مکانیزم ماشه و قطعات پازل تحریم / FATF، برجام و موشکی از هم جدا نیستند
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، حسین حاجیلو عنوان کرد: به بند 36 و 37 پیوست اول برجام که در آن به موضوع حل اختلافات پرداخته شده اصطلاحا مکانیزم ماشه گفته میشود. این مکانیزم از همان ابتدای توافق تا امروز مسئله جنجالی بوده و راجع به آن حرفهای زیادی زده شده است. هر بحث و مخالفتی که در دوره تصمیمگیری برجام درمورد بخشهای مختلف این توافق صورت گرفته بود، از خروج آمریکا گرفته تا...
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، حسین حاجیلو عنوان کرد: به بند 36 و 37 پیوست اول برجام که در آن به موضوع حل اختلافات پرداخته شده اصطلاحا مکانیزم ماشه گفته میشود. این مکانیزم از همان ابتدای توافق تا امروز مسئله جنجالی بوده و راجع به آن حرفهای زیادی زده شده است.
هر بحث و مخالفتی که در دوره تصمیمگیری برجام درمورد بخشهای مختلف این توافق صورت گرفته بود، از خروج آمریکا گرفته تا فعال کردن مکانیزم ماشه و بازگرداندن قطعنامههای شورای امنیت، این روزها همه این موارد را به شکل عملیاتی تجربه کردهایم. اکنون میتوان نتیجه گرفت که آیا حرف منتقدین برجام واقعیت داشته یا حرف کسانی که زیر بار چنین تعهدی رفتهاند. به هر حال هر کدام از این اتفاقات برای ما تجربه است و ما باید به عنوان شهروندان ایران در این برهه از تاریخ متوجه باشیم که چه معاهدهای را پذیرفتهایم و در هر قسمت از این معاهده چه اتفاقی افتاده است.
نکته مهم در برگشت تحریمها این است که اساسا حق وتو از کشورهایی مثل چین و روسیه گرفته شده و این کشورها به سادگی نمیتوانند بازگشت تحریمهای ایران را وتو کنند
یکی از مهمترین بخشهای برجام بخش مکانیزم ماشه است که طبق آن اگر بین هر طرف از طرفهای برجام اختلافی به وجود بیاید این مکانیزم میتواند پیشبینی کند که در نهایت باید در مورد تحریمها و تعهدات ایران چه اتفاقی بیفتد.
*س_مکانیزم ماشه چیست؟_س* مکانیزم ماشه در مورد چهار قطعنامه تحریمی شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران است و تمام این قطعنامهها نیز که مهمترین آنها قطعنامه 1929 بوده ذیل ماده 41 منشور سازمان ملل هستند؛ مادهای که نه بحث جنگ و استفاده از زور بلکه صرفا بحث استفاده از تنبیهات اقتصادی را مطرح میکند.
در برجام مکانیزمی دیده شده تا در صورت بروز اختلاف بین کشورها این اختلاف ابتدا در کمیسیون مشترک برجام بررسی شود و بعد در کمیسیون وزرای خارجه و بعد در یک کمیته سه نفره و اگر به نتیجه نرسید به شورای امنیت سازمان ملل میرود و نهایتا نیز این پروسه حدود 65 روز طول میکشد و اگر شورای امنیت هم به نتیجه نرسد چه ایران شاکی باشد و چه طرفهای مقابل کل تحریمهای سازمان ملل برمی گردد.
نکته مهم در برگشت تحریمها که عجیبترین بخش برجام است و نیویورک تایمز هم به آن اشاره کرده این بود که اساسا حق وتو از کشورهایی مثل چین و روسیه گرفته شده و این کشورها به سادگی نمیتوانند بازگشت تحریمهای ایران را وتو کنند، چون آن چه به رای گذاشته میشود تعلیق تحریمها است؛ به گونهای که اگر رأیگیری شود و یکی از کشورها به ادامه تعلیق قطع نامههای سابق شورای امنیت علیه ایران رای ندهد و در مقابل یکی از کشورها این مسئله را وتو کند تمامی تحریمهای سازمان ملل برمی گردد؛ و این موضوعی است که به احتمال زیاد دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد، چون اروپا کلید مکانیزم ماشه را زده است. با این وجود باید ببینیم در دو ماه آینده چه میشود.
