یک‌شنبه 4 آذر 1403

مرور روزهای سیاه و سفید وزنه‌برداری با کوروش باقری؛ "سخت‌گیر بودم اما چاره نداشتم"

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
مرور روزهای سیاه و سفید وزنه‌برداری با کوروش باقری؛ "سخت‌گیر بودم اما چاره نداشتم"

خاطرات تلخ و شیرین وزنه برداری را با فردی مرور کردیم که می توان او را رک گو ترین و سخت گیرترین سرمربی تاریخ ایران نامید.

به گزارش ایسنا، وزنه برداری در المپیک لندن توانست با کسب یک طلا، دو نقره و یک برنز عملکرد خوبی از خود به جا بگذارد و نفرات این تیم به یک برند برای ورزش ایران تبدیل شدند. البته این پایان کار برای این رشته نبود و رسوایی دوپینگ کشورهای دیگر باعث شد مدال های ایران سه طلا و دونقره شود و غافلگیر کننده‌ترین نتیجه برای وزنه برداری ایران به ثبت برسد و سال‌های سال باید منتظر باشیم تا این نتیجه تکرار شود. البته نباید از نقش مربی غافل شد؛ کسی که در عین حال که دانش فنی بالایی داشت، سختگیری‌هایش زبانزد بود و با همین سخت گیری ها توانست، هم تیم را تاریخ ساز کند و هم نام خود را ماندگار.

البته کوروش باقری روزهای پر تنشی را پشت سر گذاشت، حتی جدا شدنش از وزنه برداری هم پر چالش بود و اکنون هم هفت سال است که بیرون از گود قرار دارد. قسمت تلخ ماجرا این است که برای دیدن این مربی پرافتخار وزنه برداری باید به باشگاه نفت در تهرانسر رفت. البته به این معنی نیست که جای بدی مشغول کار است بلکه نکته این است که چرا در این هفت سال هیچ کسی قدم جلو نگذاشته تا از این دانش و تجربه در جای درست خود استفاده کند.

باقری پذیرای ما در باشگاه نفت بود، گفتگوی مفصلی را با خبرنگار ایسنا داشت و خاطراتش را از اولین باری که قدم در سالن وزنه برداری گذاشت تا روزهای پر چالشی که در عرصه مربیگری پشت سر گذاشت مرور کرد.

در ادامه گفتگوی ایسنا با این قهرمان سابق جهان را می‌خوانید:

* کوروش باقری توسط چه کسی کشف شد؟

ما در کرمانشاه زندگی می کردیم و من از ابتدا با وزنه برداری آشنا نبودم و بیشتر فوتبال و والیبال بازی می کردم. البته وقتی 10 ساله بودم در مقطعی کوتاه کشتی کار کردم اما چون جنگ تمام نشده بود و بمباران بود از این رو دیگر نشد که ادامه بدهم. برادرم سیاوش وزنه برداری کار می کرد و خیلی مصر بود که من هم وارد این رشته شوم. چند جلسه با او سر تمرین رفتم اما خیلی خوشم نیامد. مربی به نام مرحوم محمد خزایی تشویقم کرد و در هفته سه جلسه تمرین می کردم با این حال بازهم نگاهم به وزنه برداری جدی نبود تا اینکه یک مسابقه استانی برگزار شد و مقام اول را کسب کردم و از سال 70 دیگر کاملا به وزنه برداری چسبیدم.

*اولین بار چه زمانی وارد تیم ملی شدید؟

خداراشکر خیلی سریع در وزنه برداری رشد کردم و در سال 71 در مسابقات منطقه ای اول شدم. در سال 72 توانستم در رده نوجوانان مقام اول را کسب کنم و در سال 73 در رده جوانان اول شدم. پس از آن به تیم ملی دعوت شدم. در سال 74 اولین اعزام برون‌مرزی خود را تجربه کردم که در قالب تیم جوانان اعزام شدیم. در آن تیم از میان نفراتی که مردم آنها را می‌شناسند حسین رضازاده، شاهین نصیری‌نیا، محمدحسین برخواه و من حضور داشتیم. مربیان هم مدد نصیری نیا و عبدالله فاطمی بودند. من و نصیری‌نیا در آنجا مقام دوم را کسب کردیم. البته در یک ضرب مدال طلا گرفتم. در اواخر سال 74 اتفاق بزرگی در وزنه‌برداری رخ داد و ایوانف به تیم ملی ایران آمد. از خوش شانسی ما بود که این اتفاق افتاد و یکی از کارهای تاثیرگذار در دوره مدیریت علی مرادی بود.

*پس از ورود ایوانف به ایران مهمترین اقداماتی که انجام داد چه بود؟

ایوانف محمد حسین برخواه را به این دلیل که یک روز دیرتر به اردو آمد خط زد و از همان جا نشان داد که چقدر به نظم و دیسیپلین اهمیت می‌دهد. ایوانف وقتی آمد اولین کاری که کرد، تیم ملی بزرگسالان را غربالگری کرد. حالا شاید نفرات با سیستم او همخوانی نداشتند و بیشتر علاقه‌مند بود روی جوان ترها کار کند. از تیم بزرگسالان سه نفر را بیشتر نگه نداشت و بقیه نفرات جوان‌ترها بودیم مانند من، شاهین نصیری‌نیا، حسین رضازاده، برخواه و مهران آذری. در فروردین 75 در مسابقات قهرمانی بزرگسالان آسیا شرکت کردیم که یادم می آید ایوانف نتوانست همراه تیم به مسابقات بیاید. من در آن مسابقات مدالی نگرفتم. یک ماه بعد در جوانان جهان شرکت کردم که با اختلاف وزن چهارم شدم. در آن تیم نفراتی مانند گودرز گنجعلی، مهران آذری، جواد خوشدل و شاهین نصیری نیا بودند که تنها مدال مجموع را نصیری نیا گرفت. یادم می‌آید ایوانف محمد حسین برخواه را به این دلیل که یک روز دیرتر به اردو آمد خط زد و از همان جا نشان داد که چقدر به نظم و دیسیپلین اهمیت می‌دهد. او در حالی این کار را انجام داده بود که برخواه در قهرمانی آسیا خوب وزنه زده بود.

