مدرنیته را با سرسختی نمیپذیریم اما راحت از آن استفاده میکنیم
نویسنده کتاب «ساعت دنگی» میگوید هنوز هم که هنوز است به سختی با مدرنیته مقابله کرده و آن را نمیپذیریم اما در عین حال راحت از آن استفاده میکنیم.
نویسنده کتاب «ساعت دنگی» میگوید هنوز هم که هنوز است به سختی با مدرنیته مقابله کرده و آن را نمیپذیریم اما در عین حال راحت از آن استفاده میکنیم.
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: «ساعت دنگی» مجموعه داستان کوتاهی است با مضامین اجتماعی سهگانه. کتاب شامل 9 داستان کوتاه است که هرکدام دارای سه بخش هستند. سه بخشی که از لحاظ موضوعی به هم متصلند و بهنوعی ادامهدهنده یا تکمیلکننده هم هستند. نویسنده در داستانهای این مجموعه بیش از همه به آسیبهای اجتماعی میپردازد و قصه زنانی را روایت میکند که غمها، مشکلات و دغدغههای مخصوص به خود را دارند. داستانها در مناطق مختلف، از بوم ایران گرفته تا بوم سوریه و موصلِ درگیر داعش، شکل میگیرند و ماجراهایی متعددی در دلِ فضاهایی شهری و مدرن روایت میشوند.
«ساعت دنگی» بهعنوان اثر شایسته تقدیر در چهاردهمین جایزه ادبی جلال آلاحمد در بخش داستان کوتاه معرفی شده است. همچنین این اثر در 39 جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی در بخش داستان کوتاه شایسته تقدیر شد. این مجموعه داستان نوشته محمداسماعیل حاجیعلیان در سال 1399 در قالب 235 صفحه توسط انتشارات سوره مهر روانه بازار چاپ شده است.
مشروح گفتگو با نویسنده ایناثر در ادامه میآید؛
* «ساعت دنگی» اسم اثر شماست. عنوان اثر و طرح روی جلد آن چگونه خلق شد؟
ابتدا عرض کنم که داستان سهگانه را ما در ادبیات دراماتیک و نمایشها داشتیم ولی در داستان خیلی کم بود. من قبلاً یک مجموعه داستان دو Trilogy را دیده بودم که 6 تا داستان کوتاه بود و هر سه داستان باهم در ارتباط بودند و یک داستان کوتاه را تشکیل داده بودند اما اثر قویای نبود. داستان سهگانه قبل از من کار نشده بود. البته یک داستان سهگانه من چون قبلاً در یک مجموعه داستان دیگر چاپ شده بود در پروسه چاپ حذف شد وگرنه مجموعه «ساعت دنگی» میشد 30 داستان کوتاه. قبل از نگارش اثر 6 سال بود که من به این سهگانه بودن مجموعه داستانم فکر میکردم و سوژههای بسیاری را با خودم سبک سنگین میکردم که کدام قابلیت سهگانه (Trilogy) نوشتن را دارد. اینکه هر داستان 3 اپیزود باشد و هر اپیزود مستقلاً خودش یک داستان باشد و هر سه باهم بشوند یک داستان مجزا. یعنی بتوان از سه منظر به یک داستان نگاه کرد و هر منظر هم به صورت مجزا و مستقل یک داستان باشد. در این مدت 6 سال یک بار رفتم مشهد حرم امام رضا (ع) در موزه حرم یک ساعت دنگی بود. ساعتی که با تولید صدا زمان را اعلام میکرد. این ساعت دنگی در ذهنم بود تا اینکه خود داستان «ساعت دنگی» هم در ذهن من شکل گرفت و این حالت دنگی و لحظهای بودن و از چیزی به چیزی پریدن که در خود داستان «ساعت دنگی» نشان میداد سبب نوشتن آن داستان شد. داستانی که خانمهای دنگی آن هر لحظه در یک فازی هستند. همچنین دنگی بودن به نوعی به سه فاز بودن داستانهای مجموعه هم ارتباط دارد.