از یک طرف تحریمهای آمریکا را داریم که بعد از اردیبهشت 97 با خروج آمریکا از برجام برگشتهاند
و از آن طرف تحریمهای سازمان ملل را داریم که عمدتا تجاری هستند و اثر خاصی روی معیشت مردم ندارند
*س_تحریمهای بانکی امریکا دور زدن تحریمها را سخت کردهاست_س* تحریمهای آمریکا، اروپا و شورای امنیت سازمان ملل از جمله تحریمهایی هستند که علیه ایران تحمیل شدهاند، با این وجود به لحاظ اقتصادی آنچه که در این چند سال بر معیشت مردم اثر بیشتری داشته تحریمهای آمریکا بوده است؛ به گونهای که از سال 2010 به بعد که تحریمهای نفتی و تحریمهای ثانویه بانکی این کشور به طور جدی شروع شد به یک دفعه وضعیت ارز و معیشت مردم به هم خورد و این در حالی بود که پیش از تحریمهای نفتی و بانکی آمریکا تحریمهای سازمان ملل وجود داشتند، اما به لحاظ معیشتی و اقتصادی اتفاق خاصی نمیافتاد، چون جنس تحریمهای سازمان ملل تجاری است.
واقعیتی که وجود دارد این است که تحریمهای بانکی که از سوی آمریکا اعمال شده دور زدن تحریمها را بسیار سختتر کرده و منجر به قطع عمده روابط بانکی ایران شده است. به هر حال اگر تمام گزارههای تحریم را کنار هم قرار دهیم، ما از یک طرف تحریمهای آمریکا را داریم که بعد از اردیبهشت 97 با خروج آمریکا از برجام برگشتهاند و از آن طرف تحریمهای سازمان ملل را داریم که عمدتا تجاری هستند و اثر خاصی روی معیشت مردم ندارند؛ اما به لحاظ سیاسی و دیپلماتیک با توجه به مسائلی مانند FATF که نشست آن اوایل اسفندماه برگزار میشود، مسئله موشکی و سقوط هواپیمای اوکراینی میتواند فشار حداکثری آمریکا را به نقطه حساس و خاصی برساند.
*س_قطعنامهها برمیگردند_س* پس از توافق هستهای دوستان ادعا میکردند چهار قطعنامه تحریمی شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران لغو شده، اما در عمل مشاهده میکنیم که با فعال کردن ساز و کار حل اختلاف در توافقنامه هستهای برجام توسط کشورهای اروپایی این قطعنامهها تعلیق شده و سایه این قطعنامهها هم در این چند سال بالای بر سر ایران بوده و الان میخواهند بر سر کشور فرود بیایند.
پس از تعلیق قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل قطعنامهای با عنوان 2231 تصویب شد که برجام را تایید کرد با این وجود هم این قطعنامه و هم قطعنامه 1929 هر دو ذیل بند 41 منشور سازمان ملل هستند. بند 41 منشور سازمان ملل نیز میگوید شورای امنیت میتواند تصمیم بگیرد که برای اجرای تصمیمات آن شورا مبادرت به چه اقداماتی که متضمن نیروی مسلح نباشد لازم است و میتواند از اعضای ملل متحد بخواهد به این اقدامات دست بزند این اقدامات ممکن است شامل متوقف ساختن تمام یا قسمتی از روابط اقتصادی و ارتباطات راهآهن، دریایی و هوایی و غیر آن و قطع روابط سیاسی باشد. پس بند 41 منشور سازمان ملل کاملا در فضای سیاسی و اقتصادی است.
طبق بند 42 منشور سازمان ملل، در صورتی که شورای امنیت تشخیص بدهد میتواند به وسیله نیروهای هوایی، دریایی و زمینی اقدام کند
در مقابل بند 42 منشور سازمان ملل میگوید در صورتی که شورای امنیت تشخیص بدهد اقدامات پیشبینی شده در ماده 41 کافی نیست یا ثابت شده باشد که کافی نیست میتواند به وسیله نیروهای هوایی، دریایی و زمینی به اقداماتی که برای حفظ یا اعاده صلح و امنیت بینالمللی ضروری است مبادرت کند و این اقدام ممکن است مشتمل بر تظاهرات، محاصره و سایر عملیات نیروهای هوایی، دریایی زمینی باشد. به هر روی بند 41 تنبیه اقتصادی و بند 42 تنبیه نظامی را مطرح میکنند؛ پس به لحاظ حقوقی ما زمانی میتوانیم بگوییم سایه جنگ بر سر یک کشوری آمده که این کشور ذیل بند 42 مشور سازمان ملل رفته باشد، که ایران ذیل این بند نرفته یا به طور کلی ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل رفته باشد که باز هم ما به طور کامل ذیل این فصل نرفتهایم.