زمانی که از مسابقات جوانان جهان برگشتیم، به خدمت سربازی رفتم و تیم برای حضور در مسابقات جوانان جهان در سال 76 آماده می شد. من در دوران آموزشی در پایان روز، یک ساعت می توانستم تمرین کنم اما شرایط تغذیه خیلی متفاوت از شرایط اردو بود. اوایل فروردین 76 پس از اینکه دوران آموزشی به پایان رسید اجازه این را پیدا کردم که وارد اردوی تیم ملی شوم اما از بقیه نفرات عقب بودم و یک مشکل بزرگ خروج از کشور هم داشتم. آن زمان مانند الان نبود که خیلی راحت بتوان در دوران سربازی از کشور خارج شد و یادم می آید اعزام تیم با انتخابات ریاست جمهوری همزمان شده بود و خروج از کشور من به سختی حل شد و چهار روز پس از اعزام تیم، من به آفریقای جنوبی محل برگزاری مسابقات رفتم. یادم می آید علی مرادی هم تا آن موقع رئیس فدراسیون بود صبر کرد تا با من به مسابقات برود. زمانی که ما به محل مسابقات رسیدیم فردای آن رقابت ها شروع می‌شد و من در آنجا توانستم مدال طلا بگیرم که اولین مدال طلای تاریخ وزنه برداری جوانان ایران بود. البته آن موقع نمی دانستم اما بعداً فهمیدم که من توانستم اولین مدال را بگیرم. این مدال سکوی پرتاب خوبی برای من بود. البته فکر می کردم با توجه به این مدال متفاوتی که گرفته ام به لحاظ مالی حمایت شوم، اما فقط در شهر خودم کرمانشاه به من توجه کردند و اتفاق دیگری رخ نداد.

*نسل طلایی که ایوانف ساخت از چه زمانی خودش را نشان داد؟

در بازی های آسیایی 1998 بانکوک تیم ایران صاحب پنج مدال شد. شاهین نصیری‌نیا طلا گرفت. من و محمد حسین برخواه مدال نقره و مهدی پانزوان و حسین رضازاده مدال برنز کسب کردند و از آنجا همه متوجه شدند که تیم ملی وزنه‌برداری ایران دیگر مثل سابق نیست. البته این را هم بگویم ایوانف شاید در ایران نزدیک به 100 نفر را ارزیابی کرد و در نهایت به 10 وزنه‌بردار رسید که ما جزو آنها بودیم. در قهرمانی آسیا 1999 مدال طلا گرفتم و توانستم رکورد آسیا را بشکنم. در انتخابی المپیک هم تیم شش سهمیه توسط من، حسین رضازاده حسین توکلی، محمد حسین برخواه، شاهین نصیری‌نیا و سید مهدی پانزوان گرفت.

ما واقعاً تیم خوبی بودیم و تمام نفرات جزو پنج، شش نفر اول جهان بودند. در المپیک سیدنی رضازاده و توکلی مدال طلا گرفتند. من با اختلاف وزن چهارم شدم. شاهین نصیری‌نیا را هم که در جریان هستید چه اتفاقی برایش افتاد. سید مهدی پانزوان هم پنجم شد. او با نفراتی مانند نعیم سلیمان اوغلو رقابت کرد. در وزن من هم دو قهرمان المپیک وجود داشت از آنجا که اوزان وزنه‌برداری از 10 به 8 وزن کاهش پیدا کرده بود، وزنه بردارانی مانند کاخیاشویلی از دسته 99 کیلوگرم به 94 کیلوگرم آمده بود و پتروف هم از دسته 91 به 94 کیلوگرم آمد. دقیقا شرایط مانند حال حاضر است که دسته 102 کیلوگرم المپیکی شده و احتمالا وزنه برداران دسته 96 و 109 کیلوگرم به دسته 102 کیلوگرم خواهند رفت. در هر حال به نظرم قسمتم نبود که در آن المپیک مدال بگیرم. من در المپیک سیدنی وزنه های بدی نزدم و رکورد 402.5 کیلوگرم را ثبت کردم که در حال حاضر هم این رکورد مدال است.

البته انگیزه ای برای من شد که تلاشم را بیشتر کنم تا از دوستانم عقب نیفتم. سال بعد از المپیک پنج کیلوگرم افزایش رکورد داشتم و توانستم قهرمان جهان شوم. البته می‌گویند باید وزنم را تغییر می دادم اما تصمیم گرفتم در همان وزن بمانم. البته شرایط خوبی هم نبود ایوانف از ایران رفت و تیم از هم پاشید. از آن تیم با انسجامی که داشت تنها چهار وزنه‌بردار در قهرمانی جهان شرکت کرد و اکنون در اینجا می‌توان متوجه شد که یک مربی چقدر در انسجام تیم می‌تواند نقش داشته باشد.

زمانی که بلغارها متوجه شدند که اسلاو سرمربی ایران شده به حالت تمسخر برخورد کردند و حتی یکی از قهرمانان بلغارستان این جمله را عنوان کرد که ماه جارو دست او نمی دهیم* پس از ایوانف چه اتفاقی برای نسل طلایی افتاد؟

یک مربی خارجی دیگر به نام اسلاو آوردند که به نظرم اصلاً در سطح وزنه‌برداری ایران نبود و زمانی که بلغارها متوجه شدند که اسلاو سرمربی ایران شده به حالت تمسخر برخورد کردند و حتی یکی از قهرمانان بلغارستان این جمله را عنوان کرد که ماه جارو دست او نمی دهیم. آنجا بود که فهمیدیم چه کلاهی سرمان رفته است. در مسابقات جهانی2002 لهستان، می توانستم خیلی راحت تر مدال بگیرم اما دچار پارگی مینیسک شدم. در آن مسابقات ما ضعف مربی گری و کوچ کردن را دیدیم. البته توان اسلاو در همان حد بود و نصف تیم اوت شدند. وقتی حسین رضازاده شرایط پشت صحنه و ضعف هایی که وجود داشت را دید، خواست که من در کوچ او باشم. پس از اسلاو، استویچف سرمربی ایران شد که مربی نسبتاً خوبی بود. در مسابقات جهانی 2003 ونکوور از آنجا که زانویم را جراحی کردم نتوانستم مدال بگیرم هرچند در آسیایی طلا گرفتم اما در جهانی مدالی کسب نکردم.

