قربانیان جنگ نرم و جنگ شناختی مسخ شدهاند!
به گزارش خبرگزاری اقتصادایران، دوستی پرسید: «به نظرت جنگ میشه؟». گفتم «سالهاست که جنگ شروع شده. متوجه نشدی؟!». اینکه کسی زیر انواع و اقسام سنگینترین حملههای دشمن باشد و خودش خبر نداشته باشد، بسیار خطرناکتر از اصل جنگ است. چون در سایه این ناآگاهی، طبیعتاً جانب احتیاط را رها میکند و آسیبپذیرتر میشود.
در قسمت اول، دوم، سوم و چهارم گفتوگو با دکتر عباس خسروی، دکترای مدیریت راهبردی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر در علوم راهبردی، به سه مدار جنگ (سخت، نیمهسخت و نرم) و سه محور تمرکز جنگها (نخبگان، زیرساختها و تودهها) پرداختیم. با اژدهای هفتسر جنگ آشنا شدیم. کمی درباره جنگ شناختی و جنگ همهجانبه حرف زدیم و رویکردهای دشمن را در میدان جنگ اجتماعی بررسی کردیم.
دکتر عباس خسروی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر در علوم راهبردی
اگر تازه به جمع ما پیوستهاید، بهتر است ابتدا قسمتهای قبلی را مطالعه کنید تا با تسلط بر ادبیات و موضوعات زیربنایی بحث، درک قسمت جدید گفتوگو برایتان آسان شود.
در این قسمت، از رویکردهای عملیاتی دشمن در میدان جنگ نرم برایتان میگوییم و مثالهایی میزنیم که در زندگی روزمرهتان بارها و بارها با آن مواجه بوده و هستید. در انتهای گزارش نیز به موضوعی میرسیم که از ابتدا سوژه اصلی گفتوگوهایمان با دکتر عباس خسروی بوده است؛ جنگ شناختی!
میدان جنگ نرم نیز از این نظر که نقطه هدف و تمرکز آن، مردم، خانوادهها و افراد است، اهمیت بیشتری پیدا میکند. لازم است تک تک ما بر ویژگیها و ابعاد جنگهایی که بر ما اعمال میشود، مسلط باشیم و با انتشار این آگاهی، دیگران را هم از زیر آتش این جنگها نجات دهیم.
همراهمان بمانید...
جنگ روانی؛ سری از سرهای اژدهای هفتسر
اگر از قسمت اول همراه ما بوده باشید به خاطر دارید که در میدان جنگ نرم، قصه این است که ما متوجه نشویم طرف مقابل دارد با ما دشمنی میکند. محور مورد بحث هم، محور تمرکز بر تودههاست. پس در این قسمت میخواهیم رویکردها یا دکترینهایی را که جبهه معارض، در تقاطع مدار جنگ نرم و تمرکز بر تودهها دنبال میکند، بررسی کنیم. ضمناً به خاطر داریم که تمرکز بر تودهها با این هدف است که دستگاه محاسبات آنها به هم بریزد یا مختل کند.
با تمام این توضیح و توصیف ها، اسم این میدان جنگ را چه میشود گذاشت؟ دکتر خسروی میگوید: «اسم این میدان را با دقت بالایی میتوان گذاشت میدان جنگ روانی.».
شمای کلی اژدهای هفتسر جنگ را چندباره برایتان میگذاریم که بتوانید مختصات جنگ روانی را در آن رصد کنید.
شمای کلی اژدهای هفتسر جنگ
عملیات روانی یا جنگ روانی؟
شاید بسیاری از ما تا پیش از این فکر میکردیم جنگ روانی همان عملیات روانی است. اما خوبی گفتوگو با متخصص و پژوهشگر همین است که آدم را نسبت به اشتباهات رایج و تفکرات غلط آگاه میکند. دکتر خسروی تفاوت بین عملیات روانی با جنگ روانی را اینگونه شرح میدهد: «ما یک عملیات روانی داریم که در تمام میدانهای جنگ استفاده میشود و یک کار نرم است. سالها پیش در جنگهای قبیلهای در میدان جنگ نظامی، نظامیان به صورتشان رنگهای قرمز و مشکی و زرد و... میزدند، به خودشان شاخ حیوانات را آویزان میکردند، فریاد میکشیدند و...؛ تمام این کارها برای ایجاد ترس و دلهره در حریف بود.
پس در تمام میدانهای جنگ، از عملیات روانی به عنوان یک تکنیک استفاده میشود. اما تقاطع تمرکز بر تودهها (مردم) با هدف بر هم زدن دستگاه محاسباتی آنها نشان میدهد که میدان جنگ روانی به صورت یک میدان جنگ جدی و جداگانه مورد توجه جبهه معارض است. پس رویکرد در این میدان، بر هم زدن دستگاه محاسباتی تودههاست.».