طرح جلد از داستان اول این مجموعه گرفته شده است. یک رومیزی سنتی که آن حس زنانه را القا کرده است. طراح جلد آقای امیر نجفی بودند؛ مخاطب فعال داستانهای من که قبلاً چند کتاب من را در سوره مهر ایشان طراحی کردند. ایشان کارها را میخوانند و بعد طرح میزنند. از آنجا که در این مجموعه داستان، زن و زنانگی محور اصلی روایتها است آقای نجفی آمده برای روایت حمام و غسالخانه از طرح یک دستبافته زنانه به نام «سر حمامی» استفاده کرده است. بعد یک زیور بدلی در کنارش گذاشته تا شگل ظاهری تندیس زنانه را هم برایش در نظر بگیرد.
* آیا کتاب دچار تغییر عنوان شده است یا از ابتدا قصد بر این داشتید که همین عنوان فعلی نام اثر شما باشد؟
نام اثر از همان ابتدا به پیشنهاد بنده «ساعت دنگی» بود و هیچ تغیری نداشت.
* اغلب در چه زمانها و مکانی مینوشتید؟
شبها مینویسم. در خانه و جایی که به آدمهای آن تعلق خاطر دارم نمیتوانم بنویسم. 20 سال است در پارکهای شهرهای مختلف که در آنها زندگی کردم قلم میزنم و چون تعلقخاطری به آدمهای بیرون از خانواده ندارم ذهنم روی کارم متمرکز است. این را هم بگویم که ستنینویس هستم و با خودکار و کاغذ مینویسم. بعد از اتمام نگارش، اثر را یک بار میخوانم و ایراداتش را برطرف میکنم و میدهم به تایپیستم. بعد از تایپ، چند بار بازنویسی میکنم و پرینت میگیرم و سپس نسخه نهایی کار را تحویل ناشر میدهم.
* درباره نحوه چاپ اثر هم بگویید. چرا این ناشر را انتخاب کردید؟
به خاطر علاقهمندی شخصی خودم دو سه ناشر هستند که با آنها کار میکنم. البته کاش «ساعت دنگی» را با سوره مهر کار نکرده بودم چون در جهت دیده شدن اثر کاری انجام ندادند و با اینکه اثر دو جایزه ملی برده اما همچنان روی چاپ اول مانده و اثر در کتابفروشیها کتاب دیده نمیشود.
همچنین پیش از چاپ، چون سلیقههای ناشر مدام تغییر پیدا میکرد و این تغییر سلیقه زمانبر بود و از آنجا که من نویسنده شهرستانی بودم و ساکن سمنان و اولویتهای آنها نویسندههای دیگر بود، کتاب چند سال در مرحله چاپ ماند.
* چرا باید این کتاب را خواند؟ مخاطب هدف این اثر چه کسانی میتوانند باشند؟
مخاطب من زنان سرزمینم هستند. من برای زنان سرزمینم مینویسم و اعتقاد دارم اگر قرار است اتفاق هدفمندی در سطح جامعه رخ کرد و بهبودی حاصل شده و چراغی روشن شود همگی حاصل تربیت زنان خانواده است و زن است که مردهای جامعه را تربیت کرده و میسازد. اگر امید به این داریم که اتفاقات خوبی در جامعه رخ دهد قطعاً از جانب زنان ما خواهند بود چون آنها نسلهای آینده را پرورش میدهند. نگاه اصلاحگرایانه ذهن من مخاطب اصلی اثرم را زنان سرزمینم میداند.
* داستانهای این مجموعه در زیستبومهای مختلف و حتی در خارج از مرزهای ایران رخ داد و در آنها از اصطلاحات محلی بهره بردید. آیا هدف خاصی را دنبال میکردید؟
ما چند روش داریم برای اینکه زبان فارسی را زنده نگه داریم. یک روش این است که کلمهسازی کنیم. یا کلمات قدیمی را احیا و بازروایی کنیم و یا کلمات و ترکیبات جدیدی بسازیم. از آنجایی که بخشهایی که زیبایی زبانشناختی دارد اغلب در ادبیات اقلیمهای مختلف است، من سعی کردم با استفاده از این انبان کلمات غنی و زیبا دایره واژگان خودم و مردم را بیشتر کنم تا بتوانم از این طریق زبان فارسی را پویاتر کنم.
