یک‌شنبه 4 آذر 1403

مرد راست قامت هنر ایران چرا کمرش خمیده شد؟

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
مرد راست قامت هنر ایران چرا کمرش خمیده شد؟

تصویرش گویای باری نامرئی است که سال‌ها بر دوش کشیده و مدام هم سنگین‌تر می‌شود. کمر خمیده‌اش حاصل دردی است که از نبود عزیزانش بر او عارض شده و هر سال هم گزنده‌تر می‌شود.

خبرگزاری ایسنا نوشت: ناصر ممدوح، مرد راست‌قامت دوبله ایران با آن صدای خاصش در حالی چند روز قبل در مراسم یادبود ناصر طهماسب فقید شرکت کرد که وضعیت جسمی‌اش بسیاری از دوستدارانش را غافلگیر کرد.

هرچند تاریخ چندسال اخیر دوبله را که مرور کنیم، این وضعیت چندان هم شوکه‌کننده نیست. ناصر ممدوح عزیز چند سالی است که یکی یکی ستاره‌های درخشانِ نسل طلایی دوبله را به سوی آسمان بدرقه می‌کند و در هر رجعت، غمگین‌تر از گذشته به زمین باز می‌گردد.

او به‌تازگی داغدار از دست دادن همسر مهربانش هم شده و البته عارضه‌ای در ناحیه کمر، او را رنجورتر از گذشته کرده است.

فقدان همیشگی جلال مقامی در یک سال قبل، قلب ممدوح را عجیب به درد آورده بود. چنانچه به ایسنا گفت: «این روزها ذهنم خسته و گرفته است. از دست دادن این عزیزان ما را دلگیر و زمین‌گیر می‌کند. از فوت و فقدان جلال مقامی واقعا ناراحتم و دلم به درد آمده است.»

مقامی که مدتی با بیماری دست و پنجه نرم می‌کرد و نمی‌توانست دوبله کند، وقتی از دنیا رفت، هنوز چند ماه از مرگ همسرش رفعت هاشم‌پور می‌گذشت؛ بانویی که او هم از سرآمدان دوبله ایران بود.

1397 هم روزهای تلخی را برای دوبله به جا گذاشت؛ اول بهرام زند، بعد محمد عبادی و در انتها هم حسین عرفانی جانشان را از دست دادند. ممدوح سال‌ها در کنار عرفانی کار کرده و نقش‌های مختلفی را حرف زده بودند. او مرگ بهرام زند را هم باور نکرد؛ چنانچه در روز خاکسپاری این هنرمند با بغض و افسوس گفته بود، «باور نمی‌کنم که دیگر بهرام در بینمان نیست...»

اما نقطه عطف از دست دادن‌ها، درگذشت پرویز بهرام صدای ماندگار دوبله ایران در سال 98 بود. صدای او با روایت مستند «جاده ابریشم» برای بسیاری از ایرانیان آشنا بود و «راز بقا» و «کارآگاه کاستر» با صدای او دوست داشتنی شدند.

ناصر ممدوح در حاشیه مراسم تشییع پیکر پرویز بهرام، همکار و دوست قدیمی‌اش بار دیگر با غم و اندوه از تقدیر گله کرد: «متاسفانه ما دوبلورهای پیشکسوتمان را یک به یک از دست می‌دهیم؛ آیا جایگزینی برای آن‌ها هست؟ 1700 نفر برای دوبله تست می‌دهند اما هیچکدام منوچهر نوذری نمی‌شود.»

آذر ماه 1399؛ کرونا همچنان جان آدم‌ها را می‌گرفت و در این از دست دادن‌ها ستاره‌ای از عالم تابناک دوبله برای همیشه خاموش شد. وقتی خبر درگیر شدن چنگیز جلیلوند به این ویروس مرگبار منتشر شد، قلب بسیاری از ایرانی‌ها به درد آمد. ممدوح اتفاق تلخ را باور نداشت؛ چند روز قبل از مرگش گفته بود، «حالش خوب می‌شود؛ چراکه ما همیشه منتظر معجزه الهی هستیم.» اما حال چنگیز جلیلوند خوب نشد و او را هم برای همیشه از دست دادیم.

تابستان یک سال قبل، ناصر ممدوح در نخستین روز بدون منوچهر اسماعیلی بزرگ‌مرد دوبله ایران که سال‌ها بود در انزوا به سر می‌برد، با حسرت چنین گفت: 10 روز پیش بود که به عیادتشان رفتم و خوب بودند و قرار بود مرخص شوند. اما نمی‌دانم و در جریان نیستم که چطور شب گذشته فوت شدند. رفتن ایشان برای ما فاجعه است!

اما در میان روایت تلخ فقدان‌ها، بار دیگر بازگردیم به مراسم یادبود ناصر طهماسب در همین روزها و بار دیگر ناصر ممدوح و حضورش در بین آدم‌ها. در همان تصاویر غافلگیرکننده از او، نور امیدی همچنان در چشمانش موج می‌زند که یادآور شادابی و طراوت کارتون‌های خاطره‌انگیز کودکی است. طراوتی از جنس راویت کارتون «مارکوپولو» و «سندباد»؛ اصالتی از نوع «جنگجویان کوهستان» و «افسانه شجاعان» و هیجانی بمانند «24».

ناصر ممدوح با صدای متفاوتش در دوبله این آثار، هم کودکی را برایمان لذت‌بخش‌تر کرد و هم جوانی را پرشورتر؛ حالا ما هم همانند او نظاره‌گر جریان زندگی بر عرصه دوبله هستیم و امیدوار به نسل جوانی که شاید روزی روزگاری آنها هم بدرخشند.

او را «مرد لبخند» هم می‌نامند. چنانچه برای مستندی از او هم همین را نام را برگزیدند؛ «آقای ممدوح، مردی است که همیشه لبخند دارد و به همین دلیل این نام را برگزیدم. لبخند آقای ممدوح پیوند خورده با قلب اوست و از مهربانی او برمی‌آید.» (ابوالفضل توکلی، کارگردان مستند).

با این همه مرد لبخند قصه ما با بیش از نیم قرن فعالیت هنری در عرصه دوبله، این روزها از انتخابش دلگیر است و در مراسم تجلیلش جمله‌ای را می‌گوید که سخت ما را بهم می‌ریزد؛ «سال‌های قبل اگر از من می‌پرسیدند که می‌خواهی چکاره شوی؟ پاسخ می‌دادم: دوبلور اما اگر اکنون چنین سوالی را از من بپرسند، متاسفانه این پاسخ را نمی‌دهم؛ البته جوان‌های علاقه‌مند زیادی هستند که در این حوزه فعالیت می‌کنند، اما در دست تعدادی از واسطه‌ها استثمار شده‌اند.»

با مرور این جمله‌ها از او که کمتر از یک ماه قبل گفته شد، بار دیگر فیلم منتشرشده از ناصر ممدوح را از اول تماشا می‌کنیم. این بار با دقت‌تر. این بار دلمان می‌خواهد در آن لحظه‌ها در کنارش بودیم دستش را می‌گرفتیم و آرام در گوشش زمزمه می‌کردیم، دیگر بس است... ناصر ممدوح عزیز کوله‌بارت را روی دوش ما بگذار!