دوشنبه 5 آذر 1403

نتایج معکوس و فاجعه‌بارِ سیاست‌های ضدچینی دولت آمریکا

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
نتایج معکوس و فاجعه‌بارِ سیاست‌های ضدچینی دولت آمریکا

گروه بین‌الملل خبرگزاری دانشجو_ نشریه پولیتیکو در گزارشی می‌نویسد: تبِ چین‌ستیزی کنونی حاکم بر آمریکا تا حد زیادی خود را در قالب اعمال سیاست‌های سخت گیرانه صادراتی از آمریکا به چین، وضع محدودیت‌های سرمایه گذاری، اعمال تحریم‌های مالی و همچنین محدودیت‌های صدور ویزا و دیگر موارد مشابه (علیه چین و چینی ها) نشان می‌دهد. اگرچه امکان دارد که برخی برای این سیاست‌ها هورا بکشند، با این حال، هیچ...

گروه بین‌الملل خبرگزاری دانشجو_ نشریه پولیتیکو در گزارشی می‌نویسد: تبِ چین‌ستیزی کنونی حاکم بر آمریکا تا حد زیادی خود را در قالب اعمال سیاست‌های سخت گیرانه صادراتی از آمریکا به چین، وضع محدودیت‌های سرمایه گذاری، اعمال تحریم‌های مالی و همچنین محدودیت‌های صدور ویزا و دیگر موارد مشابه (علیه چین و چینی ها) نشان می‌دهد. اگرچه امکان دارد که برخی برای این سیاست‌ها هورا بکشند، با این حال، هیچ بعید نیست که خیلی زود آمریکایی‌ها و متحدانشان شاهد ایجاد اختلالات جدی در زنجیره‌های تدارکاتی خود به واسطه اتحاذ سیاست‌های ضدچینی باشند و نظم اقتصادیشان را نیز کاملا آشفته بیابند.

نشریه "پولیتیکو" با اشاره به اراده جدی دولت آمریکا در تنش‌زایی علیه چین به طور خاص به این نکته پرداخته که دولت بایدن در این رابطه عملا سیاستی کورکورانه و عاری از منطق را در پیش گرفته که بیش از آسیب زدن به چین و تضعیف منافع آن، تبعات و تاثیرات مهلکی را به ویژه برای منافع اقتصادی آمریکا در عرصه بین المللی به همراه خواهد داشت.

در واقع، اگر آمریکا بخواهد به سیاست‌های تقابلی خود علیه چین به ویژه در حوزه فناوری ادامه دهد، هیچ بعید نیست که خیلی زود تبعات منفی و مخرب آن را در چهارچوب معادلات اقتصادی خود و متحدانش و البته در قالب تجربه تورم بالا و کاهش ظرفیت‌های تولیدی اش مشاهده کند. دلیل اصلی این مساله نیز روشن است، زیرا اساسا میزان وابستگی آمریکا به چین و فناوری و ظرفیت‌های اقتصادی آن کم نیست و در شرایطی که واشینگتن فکری به حال این مساله نکرده، تشدید تنش‌زایی آن علیه پکن، چیزی شبیه به خودکشیِ تدریجی است.

نشریه پولیتیکو در این رابطه می‌نویسد: «در آمریکا تردید کمی چه میان افکار عمومی و چه نخبگان این کشور دال بر این مساله که واشینگتن به واسطه رقابت با چین وارد یکی از سخت‌ترین و خطرناک‌ترین چالش‌های بین‌المللی خود از زمان جنگ سرد شده، وجود دارد. در این راستا دولت آمریکا در تلاش است تا دهه‌ها ادغام و همکاری‌های اقتصادی و فناوری خود را با چین به عنوان اصلی‌ترین رقیب بین المللی اش، معکوس سازد و از بین ببرد.

