سه‌شنبه 6 آذر 1403

نبرد نشو و نمای نسل نو / جایگاه آموزش و پرورش در تمدن‌سازی

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
نبرد نشو و نمای نسل نو / جایگاه آموزش و پرورش در تمدن‌سازی

خبرگزاری فارس گروه آموزش و پرورش: عباس مطهری رئیس سازمان بسیج فرهنگیان کشور در اولین بخش از سلسله یادداشت‌هایش درباره «نبرد نشو و نمای نسل نو» نوشت: در بخش اول با تکیه بر بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدارهای فرهنگیان مشخص شد که در عرصه ساختن نسل آینده یک جنگ بزرگ و جدی میان متولی ساختن نسل آینده یعنی آموزش و پرورش با نظام سلطه برپاست و میدان‌دار این نبرد، معلم است که کار سختی بر عهده دارد و حفظ کرامت او بر همگان واجب است.

جایگاه فرهنگیان در تمدن سازی

«در واقع، پایه‌ریز تمدن نوین، شما هستید؛ چون نیروی انسانی شایسته اگر نباشد، تمدنی به وجود نخواهد آمد. شما جهادگرانی در میدان کارزار با جهل و بی‌سوادی هستید. ببینید! یک جوان را، یک کودک را، یک نوجوان را شما از وادی بی‌سوادی و ظلمات می‌آورید به وادی نور و علم، با جهاد؛ کار سختی هم هست. شما در واقع هویت‌سازی فرهنگی می‌کنید. هویت‌سازی خیلی مهم است؛ هویت‌سازی برای انسان‌ها در یک جامعه خیلی مهم است؛ [انسان‌ها باید] احساس هویت کنند. هویت انسان به فرهنگ او است، به دانسته‌های او است، به سبک زندگی او است. تمدن، متکی به فرهنگ است؛ اگر فرهنگ قوی و غنی وجود نداشته باشد، تمدن به معنای مصطلح و رایج خودش به وجود نمی‌آید.»(1398)

جایگاه آموزش و پرورش در دولت سازی

«اینجا جایی است که ثروت‌سازان آینده، علم‌سازان آینده، تمدن‌سازان آینده، مدیران آینده، از اینجا به‌وجود خواهند آمد و خلق خواهند شد. این‌جور نیست که ما خیال کنیم آموزش و پرورش فقط برای ما هزینه دارد؛ نخیر، دستاوردهایی بزرگ‌تر از دستاوردهای آموزش و پرورش وجود ندارد. هرچه شما در سرتاسر کشور از جلوه‌های پیشرفت و دستاورد و ابتکار می‌بینید، ریشه آن اینجا است؛ اینجا را درست کنید تا همه‌جا درست بشود.» (1393)

نقش آموزش و پرورش در جامعه پردازی

«آینده کشور، آینده دنیای ما به تلاش امروز آموزش و پرورش وابسته است؛ این کم‌چیزی نیست. ما هیچ دستگاه دیگری را نداریم که این‌قدر حائز اهمیت باشد. بله، در دانشگاه هم درس می‌خوانند، در حوزه علمیه هم درس می‌خوانند، در محیط‌های اجتماعی هم تربیت می‌شوند اما نقش تأثیرگذار معلم بی‌بدیل است؛ نقشی که معلم می‌تواند در اثرگذاری فکری و روحی این مخاطبی که کودک امروز ما و مرد و زن آینده ما است، داشته باشد - در دوران کودکی، در دوران نوجوانی تا تمام این دوره دوازده سال - نظیر ندارد، بی‌بدیل است؛ نه پدر، نه مادر، نه محیط، هیچ‌کدام این نقش را ندارند. معلم یک چنین چیزی است؛ آموزش و پرورش یک چنین دستگاهی است. از لحاظ تماس با محیط زندگی مردم هم بیشترین سطح مماس با جامعه را آموزش و پرورش دارد؛ شما نزدیک به 13 میلیون دانش‌آموز دارید، با پدر و مادرهایشان - که 26 میلیون پدر و مادرهای اینها هستند - این شد 39 میلیون، یک میلیون هم معلم و کارمندان آموزش و پرورش؛ تقریبا 40 میلیون انسان به‌طور مستقیم با این دستگاه مرتبطند؛ شما کدام دستگاه دیگر را دارید که این‌چنین سطح تماس اثرگذار و مهمی با جامعه داشته باشد؟ اینکه روی آموزش و پرورش تکیه می‌کنیم، به‌خاطر اینها است.» (1394)

