محمود احمدی نژاد بهترین گزینه نقش اول فیلم بعدی مسعود کیمیایی
مهرداد خدیر در یادداشتی در عصر ایران نوشت: احمدی نژاد به عنوان نماینده تیپ حزباللهی مورد علاقه امثال آقای جنتی بود، به مرور اما او از آن تیپ خارج شد.
درباره گفتار و رفتار این روزهای محمود احمدینژاد رییس جمهوری پیشین ایران - برکشیده سرکشیکرده اصولگرایان - اظهار نظرها و بحثهای متنوعی درمیگیرد. اصولگرایان البته نمیدانند چه بگویند چون خود بهتر میدانند انگ تأثیرپذیری از «جریان انحرافی» قانعکننده نیست و ترجیح میدهند نادیده بگیرند و مخالفان و منتقدان او به یاد هشدارهای سال ها قبل میافتند.
درباره او چه در سالهای ریاست جمهوری و چه پس از آن بسیار نوشتهام. آن قدر که یک جست و جوی ساده نشان میدهد هیچ ارادت و اعتمادی به او نداشتم و ندارم تا جایی که در تابستان 92 گمان میکردیم مثل برف آب شده و کشور در مسیری قرار میگیرد که زمینه ظهور دوباره او فراهم نخواهد آمد.
این نوشته اما درباره بحث تعیین صلاحیت او نیست و این که این مرتبه چه بهانهای پیدا میکنند هر چند که از روی حسن تصادف، درست 15 سال پیش در چنین روزی این تیتر به نقل از دبیر شورای نگهبان بر صفحه نخست روزنامهها نشست که «نامه احمدینژاد، الهام خداوند است».
در این نوشته به مواضع سیاسی و نقد شدید او بر ابلاغیه اخیر شورای نگهبان هم کاری ندارم. (جالب این که میگویند قانونگذاری نمیکنیم و بعد می گویند آن ابلاغیه لازمالاجراست و به این پرسش ساده پاسخ نمیدهند که اگر "قانون" گذاری نمیکنید پس این مکتوب هم "قانون" نیست و طبعا لازمالاجرا نیست و اگر لازم الاجراست چون "قانون" است پس دارید قانون گذاری میکنید دیگر!)
در بررسی گفتار و رفتار احمدی نژاد چه در سخنرانی دو روز قبل از ثبت نام و چه مقابل وزارت کشور و چه از نرده بالا رفتن می توان گفت:
از «تیپ» و نمایندگی تیپ، خارج شده هر چند هنوز با قاطعیت نمیتوان گفت به «شخصیت» بدل شده است یا نه.
در سینما «تیپ» نشان دهنده کاراکتری است که «خصوصیات گروه یا طبقهای از مردم» را بازمیتاباند و هنوز فردیت ندارد و اگر از هم شخصیت او گفته میشود منظور شخصیت تیپیک است. مثلا معلمین آموزش و پرورش خصوصیات مشترکی دارند که آن ها را از کسبه و فروشندگان جدا میکند.
رضا براهنی میگوید: «ممکن است قصه نویس شخصیت خود را از روی یک تیپ انتخاب کند و آن تیپ وقتی وارد قصه می شوداحساسات و اندیشههای طبقه خود را وارد قصه میکند.»
دکتر سیروس شمیسا هم میگوید:«فرد، خصوصیات مخصوص به خود را دارد و خلقیات او همگانی نیست مثل قهرمان " بوف کور" که شاید در دنیای واقعی هم مصداق نداشته باشد. اما " تیپ"، نماینده قشر و صنفی از مردم و جامعه است. یعنی طبقه و گروهی از مردم همان خلقیات و رفتار را دارند. وقتی او را بشناسیم انگارهزاران نفر را می شناسیم. مثل قهرمان داستان "حاجی آقا"ی " صادق هدایت". در حالی که در «مدیر مدرسه» جلال آل احمد، مدیر مدرسه نماینده یک تیپ است، اما معلم، یک فرد است» و به زبان سینما: شخصیت.
محمود احمدی نژاد به عنوان شهردار تهران و در حال بازدید از دانشگاه الزهرا در کنار زهرا رهنورد (رییس این دانشگاه در دولت اصلاحات)
احمدینژاد به عنوان نماینده تیپ حزباللهی مورد علاقه امثال آقای جنتی بود. تیپی در مقابل مدیران تکنوکرات و کارگزار و اصلاح طلب و لیبرال.
به مرور اما اواز تیپ خارج شد و کوشید به شخصیت تبدیل شود و همین سرآغاز اختلاف بود.
در این که دیگر نماینده تیپ حزب اللهی نیست تردیدی نیست. در ظاهر هم حتی آن کاپشن معروف را کمتر میپوشد و دگمه پیراهن را باز میگذارد اما آیا به «شخصیت» تبدیل شده یا از یک تیپ به تیپ دیگر شیفت کرده است؟
سال 1384 و در تحلیلی پس از چیره شدن او در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری به جای آن که زانوی غم بغل بگیرم که چرا آن که در مرحله اول و دوم، انتخاب من نبود بر کرسی ریاست جمهوری می نشیند 25 دلیل برای آن رخداد برشمردم و تفاوتها و اگر نه تمایزها را یادآور شدیم.