با این تفاسیر از همان روز اول سایه جنگی بر سر ایران نبوده، چون ایران ذیل بند 42 و فصل هفتم منشور سازمان ملل نبوده؛ بنابراین قطعنامه 1929 چه برگردد و چه برنگردد فضای جنگی یا نظامی به لحاظ حقوقی تفاوت خاصی نخواهد کرد.
از همان روز اول سایه جنگی بر سر ایران نبوده، چون ایران ذیل بند 42 و فصل هفتم منشور سازمان ملل نبوده است
*س_تحریمهای هستهای بر اقتصاد تأثیری ندارند_س* به لحاظ اقتصادی ایران با تحریم نفت و گاز روبرو و است و اخیرا نیز رئیس جمهور آمریکا یک دستور اجرایی صادر کرد و تتمه اقتصاد ایران را نیز با تحریم مواجه ساخت که این تحریمها بنا به دلایلی اثر ملموسی نخواهند داشت. به هر حال به لحاظ اقتصادی آن چیزی که تحریمهای آمریکا بر آنها اعمال میشود بخش نفت، گاز، هواپیمایی، پتروشیمی، معادن و فلزات است، اما تحریمهای سازمان ملل روی بحث هستهای، موشکی و سلاحهای متعارف بوده که تحریمهای هستهای در قطع نامه 2231 تقریبا حذف شد و تحریمهای موشکی و تسلیحات متعارف باقی ماند. پس در حال حاضر آنچه که قرار است برگردد تحریمهای هستهای است و اگر قرار باشد که این تحریمها نیز اثری بگذارند این اثر نه بر اقتصاد بلکه بر روی صنعت هستهای خواهد بود که به نظر بنده این اثر را هم بر صنعت هستهای نخواهند گذاشت، چون ما هیچ دلیل جدی نداریم که ثابت کند تحریمهای هستهای منجر به اثر جدی روی صنعت هستهای شده باشند.
سوالی که وجود دارد این است که ایران باید چگونه عمل کند تا طرف مقابل بفهمد که چه رفتاری باید با ما داشته باشد؟ در حال حاضر چند مسئله مانند قرار گرفتن ایران در لیست سیاه FATF، توان موشکی، مسئله سقوط هواپیمای اکراین، نفوذ منطقهای و مکانیزم ماشه در کنار هم قرار گرفته اند تا محاسبه مسئولین ما عوض شود و این جلو آمدنها هم نتیجه این است که ما اقدام خاصی در این حوزهها نکردهایم و اگر بعد یک سال و نیم نیز اقدامی در حوزه هستهای شروع کردهایم چند گام ضعیف بوده که طراحی و اجرا شده است. به هر حال یکی از مواردی که ما میتوانستیم پس از خروج آمریکا از برجام انجام دهیم ایجاد محدودیت در بخش نظارت بر برجام بود، چون تا زمانی که دوربینها و بازرسیهای آژانس در تاسیسات هستهای کشورمان برقرار هستند به فرض اینکه اگر غنی سازی 20 درصد را هم انجام میدادیم باز هم نمیتوانستیم محاسبه راهبردی طرف مقابل را تغییر دهیم، بنابراین غربیها هیچ نگرانی از خروج ایران از برجام ندارند.
هیچ بخشی از برجام به اندازه نظارتها مهم نیست؛ بنابراین اگر ایران میخواهد محاسبات طرفهای غربی را تغییر دهد باید بخشی از امتیاز نظارتها بر تاسیسات هستهای را از بین ببرد و حتی بازرسان آژانس را اخراج کند تا بار دیگر فشارها به سمت فعالیتهای هستهای متمرکز شود. از طرفی اگر اراده لازم وجود داشته باشد دولت میتواند با خروخ از NPT محاسبه طرف مقابل را تغییر دهد.
اگر ایران میخواهد محاسبات طرفهای غربی را تغییر دهد باید بخشی از امتیاز نظارتها بر تاسیسات هستهای را از بین ببرد
و حتی بازرسان آژانس را اخراج کند تا فشارها به سمت فعالیتهای هستهای متمرکز شود
*س_پازل تحریم_س* ما موضوعاتی مانند FATF، برجام و موشکی را از هم جدا نمیدانیم؛ اما دوستانی که در دولت هستند این موضوعات را از هم جدا میدانند و میگویند FATF به برجام، برجام به موشکی و موشکی به موضوعات دیگر ربطی ندارد و برای هر کدام از این موضوعات نسخه جداگانه مینویسند و بعد میبینیم از دل این نگاه اکشن پلن 4150 آقای طیبنیا بیرون میآید که حوزههای دیگر اعم از موشکی، اقتصادی و دور زدن تحریمها را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. به هر حال ما میگوییم این موضوعات باید کنار هم و با هم دیده شوند، چون تمام آنها قطعات یک پازل واحد هستند.
