فضای رسمی مهمترین رویداد فرهنگی ایران، عرصه نفرت پراکنی علیه یک طبقه از مردم
آنچه به محتوا و قصه مربوط میشود طی بیست سال اخیر در فیلمها به افکار، توقعات و توهمات طبقه متوسط اختصاص پیدا کرده است؛ یعنی طبقهای که خودش را مرکز دنیا میبیند ولی در واقع دهدرصد از مردم را شامل نمیشود و دغدغههایش هم مهم نیست.
یکی از اعضای هیات انتخاب چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر در ادامه سلسله موضعگیریهای عجیب سالهای اخیرش، کل طبقه متوسط ایران را هدف نفرت پراکنی قرار داده است؛ مسئلهای که به ذات آنچنان مهم نیست، بلکه وقتی مهم میشود که این نفرت پراکنی از طریق فضای رسمی مهمترین رویداد فرهنگی ایران بیان میشود و چنین اتفاقی با توجه به آنکه جشنواره فجر همواره چتری بر سر همه مردم بوده، قابل پذیرش نیست.
به گزارش «تابناک»؛ «آنچه به محتوا و قصه مربوط میشود طی بیست سال اخیر در فیلمها به افکار، توقعات و توهمات طبقه متوسط اختصاص پیدا کرده است؛ یعنی طبقهای که خودش را مرکز دنیا میبیند ولی در واقع دهدرصد از مردم را شامل نمیشود و دغدغههایش هم مهم نیست. سینما دستخوش تفکری شده است که پولدار دارد اما تفکر آنچنانی ندارد؛ البته خودش را متفکرتر از تمام اقشار نیز میداند. این نوع تماشاچی که بسیار اینترنت باز است و با گوشی موبایلش بسیار وقت تلف میکند، سینمای ایران را متوجه خودش کرده است و هر فیلمسازی که میخواهد فیلمش را بسازد، فکر میکند که این قشر از جامعه را باید راضی نگه دارد؛ و این خودش یک انحطاط در سینما محسوب میشود.» این بخش اصلی و جنجال برانگیز گفت و گوی بهروز افخمی با وب سایت جشنواره فیلم فجر است.
این فیلمساز در مقام عضو هیات انتخاب چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر به جای سخن گفتن واضح درباره فیلمهایی که او و همکارانش در هیات انتخاب برگزیدهاند، این مسائل بیربط را بیان کرده که طبیعتا جنجال برانگیز شده است. او کل طبقه متوسط ایران را کمتر از 10 درصد خوانده، حال آنکه با وجود تبخیر طبقه متوسط به واسطه فشار اقتصادی و اجتماعی، مطابق با آخرین آمارها هنوز 48 درصد از کل مردم ایران جزو طبقه متوسط هستند. حال حتی بر فرض که طبقه متوسط قریب به 10 درصد مردم ایران بودند، آیا باید مورد حمله و نفرت پراکنی قرار گیرند؟
چه افخمی و همفکران از طبقه متوسط خوششان بیاید یا نیاید، این واقعیت غیرقابل انکار است که بخش عمده دیوان سالاری نه تنها در ایران که در سراسر جهان در کنترل و اداره طبقه متوسط است. آنها اغلب جزو تصمیم گیران ارشد نیستند اما چرخ دهندگان نظام تصمیم گیری و کارشناسی و بخشی از اجرا توسط این طبقه انجام میشود و بخش اعظم جامعه شهرنشین ایران را شامل میشود. از قضا بخش اعظم مخاطب سینما در سراسر جهان طبقه متوسط شهری است و طبیعی است فیلمسازان تمرکز بیشتری بر طبقهای داشته باشد که سهم عمده فروش سینما را داشته باشد. البته این نخستین بار نیست که افخمی چنین اظهارنظرهایی میکند و در این زمینه این چهره شاهد سوابق متعددی بودیم.
این بخشی از یادداشتی است که بهروز افخمی قریب به سی سال پیش نوشت و در یکی از مجلات منتشر شد: «امروز بطلان مکانیک نیوتن آشکار شده، داروینیسم اعتبارش را از دست داده و مارکسیسم فرو ریخته اما فرزند ناقص الخلقه آنها در عرصه هنر یعنی مدرنیسم... از آنجایی که سینمای ایران آلوده به میکروب این بیماری است، سینمای موجود نیز همراه با مرگ مدرنیسم خواهد مرد»؛ گزارههایی بیربط با نتیجه گیری بیربطی و پیشبینی درباره مرگ سینما که با گذشت چند دهه هنوز محقق نشده است.
بهروز افخمی نظیر هر شهروند دیگری حق دارد نظراتی داشته باشد که شاذ باشد و از قضا وظیفه رسانه است که در مقام «دروازه بان» با انتشار هر نظری به آن اعتبار و ضریب برای دیده شدن ندهد. از بهروز افخمی نیز جز این انتظار نمیرفت و بنابراین نفس اظهارات او شگفتی آفرین نبود. آنچه اسباب جنجال و شگفتی شد، انعکاس این مواضع برای نخستین بار بر روی وب سایت رسمی جشنواره فیلم فجر است؛ وب سایتی که مواضع منتشر شده بر روی آن، قاعدتا تایید متولیان جشنواره را به همراه دارد و در راستای جهت گیریهای این رویداد است.
این در حالی است که جشنواره فیلم فجر به عنوان مهمترین و پرمخاطبترین رویداد فرهنگی ایران در چهار دهه اخیر، چتری برای طبقات از جمله طبقه متوسط بوده و همه عناصرش از صفهای خرید بلیت تا تجربه تماشای مشترک فیلم، همراستا با وحدت آفرینی بوده و نه تفره افکنی یا نفرت پراکنی. بنابراین انتظار این است که متولیان جشنواه فجر مراقبت بیشتری نمایند تا فضای رسمی مهمترین رویداد فرهنگی ایران، عرصه نفرت پراکنی علیه یک طبقه از مردم نشود.