلام

درباره مقام امیرالمؤمنین علیه السلام زبان‌های نوعِ بشر و قدرت و تصویر و ترسیم انسان ها عاجز از ارائه کُنه و حقیقت مطلبند؛ بلکه عاجز از تصور آن مقام شامخ و کُنه عظمت آن بزرگوارند. ما با قیاس به معلومات خودمان می توانیم چیزی را بشناسیم و بفهمیم. امیرالمؤمنین علیه السلام از مقیاس‌های ما خارج است. او را با ذرع و پیمانه‌ای که برای سنجیدن انسان‌ها و فضیلت‌ها و مُحسنات و زیبایی‌ها در اختیار ماست، نمی‌شود سنجید و اندازه گرفت. او بالاتر از این حرف هاست. آنچه که ما می بینیم درخشش آن بزرگوار است که به چشم هر انسانی حتی دشمنان و مخالفان می‌آید؛ چه برسد به دوستداران و یا شیعیان... درخشش را می‌بینند، اما ابعاد و جزئیات را نمی‌توانند درک کنند و ببینند.

محمداسماعیل امامزاده - کارشناس مسائل فرهنگی

انتهای پیام /