اگر آمریکا به صورت مشخص و گلچین شده، در حوزه‌های فناوری و اقتصادی، پیوند‌های خود را با چین از بین ببرد، می‌تواند ادعای برتری نظامی اش در برابر چین را تقویت کند و تا حدی از موقعیت صنایع و اقتصاد خود نیز در برابر قدرت گیری چین و نفوذ آن به اقتصاد آمریکا جلوگیری کند.

با این حال، اگر بنا باشد که آمریکا در این حوزه‌ها (گسست پیوند‌های اقتصادی و فناوری با چین)، کور عمل کند و هر کاری که می‌خواهد را انجام دهد، تردیدی نیست که این اقتصاد آمریکا خواهد بود که زمین می‌خورد و در عین حال: متحدان این کشور از دور آن پراکنده خواهند شد و تلاش‌ها جهت مقابله با بحران‌های مهم جهانی نظیر تغییرات اقلیمی شکست می‌خورند و البته که شانس تشدید تنش‌ها و وقوع جنگ‌های فاجعه بار نیز افزایش می‌یابد.

متوزان سازی این خطرات گسترده، یک ماموریت بسیار سخت برای رهبران آمریکایی است با این حال متاسفانه، سیاست‌های آن‌ها به جای اینکه عاقلانه باشد، تا حد زیادی افراطی و غیرمنطقی است. اکنون برخی چهره‌های تندرو در دولت بایدن، وزارت خارجه آمریکا و کنگره این کشور، سیاستی غیرمنطقی را در رابطه با چین برای آمریکا مدیریت می‌کنند. این طیف از افراد که از آن‌ها به مثابه "محدودیت‌گراها" یاد می‌شود، به اقدامات ضدچینی مثل اعمال تحریم‌ها و تشکیل لیست هایِ سیاه اعتماد کامل دارند.

نمود‌های رویکرد‌های این طیف را نیز می‌توان در محدودیت‌های ایجاد شده از سوی آن‌ها برای مراودات سرمایه‌گذاری با چین و اعتقادشان به تحمیل تحریم‌های مالی فوق العاده علیه چین مشاهده کرد. اخیرا کاخ سفید نظارت‌های کنترلی بیشتری را در امر صادرات به چین در زمینه صادرات برخی تجهیزات فناورانه به این کشور (نظیر تجهیزات ساخت تراشه) وضع کرده که در نوع خود تندترین و تهاجمی‌ترین حرکت در چهارچوب قطع پیوند‌های آمریکا با چین (بدون در نظر گرفتن احتیاط‌های لازم) می‌باشد.

اعمال محدودیت علیه فناوری‌های چینی از سوی آمریکا زمانی اقدامی معنادار است که واشینگتن توانسته باشد تا حدی از میزان وابستگی مراودات خود در حوزه‌های مختلف عرصه فناوری با چین کاسته باشد. با این حال، اینطور به نظر می‌رسد که دولت آمریکا عملا در حال آتش بازی و به خطر انداختن منافع خود است. در واقع آمریکا به واسطه رقابت‌های غیرمنطقی با چین، هم اقتصاد خود و هم متحدانش را به نحوی جدی به خطر می‌اندازد.

بسیاری از مقام‌ها و تحلیلگران آمریکایی فکر می‌کنند که هر شرکت چینی، دقیقا شرکت هوآوی است (پیشتر آمریکا نسبت به نفوذ شرکت هوآوی در عرصه صنعت فناوری جهان غرب هشدار داده است) و هر فناوری چینی نیز به مثابه گلوله‌ای است که قلب آمریکا را نشانه گرفته است. این دیدگاه موجب شده تا جریانی از عدم قطعیت‌ها شکل گیرد که نه تنها نگرانی‌های آمریکا در مورد چین را رفع نمی‌کند، بلکه بر وحشت این کشور از قدرت‌گیری چین نیز می‌افزاید.