کارهای بزرگ آموزش و پرورش

«خب، یک نکته‌ای که حتما باید مورد توجه باشد این است که جامعه فرهنگیان - یعنی معلمین و کارمندان فرهنگی - در این چهل سال دوران انقلاب کارهای بزرگی انجام دادند، کارهای ثمربخشی انجام دادند. درست توجه بفرمایید؛ یک عده‌ای می‌خواهند آموزش و پرورش را به دلایل گوناگون سیاسی بی‌قدر و قیمت کنند؛ این بی‌انصافی است، این خلاف واقع است. من البته نواقص موجود آموزش و پرورش را می‌دانم، بنده فاصله آموزش و پرورش کنونی را با نقطه مطلوب می‌دانم، اما فاصله آموزش و پرورش موجود با آن وضع اسفباری که قبل از انقلاب داشت، را هم می‌دانم. آموزش و پرورش در دوره انقلاب - در این چهل سال انقلاب - کارهای بزرگی انجام داده. همین دانشمندان گوناگونی که کشور شما را از لحاظ فناوری نانو جزو پنج کشور اول دنیا قرار دادند، در آموزش و پرورش تربیت شدند؛ همین نسل سوم و چهارم انقلاب که نه امام را دیده، نه دوران دفاع مقدس را دیده، نه شهدای نامدار دوره هشت‌ساله را دیده، امروز محکم و استوار در مقابل دشمن می‌ایستد، اصرار می‌کند که برود از حرم دفاع بکند و می‌رود دفاع می‌کند، یکی شهید می‌شود، ده نفر هم شهید نمی‌شوند و برمی‌گردند. این انگیزه‌ه مجاهدت کردن چیز کمی نیست، اینها را چه کسی تربیت کرده؟ آموزش و پرورش تربیت کرده؛ آن هم در این دنیا. [اینکه] در دنیای اینترنت، در دنیای مفاسد گوناگون اخلاقی، در دنیای ماهواره، این جور جوان تربیت کنید، این خیلی هنر است. این اردوهای جهادی را چه کسی تهیه می‌کند؟ چه کسی می‌رود اردوهای جهادی؟ این جوان‌ها می‌روند؛ اینها را آموزش و پرورش تربیت کرده. این همه کار بزرگ علمی در این کشور انجام گرفته، این همه مظاهر و نشانه‌های حقیقی دین‌داری در جامعه وجود دارد - که بنده بارها گفته‌ام، جوان امروز با قرآن و با دعای ندبه و با ماه رمضان و با گریه و با توسل و با تضرع و با پیاده‌روی به کربلا و با اینها زندگی می‌کند - این حرفها کجا بود، کی بود؟ این همه شهید دانش‌آموز ما داریم، چندین هزار شهید دانش‌آموز ما داریم، چه تعداد زیادی شهید معلم داریم، این دانش‌آموزهای شهید را چه کسی تربیت کرده؟ همین معلمین، همین آموزش و پرورش. دست‌کم نگیرید آموزش و پرورش دوره انقلاب را؛ در دوره‌های مختلف خیلی کار کردند.(1398)