یکی از آنها این بود که زبان احمدی نژاد به زبان کوچه و بازار نزدیکتر است و حتی نوشتم کاندیدای بی لهجه است و البته درست تر این است که با لهجه تهرانی صحبت می کند.
به گویش نامزدهای دیگر - هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی، مصطفی معین، باقر قالیباف و محسن مهر علیزاده - هم اشاره شد. حالا بهتر است بگوییم لحن لاتی پیدا کرده است.
این را در مقام سرزنش یا ستایش نمی گویم. توصیف است. گاهی آدم را یاد کاراکترهای فیلم های مسعود کیمیایی می اندازد و حالا نه دیگر کاپشن به او میآید نه کت و اگر کت را روی شانه بیندازد به شخصیت مورد نظر نزدیکتر میشود.
در فرهنگ تهرانی گویش لاتی با رفتار لوطیگرانه نزدیک اند و داریوش ارجمند در این نقش فرو رفته است. مدت ها در نقش مالک اشتر فرو رفته بود و حالا نقش خود را در «ستایش» تکرار می کند هر چند چون زاده و بالیده جنوب شهر تهران یا لب خط نیست با همه استعداد و مهارت باز به طور کامل در نمیآید.
درباره رفتارهای هنجارشکنانه البته روزگاری انصار حزبالله هم با چوب به جان اهل فکر می افتاد و صندلی پرتاب می کردند اما بر هم زدن سخنرانی دکتر سروش در دانشگاه هنری نبود و در نگاه مردم نه قهرمان که مأمور سرکوب اندیشه تلقی می شدند.
احمدی نژاد اما به جای چماقکشی علیه اهل فکر در فضای رسمی سیاسی زباندرازی میکند و از تیپ حزباللهی با سخنان کلیشهای بیرون آمده و مشخص نیست می خواهد به فردیت برسد یا نماینده تیپ دیگری باشد: همه آنها که در حاشیه اند. چه حاشیه شهر باشد، چه حاشیه سیاست، چه حاشیه غربالگریهای شورای نگهبان چرا که همواره بین حاشیه و متن جدل و چالش وجود دارد و از شگفتی های تاریخ ما این که حاشیه نشین ها تا متن را به دست می اورند می کوشند دیگران را به حاشیه برانند.
او از یک طرف میخواهد نماینده تیپ حاشیه نشین باشد و از سوی دیگر نقش شخصیت قهرمان حاشیهنشینان را بازی کند و هشدار میدهد حاشیه را او میتواند آرام کند و گرنه روزی میشورند. چرا گفت تنها در دوره من شورشی درنگرفت؟ مگر نمی دانست 9 ماه تمام کشور در التهاب حوادث انتخابات 88 بود؟ میدانست اما منظور او جنبش و اعتراض طبقه متوسط در سال 88 نبود. شورش از جنس دی 96 و آبان 98 را میگوید.
سال 84 و قبل تر با شهرداری تهران جناح راست که می دانست چهرهها و حرف های تکراری شان جاذبه ندارد به او بها دادند و گمان کردند نماینده همان تیپ است و بعد دیدند برای خود فردیتی پیدا کرده یا نماینده تیپ دیگری شده یا می خواهد باشد که با ایدیولوژی مرز بندی نمی شود.
دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی اصطلاح «انحراف از نرم» را زیاد به کار میبرد و میگوید هر سبکی با انحراف از نرم پدید می آید. احمدینژاد هم یک انحراف از نرم در سبک اصولگرایی ایرانی بود. با این وصف چرا این قدر فاصله افتاده است؟
باز به شفیعی برمی گردم. می گفت: دکتر غلامحسین مصاحب روزی به من گفت: آقای دکتر شفیعی! من افسانه نیما را خیلی دوست داشتم. سبک شناسی و اصطلاح شما - انحراف از نرم - را هم کاملا قبول دارم و میدانم افسانه نیما یک نمونه درخشان از انحراف از نرم است. پس چرا دیگر آن حس را به آن ندارم؟
پاسخ دادم: بله، شعر نیما نمونه گویایی از انحراف از نرم است. اما جاهایی زنجیر پاره میکند و مشکل بر سر همین بخش هایی است که زنجیر پاره میکند!
نه در آن توصیف و نه این تمثیل البته توهینی مستتر نیست منظور، بیان شدت گسست است.
با این همه محمود احمدینژاد با این تم لاتی و رفاقتی شاید بهترین گزینه باشد برای فیلم بعدی مسعود کیمیایی که بعد انقلاب هر چه زد، جانشینی برای بهروز وثوقی پیدا نکرد و چراغ عمر «هادی اسلامی» که در «سرب» درخشید هم زود خاموش شد.
27215
کد خبر 1514662