در سال 2004 هم ماجرای عقرب گزیدگی برایم پیش آمد و با توجه به مصدومیتی که داشتم دیگر وزنه‌برداری ام تمام شده بود. کم و بیش کنار تیم بودم ولی الان که به گذشته نگاه می‌کنم واقعا متوجه می شوم همان موقع دیگر وزنه‌برداری هم تمام شده بود. ایوانف سال 2005 دوباره به ایران آمد که از من خواست که یک وزن بالاتر بروم که البته درست هم می‌گفت اما مشکلات بدنی که در من به وجود آمده بود این اجازه را نمی داد و در نهایت من را خط زد. او هم یک سال بیشتر در ایران دوام نیاورد چرا که در سال 2006 ماجرای مثبت شدن تست دوپینگ 9 وزنه بردار پیش آمد. پس از اینکه رئیس فدراسیون تغییر کرد از من خواسته شد که در کناره حسین رضازاده به بازی‌های آسیایی دوحه بروم و در سال 2007 به عنوان کمک مربی در کنار بهمن زارع بودم. شرایطی پیش آمد که باعث شد من 2007 از وزنه‌برداری بروم تا سال 2010 که حسین رضازاده رئیس فدراسیون شد و از من خواست به عنوان سرمربی مشغول به کار شوم.

*به نظر می رسد بیش از اندازه درگیر مصدومیت بودید؟

در سال 2002 حدود پنج مسابقه شرکت کردیم از جمله ستارگان جهان، ستارگان آسیا و بازی های آسیایی. در مسابقات ستارگان جهان و آسیا نفرات را به اسم دعوت می کردند. مسابقات ستارگان جهان در روسیه برگزار شد، من و حسین رضازاده دعوت بودیم. خودم تمایلی نداشتم در مسابقات شرکت کنم چون باید وزن کم می‌کردم اما رئیس فدراسیون چون خودش می‌خواست آنجا باشد گفت باید در مسابقات شرکت کنیم. فکر می‌کنم آن سال من حدود 40 کیلو وزن کم کردم و همین وزن کم کردن هم باعث ایجاد آسیب‌دیدگی‌های زیاد شد. وزن کم کردن برای یک یا دو بار در سال ایرادی ندارد اما اگر این کار چهار یا پنج بار در سال اتفاق بیفتد می‌تواند آسیب‌زا باشد.

*چه اتفاقی افتاد که باعث شد کوروش باقری سه سال از وزنه برداری جدا باشد؟

سال 2007 تیم نتیجه نگرفت. در حالی که تیم سرمربی و کمک مربیان دیگری و مدیر فنی هم داشت، آقای افشارزاده حکم برکناری من را به عنوان عامل عدم نتیجه‌گیری تیم صادر کرد. خیلی ها آن موقع به من گفتند که صحبت کنم اما هیچ اعتراضی نکردم و همان موقع متوجه شدم که خیلی از مربیان از این مسئله خوشحال شدند. در این سه سال کاملا از وزنه برداری دور بودم و سالن بدنسازی تاسیس کردم تا اینکه رضازاده رئیس فدراسیون شد. به نظرم اتفاقات قشنگ از آن موقع رخ داد. البته شاید به نظر خیلی ها اتفاقات خوبی رخ نداده باشد.

*برای نداشتن مدال المپیک حسرت خورده اید؟

اصلا از این بابت حسرت نمی خورم. مهم این است اقداماتی که لازم بود را انجام دادم.

*رفاقت شما و حسین رضازاده از چه زمانی شکل گرفت؟

من رضازاده را قبل از اینکه به اردوی تیم ملی بیایم، می شناختم. در مسابقات آموزشگاه‌ها او را دیده بودم آن موقع مسابقات آموزشگاه‌ها جایگاه ویژه‌ای داشت. اولین بار حسین رضازاده را در مسابقات آموزشگاه ها در سال 73 که در شهر میانه برگزار شد دیدم بعد هم که در اردوی تیم ملی با هم بودیم و پسر بسیار آرام، محجوب و کم حرفی بود.

*کوروش باقری به همان اندازه که در عرصه مربیگری نظم برایش مهم بود، وقتی ورزشکار هم بود با نظم بود یا از زیر تمرینات در می رفت؟

من هیچ موقع از زیر تمرین‌در نمی رفتم. من قهرمانان را به دو دسته تقسیم می کنم کسانی که واقعا از تمرین کردن لذت می برند و کسانی که باید آنها را به زور وادار به تمرین کرد. من جزو کسانی بودم که واقعا از تمرین کردن لذت می بردم و تا جایی که بدنم جا داشت تمریناتم را انجام می دادم. البته شیطان هم بودم و گاهی اوقات دوست داشتم که ازچهارچوب ها و قانون هایی که وجود داشت، خارج شوم که تاوانش را هم دادم. البته خیلی ها زمانی که من مربی شدم نظم گرایی من را زیر سوال می بردند. قبول دارم زمانی که ورزشکار بودم، شیطنت هایی داشتم که بابت آنها تنبیه شدم، خط خوردم و توسط ایوانف از اردو بیرون هم شدم. اما تردید ندارم که اگر در آن چهارچوب های تعیین شده حرکت می کردم، الان موفقیت های بیشتری داشتم. من همیشه این مثال را می زنم که یکی از دلایل موفقیت حسین رضازاده در زمانی که ورزشکار بود علاوه بر استعداد ذاتی اش، این بود که کاملا در اختیار مربی بود و کم حاشیه بود. البته حالا فکر نکنید ما شیطان بودیم بمب ترکانده ایم (باخنده) بلکه به نسبت کمتر قوانین را رعایت می کردیم.

برداشت من این است که عملکرد علی مرادی در دوران جدید ریاستش مانند کسی بود که آخرین فرصت برایش بود تا به دنبال منافع شخصی خودش باشد.