با این حال، تبِ "چین‌ستیزیِ" کنونی حاکم بر آمریکا تا حد زیادی خود را در قالب اعمال سیاست‌های سخت‌گیرانه صادراتی از آمریکا به چین، وضع محدودیت‌های سرمایه گذاری، اعمال تحریم‌های مالی و همچنین محدودیت‌های صدور ویزا و دیگر موارد مشابه (برای چین و چینی ها) نشان می‌دهد. اگرچه امکان دارد که برخی پاسخ و واکنش به اصطلاح سختِ آمریکا به چین را جشن بگیرند و برای آن هورا بکشند، با این حال، هیچ بعید نیست که خیلی زود آمریکایی‌ها و متحدانشان شاهد ایجاد اختلالات جدی در زنجیره‌های تدارکاتی خود به واسطه اتحاذ سیاست‌های ضدچینی باشند و نظم اقتصادی خود را نیز کاملا آشفته بیابند.

در این راستا کاملا محتمل است که این دسته از کنشگران، پدیده‌هایی نظیرِ: کُند شدن روند ابتکارات فناورانه، تورم بالا، ایجاد موانع گسترده در مسیر تجارت میان کشور‌های دوست، و بی ثباتی در روابط با یک قدرت نوظهور موثر آسیایی (چین) را نیز تجربه کنند. در این فضا، هر چه روند انشقاق و شکاف اقتصادی و فناورانه میان چین و آمریکا تشدید شود، کنترل تبعات بعدی آن به ویژه برای اقتصاد‌های غربی نیز سخت‌تر خواهد شد. در این چهارچوب هر کسی ادعا کند که می‌داند جهانِ برآمده از گرداب چگونه جهانی است، نه تنها خود، بلکه دیگران را نیز نادان پنداشته است.

آمریکا باید در مورد چین واقع‌گرایانه عمل کند و از اتحاذ سیاست‌های غیرمنطقی در رابطه با این کشور دست بکشد. متاسفانه واشینگتن هیچ درک درستی از چهارچوب اقدامات و سیاست‌های خود در قبال چین ندارد. آمرکیا سال هاست که در مورد چین و مسائل این کشور، نوعی درک کاذب داشته و همین درک غلط نیز راهنمای سیاست خارجی و رویه‌های غلط و نادرست آن در رابطه با پکن بوده است.

از این رو، اکنون که بار دیگر واشینگتن تنش‌زایی با چین را به ویژه در حوزه‌های اقتصادی و فناوری در دستورکار قرار داده، این بیم و هراس وجود دارد که شاید دیدگاه‌های غلط جدید (از سوی آمریکا در رابطه با چین)، بار دیگر به خلق فجایعی بزرگ برای آمریکا ختم شوند. نباید فراموش کرد که در دوره ریاست جمهوری ترامپ نیز وی جنگ تجاری گسترده‌ای را علیه چین به راه انداخت.

با این حال، در پایان این خودِ آمریکا بود که با خسارت‌های گسترده‌ای رو به رو شد و فرصت‌های فراوانی را به همراه میلیون‌ها دلار خسارت مالی متحمل شد. واشینگتن باید بداند که جنگ کورِ آن علیه پکن در حوزه‌های فناورانه و اقتصادی (در شرایط کنونی)، کاملا از این قابلیت برخوردار است که نتایجی معکوس را از خود برجا بگذارد و آسیب‌هایی جدی را به منافع ملی آمریکا وارد سازد. آمریکا نباید به خاطر منافع کوتاه‌بینانه ادعاییِ امنیت‌ملی خود، وارد آوردن صرباتی جدی و سخت به اقتصاد چین را در دستورکار قرار دهد.

نکته واضح این است که در زمینه به ویژه تجهیزات فناوری و برخی منابع معدنی و مواد اولیه مرتبط با این حوزه، آمریکا وابستگی شدیدی به چین دارد و اگر بنا باشد واشینگتن در مسیر چین‌ستیزیِ محض حرکت کند، باید خود را آماده پذیرش تبعات وحشتناک این قضیه نیز کند».