* شما یک نویسنده مرد هستید. چهطور شد محور اصلی داستانهایتان را به زنان اختصاص داده و به بیان غمها و مشکلات اجتماعی آنها پرداختید؟
اولاً من یک پدرم هستم که دو دختر دارم پس این مسئله زن و زنانگی چالش زندگی خودم هم است و رویکرد اساسی من در این ماجراست. چراکه میخواهم زندگی بهتری برای دخترهایم رقم بخورد چون معتق هستم که جامعه هرچقدر بهتر و به صلاحتر باشد برای دخترهای من هم زندگی امنتر خواهد بود.
دوم اینکه مرد باشی و در مورد زن بنویسی چالش بزرگی است که من وارد آن شدم. واقعیت این است که من با کلکل زندگی میکنم و خیلی از داستانهایم را با کلکلهایی که با خودم دارم پیش میبرم یعنی شرایط را برای خودم سخت میکنم تا با چالش بزرگی روبهرو بشوم و از بس آن چالش بر بیایم.
فاز دیگر ذهن من پرداختن به اقلیتهای مذهبی است. من چند کتاب در مورد اقلیتهای کشورمان نوشتم. یک خورده این چالش نقطه درگیری ذهنی و فکری من است و با آن دست و پنجه نرم میکنم تا ببینم چه اتفاقی میافتد.
و در نهایت از آنجا که زن و زنانگی در بخشهای مختلف زندگی و زمانه ما مهم است، زن در کارهای من جایگاه ویژهای دارد به همین خاطر من زنهای مختلفی را دستمایه کارم قرار داده و میدهم و این فرمهای روایی زنانه همیشه مدنظر من بوده است. در این مجموعه سهگانه علاوه بر اینکه روایتها زنانه است در مضمون هم از زنانگی استفاده کردهام. در کل در این مجموعه داستان زنان مختلف ایران زمین را ترسیم کرده و به نوعی به آسیبهای اجتماعی آنها هم اشاره کردهام. چراکه به نظر من بهترین روایت برای زنانهنویسی اجتماعی این روایت سهگانه (Trilogy) بود که انتخاب کردم و 6 سال نوشتن آن طول کشید.
* قصد دارید چه بخشی از زندگی زنان را در آثارتان منعکس کنید؟
در ذهن ادبی من دنیا زیر سیطره زنان است. در این اثر تلاش کردم که علاوه بر نشان دادن زنهای خوب و خودساخته سرزمینم زنهای خودباخته و زنهایی که به راحتی تحت تأثیر قرار میگیرند را نشان دهم. حتی اثری دارم که هنوز چاپ نشده؛ یک هارپارگون زن و ضحاک مار دوش زن. در واقع من همه دنیا را اینگونه میبینم که زن تأثیرگذار در جامعه چه اتفاقاتی را میتواند رقم بزند.
* آنچه در اثر شما مشهود و بارز است فضاسازی و تصاویر قوی است چطور در داستانهایتان از فضاهای متعدد بهره بردید؟
یکسری از تصاویر و فضاها برگرفته از خصلتهای شخصی خودم است و یکسری هم حاصل تجربه زیسته. من هنر خواندهام و در طی این سالها انواع رشته های هنری را تجربه کردهام؛ از نمایشنامهنویسی، بازیگری، کارگردانی، طراحی صحنه تا فیلمسازی، عکاسی، نقاشی، خوشنویسی همگی را آموخته و تجربه کردهام و از هرکدام از اینها در نوشتن داستان استفاده میکنم.
بخش دیگری از تجربیات حاصل سفرهای من است. من از کودکی اهل سفر کردن به جاهای مختلف کشور بودم به همین سبب فضاهای مختلفی را دیده و حس کردهام. مثلاً از 3 تا 5 سالگی دامغان زندگی کردم. 10 تا 11 سالگی سنگسر بودم و 3 سال به دور از خانواده در مدرسه شبانه سمنان زندگی کردم. دبیرستان را در فضای دیگر تجربه کردم. خدمت سربازی را در دو شهر یزد و تهران بودم. 4 سال کاشان درس خواندم. دو سال و نیم دانشگاه هنر تهران درس خواندم. مادرم اهل ساری بودند و من نصف تابستانها را ساری بودم. دیدن و حس کردن این فضاهای مختلف و مستقل بودن و تجربههای فضاهای مختلف سبب شده انبانی از تصاویر و فضاها را داشته باشم و از آنها در داستانهایم استفاده کنم.
