دوشنبه 5 آذر 1403

مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟

وب‌گاه تابناک مشاهده در مرجع
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟

تعطیلی دیرهنگام آلوده‌ترین شهر جهان، چرا بانک‌ها به مردم وام نمی‌دهند؟، ساختمان‌هایی که آوار می‌شوند و پاسخ‌هایی که داده نمی‌شود؟!، ریزگرد‌ها زیر ذره بین دیپلماسی، مذاکرات محرمانه بایدن با عربستان و اسرائیل، 11700 میلیارد تومان در حساب گندم کاران، متهم کرسنت در دادگاه، عرضه بی‌سابقه گوشت قرمز در بازار، فروش کیلویی نان برای جلوگیری از تخلفات از مواردی است که موضوع گزارش‌های خبری و تحلیلی...

به گزارش «تابناک» روزنامه‌های امروز چهارشنبه 4 خرداد 1401 در حالی چاپ و منتشر شد که تشییع باشکوه و حماسی شهید صیاد خدایی، واکنش‌ها به حادثه متروپل آبادان و گردوغبار تا پنجشنبه میهمان ناخوانده 15 استان کشور در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده است.

-->

در ادامه تعدادی از یادداشت‌ها و سرمقاله‌های منتشره در روزنامه‌های امروز را مرور می‌کنیم:

