مدیرمسئول یک روزنامه: اگر راه حل فیلتر و ممنوعیت بود، الان خبری از تلگرام و توییتر نبود
سعید آجورلو، مدرس جامعه شناسی سیاسی در دانشگاه و مدیرمسئول روزنامه صبحنو در رابطه با طرح مجلس برای محدودسازی اینترنت و پیام رسان ها نوشت: تقریبا اکثر جامعه اتفاق دارند که ممنوعیت در گذشته و فیلتر در ایام حاضر راه حل نیست بلکه پاک کردن صورت مساله است و یا حتی خودش بخشی از مشکل است. تجربه سال های گذشته به ما نشان داده که در مقابل مشکلات بزرگ و پیچیده نمی توان پاسخ های ساده داد.
به گزارش جماران؛ سعید آجورلو، مدرس جامعه شناسی سیاسی در دانشگاه و مدیرمسئول روزنامه صبحنو نوشت:
برخی نمایندگان و فعالان فرهنگی نگرانی فراوانی از آسیبهای شبکههای اجتماعی دارند و در در این طرح به دنبال پاسخ به دغدغههای خود میگردند. اما راه حل نه رهایی مدیریتی است و نه فیلتر و ممنوعیت که اگر بود الان خبری از تلگرام و توئیتر نبود.
تقریبا اکثر جامعه اتفاق دارند که ممنوعیت در گذشته و فیلتر در ایام حاضر راه حل نیست بلکه پاک کردن صورت مساله است و یا حتی خودش بخشی از مشکل است. تجربه سال های گذشته به ما نشان داده که در مقابل مشکلات بزرگ و پیچیده نمی توان پاسخ های ساده داد. واقعیت این است که گسترش تکنولوژی و مدرنیزاسیون در کشورهایی که سنت های قوی دارند دارای عوارض فراوان است و موجب ایجاد شکاف در سطح اجتماعی می شود. اما اگر پاسخ فیلتر و ممنوعیت نیست، پس چه باید کرد؟ آیا باید منفعلانه برخورد کرد و دست روی دست گذاشت؟ این سوال البته مختص امروز نیست و گذشته تجربه آموزی دارد.
در تاریخ معاصر دو نوع نگرش در مقابل مدرنیزاسیون پدید آمد؛ یکی گرایش های محافظهکارانه که به صورت کلی امر جدید را نفی میکند و به دنبال بازگشت به گذشته است. در مقابل گروهی دیگر همراه شدن با امر جدید را هم مطلوب و هم ضرورت میدانند. از زمان مشروطه تا کنون نمونه های فراوانی از این دوقطبی را شاهد بودیم که اتفاقا انقلاب اسلامی و حکومت برآمده از آن یعنی جمهوری اسلامی پاسخی جدید به بحران قدیمی بود که مشروطه و جنبش ملی شدن نفت را به سرانجام نرسانده بود. این پاسخ برگرفته از روایتی از فقه سیاسی شیعه بود که در پاسخ خود به مسائل "مستحدثه" از اجتهاد بر مبنای اصول سخن گفت و عنصر زمان و مکان را در پاسخ به سوالات لحاظ کرد. جریان "اجتهاد دینی" یا "نوگرایی دینی" که در میانه محافظه کاران و روشنفکران دینی قرار میگیرد و نمایندگانی چون امام خمینی، آیت الله خامنهای، شهید بهشتی و شهید مطهری دارد هر یک به نحوی در تثبیت و تقویت این نگرش نقش داشته اند. با توجه به چنین مقدمه ای شاید بتوان کمی شفاف تر درباره طرح صیانت از فضای مجازی به عنوان نمونه ای از چالش میان سنت و مدرنیسم سخن بگوییم.
1- فراتر از تکست، "کانتکستی" که طرح صیانت در آن بیان شده آماده "سوءتفاهم" و به بیان هابرماس غیرایده آل برای یگ گفتوگو است. عامه مردم درگیر مسائل اقتصادی و معیشتی هستند، کشور مشکلات اقلیمی دارد، چالش در انرژی جدی است و طبیعتا در چنین ایامی هرگونه طرحی درباره فضای مجازی به بستن و محدود کردن اینترنت ترجمه میشود که اساسا چنین هم شد و جامعه از آن برداشت طرحی مسدود کننده کرد. در فضای "سوء تفاهم" ساختن "تفاهم" سخت ترین کار است.
