فقط گوشهای از جایگاه والای زنان در رژیم پهلوی!
باشگاه خبرنگاران توانا - مهدی اسدی - روز 17 دی ماه در تقویم دوران پهلوی، رسماً بهعنوان روز کشف حجاب تعیین شد؛ سلطنتطلبان این روز را روزِ آزادی زنان ایرانی میدانند. اما واقعا زنان در عصر پهلوی آزادی داشتند؟ همه جوامع و حکومتها در رابطه با «زن» نظراتی دادهاند. اما باید عملکرد آنان را بررسی کنیم تا بتوانیم ارزش زن را در آن جامعه و حکومت بسنجیم و نظر دهیم.
سلطان عمان در ایران
اسدالله علم وزیر دربار در خاطراتش در روز پنجشنبه 3 تیر 1355 مینویسد: «صبح به فرودگاه رفتم که شاهنشاه تشریف میآورند سلطان قابوس [پادشاه عمان] را راه بیاندازند. بعد در رکاب مبارک به سعدآباد برگشتم و شرفیاب شدم و کارهای جاری را عرض کردم. فرمودند: این پسر (سلطان قابوس) بسیار پسر خوبی است و جز به مشورت ما قدمی برنمیدارد. عرض کردم بفرمایید مرد عاقلی است... سؤال فرمودند: در این دو شبه خوشگذرانی چه کرد؟ عرض کردم هر شبی چهار پنج خانم در اختیارش بود، اما چه کرد، نمیدانم. فرمودند: تازه داماد احیاناً ناخوش نشود؟ عرض کردم خیر، دخترهای ایرانی تمیز شدهاند و او هم آنها را دوست میدارد.»!
سلطان قابوس
زنان اگر در حکومت پهلوی آزادی داشتند، مجبور نبودند خود را در اختیار پادشاه یک کشور بیگانه قرار دهد.
البته نظر شخص محمدرضا پهلوی نیز درباره زنان میتواند جالب باشد. او در مصاحبه با اوریانا فالاچی، خبرنگار ایتالیایی، در سال 1352، در مورد زن اینگونه میگوید: «در زندگیِ یک فرد، زن به حساب نمیآید، مگر وقتی زیبا و دلربا باشد و خصوصیات زنانه خود را حفظ کرده باشد.»
محمدرضا پهلوی و اوریانا فالاچی
اما وقتی شاه یک مملکت چنین نظری درباره زنان دارد، چگونه میتوان ادعا کرد که زنان در آن مملکت آزاد هستند؟ حتی محمدرضا برای صحبت کردن درباره زنان از الفاظ رکیک استفاده میکرد و واقعاً انسان از نوشتن چنین واژگانی شرمنده میشود.
علم و محمدرضا پهلوی
اسدالله علم در خاطرات روز 3 خرداد 1352 مینویسد: «در سرخس خانمی را که نسبتاً خوشگل هم بود و از مشهد آمده بود، به شاهنشاه معرفی کردند که ایشان نماینده سرخس در انجمن هستند. این هم شرکت مردم، حتی در کارهای محلی خودشان است! اتفاقاً شاهنشاه توجه فرمودند و فرمودند که: "این مطلب را نمیفهمم که چطور ممکن است مردم سرخس این جن... را انتخاب کرده و به مشهد فرستادهاند!" عرض شد: خیر! حزب، او را نامزد کرده و انتخاب شده است؛ حزب ایران نوین.» (منبع: کتاب صعود چهل ساله)
علم و محمدرضا پهلوی
البته نمیتوان توقعی بیش از این، از پهلوی ها داشت؛ زیرا او پسرِ همان کسی است که به زور، چادر از سر زنان ایرانی کشید و برای اولین بار در تاریخ ایران، دشمنی با جایگاه واقعی زن را پایهگذاری کرد. محمدرضا نیز در حد توان تلاش کرد و سعی داشت ریشه زنان را بزند. البته او تنها نبود؛ بلکه خواهرش اشرف و همینطور همسرش فرح نیز در این کار با او همراه بودند.
اشرف پهلوی
تاجایی که مجله زنِ روز در 17 دی 1356، به مناسبت سالروز کشف حجاب، در مصاحبهای با اشرف پهلوی، مطلب عجیبی از او نقل میکند. اشرف در پاسخ به منصورهپیرنیا، که میپرسد «شما آینده زن ایرانی را چطور پیشبینی میکنید؟» اینگونه پاسخ میدهد: «کاری خواهیم کرد که چند سال آینده، در کتابخانههای ایران، وقتی کتاب لغتی برداشته شد، در بخش حروفِ «چ» و «ح» دو واژه چادر و حجاب حذف شده باشد.»