دکترین اول؛ بمباران اطلاعاتی
اولین دکترین بمباران اطلاعات است. دکتر خسروی این دکترین را اینگونه توصیف میکند: «در این رویکرد، جبهه معارض، تودههای حریف را بمباران اطلاعاتی میکند؛ اطلاعات درست و غلط. بیشمار شبکه ماهوارهای، بیشمار سایتهای اینترنتی، بیشمار نشریه زنجیرهای راه میاندازد تا تودههای حریف را بمباران اطلاعات کند. وقتی مردم با بمباران اطلاعات روبهرو شدند، جدا کردن اطلاعات خوب و بد یا درست و غلط برایشان کار مشکلی میشود.»
جامعه ما سالهاست در معرض بمباران اطلاعاتی قرار دارد. از وبلاگها و سایتها و کانالها و صفحههای مملو از اخبار زرد و اخبار غلط تا شبکههای ماهواری فارسیزبان که در فتنه اخیر به دریوزگی محتوایی افتادند.
از قدیم گفتهاند هیچ گربهای محض رضای خدا موش نمیگیرد. در شرایطی که دولتهای اروپایی برای ارائه محتوا در شبکههای تلویزیونی از شهروندان خود پول میگیرند، چرا باید چند صد شبکه ماهوارهای فارسیزبان آن هم به صورت رایگان، برای ما ایرانیها تأسیس کنند؟! شبکههایی که 7 روز هفته به صورت 24ساعته برنامههای متنوعی برای تمام سلیقهها و تمام سنین دارند! آیا این جماعت منفعتطلب و مادیگرا را که در دوران شیوع کرونا از همدیگر محموله ماسک و مواد ضدعفونیکننده میدزدیدند، اینطور شناختهاید که جایی بخوابند که آب زیرشان برود؟
حالا وقت سادگی نیست. اینجا علیه ما یک جنگ تمامعیار از تمام زوایا در جریان است...
دکترین دوم؛ انتشار اطلاعات مسموم
دومین دکترین انتشار اطلاعات مسموم است. اطلاعات غلط نه، اطلاعات مسموم. دکتر خسروی میگوید: «در این بمباران اطلاعاتی که گفتیم، دشمن جایی را باز میکند برای اطلاعاتی که غلط نیست، اما برای دستگاه محاسبات حریف، مضر است. اخباری مثل اینکه فرزند فلان مسئول کشور در آمریکا، انگلیس یا... ساکن است؛ یا فلان مسئول ردهبالای کشور اعتقادی به جنس ایرانی ندارد و از فلان کشور خارجی خرید میکند؛ یا اخباری از این دست که درست هستند، اما مسموماند.».
به خاطر بیاورید آخرین بار وقتی چنین خبری را شنیدید چه احساسی پیدا کردید؟ آن خبر چه اثراتی بر جامعه گذاشت؟ فارغ از اعتقادات مذهبی یا سیاسی، به عنوان یک ایرانی دلسوز، حتماً زجر کشیدهاید از اینکه فهمیدهاید مسئول کشورتان اعتقادی به جنس ایرانی ندارد یا فرزندش در کشوری تحصیل یا زندگی میکند که هفتهای هفت روز، ننگ و نفرینش میکنیم!
این اطلاعات درست که احساس بدی به مردم و جامعه میدهد، مسموم هستند و از طریق همان بمباران اطلاعاتی به گوش مردم میرسند. طبیعتاً دشمن هم از این آب گلآلود ماهی دلخواه خودش را میگیرد!
دکترین سوم؛ تزریق اطلاعات غلط
دکترین سوم، تزریق اطلاعات غلط است. دکتر خسروی میگوید: «باید توجه داشت که این اطلاعات غلط لزوماً در حمایت از جبهه معارض نیست. بلکه هدف آن باز هم به هم ریختن دستگاه محاسبات مردم است.»
مثلاً شاید این پیام را درباره شهید پلارک دیده باشید: «از مزار شهید پلارک بوی عطر میآید، میدانید چرا؟ چون سرباز بوده و در دوره آموزشی، دستشوییها را تمیز میکرده که همان موقع بمبی خورده و ایشان در دستشویی شهید شده.» (نقل به مضمون). ظاهر پیام بسیار اعتقادی و مثبت است و افراد انقلابی و معتقد را با خود همراه میکند. در حالی که اگر بررسی کنیم میبینیم که شهید پلارک، هنگام شهادت اصلاً سرباز نبود! بسیجی و از فرماندهان عملیات کربلای پنج بود. او وسط میدان کربلای پنج شهید شد.