جراحی اقتصادی چگونه؟

عباس عبدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان جراحی اقتصادی چگونه؟ نوشت: آقای رییسی اخیرا گفته است که «قرار است در کشور تصمیم‌های سختی بگیریم، شاید برخی موافق این موضوع نباشند، اما اگر با نگاه نقادانه به کار‌ها نگاه کنند اشکالی ندارد ما را رهنمود می‌کند به افق روشنی که پیش‌روی اقتصاد است. هر کسی صاحب‌نظر محسوب می‌شود، اما نظرش با ما متفاوت است حتما ابراز کند تا به نقطه مشترک برسیم.» گرچه روشن نیست که منظور از تصمیم‌های سخت چیست، ولی اگر منظورشان توافق برجام باشد که در این صورت نه تنها سخت نیست که تصمیم خلاف آن بسیار سخت است، به ویژه آنکه تا حالا فکر می‌کردیم که رقم مسدود شده اموال ایران کمتر از نیمی از رقم 120 میلیارد دلاری است که نماینده سازمان ملل در روز‌های گذشته اعلام کرده است و معلوم نیست که چرا این توافق به سرانجام نرسیده است و این تصمیم سختی است، ولی اگر منظور از تصمیم سخت، در حوزه اقتصاد باشد که با توجه به قرائن سخنان ایشان چنین منظوری دارد و از آن با عنوان جراحی بزرگ یاد می‌شود، در این صورت باید به شکل مشروط از آن استقبال کرد. چرا مشروط؟ زیرا برای جراحی باید چند نکته را رعایت کرد؛ اول از همه تصویربرداری و نتایج آزمایش‌های دقیق از بدن بیمار و وضعیت و مشخصات غده سرطانی باید روی میز جراح باشد. در مرحله دوم تمامی مراحل جراحی پیشاپیش روشن باشد، ضمن اینکه برای جراحی‌های بزرگ به طور معمول یک گروه پزشکان حاذق نظر می‌دهند. فراموش نکنیم ما برای بدن خودمان می‌توانیم هر تصمیمی بگیریم و ریسک کنیم، ولی برای حکومت و مردم باید محتاط هم بود و توافق جمعی را جلب کرد. در مرحله سوم وجود وسایل و تجهیزات جراحی به علاوه جراح مجرب ضروری است. در مرحله بعد بیمار باید با عوارض پس از جراحی آشنا و آمادگی داشته باشد تا دوران نقاهت را به خوبی طی کند. به علاوه امکانات دارویی و نگهداری بیمار نیز باید فراهم باشد و پس از جراحی باید آزمایش‌های نوبه‌ای انجام شود. بنده از همه این مراحل می‌گذرم و فقط به همان مورد غده سرطانی می‌پردازم. به نظر می‌رسد که در اقتصاد ایران دو غده بیش از اندازه بدخیم و بزرگ شده است؛ اول شکاف قیمتی و پایین برخی کالا‌های دولتی به ویژه، نان، سوخت، برق، آب و... با قیمتی که در بازار آزاد می‌تواند عرضه شود. دوم دولتی بودن اقتصاد کشور. این دو غده به نحوی مرتبط با یکدیگر هم هستند و اتفاقا حدود 35 سال است که هر دو غده شناسایی شده و هر که رییس دولت شده شعار‌ها و وعده‌هایی برای جراحی این دو غده بدخیم داده ولی نه تن‌ها مشکل حل نشده، حتی تشدید هم شده است. چرا؟ باید قبول کنیم که بخشی از آن ناشی از اختلافات درون‌ساختاری و فرهنگ مردم است که هم با خصوصی شدن مخالف هستند و هم با آزادسازی. ولی این همه ماجرا نیست. موانع اصلی میان سیاستگذاران است. اولین مشکل این است که هیچ‌گاه حاضر نیستند به آزادسازی اقتصادی تن دهند. اینکه قیمت ارز 4200 تومان تعیین شود یا 24000 تومان در اصل فرقی نمی‌کند، هر دو حالت تعیین قیمت است. در حالی که آزادسازی منطق دیگری دارد. دولت وظیفه تعیین قیمت‌ها را ندارد (جز موارد استثنا که بحث ما نیست) البته ابزار‌های دیگری، چون نرخ بهره یا ذخیره قانونی یا مقررات کلی صادرات و واردات و... دارد که با آن‌ها می‌تواند بر قیمت‌ها اثرگذاری کند، ولی حق تعیین دستوری قیمت را ندارد. اگر همین یک مورد را تن ندهید، بقیه موارد دیگر شوخی خواهد بود، زیرا هرگونه قیمت‌گذاری به سرعت موجب افزایش شکاف میان قیمت بازار و رسمی می‌شود و منشا فساد و اتلاف منابع خواهد شد. دومین ویژگی که اهمیت آن از یک نظر هم بیشتر است، انضباط مالی است. دولت باید به اندازه‌ای خرج کند که دخل می‌کند، آن‌هم نه درآمد از نفت، بلکه از تولید و مالیات بر درآمد باید باشد. تاکنون دولت‌ها از طریق تورم و بی‌ارزش کردن پول ملی، حساب خزانه را پر می‌کردند و هر چه هم می‌خواستند خرج می‌کردند. ادامه چنین وضعی موجب بقای غده درون این جسم بیمار خواهد شد. خصوصی‌سازی و واگذاری‌ها نیز مستلزم تحقق شروطی است از جمله آزادسازی و شفافیت در واگذاری‌ها شرط لازم آن است، والا جز فساد و ناکارآمدی هیچ نتیجه دیگری ندارد. باید مالکیت محترم شمرده شود و هر کس که مالک چیزی شد حق انتفاع از پول و اموال و کسب و کار خود را داشته باشد. در این حالت دستگاه قضایی و پلیس باید در اوج کارایی و استقلال باشند. مقررات مالیاتی، بیمه‌ای، گمرکی و... باید از ثبات کافی برخوردار باشند. این‌ها نکات خطوط اصلی است که مختصر نوشته شد و جراحی در واقع در آوردن همه اجزای این غده‌هاست، آیا آمادگی برای انجام این کار‌ها را دارید؟ یا فقط می‌خواهید قدری تعدیل قیمت دهید و منابع لازم برای بودجه تامین شود؟ بدون آنکه تحولی اساسی رخ دهد. به عبارت دیگر جراحی می‌شود، بدون آنکه غده خارج شود.

نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان

روزنامه جوان در یادداشتی با عنوان دوم خرداد نه اندیشه داشت نه استراتژی در نقد مقاله روز گذشته احمد زیدآبادی منتشره در روزنامه اعتماد نوشت: برخلاف حامیان سایر رؤسای جمهور ایران، فعالان سیاسی طرفدار محمد خاتمی همواره سالگرد دوم خرداد (روز انتخاب او به ریاست جمهوری) را هرچند به یادداشتی یا توئیتی گرامی و زنده نگه می‌دارند. یکی از این یادداشت‌ها را که دیروز در روزنامه اعتماد منتشر شد، احمد زیدآبادی، فعال سیاسی و روزنامه نگار اصلاح‌طلب نوشته بود. محتوای گرامیداشت او، اما کمی متفاوت از مدح و تحسین صرف سایر اصلاح طلبان بود. او گرچه همچون سایر اهالی این جریان، یادداشتش را با عبارتی غلوآلود درباره دوم خرداد 76 آغاز کرده بود که «دوم خرداد سال 76 یکی از شورانگیز‌ترین روز‌های تاریخ معاصر بود که ایرانیان تجربه کردند. اقیانوس مواجی از احساس زندگی، احساس قدرت، احساس تأثیرگذاری، احساس شکوه، احساس ذوق، احساس لذت و احساس امیدِ مردمی که به سمت صندوق‌ها هجوم آورده بودند تا نام سید محمد خاتمی را روی برگه‌های رأی بنویسند، هر ناظرِ حماسی را چنان متلاطم می‌کرد که اشک شوق در حلقه چشمانش می‌نشست.»، اما در ادامه، از بر باد رفتن این شور و شوق گفت و آن را ناشی از «اندیشیده ناشده» بودن این رویداد دانست و از «بی برنامگی و نااندیشیدگی» دست اندرکاران دوم خرداد و «عمل بدون اندیشه» آنان گفت. زیدآبادی معتقد است: «همان روز نیز می‌شد پیش‌بینی کرد که آن همه احساسات نیکو و ارزشمند، در برخورد با صخره‌های سخت منازعات بی‌رحمانه سیاسی و کشاکش منفعت‌های ناسازگار و متضاد گروه‌های ذی‌نفوذ، به تدریج می‌ساید و به شکست ختم می‌شود. چرا چنین شد؟ به نظرم به این دلیل که دوم خرداد رویدادی تماماً «اندیشیده ناشده»‌بود. از قضا دوم خرداد از شانس و بخت هم بی‌بهره نماند، اما بی‌برنامگی و نااندیشیدگی دست‌اندرکاران آن به قدری عمیق بود که شانس‌ها را نیز درنیافت و آن‌ها را حمل بر تهدید علیه خود کرد!» زیدآبادی این بی اندیشگی را اینگونه توصیف می‌کند: «دست‌اندرکاران دوم خرداد از اندیشه تئوریک، بی‌بهره نبودند. شاید در حوزه تاکتیک نیز خرده مهارتی داشتند؛ اما فقدان اندیشه استراتژیک که لاجرم باید در یک استراتژی روشن و مدون و منسجم تبلور می‌یافت، در بین آنان کاملاً عیان و آشکار بود. در استراتژی قاعدتاً باید میزان توان و قدرت اثرگذاری هر یک از بازیگران عمده سیاسی و تعارض منافع و جهت‌گیری‌ها و دامنه و جنس کنشگری و روحیه و خصائل آن‌ها تدوین و پیش‌بینی شود. نقاط سازش و مصالحه و کناره‌گیری و عقب‌نشینی و ایستادگی و هزینه‌های مترتب بر هر یک، تعیین و مشخص شود. مختصات زمین بازی در سه عرصه داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی فهمیده و ارزیابی شود. اهداف روشن در قالب نقشه راه برای دستیابی به آن‌ها طراحی شود. تقسیم کار بهینه‌ای بین نیرو‌های دخیل در اقدام سیاسی تدوین و اعلام شود. نهاد و سازمان هدایت و توجیه کنشگران و نیرو‌های حامی و پشتیبان تعریف و معرفی شود. نیرو‌های دخیل در رخداد دوم خرداد درباره هیچ کدام از این موضوعات پیشاپیش به درستی و دقت نیندیشیده بودند و بعد از استقرار در نهاد‌های اجرایی و سپس شهری و تقنینی کشور نیز چنان درگیر مشکلات روزمره و عملیات ایذایی بی‌امان رقیب سیاسی خود شدند که امکان تفکر جدی از آن‌ها سلب شد.» او همه این دلایل را بانی آن می‌داند که «جنبشی آرام» را تبدیل به «هرج و مرج» کردند. زیدآبادی خاتمی را هم مقصر این هرج و مرج دانسته و نوشته: «سید محمد خاتمی که به عنوان رهبر جریان دوم خرداد شناخته می‌شد، هیچ تعریف و تصور روشنی از جایگاه خود به دست نمی‌داد. او گاه با داعیه رهبری جنبش اصلاحات ظهور می‌کرد و گاه نقش خود را در حد رئیس قوه اجرایی کشور در متعارف‌ترین صورت آن فرو می‌کاست... او جز رهنمود‌های کلی، نقشی برای توجیه و رهبری و هدایت کنشگران اصلاح‌جوی خارج از حوزه قدرت رسمی به عهده نگرفت و حتی از رو در رو شدن با آن‌ها پرهیز داشت. نهایتاً هر یک از نیرو‌های دخیل در ماجرا خود را صاحب اصلی آن معرفی کردند و در عین حال هیچ کدام نیز مسئولیت بلبشو و بی‌نظمی حاکم بر آن را به عهده نگرفتند. در آن آشفته‌بازار هر که هر چه دم دستش رسید به سمت دیگری پرتاب کرد و خاتمی نیز از اصابت آن‌ها در امان نماند. خلاصه کار از هر جهت زار شد.» او در نهایت متصدیان دوم خرداد را متهم می‌کند که در پایان کار، علاقه‌ای به آسیب شناسی از خود نشان ندادند و «عمده ناکامی‌ها به پای کارشکنی رقیب نوشته شد چنانکه گویی قرار رقیب بر آن بود که پیش پای‌شان فرش قرمز پهن کند و قدرتش را دو دستی تقدیم آن‌ها کند!»

مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟

ولی‌الله شجاع پوریان مدیرمسئول روزنامه همدلی با عنوان مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ نوشت: در بهمن سال 95 به دنبال سیل ویرانگر جنوب در یادداشتی به مشکلات و کمبود‌های استان زرخیز خوزستان پرداخته و نوشتم که امروز به استانی بلاخیز تبدیل‌شده است و تأکید کردم مشکلات خوزستان، مشکلاتی ملی و فراجناحی است و حل و چاره آن نیز عزمی ملی می‌طلبد؛ همچنین اشاره شد مشکل خوزستان فقط سیلاب نیست و تأکید گردید از منظر منافع ملی که هم باشد خوزستان را فراموش نکنید، این استان مشکلات ساختاری و کلان زیادی دارد که اگر از آن غفلت شود به نابودی آن می‌انجامد. در فروردین 98 بازهم سیل و بی‌تدبیری مسئولان زخم‌های پنهان و پیدای خوزستان را باز کرد و باز از کمبود‌های آن نوشتیم و چالش‌ها و راهکارها؛ که البته انگار نه گوش شنوایی وجود داشت و نه فریادرسی و نه دغدغه‌ای برای آن! در بهمن سال 98 در یادداشتی آوردم حال خوزستان خوب نیست، و از ظرفیت‌های عظیم اقتصادی، اقلیمی، فرهنگی، تمدنی و نیروی انسانی خوزستان سخن رفت و به این پرسش پرداختم که چرا خوزستان با این ظرفیت‌ها به یکی از پر چالش‌ترین استان‌های کشور ازلحاظ امنیتی تبدیل‌شده است؟ پرسیده بودم چرا خوزستان باید به کانون عضوگیری معاندان و مخالفان نظام تبدیل شود؟ و هر بار نوشتیم و نوشتیم و دریغ از ذره‌ای توجه و رسیدگی و هر بار داغی تازه‌تر قلبمان را جریحه‌دار کرد و امیدمان را ناامید؛ امروز مانده‌ایم از کدام درد خوزستان بنویسیم از ریزگردهایش که سال‌هاست نعمت نفس کشیدن را از مردمان مظلوم و نجیبش سلب کرده، از سیل‌هایی که هر بار تکه‌ای از خوزستان را دفن می‌کند؛ از بیکاری و فقر و اعتیاد، از بی‌آبی و فرصت‌های نابرابر. به‌راستی‌که زبان بازمی‌ماند از بیان این‌همه مصیبت و بی‌تدبیری و بلا در سرزمینی که هر ذره خاکش سرشار موهبت‌ها و نعمات خداوندی است. مگر می‌توان در چنین بهشتی، این‌چنین ویرانه جهنمی برجای گذاشت؟! این روز‌ها باز هم مصیبتی دیگر، مردمان این دیار را داغدار کرده است، این بار نه خشم طبیعت بلکه آتش بی‌تدبیری و فساد در گوشه‌ای از این دیار خود را نشان داد. در فاجعه فروریختن ساختمانی در آبادان که نوساز هم به‌حساب می‌آمد چه خانواده‌هایی که عزیزانشان را از دست ندادند، چه بی‌گناهانی که مالشان تلف نشد و چه امید‌هایی که از مردم خسته وامانده این شهر گرفته نشد. تصاویر ارسالی نشان‌دهنده آوار اضطراب و تلنبار ناامیدی بر جان‌های خسته مردمان این شهر است؛ شهری که روزگاری به‌درستی آبادان خوانده می‌شد. اینک، اما شباهتی بانام خود ندارد بار‌ها دلسوزان هشدار داده‌اند که از فساد و بی‌تدبیری، چیزی جز ویرانی حاصل نمی‌شود. محصولی که امروز در خوزستان به بار نشسته معلول دهه‌ها بی‌تدبیری و تصمیمات غلط و اشتباه و رانت و فساد و بی‌توجهی به نظرات کارشناسی است؛ اگر سال‌ها ترس از مین، مردمان جنوب را آزار می‌داد، امروز ساختمان‌های ناایمن و غیراستاندارد هرکدام به‌مثابه بمبی ساعتی در هر گوشه این استان و البته سراسرکشور شمارش معکوس خود را آغاز کرده‌اند و جان مردم را تهدید می‌کند. از زیر آوار این ساختمان‌هاست که اندک‌اندک مجوز‌های غیر کارشناسی و زدوبند‌های مافیایی باند‌های قدرت و ثروت، بیرون می‌آید و خساراتش را در مناطق مختلف به رخ می‌کشد. دیروز آبادان در سالروز آزادی خرمشهر داغدار شد تا باز هم تلنگری باشد برای مسئولان که بی‌تدبیری هزینه دارد، مدرک‌گرایی، فساد، رانت، ترجیح رابطه بر ضابطه، همایش‌های تشریفاتی و لوح‌ها و القاب سفارشی روزی روزگاری آثارش هویدا می‌شود؛ آبادان داغدار شد تا مدیران شهری، مهندسان ساختمانی، اعضای شورا‌های شهروروستا و مسئولان بدانند هر امضایی تاوانی دارد، تاوانی به‌اندازه داغدار شدن آبادان، عزادار شدن ایران.

مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 2
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 3
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 4
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 5
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 6
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 7
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 8
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 9
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 10
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 11
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 12
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 13
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 14
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 15
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 16
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 17
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 18
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 19
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 20
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 21
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 22
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 23
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 24
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 25
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 26
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 27
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 28
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 29
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 30
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 31
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 32
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 33
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 34
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 35
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 36
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 37
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 38
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 39
مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟ / نقد دوم خرداد به روایت روزنامه جوان / جراحی اقتصادی چگونه؟ 40