* دوران مدیریت علی مرادی از ابتدا تا الان چه تفاوت هایی داشته است؟

علی مرادی در سال 73 که رئیس فدراسیون شد خیلی خوب کار کرد و نمی توان نقش او را به عنوان رئیس فدراسیون در تحولات وزنه برداری کتمان کرد اما سال‌های بعد کار را رها کرد. به هرحال کلکسیون یک فدراسیون تیم ملی آن است و نسل خوب ساخته شده بود و روی آن مانور می‌داد اما کارهای دیگری که باید انجام می‌داد را رها کرده بود. عملاً چند سال آخر دوره ریاست او روی کاکل حسین رضازاده می‌چرخید و مدال حسین رضازاده ویترین کارش بود. موفقیت های حسین رضازاده ابعاد سیاسی پیدا کرده بود و او هم روی موج موفقیت‌های رضازاده جلو می رفت اما باید اعتراف کنم چهار، پنج سال اول دوران کاری اش خیلی دلسوزانه کار کرد. دوره جدیدی که آمد که اصلاً قابل قیاس با گذشته نیست و برداشت من این است که مانند کسی بود که آخرین فرصت اش بود تا به دنبال منافع شخصی خودش باشد. به نظرم دیگر وزنه‌برداری اولویت نبود و فدراسیون را علی مرادی با پنج مدال المپیک تحویل گرفت با یک نقره المپیک تحویل داد. در بخش بانوان می‌پذیرم که زحماتی کشیده اما ایرادهایی هم داشته است. این که ما هنوز یک سالن تخصصی برای بانوان نداریم خودش یک ایراد است. بیاید بگوید که مسابقات قهرمانی کشور با چند وزنه بردار برگزار می شده و الان با چند وزنه بردار برگزار می شود. هفت سال پیش چه تعداد قهرمان المپیک و جهان داشتیم و الان چند نفر قهرمان جهان و المپیک داریم. به نظر من یکی از بدترین کارهایی که ایجاد کرد جدایی و تقسیم افراد به خودی و غیرخودی بود که در وزنه برداری ایجاد کرد. منتقد و مخالف باید باشد تا ایرادات مشخص شود. اینکه گارد بگیرد و وقتش را صرف این کند که چه کسی رئیس هیئت کدام استان باشد، نشان می دهد چه اهدافی را دنبال می کرد.

وقتی یک رئیس هیات را به عنوان سرمربی، کمک مربی یا داور اعزام می کنند، مشخص است که هدف چه چیزی است. علی مرادی به وضوح این ایرادات را در کارش داشت. وقتی در رده سنی حساس نوجوانان یک رئیس هیات را به عنوان سرمربی می‌گذاشت، دو ضربه را وارد می کرد. اول اینکه مربیان را سال به سال تغییر می داد و آنها نمی‌توانستند برنامه‌ریزی بلندمدتی داشته باشند. دوم به استانی که آن فرد رئیس هیات آن بود هم آسیب می زد.

*یعنی شما نسبت به سرمربیگری سعید علی حسینی که رییس هیات اردبیل است، در تیم های پایه نقد دارید؟

بله حتماً دارم. من سعید را خیلی دوست دارم. می دانم از حرف من ناراحت می شود اما اعتقاد ندارم رییس هیات به عنوان سرمربی و کمک مربی تیم ملی کار کند. من با اعزام روسای هیات‌ها به مسابقات مشکلی ندارم و اگر فدراسیون پول دارد اصلاً در هر مسابقه هر 31 رئیس هیات را اعزام کند. اما وقتی به این شکل عمل می‌کنند که رئیس هیات را به عنوان سرمربی می‌گذارند یعنی به بحث مربیگری در تیم ملی، به صورت ابزاری نگاه می کنند. وقتی یک رئیس هیات را به عنوان سرمربی می‌گذارند تابلو است که چه نگاهی دارند و نشان می‌دهد اولویتشان وزنه‌برداری نیست چون اگر اولویتشان وزنه برداری بود رئیس هیات باید در استان خودش مشغول به کار می شد و دغدغه فکری اش باید در استان خودش باشد. از طرفی تیم ملی جای کمی نیست و اگر کسی بخواهد واقعاً کار کند 24 ساعت هم برای برنامه ریزی جهت کار کردن در تیم ملی کم است. البته اصراری ندارم که هر چه می گویم درست است اما نظر من کوروش باقری این است، اینکه رئیس هیات به عنوان سرمربی و کمک مربی در تیم‌های ملی فعالیت کند، کار اشتباهی است.

*زمانی که شما سرمربی تیم ملی بودید این نقد هم به شما وارد بود که چرا باید سرمربیگری تیم ملی ایران از نوجوانان تا بزرگسالان را خودتان بر عهده بگیرید؟

من این نقد را می پذیرم و بخش اعظم آن خواسته رئیس فدراسیون بود. البته من خیلی با تیم نوجوانان نبودم و تنها یک اعزام همراه این تیم بودم. بیشتر کارهای دیگر را افراد دیگر انجام می‌دادند. من اصراری ندارم که حتماً بدون ایراد بودم قطعاً من هم ایراداتی داشته‌ام. بهتر است سرمربی، کمک های بیشتری داشته باشد اما مدیریت و سیاست گذاری تیم‌های ملی باید واحد باشد. چون دیده ام که جدا از هم و به صورت جزیره‌ای عمل کردن چه اتفاقاتی را رقم زده است.

*نسلی که تحویل گرفتید، مطمئن بودید که می‌توانند به ستاره‌های وزنه‌برداری تبدیل شوند یا این نسل طلایی را خودتان ساختید؟

قطعا افرادی برای این وزنه‌برداران زحمت کشیده بودند چون من در تیم ملی بزرگسالان وزنه‌بردار مبتدی تحویل نگرفتم اما نکته این است که ما چهار سال بود مدال جهانی نداشتیم. آخرین مدال جهانی ما مربوط به سال 2006 بود که حسین رضازاده گرفته بود. من در شرایطی این تیم را تحویل گرفتم که هیچ کسی سرمربیگری آن را قبول نمی کرد. رضازاده قبل از من با افراد دیگری صحبت کرده بود اما آنها هدایت تیم ملی را قبول نکردند. آن نسل قطعاً خودشان استعدادهای نابی داشتند و افرادی هم بر روی آنها کار زیادی انجام داده بودند اما نقش مربی انکار ناپذیر است و نمی توان آن را در نظر نگرفت. وزنه برداری رشته رکوردی است و رکوردها مشخص بود. از طرفی چالش های بزرگی مثل دوپینگ و دیسیپلینی که از بین رفته بود را داشتیم. اگر یک مقدار منصف باشیم می دانیم که شرایط آن موقع تیم های ملی نرمال نبود. خدا و برخی دوستان کمک کردند. آقای زرین گل (نایب رییس سابق فدراسیون) زمانی که آمد برگزاری خیلی از اردوهای خارج از تهران را بر عهده گرفت و هزینه های زیادی انجام داد. اردوهای خوبی داشتیم و خیلی خوب حمایت می شدیم. به واسطه ارتباطاتی که رضازاده داشت رئیس‌جمهور وقت یکی، دو مرتبه سر تمرین تیم ملی آمد. همه چیز دست به دست هم داد تا آن نسل طلایی ساخته شود، نسلی که هنوز هم افتخارآفرین است و من هم گوشه ای از این پازل بودم.