دکتر خسروی با اشاره به این مثال میگوید: «ما متأسفانه خصلت بدی داریم که بیشتر اسکرولکاریم تا دادهکار. ما عاشق اسکرول زدن به گوشی هستیم. دوست داریم همینطور تند تند بالا و پایین برویم و اخبار را ببینیم. وقتی به یک خبر شاذ میرسیم دوست داریم زودتر از بقیه، آن را نشر بدهیم.».
خدا میداند چقدر از جهشهای غیرمنطقی قیمت ارز، اثر همین تب و تابهای ساختگی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بوده است. مثلاً اگر در خبری میبینیم که دلار شد 60 هزار تومان! میدانیم این یعنی آسیب جدی به زیرساختهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... کشور ما. ولی خوشمان میآید که این خبر را زودتر از بقیه در گروهها پخش کنیم. بدون اینکه به صحت و سقم آن توجه کنیم. جبهه معارض این ویژگیها را در جامعه ما دیده. و به جایی میرسیم که این خبر غلط را درباره شهید پلارک بدون لحظهای مکث و تأمل بازنشر میکنیم.
بهره دشمن از تزریق اطلاعات غلط چیست؟
اخبار غلط همیشه در ظاهر به نفع دشمن نیست. مثل همین خبر درباره شهید پلارک. دشمن چه بهرهای از انتشار این خبر غلط میبَرد؟ خبر از این جنس نبود که مثلاً مریم رجوی یک ایرانی خوب است!
دکتر خسروی پاسخ میدهد: «هیچ بهره این شکلی برای جبهه معارض ندارد. منتها به او کمک میکند که دستگاه محاسبات تودههای ما را به هم بریزد. ما یک خبر درباره شهید پلارک شنیدیم و فهمیدیم که دروغ است. پس اخبار بعدی هم که درباره شهید پلارک بیاید، حتی اگر درست باشد با دیده شک به آن نگاه میکنم. اگر در خبر بعدی آمد که مزار شهید پلارک بوی عطر میدهد، من به عنوان قشر خاکستری به این خبر شک میکنم.
پس انتشار اینگونه اخبار غلط برای این است که شما به خبرهای درست شک کنید و دستگاه محاسباتتان به هم بریزد؛ و متأسفانه از این خصوصیت ما ایرانیها هم سوءاستفاده میکند.»
دکترین چهارم؛ تزریق تحلیلهای جهتدار
دکترین چهارم، دکترین تحلیلی است. تحلیلهای جهتدار که دستگاه محاسبات را کاملاً به هم میزند. دکتر خسروی در توضیح ویژگیهای این دکترین میگوید: «در حالی که در سه دکترین قبل، در فضای خاکستری، مسموم و مهآلود، تمام بنای فکری و تحلیلی مخاطب کاملاً به هم ریخته، ناگهان یک تحلیل جهتدار را به مغز او فرو میکنند. مثلاً در ماجرای فتنه اخیر بسیار گفته شد: «علی کریمی صدای ملت است.». کجا علی کریمی صدای ملت بود؟! ملت کدام نوار را نواخته که صدایش شده کاخ در لواسان؟ ملت کدام نوار را نواخته که صدایش شده عکس گرفتن با شلوارک در ویلای آنچنانی؟ که شده ویزای آمریکا؟ که شده سگبازی؟ کجای اینها صدای ملت است؟
اما منی که دیگر مفتون و فریفته این جریان هستم، این تحلیلها را به راحتی میپذیرم. در همین فتنه اخیر ببینید چقدر تحلیلهای غلط آمد که جوانی که میتوانست مولد، مؤمن و معتقد باشد و خودش ریشه در یک خانواده مذهبی دارد، با باور اینکه یک بسیجی چهره منفوری است، آن طور با چاقو به او حمله کند و از ته دل او را بزند و شهید کند. وقتی این اخبار و اثراتش را در طول دوران فتنه (حدود 3 ماه) دنبال میکنیم، خیلی راحتتر و به وضوح این دکترینها را در این دو میدان جنگ میبینیم.»
اینها دو میدان از میدانهای جنگ همهجانبهای است که علیه جمهوری اسلامی ایران افروخته شده است.