در عرصه مقابله با زنان و ارزش و منزلت آنان، «فرح» نیز بینصیب نبود. در ماه رمضان سال 1356، در شیراز جشنی به ریاست فرح پهلوی برپا شد که به جشن هنر شیراز معروف است. در این جشن، برنامه آمیزش زن و مرد را به صورت زنده در ملأعام اجرا کردند. این صحنه آنقدر فاجعه بود که آنتونیپارسونز، دیپلمات انگلیسی و سفیر بریتانیا در ایران مینویسد: «جشن هنر سال 1356 شیراز، از نظر کثرت صحنههای اهانتآمیز به ارزشهای اخلاقیِ ایرانیان، از جشن هنرِ پیشین فراتر رفته بود. به عنوان مثال، یکی از صحنههایی که در پیادهرو اجرا میشد تجاوز به عنف بود که بهطور کامل، نه بهطور نمایشی و وانمودسازی، به وسیله یک مرد کاملاً عریان یا بدون شلوار. درست به خاطر ندارم. با یک زن که پیراهنش به وسیله مرد متجاوز چاک داده میشود، در مقابل چشم همه صورت گرفت. ولی موضوع به شیراز محدود نشد و طوفان اعتراضی که علیه این نمایش برخاست به مطبوعات و تلویزیون هم رسید. من به این خاطر، موضوع را با شاه در میان گذاشته و به او گفتم: اگر چنین نمایشی بهطور مثال، در شهر وینچستر انگلیس اجرا میشد، کارگردان و هنرپیشگانِ آن، جان سالم به در نمیبردند! شاه مدتی خندید و چیزی نگفت.»
البته محمدرضاشاه نه تنها خودش و خانوادهاش در این زمینه پیشقدم بودند، بلکه به دیگر کشورها نیز پیشنهادِ بیبندوباری میداد. در سال 2001، شاهزاده بندربنسلطان، سفیر عربستان سعودی در واشنگتن، در گفتوگویی که با نیویورکتایمز انجام میدهد، درباره مقایسه عربستانِ امروز و ایرانِ زمان شاه میگوید:
محمدرضا پهلوی و پادشاه عربستان
در سالهای پایانی دهه 1960، شاه ایران تعدادی نامه محرمانه به ملک فیصل، پادشاه عربستان، نوشت. وی در یکی از آن نامهها نوشته بود: «برادرم! از تو خواهش میکنم دست به مدرنیزاسیون بزن. درهای کشور خود را باز کن. آموزشگاههای مختلط پسر و دختران را باز بگذار. دیسکو برگزار کن. مدرن باش، وگرنه تضمین نمیکنم که بتوانی تاجوتخت خودت را نگه داری.» اما ملک فیصل نیز در پاسخ گفته بود: «من از راهنمایی شما سپاسگزارم. بگذارید یادآوری کنم که شما شاه فرانسه نیستید. در الیزه هم زندگی نمیکنید. شما در ایران هستید. 90درصد جمعیت کشور شما مسلمان است. این را فراموش نکنید.»
محمدرضا اساساً زنان را فقط برای تفریح و خوشگذرانیهای شخصیاش میخواست. گویا زنان برای این به دنیا آمده بودند که شاه آنها را مصرف کند. در رابطه با همین موضوع، فریدون هویدا، نماینده ایران در سازمان ملل متحد تا سال 57 و برادر امیرعباسهویدا، در کتاب «سقوط شاه» مینویسد: «شایعه منتشره از سوی دربار حکایت از این داشت [که چون ثریا عقیم بود] شاه میخواهد برای اطمینان از تداوم سلسلهاش ازدواج دیگری صورت دهد؛ زیرا این جانشینی تنها به یک فرزند پسر منتقل میشد. ولی بعضی دیگر معتقد بودند که ثریا متوجه معاشرتهای شاه با زنان دیگر شده است. چون در آن زمان، زندگی خصوصی شاه کمترین دغدغه من بود، زیاد به چنین شایعاتی بها نمیدادم و بعداً هم پژواک هایی راجعبه ماجراجویی های شاه از این و آن شنیدم.
یک روز که در وزارت خارجه بودم، اردشیر زاهدی، وزیرمان، از من و تعدادی دیگر از همکارانمان خواست که یک اروپایی بسیار زیبا را برای شام بیاوریم. چند تن از همکارانم به من گفتند که اردشیر زاهدی و اسدالله عَلَم، مأمورِ ترتیب دادن مجالس خوشگذرانی برای اربابِ خود هستند. ولی با این حال هنوز نمیتوانستم مسئله را باور کنم، تا آنکه... در سال 1338 در نیویورک با یک زن آمریکایی - که چندسال در تهران زبان انگلیسی درس میداد - ملاقات کردم و از او شنیدم که موقع اقامتش در تهران، یک شب عَلَم او را برای شرکت در میهمانی به همراه سِرو مشروب به منزل خود دعوت کرد و در آنجا ضمن پذیرایی مفصل و احترام فراوانی که برایش قائل شد، اورا به یک اتاق پذیرایی که هیچکس در آن نبود راهنمایی کرد و بلافاصله بعداز آنکه عَلَم از اتاق بیرون رفت، درِ دیگری باز شد و شاه به درون آمد...»
محمدرضا و رضا پهلوی
البته این فقط مخصوص شاه نبود. او حتی برای فرزندش نیز بستر را فراهم میساخت تا او نیز به زنان نگاه ابزاری داشته باشد. اسدالله علم در خاطرات روز 12 دی 1355 مینویسد: «قدری راجع به والاحضرت همایونی [رضاپهلوی] صحبت کردیم که ترتیبات دختربازی ایشان در کیش فراهم شده. قدری خوشحال شدند؛ ولی فرمودند: فکری بکن بچه ما ناخوش نشود. عرض کردم دو نفری که انتخاب شدهاند، از بهترین دخترهای اروپا هستند.»
با همه این اوصاف از زبان خود شاه و اطرافیان او، چگونه میتوانیم درباره ارزش زن در حکومت پهلوی سخن بگوییم؟!
پایان پیام /