تفاوت طاغوت و نظام اسلامی در موضوع نقش معلم

حالا اگر معلمین یک کشوری تصمیم بگیرند که نقطه مقابل این عمل کنند؛ یعنی به جای انسان شجاع، انسان ترسو بسازند؛ به جای انسان مستقل، انسان توسری خور و ضعیف بسازند؛ به جای انسان عاشق میهن خود و مفاخر ملی خود، انسان دلبسته به بیگانگان بسازند؛ به جای انسان پاکدامن و پرهیزگار و مؤمن، انسان لاابالی و بی ایمان و بی دین بسازند؛ به جای انسان‌های با استعداد و دارای اعتماد به نفس و خودباور، انسان‌های بهت‌زده و دلباخته قدرت‌های علمی و غیر علمی دیگران بسازند، شما ببینید چه فاجعه‌ای در کشور رخ خواهد داد. طراحی نظام آموزشی کشور در دوران حاکمیت طواغیت - یعنی از دوران ایجاد آموزش و پرورش جدید در زمان رضاخان - این نوع دوم بود. ممکن بود مدیران مستقیم، خودشان هم ندانند چه کار می‌کنند؛ اما هدف این بود؛ طراحی این بود، تربیت شده‌های آنها هم کم و بیش همین جور شدند. البته در بین معلمین و کارمندان آموزش و پرورش، آدم‌های متدین و مستقل و مؤمن و پاکدامنی وجود داشتند - کم هم نبودند - آنها کار خودشان را کردند؛ اما نقشه، این بود.

در نظام اسلامی، نقشه بعکس است؛ نقشه این است که در این کارگاه عظیم، انسانهایی با آن خصوصیاتی که گفتم، تربیت شوند. جوان، دوران بلوغش در اختیار شماست. دوران بلوغ یک انسان، دوران تحول و شکل‌یابی شخصیت ماندگار و طولانی اوست؛ جوان در این دوران در اختیار معلم است. معلم نه فقط با درس خود، بلکه با شخصیت خود روی دانش‌آموز اثر می‌گذارد. یک معلم عاقل، عالم، خویشتندار، نافذ، خوشبین، با امید به آینده و اهل کار جمعی، دانش‌آموز خود را هم این‌گونه بار می‌آورد؛ اما معلم خشن و بی حوصله، جور دیگری دانش‌آموز را بار می‌آورد؛ درس هر چه باشد. لذا پرداختن به آموزش و پرورش و اهمیت دادن به معلم، یک اصل مهم و درجه‌ی اول در نظام اسلامی است.

جریان نفوذ و آموزش و پرورش

«این را توجه داشته باشید، گزارش‌هایی که به من می‌رسد نشان می‌دهد که یک جریانی - این را من «جریان» احساس می‌کنم - در کشور سعی می‌کند آموزش و پرورش را از چشم‌ها بیندازد؛ ارزش آموزش و پرورش را و اعتماد به آموزش و پرورش را در دل‌ها از بین ببرد؛ مقاصدی دارند. این [جریان] از بیرون هم هدایت می‌شود. حالا بعضی‌ها لجشان می‌گیرد؛ تا ما می‌گوییم دست‌های خارجی، می‌گویند شما مدام به خارجی‌ها حمله می‌کنید! نه، ما ضعف‌های خودمان را می‌بینیم؛ اگر ما قوی باشیم، آن خارجی هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، اما او از همین ضعف‌های ما است که دارد استفاده می‌کند، برنامه‌ریزی می‌کند، نقشه می‌کشد، نفوذ می‌کند؛ راه‌های مستقیم را کج می‌کند، معوج می‌کند.»(1396)