قبول دارم سختگیر بودم اما زمان به عقب برگردد برای تیمی که چهار سال رنگ مدال جهانی را ندیده باز هم همان سخت‌گیری‌ها را انجام می دهم.*چرا کوروش باقری یک مربی بسیار سخت گیربود؟

قبول دارم واقعا روزهای اول خیلی سخت گیری می‌کردم اما نکته این است که راه دیگری به ذهنم نمی رسید. من می دیدم که 3 صبح خوابیدن ورزشکار در مدیریت قبلی فدراسیون عادی شده بود و از نظر من این اتفاق غیر نرمال بود. ممکن است برای بقیه نرمال بوده که ورزشکار ساعت 3 صبح بخوابد 7 صبح هم بیدار شود، آسیب نبیند و بتواند افزایش رکورد هم داشته باشد اما من علم این را نداشتم که ورزشکار ساعت 3 صبح بخوابد و بتوانم این ورزشکار را قهرمان المپیک کنم. واقعا اوضاع تیم به هم ریخته بود و بی‌نظمی‌هایی وجود داشت حالا من نمی‌خواهم اسم ببرم. تنها راهی که به ذهنم رسید که می‌توانم با آن تیم را به موفقیت برسانم، سخت گیری بود. البته هیچ اصراری ندارم کاری که من انجام دادم درست بوده است اما در آن زمان هیچ چیز دیگری به ذهنم نرسید. من قبول دارم سختگیری کردم، تنبیه کردم، به موقع تشویق هم کردم. زمان به عقب برگردد برای تیمی که چهار سال رنگ مدال جهانی را ندیده باز هم همان سخت‌گیری‌ها را انجام می دهم. کوروش باقری هر رفتاری داشته متناسب با شرایط سنی، شرایط مدالی و جو حاکم از قبل بوده است. به هر حال نوع رفتار در تیمی که قهرمان جهان و المپیک دارد نسبت به تیمی که چنین مدال هایی را ندارد متفاوت است. من در نهایت به نتیجه نگاه می‌کنم. اگر یک مربی دیگر با روشی دیگر بتواند نتیجه‌ای بهتر از این بگیرد من حتماً به سراغ او می روم تا روش او را یاد بگیرم. آن موقع هم به بچه‌ها می‌گفتم اگر روشی هست که با آن می توانند در پر قو بخواند و رکوردهای شان بالا بیاید به من بگویند تا آن روش را یاد بگیرم. یا اگر روشی هست که با آن می توان مانند افراد عادی تفریح کرد و همزمان قهرمان جهان و المپیک هم شد، من بابت یادگیری آن روش پول هم می‌دهم.

*به نظر می رسد اوج سخت گیری شما برای قهرمانی جهان 2011 و المپیک لندن بود که وزنه برداران در کارخانه و دور از همه تمرین می کردند؟

من قبول دارم آنها را خارج از شهر و به کارخانه ها می بردم و تمرین می دادم. ما تمرینات چهار جلسه‌ای گذاشته بودیم و در تمرینات چهار جلسه ای باید تمام فکر و تمرکز ورزشکار روی تمرین و وزن ها باشد.

*یعنی تصور می کردید اگر جایی غیر از آنجا بچه ها تمرین می کردند، ممکن بود تمرکزشان به هم بریزد؟

حتما پرت می شد و امروز هم به این مسئله همچنان معتقدم. بگذارید این طور برایتان مثال بزنم من به این باور ندارم فردی که چندین جا مشغول به کار است، همزمان هم بتواند درسش عالی باشد. دکتر خبیری همیشه می گفت کلیدی نباشید که به همه درها می می‌خورد بلکه کلیدی باشید که همان یک در را بتواند به راحتی باز کند. به هر حال یک جوان علایق دیگری هم دارد و من به نظر خودم با تصمیماتی که آن موقع گرفتیم توانستیم نتیجه بگیریم و امروز هم فکر می کنم کار درستی انجام دادم. من سخت گیری داشتم و می گفتم ساعت 11 باید چراغ ها خاموش و همه خواب باشند و حتی وزنه‌برداران را چک می کردم و راه بهتری به نظرم نمی رسید تا بتوانم آنها را آماده نگه دارم.

*با کدام یک از وزنه بردارها چالش بیشتری داشتید؟

اوایل با اکثر بچه ها چالش داشتم اما بعد از یک سال دیگر خودم ورود نمی کردم. حتی اگر بچه ها خارج از چهارچوب حرکت هایی انجام می دادند هم نادیده می گرفتم. البته نه به صورتی که آنها متوجه شوند که من فهمیده ام. یادم می آید آن اوایل یکی از کمک مربیان به من گفت که فلان نفر را خط بزن صبح ها سلام نمی کند. من گفتم سلام کردن واجب نیست حالا کار اخلاقی هست اما واجب نیست من اینجا نیامده ام که به کسی سلام کردن یاد بدهم. هرچند که مربی در زمینه اخلاقی هم وظایفی دارد اما برای من مهم تر این بود که وزنه بردار به موقع سر تمرین حاضر شود حتی اگر سلام نکند. من چالش خاصی با بچه‌ها نداشتم البته هر کدام از آنها اخلاق خاص خود را داشتند. سختگیری من بیشتر همان یک سال اول بود اما خوشبختانه این حس را در بچه‌ها ایجاد کرده بودم که آنها فکر می‌کردند من همان کوروش روزهای اول هستم. دیگر آن بگیر و ببند روزهای اول را انجام نمی دادم اما همین که خودشان رعایت می‌کردند برایم کافی بود. البته قرار هم نبود همیشه آنچه که من می‌خواستم، انجام شود. یک جاهایی هم باید خود را به ندیدن و نشنیدن زد.