2- برخی از نمایندگان و فعالان فرهنگی نگرانی فراوانی از آسیبهای شبکههای اجتماعی دارند و در در این طرح به دنبال پاسخ به دغدغههای خود میگردند. واقعیت اما این است که راه حل نه رهایی مدیریتی است نه فیلتر و ممنوعیت که اگر ممنوعیت پاسخ داده بود الان خبری از تلگرام و توییتر نبود. حتی اگر برخی اساسا ذاتا مخالف شبکه های اجتماعی هم باشند باز هم به قاعده "اضطرار" می توان آن را توجیه کرد حال آنکه از نظر رهبر انقلاب، فضای مجازی فرصت است. هرگونه راه حلی که به ممنوعیت پلتفرم هایی که مردم به آن علاقه مند هستند بینجامد در جهت منافع مردم نیست و طبیعی است هرگونه طرح و لایحه ای که از جانب نمایندگان مردم ارائه می شود باید منافع اکثریت مردم را در نظر بگیرد. بنا به آنچه در مقدمه گفته شد اساسا برخی از روحانیون سنتی مخالف جمهوری و دموکراسی بودند و آن را موجب تضعیف قدرت اسلام می دانستند اما در مقابل روحانیون نوگرا و پیشرویی چون امام خمینی) ره) با ایده جمهوری اسلامی راه بر تحولات عصر گشودند و فرزند زمان خود بودند. درباره شبکه های اجتماعی هم بین صفر و یک عددها بی نهایت هستند. می توان به طرحی دست یافت که هم منافع مردم در آن رعایت شود هم مدیریت این فضا در اختیار حاکمیت باشد که امری معقول و منطقی است. چه بسا با نگرش نوگرایی دینی بتوان این دو را کنار هم جمع کرد.
3- در ماجرای اخیر آنچه نمایندگان تصویب کردند بررسی طرح در کمیسیون ویژه یا مشترک است و هنوز اساسا طرحی تصویب نشده است. در این کمیسیون طبیعی است که دو نگرش مورد اشاره حتما با یکدیگر تضاد خواهند داشت. گروهی که دارای نظرات محافظه کارانه هستند و چندان به عنصر "مصلحت" و "اقناع" افکارعمومی توجه ندارند و گروه دیگری از جمله آقای قالیباف و بسیاری دیگر از نمایندگان که مخالف تصویب طرحی خلاف منافع ملت هستند. گرچه در این ماجرا بسیاری از سر سیاسی کاری یا سعی کردند قالیباف را حامی ایده خود نشان دهند یا او را مقصر اصلی این طرح جلوه دهند اما واقعیت این است که گذشته قالیباف نشان می دهد او همدل با جریان نوگرایی دینی است و در مدیریت های گذشته از جمله پلیس و شهرداری تهران سعی کرده از تکنولوژی و ابزار مدرن در جهت کارآمدی استفاده کند. پس منطقی است که در کمیسیون مربوطه او به عنوان فردی که میان خواسته ساماندهی فضای مجازی و نگرانی ها و دغدغه های مردم توازن برقرار می کند از منافع جامعه دفاع خواهد کرد و در عین حال دغدغه های مدیریتی را هم لحاظ می کند. پست جدید اینستاگرامی ایشان هم در همین جهت است.
4- برخی از طیف های جریان اصول گرایی مانع جدی در جامعه محور شدن این جریان هستند و با حمایت رسانه ای رقبای جریان اصول گرایی به عنوان طیف هژمون بازنمایی رسانه ای می شوند. آنچه چهارشنبه اتفاق افتاد، نشان داد که بدنه اصلی جریان اصول گرایی باید با فاصله گرفتن از رویکردهای ضدجامعه که توان تولید هراس اجتماعی را دارند معطوف به خواست و منفعت ملت سیاست ورزی کنند و بخشی از جامعه باشند نه مغایر با مذاق جامعه. هنر انقلاب اسلامی ساختن قدرت از درون جامعه بود. این قدرت از درون آگاهی، اقناع و مصونیت درونی بیرون می آید نه مصونیت اجباری. شکاف و دوقطبی شدن جامعه باید خط قرمز جریان اصول گرایی باشد.