* هر نویسنده همه داستانهایش را مثل بچههایش دوست دارد، ولی اگر بخواهید یکی از داستانهایتان را انتخاب کنید، کدام است و چرا؟
دو داستان برای من خیلی تأثیرگذارتر از بقیه بودند. اولی داستان «بیغیرت فشار بده، شل نکن!» چون یک اتفاق عجب و غریب در جغرافیای زندگی خودم بود و در فضای مربوط به گذشتگان من بود. اتفاقی که پیش از تولد من در فامیل رخ داده بود و من از وقتی که در بچگی متوجه این قصه شدم خیلی ذهنم درگیر این اتفاق شد به همین خاطر داستان این اتفاق تلخ را در این مجموعه نوشتم. البته باز هم قانع نشدم به همین خاطر در سال 87 برای این اتفاق یک رمان به نام «چهار زن» نوشتم که گسترده شده این قصه تهمت و خواهرکشی است. من هر بار که سنگستر میروم، سر خاک این خانم میروم.
داستان دیگر «ساعت دنگی» است. روایت زنان امروز ما و چالشی که با گذشته مدرن نشده و مسیر مدرنیته پیشرو داریم. هنوز هم که هنوز است به سختی با مدرنیته مقابله کرده و آن را نمیپذیریم اما در عین حال راحت از آن استفاده میکنیم. یعنی آدمهایی با عقاید دگماتیسمی در جامعه ما آیفون 14 دارند و این خودش یک چلنج بسیار بزرگ در کشور است و من سعی کردم این دنگی بودن را و رفت و آمد و درگیری بین باورهای گذشته و مدرنیته و باورهای جدید را در داستان «ساعت دنگی» این را لحاظ کنم. در حقیقت این نگاه برگرفته از نگاه خیامی من به زندگی است و سعی کردم به آن بپردازم.
* به جز جایزه جلال و کتاب سال 99 اتفاق اجتماعی و فرهنگی دیگری در خصوص این اثر رخ نداد؟ نشستی یا جلسه نقدی؟
یکی از مشکلات ما در خصوص «ساعت دنگی» این بود که متأسفانه چاپ و رونمایی اثر همزمان شد با دوران کرونا و تعطلیلی فروشگاههای کتاب و این اثر آن طور که باید دیده نشد. هرچند که کتابفروشهای مجازی در طی این سالها شکل گرفت اما از آنجایی که جامعه کتابخوان ما کمتر ریسک میکنند و کتب دهه 50 و 60 را بیشتر میخرند تا کتب دهه اخیر کتاب من فروش چندانی نداشته و ندارد. البته متأسفانه از طرف ناشر هم فعالیتی در جهت دیده شدن و نقد و بررسی کتاب صورت نگرفته شد.
* در فضای هنری چه؟ اتفاقی رخ نداد؟
قرا بود از یکی از داستانها اقتباس تصویری بشود که با بالا و پایین رفتن وضعیت اقتصادی کار عقب افتاد. البته و داستان «نوشداروی» مجموعه «ساعت دنگی» تبدیل به یک سریال نمایشی شد که در هفته دفاع مقدس در شهریور و مهر سال 99 در رادیو سمنان پخش شد.
* بهعنوان آخرین سؤال درباره فعالیتهای قلمی و پژوهشی که این روزها مشغول آن هستید بفرمایید؟
این روزها درگیر پروژهای هستم در خصوص ادبیات حماسی. کار از طریق حوزه هنری مشهد پیگیری میشود. از آنجا که داستان حماسی پیچیدگیهای خاص خودش را دارد و به همین دلیل افراد زیادی شناخت درستی درباره چیستی و الزامات داستان حماسی ندارند یک کار پژوهشی در این زمینه دارم انجام میدهم تا انشالله راهگشایی باشد برای کسانی که دوست دارند در این حوزه قلم بزنند.
* درباره کدام شخصیت حماسی است؟
تک شخصیت نیست. یک اثر پژوهشی درباره الزامات، چیستی و نشان دادن اتفاقات ادبیات حماسی ایران زمین است.
* با ناشر خاصی کار میکنید؟
با حوزه هنری مشهد دارم همکاری میکنم حالا اینکه اثر بعدها در سوره مهر چاپ میشود یا نشر سیمرغ هنوز مشخص نیست.
الهام قاسمی