*سوگلی در تیم‌ملی داشتید؟ 

اصلاً و ابداً و این را می توانید از خود بچه ها هم سوال کنید.

*مدال‌آوری تیم وزنه‌برداری در المپیک لندن تا همین یکی دو سال اخیر ادامه داشت و تصور می‌کردید که این تیم چنین سرنوشتی داشته باشد و به چنین مدال هایی دست پیدا کند؟

تصورم این بود که در همان المپیک لندن طلاهای بیشتری بگیریم. کیانوش رستمی و سهراب مرادی خیلی آماده بودند و من فکر می‌کردم که آنها مدال طلا بگیرند. نواب نصیرشلال اگر حرکت آخر خود را با انگیزه بیشتری می زد در همان صحنه المپیک به مدال طلا می‌رسید. وزن سعید محمدپور هم هیچ کسی فکر نمی‌کرد تا این اندازه شلوغ شود و چنین وزنه‌هایی زده شود. سعید خیلی خوب کار کرد و جوانترین قهرمان المپیک ما است و بعداً با شایستگی مدال طلا به او رسید.

*زمانی که رنگ مدال‌های وزنه‌برداران تغییر کرد حرف و حدیث‌ها زیاد بود و حتی برخی‌ها می‌گفتند که مثلا سعید محمدپور شانس آورد که چهار نفر جلوتر از او تست دوپینگشان مثبت شد و مدال طلا به او رسید. به نظر خود شما تغییر رنگ مدال وزنه برداران دقیقا آن چیزی بود که شایستگی آن را داشتند؟ 

تردیدی در این مورد ندارم. شما الان رکوردهایی که آن موقع وزنه‌برداران ثبت کردند را مقایسه کنید که با آن رکوردها الان کجای جدول مسابقات قهرمانی جهان قرار می‌گیرند. آنها رکوردهای عالی را به ثبت رساندند. رکوردهایشان نشان می‌دهد که شایستگی این مدال‌ها را داشتند. برخیها که چنین حرف هایی می زنند نشان می‌دهد که اولویتشان وزنه‌برداری نیست و دید کوچکی دارند.

*از اینکه گفته شد مشخص نیست سعید محمد پور تست دوپینگ داده است یا نه ناراحت شدید؟

این جمله نشان می‌دهد که طرف یا ناآگاه است و یا مغرض. از شش وزنه‌بردار ما در المپیک لندن هفت بار تست دوپینگ گرفتند. فکر می‌کنم سجاد انوشیروانی بود که دو مرتبه تست دوپینگ داد. در ضمن مگر می شود از نفرات قبل از سعید محمدپور و نفرات بعد از او تست دوپینگ گرفته باشند و تست آنها مثبت شده باشد ولی از سعید نگرفته باشند؟ اصلا با عقل جور در می آید؟ این نشان دهنده روح کوچک افرادی است که این حرفها را می زنند. موفقیتی که برای یک کشور است را می خواهد بخاطر اینکه خودش حضور نداشت، زیر سوال ببرد؟ به نظرم نگاه سخیفانه‌ای است.

* حسین رضازاده رئیس فدراسیون خوبی بود؟

بله به نظرم رئیس فدراسیون خیلی خوبی بود.

*چون دوست شما است این را می‌گوید؟

نه. به نظرم هیچ کس بدون ایراد نیست و حسین رضازاده در برخی جاها می‌توانست خیلی بهتر از این کار کند. رضازاده یک برند بود و وقتی یک رییس فدراسیون باعث می شود، رییس جمهور سر تمرین تیم ملی بیاید یعنی خوب است. کدام رییس فدراسیون این کار را کرده است؟ کاری به خصوصیات اخلاقی او ندارم اما ما هر کجا در داخل و خارج از ایران می رفتیم باعث می شد توجه بیشتری به وزنه برداری شود. وقتی یک نفر مثل علیرضا دبیر روی صندلی ریاست فدراسیون کشتی می‌نشیند، وزن آن صندلی را بالا می برد. رضازاده مانند آن 100 دلاری است که حتی اگر او را مچاله هم بکنی باز هم ارزش خود را دارد اما برخی از افراد هستند که اگر صندلی را از او بگیری هیچ چیزی نیستند. رضازاده به واسطه هویت ورزشی که داشت باعث شده بود که وزنه‌برداری جایگاه بهتری پیدا کند. تاکید می کنم بدون ایراد نبود و یک جاهایی می توانست بهتر عمل کند.

در ماجرای اختلاف با وزنه برداران عواملی از بیرون دخیل بودند که چون نمی توانستند مستقیم رضازاده را بزنند، باید پایه های موفقیت او یعنی تیم ملی را می زدند.

*المپیک لندن را با موفقیت به پایان رساندید اما پس از آن با یک چالش خیلی بزرگ در دوران مربیگری خود مواجه شدید و فکر می کردید روزی قرار است نفرات تیم ملی علیه شما موضع بگیرند؟

طبیعی است وقتی موفقیت به دست بیاید عده ای حسادت کنند. اتفاقی که افتاد خوب نبود و عواملی بیرون از مجموعه ما خیلی در رخ دادن این مسئله دخیل بودند. جوانی که 20 ساله است باید در آن حد ازش انتظار داشت. اما وقتی یک فرد 50 ساله می آید شیطنت هایی انجام می دهد، قطعاً با برنامه است. اتفاقی که افتاد از نظر من مختومه است. اعتقاد دارم افرادی از بیرون نقش داشته باشند. خواستند کوروش باقری نباشد که من هم نیستم عیبی هم ندارد به هر حال تیم ملی ارثیه پدری من نیست. الان هم ناراحت نیستم که دیگر حضور ندارم. قرار هم نبوده من تا ابد در تیم ملی باشم. باید دلمان بزرگ تر باشد و بپذیریم فقط ما در این دنیا نیستیم. نیا قبل از ما آدم‌های بزرگ تری داشته و بعد از ما هم آدمهای بزرگ تری خواهد داشت. من هیچ وقت این طور فکر نمی کنم که کوروش باقری مربی بوده که هیچ وقت بهتر از او نخواهد آمد. نباید این نگاه باشد که چون ما خوب بودیم باید همه چیز بعد از ما نابود شود تا خوب بودن ما بیشتر به چشم بیاید.