*س_اقدامات ایران_س* معتقدم اگر میخواهیم در رابطه با کنوانسیونهای FATF پیام قدرت را به طرف مقابل بدهیم باید پالرمو و CFT را در مجمع تشخیص مصلحت نظام قاطعانه رد کنیم؛ به هر حال تا به امروز هم ایران از 9 مورد اقدام مقابلهای چهار مورد آن را اجرا کرده، اما طرف مقابل به جای اینکه عقبتر برود فشارها را بیشتر کرده است. از طرفی مهمتر از این موضوعات توجه به مسائل داخلی است، چون ما تا زمانی که اقتصاد محکمی در داخل ایجاد نکنیم همچنان باید برجامهای دیگری را شاهد باشیم. مسئله مهم این است که ما مدیریت اقتصاد داخلی را جدیتر بگیریم و از بودجه و ریختوپاشها گرفته تا وارداتی را که به قول رهبر معظم انقلاب دارد کشور را از پا درمی آورد مورد توجه قرار دهیم. علی رغم اهمیت این موضوعات امروز شاهدیم که در بودجه 99 هیچ اثری از مقاومت دیده نمیشود.
همچنین ما میتوانیم راهکارهایی را که مستقیما تحریم را تحتتاثیر قرار میدهند و اثرگذاری طرف خارجی را بر اقتصاد داخل کم کنند مثل پیمانهای پولی دو جانبه، فروش ریالی نفت، ساخت پالایشگاهها و خیلی از کارهای از این دست را دنبال کنیم در این صورت اقدامات طرف مقابل صرفا اقدام رسانهای و سیاسی خواهد بود نه اقدامی که به لحاظ اقتصادی روی ما اثر بگذارند.
در کل جنگ امروز، جنگ محاسبهها است. با این وجود در این دو ماه چه از جانب طرف خارجی و چه از طرف کسانی که در داخل مسیر برجامی را ادامه میدهند تلاش خواهد شد تا بازگشت تحریمهای شورای امنیت، زیاد شدن فشارهای موشکی وبازگشت تحریمهای FATF چوبی بر سر مردم و افکار عمومی باشند؛ پس باید مراقب باشیم تا محاسبات بر اساس واقعیتها باشد.
برجام برای ما یک تجربه است، با این وجود همین عهدشکنی که در حوزه هستهای رخ داد میتواند در ارتباط با توافق کلانی که هستهای، موشکی و منطقهای را دربربگیرد نیز اتفاق بیفتد پس عقل سلیم حکم میکند مسیری را که در گذشته رفته ایم و از آن نتیجهای نگرفتهایم دوباره طی نکنیم، چون باز هم ممکن است فردی بدتر از ترامپ در آمریکا در مسند قدرت قرار بگیرد و دوباره زیر توافق بزند، پس هیچ اعتمادی نمیشود به طرف مقابل کرد.
اینکه چرا ما میگوییم تحریمهای آمریکا مهمتر است و بازگشت آنها روی ما اثر جدی تری داشته برای این است که آمریکاییها هم از نظر اقتصادی یعنی تجارت، هم به لحاظ بانکی و هم به لحاظ فناوری به شدت قدرتمند هستند و این واقعیت دنیا است؛ بنابراین دیگر بلوکهای اقتصادی به اقتصاد آمریکا وصل هستند به همین دلیل آمریکاییها اگر بخواهند به کشوری فشار اقتصادی وارد کنند لزومی ندارد که به لحاظ سیاسی یا حقوقی و یا عملیاتی و فنی دیگران را توجیه کنند، چون با ابزارهای اقتصادی که در اختیار دارند برای تحریم یک کشور به دیگر بلوکهای اقتصادی از جمله اروپا فشار میآورد؛ به گونهای که میبینیم بانک پاریباس فرانسه 9 میلیارد دلار جریمه به آمریکا میدهد و این اتفاق نیز هیچ زیرساخت حقوقی و مشروعیت سیاسی در جهان ندارد و فقط محاسبات اقتصادی بر این روابط حاکم است. در چنین وضعیتی، چون دیگر بازیگران اقتصادی دنیا محاسبه سودهزینه فایده میکنند و، چون هزینه رابطه با ایران بیشتر است پس ایران را تحریم میکنند
دلیل اصلی اینکه ما میگوییم تحریمهای امریکا خیلی مهمتر از تحریمهای شورای امنیت بوده این است که بخش زیادی از اقتصاد دنیا در دست آمریکا است و به خصوص اینکه آمریکاییها از بعد از جنگ جهانی دوم اروپاییها را با تحمیل طرح مارشال به خود وابسته کردند؛ لذا میبینیم بعضی از اروپاییها میگویند ما اصلا نمیخواهیم این رفتار را از خود علیه ایران نشان دهیم و نمیخواهیم شرکتهای خصوصی ما از ایران خارج شوند؛ اما خروج شرکتها دست ما نیست دست آمریکاست. با این وجود به لحاظ حکمرانی هم اتفاق عجیبی که در این سالها افتاده این است که بخش خصوصی کشورهایی که با آمریکا مراوده جدی دارند به طور مستقیم از آمریکا تبعیت میکنند و همین مسئله باعث شده تا بخش دولتی و حاکمیتها هم زیر نظر آمریکاییها قرار بگیرند.