«این سند 2030 سازمان ملل و یونسکو و این حرف‌ها، اینها چیزهایی نیست که جمهوری اسلامی بتواند شانه‌اش را زیر بار اینها بدهد و تسلیم اینها بشود. به چه مناسبت یک مجموعه به‌اصطلاح بین‌المللی‌ای - که قطعا تحت نفوذ قدرت‌های بزرگ دنیا است - این حق را داشته باشد که برای کشورهای مختلف، برای ملت‌های گوناگون، با تمدن‌های مختلف، با سوابق تاریخی و فرهنگی گوناگون، تکلیف معین کند که شما باید این‌جوری عمل کنید؟ اصل کار، غلط است. اگر چنانچه با اصل کار شما نمی‌توانید مخالفت بکنید، حداقلش این است که بایستید بگویید جمهوری اسلامی خودش ممشی دارد، خط و ربط دارد، ما سندهای بالادستی داریم، ما می‌دانیم باید در زمینه‌های آموزش، پرورش، اخلاق، سبک زندگی چه‌کار کنیم؛ احتیاج به این سند وجود ندارد. اینکه ما برویم سند را امضا کنیم و بعد هم بیاییم شروع کنیم بی‌سروصدا اجرایی کردن، نخیر، این اصلا مطلقا مجاز نیست؛ ما اعلام هم کرده‌ایم به دستگاه‌های مسؤول. بنده از شورای عالی انقلاب فرهنگی هم گله‌مند هستم؛ آنها باید مراقبت می‌کردند، نباید اجازه می‌دادند این کار تا اینجا پیش بیاید که ناچار بشویم ما جلوی آن را بگیریم و ما وارد قضیه بشویم. اینجا جمهوری اسلامی است؛ اینجا، مبنا اسلام است، مبنا قرآن است؛ اینجا جایی نیست که سبک زندگی معیوب ویرانگر فاسد غربی بتواند در اینجا این‌جور اعمال نفوذ کند. البته متأسفانه اعمال نفوذ دارند می‌کنند و از طرق مختلف وارد می‌شوند اما [اینکه] این‌جور به‌طور رسمی سند به ما بدهند که «تا پانزده سال دیگر باید شما این‌جوری بکنید، این‌جوری بکنید»، ما هم بگوییم بله، معنی ندارد این کار».(1396)

آقا جان! در کشورهای دیگر به این مسأله توجه می‌کنند و جلوی نفوذ و دخالت و توسعه زبان بیگانه را می‌گیرند؛ ما حالا از پاپ کاتولیک‌تر شده‌ایم! آمده‌ایم میدان را باز کرده‌ایم و علاوه بر اینکه این زبان را کرده‌ایم زبان خارجی انحصاری مدارسمان، مدام داریم می‌آوریمش [در مقاطع] پایین؛ در دبستان‌ها و در مهدکودک‌ها! چرا؟ ما که می‌خواهیم زبان فارسی را ترویج کنیم، باید یک عالم خرج کنیم و زحمت بکشیم. [وقتی‌] کرسی زبان را در یک‌جا تعطیل می‌کنند، باید تماسهای دیپلماتیک بگیریم که چرا کرسی زبان را تعطیل کردید. نمی‌گذارند، اجازه دانشجو گرفتن نمی‌دهند، امتیاز نمی‌دهند، برای اینکه زبان فارسی را یک‌جا می‌خواهیم ترویج کنیم؛ آن‌وقت ما بیاییم زبان آنها را خودمان با پول خودمان، با خرج خودمان، با مشکلات خودمان ترویج کنیم. این عقلائی است؟(1395)

2030 یعنی سربازسازی برای آمریکا و انگلیس

لب کلام و جان کلام در این سند 2030 که فصل مهمی مربوط به آموزش و پرورش دارد، این است که نظام آموزشی باید سبک زندگی را و فلسفه حیات را بر اساس مبانی غربی به کودک بیاموزد؛ این آن لب کلام در سند 2030 است. یعنی چه؟ یعنی جنابعالی، انسان متدین و علاقه‌مند به کشورتان، علاقه‌مند به آینده‌تان، در کلاس درستان سرباز برای غرب درست کنید. این که روی سند 2030 این قدر اصرار دارند و کار می‌کنند، آشکار و غیر آشکار سعی می‌کنند این را تحکیم کنند بر مناسبات کشورها از جمله کشور ما، این معنایش این است؛ چون دستورات و توصیه‌ها و نکات اصلی موجود در این سند برای آموزش و پرورش این است که آموزش و پرورش باید جوری مناسبات فکری شاگردان را تنظیم کند که فلسفه زندگی‌شان، اساس زندگی‌شان، مفهوم حیات در نظرشان، طبق تفکر غربی باشد. همین که عرض کردم؛ شما اینجا بنشینید سرباز درست کنید برای انگلیس و فرانسه و آمریکا و بقیه این وحشی‌های کراوات‌زده ادکلن‌زده ظاهرساز؛ همین‌هایی که آدم می‌کشند بدون اینکه خم به ابرو بیاورند، به آدمکش کمک می‌کنند بدون اینکه خم به ابرو بیاورند.(1398)

انتهای پیام /

آموزش انقلاب اسلامی انسان فرهنگ