*شما می گویید عواملی از بیرون در به وجود آمدن آن اتفاق دخیل بودند، هدف شما بودید یا حسین رضازاده؟

ویترین هر رییس فدراسیون، تیم ملی است و کسانی که از لحاظ سیاسی با رضازاده مشکل داشتند نمی توانستند از تیم انتقاد کنند چون نتیجه گرفته بود تنها کاری می توانستند انجام بدهند این بود که این کار را انجام دهند.

*آن اتفاق برای شما کاملا تمام شده است؟

برای من بله تمام شده است. دنبال چیزی نیستم. این اتفاق حتی برای ورزش ایران یک تجربه است. تردید ندارم در این قبیل اتفاقات هیچ کسی سود نمی برد. ممکن است عده ای بیشتر ضرر کنند و عده ای کمتر اما هیچ کسی سود نمی برد. الان هم با اکثر آن بچه ها ارتباط خوبی دارم. با برخی ها حتی ارتباط صمیمی تر از قبل دارم. بعد از حدود یک سال برخی از آنها به منزل من آمدند و برخی دیگر تماس گرفتند. با بهداد هم اتفاقا ارتباط خوبی دارم و مشکلی ندارم. بهداد موفق بوده و از صمیم قلب آرزو می کنم که موفق تر شود. قطعا آینده وزنه برداری، این افراد هستند و من این را جلوی خودش هم گفته ام.

*پس از پایان مسابقات جهانی 2013 بلافاصله خداحافظی کردید، از بیرون فشار آورده بودند که باید خداحافظی کنید یا تصمیم واقعی خودتان بود؟

شرایط جسمی اصلا خوبی نداشتم. بعد از مشکل قلبی که برایم پیش آمد، اولویت زندگی ام تغییر کرد. یادم می آید علی آبادی که رییس کمیته ملی المپیک بود، گفت که نباید کناره گیری کنم و کوتاه نیایم این اتفاقات در ورزش هست. تا حدودی با او موافق هستم وقتی اعتقاد داری کارت خوب است و نتیجه هم می گیری چرا باید استعفا بدهی و مخالف همیشه است اما شاید شرایط جسمی ام بیشتر تاثیر گذار بود که بروم.

*یعنی هیچ عاملی از بیرون فشار نیاورده بود که باقری باید برود؟

از من نخواهید جواب بدهم. من خودم نمی خواستم باشم اما اینکه رضازاده موافقت کرد باید از خودش بپرسید که آیا فشاری از بیرون وارد شد یا نه.

*سیستم تمرینی شما مشابه سیستم تمرینی ایوانف بود؟

پایه اصلی بله اما تغییرانی هم ایجاد کرده بودم. من خیلی چیزها را از ایوانف یاد گرفتم و اعتراف می کنم بیشترین تاثیر را در کار مربیگری ام ایوانف داشت.

 *برای برخواه هم می گفتند پایه تمرینی اش بر اساس سیستم ایوانف است پس چرا تیم برخواه در هر اردو و مسابقه مصدومان زیادی داشت؟

من معتقدم برنامه، پایه اصلی کار است اما حضور مربی در لحظه ای که وزنه بردار تمرین می کند خیلی مهمتر است. برنامه وحی منزل نیست. در مورد برخواه نظری ندارم چون جزییات را نمی دانم ولی مطمئنم حضور مربی در تمرین و تشخیصی که آن لحظه دارد از خود برنامه خیلی مهمتر است.

* قبول دارید تعداد مصدومان تیم ملی بیش از اندازه بود؟

بله، آسیب دیدگی تا حدودی طبیعی است ولی وقتی زیاد می شود باید دنبال دلیلش گشت.

* شما نسل طلایی وزنه برداری چرا هیچ موقع برای کار کردن نمی توانید کنار هم قرار بگیرید؟

من و حسین رضازاده با هم کار کردیم. من با هیچ کسی مشکل ندارم. کسی که در راس قرار می گیرد مهم است و تقسیم کار خیلی اهمیت دارد. البته در هیچ رشته ای چنین شرایطی نیست. بالاخره نگاه فنی آدم ها با هم متفاوت است. آنها دوستان من هستند اما نگاه فنی ما متفاوت است.

*اگر سرمربی گری تیم ملی به شما پیشنهاد شود، قبول می کنید؟

نه. با شرایطی که هست فرقی نمی کند چه کوروش باقری باشد چه کسی دیگر. ابتدا باید قله و تفکرات مجموعه را درست کرد. من دنبال سرمربیگری نیستم و حتی دیگر دنبال ریاست فدراسیون هم نیستم.

*اما دو بار برای ریاست تلاش کردید؟

مدل رای دادن اعضا باعث شد به این نتیجه برسم روحیات من به گونه ای است که نباید وارد این عرصه شوم.

*رییس فدراسیون می شدید چه چیزی را در وزنه برداری تغییر می دادید؟

مهمتر از همه شفافیت مالی و عملکردی ایجاد می کردم. حتما اولویتم را وزنه برداری می گذاشتم نه اینکه دنبال این باشم چهار سال دیگر روسای هیات ها به من رای می دهند یا نه.

*حسین رضازده برگردد از شما درخواست همکاری کند، قبول می کنید؟

باید دید شرایط چگونه است و چه چیز پیش می آید. اگر بتوانم کمک کنم حتما هستم. حالا حتما قرارنیست من باشم. اگر ببینیم کسی خوب کار می کند ایستاده او را تشویق می کنم.

*در کدام بخش از دوران کاری شما فکر می کنید مورد ظلم قرار گرفتید؟

در سال 2013 خیلی هجمه بی دلیل به من وارد شد اما دیگر مهم نیست. هر مربی مخالفانی بیرون دارد. نقد هم خوب است اما امیدوارم دروغ داخلش نباشد.

