پنج‌شنبه 8 آذر 1403

فمینیسم سکولار؛ شوریدن بر «برادری» نابودن کردن «خواهری»

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
فمینیسم سکولار؛ شوریدن بر «برادری» نابودن کردن «خواهری»

فمینیسم در غرب می گوید جامعه غربی بر اساس برادری شکل گرفته و خواهری را نادیده گرفته است. به بیان دقیق تر، این نگاه می گوید قرارداد اجتماعی که بر اساس آن، دولت و ملت مدرن شکل گرفته، قراردادی برادرانه و مردسالار بوده که زنان را در حوزه اجتماع (قرارداد اجتماعی) راه نداده و در عوض، به حوزه طبیعی یا زیستی (خانواده و خانه) رانده است.

از سویی دیگر، فمینیسم به ویژه در گفتارهای جدیدتر و متأخر می گوید که خانه داری، همسری، مادری و حتی خانواده، نهاد یا امری طبیعی نیست. به بیان دیگر خانواده را از سویی حوزه طبیعی می داند و باری دیگر و در ادامه، آن را غیرطبیعی جلوه می کند که این یک تناقض است.

فردریک هایک به درستی می گوید که خانواده آخرین و مهمترین سنگر آزادی در برابر دولت ها است. از این رو، فمینیسم که از طرفی مدعی نداشتن حق و آزادی اجتماعی به اندازه مردان است و از طرفی خانواده را به عنوان محکم ترین حریم آزادی تخریب می کند، دچار سرگردانی مضاعف است؛ نه اجتماع را قبول دارد و نه خانواده را. نه حریم جمعیِ عمومی را و نه حتی حریم جمعیِ خصوصی با تعداد کمی از افراد را!

در مقابل، اسلام انقلابی هم زن را به جامعه فرا می خوانَد و هم بر اهمیت خانه و خانواده تأکید می کند. در این میان، خانواده سنگ بنا و مبدأ تحولات اجتماعی توسط و برای زن و مرد است و افزون بر این، خانواده مهمترین هدف فعالیت های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است.

خانواده، مهمترین نهاد در اسلام است. در حالی که در منطق سرمایه داری، بازار مهمترین نهاد است و در منطق فمینیسم، زن؛ آن هم زنی که سرانجامی جز تنهایی ندارد و نمی تواند یک نهاد باشد مگر نهاد بی نهادی.

فمینیسم در غرب هم عمدتاً تکیه گاه زن (خانواده) را به سوی فروپاشی کشانده و در عمل، منطق تنهایی را به عنوان منطق اقتصاد سرمایه داری تداوم داده و تسریع کرده است. یعنی به تقویت چیزی منجر می شود که علیه آن شوریده است. زنان تنها سوژه ها و گزینه های بهتری برای مصرف هستند؛ این زنان بیش از زنان خانواده می توانند هر جور و هر جا باشند؛ هرچه و هر چقدر خواستند مصرف کنند؛ مردان متنوعی را تجربه کنند و نظیر اینها (مردان خارج از خانواده هم گزینه های مشابهی برای مصرف و سرمایه داری و سودمحوریِ آن هستند).

می‌توان گفت فمینیسم که علیه برادری شوریده بود، خواهری و پیوند و عاطفه زنانه را هم از میان برد یا تضعیف کرد و به تنهایی عمیق تر زنان و نیز مردان منتهی شد. هرچند در به دست آوردن پاره ای حقوق مانند حق رأی و نظیر اینها موفق عمل کرد اما در بنیاد خود دچار تناقض و عدم انطباق با هستیِ نوعیِ انسان است.