معتقدم اتفاقی که قرار بوده برای اقتصاد ایران بیفتد در اردیبهشت 97 افتاده و در همین سال نیز فشارها کاملا تخلیه شده و بعد از سال 97 هم تقریبا در وضعیت با ثباتی قرار گرفته ایم؛ بنابراین چه FATF بر ما فشار وارد کند و فشارهای جدید منطقهای رقم بخورد و چه مکانیزم ماشه فعال شود و قطعنامههای سازمان ملل برگردد و حتی چند قطعنامه جدید هم به لحاظ اقتصادی علیه ایران صادر شوند این اتفاقات از نظر معیشتی و واقعیتهای اقتصادی کشورمان اثر خاصی نخواهند داشت؛ چون اثر اصلی را تحریمهای بانکی ثانویه آمریکا و تحریمهای نفتی بر اقتصاد ایران گذاشته اند پس فشارها و تحریمهای جدید اثر خاصی نخواهند داشت مگر اینکه آثار روانی، سیاسی و دیپلماتیک داشته باشند
امروز بازیگران اقتصادی ایران در یک فضای تحریمی به سر میبرند با این وجود این بازیگران برای اینکه بتوانند در این فضا زندگی کنند باید تحریمها را دور بزنند و تقریبا نیز بالای 95 درصد از تحریمها را دور میزنند. با این وجود اگر تحریمهای جدیدی هم اضافه شوداتفاق خاصی نمیافتد؛ البته شاید با تحریمهای جدید کشورهای دیگر به لحاظ روانی فشار بیاورند و بگویند، چون فلان بخش از اقتصاد ایران تحریم شده پس ما هزینه تعامل با این بخش را بیشتر میکنیم؛ مثلا چینیها و هندیها که با ما در دور زدن تحریمها تعامل میکنند ممکن است قیمت همکاری خود را افزایش دهند؛ پس با این تحریمها هم اتفاق بنیادی جدیدی که فضای تحریمی متحول شود، نمیافتد.
بحثی که وجود دارد این است که متاسفانه موضوع بازگشت قطع نامههای شورای امنیت سازمان ملل برای دولت مهم است، چون از همان ابتدا این مسئله را خیلی بزرگ کردند و گفتند ما قطع نامههای فصل هفتمی را لغو کرده ایم و این در حالی بود که نه قطعنامهای لغو شده بود و نه قطع نامهای وجود داشت که آنچنان اثر اقتصادی داشته باشد. در این یک سال هم دلیل اصلی که دولت اقدام جدی علیه برجام انجام نداد همین قطعنامهها بودند به گونهای که رئیس جمهور گفت: اگر یک سال دیگر صبر کنیم تحریمهای تسلیحاتی ایران در قطعنامه 2231 لغو خواهد شد و در واقع آقای روحانی این پیام را داد که قطعنامههای شورای امنیت برای من مهم است و نباید برگردند؛ البته، چون دولت آبروی سیاسی خود را به قطعنامههای شورای امنیت گره زده بنابراین اگر این قطعنامهها برنگردد دولت میتواند بگوید برجام هنوز سرپا است، ولی اگر قطعنامهها برگردد به لحاظ سیاسی چیزی در دست دولت نخواهد ماند و این برای ما خطرناک است، چون چیزی را که از نظر اقتصادی اهمیتی ندارد آنقدر بزرگ کرده ایم که حاضریم در قبال آن یک سری امتیازاتی را بدهیم.