*به گذشته برگردید چه چیزی را تغییر می دهید؟

همه چیز خوب بود و مشکل خاصی نبود. نایب رییس وقت فدراسیون شرایطی را فراهم کرده بود که ما ذره ای دغدغه نداشتیم و حسین رضازاده اختیارات کامل به من داده بود. اگر فضا مهیا می شد، حالا شاید تعداد نفرات بیشتری در اردوی تیم ملی زیر پوشش قرار می دادم.

*ورزشکاری بوده که مطمئن بودید اگر رها نمی شد، موفقیت های زیادی به دست می آورد؟

خیلی بودند مانند علیرضا دهقان. من اعتقاد دارم قهرمان المپیک می شد و اگر رها نمی شد در المپیک ریو طلا می گرفت. همچنین امیر حسین فضلی یک وزنه بردار فوق سنگین خیلی خوب می شد.

*چه نظری در مورد راهی که کیانوش رستمی در پیش گرفت دارید؟

کیانوش رستمی قهرمان بزرگی است. مهم این است خودش راضی باشد و شاید خودش از شرایط اش راضی باشد. الان نه من سرمربی هستم و نه کیانوش از من نظر خواسته که راجع به او حرف بزنم.

جو پلیسی در فدراسیون باعث شد وزنه برداران پنهانی با من در ارتباط باشند.

*برخی وزنه برداران می گویند بدون اینکه فدراسیون بداند با شما در ارتباط هستند و چرا باید ارتباط با کوروش باقری پنهانی باشد؟

جو پلیسی که در فدراسیون هست باعث این مسئله شده است. مدیر کل یکی از استان ها که از دوستان من است، تماس گرفت که می خواهد کلاس مربیگری در استانش برگزار کنم. گفتم مشکلی ندارم و پول هم نمی خواهم اما فکر می کنم فدراسیون راضی به این کار نیست گفت که باید خوشحالم هم باشند. بعد از یکی، دو روز تماس گرفت و ابراز تاسف کرد که به شدت مخالفت کردند. این نگاه پلیسی نشان می دهد اولویت، وزنه برداری نیست. این تفکر را دارند که چون با برنامه های آنها مخالفم باید حذف شوم. حتی اگر راه داشته باشد شاید حکم اعدامم را هم می‌دهند. وجود چنین آدم هایی برای این رشته سم است.

*وزنه برداری با توجه به نفراتی که دارد می تواند در المپیک پاریس بهتر از توکیو نتیجه بگیرد؟

وزنه برداری پر از استعداد است و سطح وزنه برداری ما به جایی رسیده که با اغماض می توان گفت زیر دو سال باید این اتفاق بیفتد و وزنه بردارانی برای المپیک پاریس داشته باشیم. اگر این اتفاق نیفتد که کاری نکرده ایم.

*وقتی خبر بازنشستگی علی مرادی را شنیدید چه واکنشی نشان دادید؟

تعجب نکردم. می دانستم تلاش می کند که این اتفاق نیفتد. به هر حال آدم های هستند که میز را دوست دارند و می خواهند به هر قیمتی شده بمانند. مثل ما نیستند جایی احساس کنند هجمه هست که البته هجمه ها هم به حق هست، بگویند بروم بهتر است. می خواهند هر طور شده باشند و همان یک سال و نیم پیش در انتخابات تخلف واضح صورت گرفت و وزارت ورزش وقت هم توجه نکرد.

*وضعیت قلبتان چطور است؟

قلب من خوب است و در زندگی معمولی مشکلی ندارم.

*چرا مربی مثل کوروش باقری باید در یک اتاق در ورزش نفت روزهایش را بگذراند؟ 

این را من نباید جواب بدهم. البته از شرایطم اصلا ناراضی نیستم و وقت بیشتری کنار خانواده هستم و دغدغه ای هم ندارم. از آن دست افرادی نیستم خودم تلاش کنم حتما پستی بگیرم. کوروش باقری را در وزنه برداری ایران می شناسند. مسئول بالادستی اگر فکر می کند که می توانم کمک کنم و خودم هم به این نتیجه برسم که می‌توانم کمک کنم در خدمتشان هستم. این روش بدی است که آدم ها خودشان دنبال پست هستند.

انتهای پیام

مرور روزهای سیاه و سفید وزنه‌برداری با کوروش باقری؛ "سخت‌گیر بودم اما چاره نداشتم" 2
مرور روزهای سیاه و سفید وزنه‌برداری با کوروش باقری؛ "سخت‌گیر بودم اما چاره نداشتم" 3
مرور روزهای سیاه و سفید وزنه‌برداری با کوروش باقری؛ "سخت‌گیر بودم اما چاره نداشتم" 4
مرور روزهای سیاه و سفید وزنه‌برداری با کوروش باقری؛ "سخت‌گیر بودم اما چاره نداشتم" 5
مرور روزهای سیاه و سفید وزنه‌برداری با کوروش باقری؛ "سخت‌گیر بودم اما چاره نداشتم" 6
مرور روزهای سیاه و سفید وزنه‌برداری با کوروش باقری؛ "سخت‌گیر بودم اما چاره نداشتم" 7
مرور روزهای سیاه و سفید وزنه‌برداری با کوروش باقری؛ "سخت‌گیر بودم اما چاره نداشتم" 8
مرور روزهای سیاه و سفید وزنه‌برداری با کوروش باقری؛ "سخت‌گیر بودم اما چاره نداشتم" 9
مرور روزهای سیاه و سفید وزنه‌برداری با کوروش باقری؛ "سخت‌گیر بودم اما چاره نداشتم" 10
مرور روزهای سیاه و سفید وزنه‌برداری با کوروش باقری؛ "سخت‌گیر بودم اما چاره نداشتم" 11
مرور روزهای سیاه و سفید وزنه‌برداری با کوروش باقری؛ "سخت‌گیر بودم اما چاره نداشتم" 12
مرور روزهای سیاه و سفید وزنه‌برداری با کوروش باقری؛ "سخت‌گیر بودم اما چاره نداشتم" 13
مرور روزهای سیاه و سفید وزنه‌برداری با کوروش باقری؛ "سخت‌گیر بودم اما چاره نداشتم" 14
مرور روزهای سیاه و سفید وزنه‌برداری با کوروش باقری؛ "سخت‌گیر بودم اما چاره نداشتم" 15