جنگ شناختی، حریف را مسخ و بیاراده میکند
جنگ شناختی؛ مخوفترین مدار جنگ
اما این، همه مدارهای جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران نیست. ما با مدار مخوف دیگری هم روبهرو هستیم که تمام این مقدمات را در این پنج گزارش، برای رسیدن به آن چیدیم. این مدار اینطور پدیدار شده:
در مدار جنگ سخت، دشمن میگوید «حریف نباشد، نابود شود.». در مدار جنگ نیمهسخت، دشمن میگوید «اگر حریف هست، ضعیف و ناتوان باشد.». در مدار جنگ نرم، دشمن میگوید «حریف اگر هست و ضعیف نیست، نادان باشد و اشتباه فکر کند.». مدار چهارم که میشود مدار پسانرم، میگوید «حریف اصولاً فکر نکند! مسخ باشد!».
دکتر خسروی این مدار مخوف جنگ را اینگونه شرح میدهد: «در این مدار دشمن به دنبال این است که کنترل مغز حریف را به دست بگیرد، CPU حریف را بردارد، به جای مغز حریف به او فرمان بدهد و حریف چیزی را اجرا کند که دشمن فرمان میدهد. لازمه این حرکت این است که شناختی قوی از مغز و نقشههای مغزی حریف داشته باشد. به همین خاطر مدار پسانرم و مخوف جنگ را میتوانیم «جنگ شناختی» بنامیم.».
رویکردهای دشمن در مدارهای چهارگانه جنگ
جنگ شناختی چه فرقی با جنگ نرم دارد؟
دکتر خسروی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر علوم راهبردی، تفاوت جنگ شناختی و جنگ نرم را این طور بیان میکند: «جنگ شناختی این نیست که بگوییم دشمن دارد از رسانه استفاده میکند، به دنبال تغییر باورهای حریف است و...؛ اینها در مدار جنگ نرم دارد دنبال میشود. افراد جامعه باید کاملاً حواسجمع باشند. اینها کاملاً مرئی است. جنگ نرم مثل مدارهای جنگ سخت و نیمهسخت، جزو مدارهای مرئی جنگ است. اما در جنگ شناختی ما اصلاً دشمن را نمیبینیم. این مدار، مداری نامرئی است.
یک انسان خوب و دلسوز، بیاراده کاری را میکند، حرفی را میگوید و ضربهای را میزند که دشمن به او دیکته کرده. انگار او اصلاً مغز و ارادهای ندارد. صرفاً بدون فکر دارد کاری را میکند که دشمن میگوید.». این فرد قربانی جنگ شناختی است. جنگ شناختی این گونه مرموز و نامرئی قربانی میگیرد.
جمعبندی جنگ نرم و جنگ شناختی
اجازه بدهید تا همین جا بحث را سر و سامان بدهیم و مابقی را به گزارش بعدی موکول کنیم.
در نگاهی معناگرایانه به جنگ نرم و جنگ شناختی میتوانیم تشابه و تفاوت آنها را اینگونه بیان کنیم:
تشابه: رویکرد هر دو مدار جنگ، تمرکز بر فکر کردن حریف است؛
تفاوتها: رویکرد در جنگ نرم این است که حریف اشتباه فکر کند. اما در جنگ شناختی این است که حریف اصلاً فکر نکند.
تمرکز در جنگ نرم بر اندیشه حریف است. اما در جنگ شناختی بر مغز حریف است.
مدار جنگ نرم، مدار سوم جنگ (پس از مدارهای سخت و نیمهسخت) است. اما مدار جنگ شناختی، مدار چهارم جنگ و مداری پسانرم است.
مدار جنگ نرم، آخرین مدار از طیف مدارهای مرئی جنگ است. اما مدار جنگ شناختی، نخستین مدار از طیف مدارهای نامرئی جنگ است.
پینوشت: تازه رسیدیم به موضوعی که از ابتدای گزارش منتظرش بودیم؛ جنگ شناختی! تا اینجای گفتوگو بعد از بحثهای زیربنایی، جنگ شناختی و جنگ ترکیبی را مختصراً شرح دادیم. و به رویکردهای دشمن در میدان جنگ اجتماعی و جنگ نرم پرداختیم.
شناخت انواع جنگهایی که بر ملت ما تحمیل میشوند، بسیار مهمی است. باید ابعاد و ویژگیهای این جنگها را برای افراد جامعه تبیین کنیم و راهکارهایی ارائه دهیم تا بتوانند در این جنگها از خودشان محافظت کنند. حتی دست دیگران را هم بگیرند و آنها را به سلاح بینش و تشخیص درست مسلح کنند.
یادمان باشد برای دفاع درست، ابتدا باید ماهیت حمله را درست تشخیص دهیم!
همراهمان بمانید. ماجرا به جاهای خوبش رسیده...
ادامه دارد...