نزاع روایتها با فرا روایتها
در زمینه برخی اغراقگوییها راوی دیگری در جمع کاروان دانشجویان دانشگاه شاهرود به نقل از یکی از نیروهای شناسایی میگوید: «500 بار برای شناسایی از اروند عبور کرده است.» این ادعا در حالی مطرح میشود که با یک محاسبه ساده میتوان به صحیح نبودن آن پی برد.
به گزارش ایسنا به نقل از پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد و تحقیقات جنگ، «روایت» ها معمولا بهعنوان ارائه یا توصیف توالی وقایع در نظر گرفته میشوند. البته در توضیح آن نباید سادهانگارانه برخورد نمود، چون خطر فراگیر شدن و بیفایده بودن تعریف را نیز به دنبال خواهد داشت. در منابع پژوهشی برای روایتها دو سطح روبنا و زیربنا قائل شدهاند.[1] سطح زیربنایی که بازنمای همه اطلاعات اولیه و اساسی مربوط به شخصیتها و رخدادهایی است که در نظم زمانمندانه، داستان را میسازند و قسمت روبنایی، شکلی هنرمندانه و ادبی است که بر اساس اطلاعات خام و ساده اولیه (زیربنا) شکل میگیرد.
در زمینه جنگ ایران و عراق در طی سالهای 1359-1367ه.ش اگر خودمان در دل وقایع حضور نداشته باشیم، ناگزیریم برای شناخت واقعه، به «روایت»ها مراجعه کنیم که از طریق قالبها و رسانههای متعددی به دست ما میرسد. درواقع جهت آشنایی با تاریخ جنگ، ما هیچگاه نمیتوانیم از موضوع «روایت» و «روایتگری»، رهایی یابیم. در این راستا میتوان به حوزههای متعدد و گستردهای ازجمله؛ ادبیات دفاع مقدس، فیلم دفاع مقدس، مستند دفاع مقدس، عکس دفاع مقدس و... را ذکر کرد. البته این موضوع مسئلهای مختص به جنگ ایران و عراق نیست بلکه تولید آثار و تحقیقوپژوهش مبتنی بر روایات، یکی از شیوههای مرسوم پژوهشی است که از دهه 1990 م بهعنوان یک روش مستقل پژوهش کیفی، محسوب میگردد.
موضوع روایتگری، معمولا با بخش نوینی از معنا که با بازیگران در مواجهه با یک موقعیت بدیع مشاهده میکنند و فرض خود را درباره اینکه چه رخ داده است، آغاز میشود.[2] پژوهش مبتنی بر روایت دارای سه وجه مشترک «موقتی بودن»[3]، «اجتماعی بودن»[4] و «مکاندار»[5] بودن است که بهعنوان یک چارچوب مفهومی عمل میکند. این مشترکات ابعادی هستند که باید بهطور همزمان در تحقیق روایتی در نظر گرفته شوند و وقایعی که موردبررسی قرار میگیرند، بهصورت موقتی در حال تغییر هستند.[6]
در یک مطالعه موردی پیرامون روایتها و روایتگری دفاع مقدس، بیان میدارد که اگرچه اطلاعات گستردهای از جنگ انباشت شده اما برای روایت آن به نسل بعد به لکنت زبان دچار شدهایم و دلیل آنهم این است که روایتگری بایستی با علم و دانش انجام شود نه با بهرهگیری از خاطراتی که بهصورت دستوپاشکسته نقل میشود.[7]
بررسیهای انجامشده از روایتهایی راویان جنگ در مناطق عملیاتی، بههیچعنوان گویای وضعیت مناسبی در این زمینه نیست و مسئله «فراروایت»[8] ها، این حوزه از تاریخ جنگ را بهشدت تهدید میکند. فراروایتهایی که به دنبال جلب و جذب مخاطب و یا به گریه انداختن جمع، بیان میشوند.
این دسته از فراروایتها شامل مواردی ازجمله ارائه تحریف و دروغ، اغراقگویی، تحریف مواضع نظامیان، فرماندهان و امام (ره)، تحلیلهای نادرست جناحی و سیاسی، کمتوجهی به تدابیر پیچیده نظامی و جنگ و پیوند زدن آن به باورهای مذهبی و معنویات، اطلاعات ناقص و نادرست، اشتباهات تاریخی و جغرافیایی، ضعیف و احمق نشان دادن دشمن و یا ضعیف و مستأصل و درمانده نشان دادن نیروهای ایرانی، بزرگنمایی و کوچک نمایی و توجه تکبعدی محلی، فردی، یگانی و قومی به جنگ، تشریح صحنههای دلخراش، روشمند نبودن روایتگری، توجه به خوابها و خیالات بهجای مراجعه به منابع و... را میتوان بهطورکلی بیان نمود که هرکدام از موضوعات گفتهشده دارای مصداقهای متعددی از روایتگریهای راویان جنگ است.
در این زمینه رهبر انقلاب در هشدار به چنین پدیدهای آن را به روضهخوانی برای حضرت سیدالشهدا (ع)، تشبیه کردند و میفرمایند: «روایت را روایت صحیح قرار بدهید؛ نگذارید روضهخوانی برای شهدا به سرنوشت روضهخوانی برای سیدالشهدا (ع)- در دورههایی - دچار بشود» و تأکید دارند: «همان چیزی که هست را بیان کنید»[9]
برای مثال یکی از موارد معروفی که در روایتهای شلمچه کاربرد زیادی دارد و تاکنون در هیچ منبعی درج نشده، ماجرای هجرت امام رضا (ع) از مدینه به توس است که روایان راهیان نور مدعیاند که ایشان در سفر خود از بصره و شلمچه عبور کرده و متأسفانه رجوع به منابع موجود در آستان قدس رضوی و سایر منابع بیفایده بوده و منبعی دراینباره به دست نیامده است. در یکی از موارد از راویان لشکر 41 ثارالله (ع) در جمع کاروان کرمان میگوید: «در سفرشان به ایران موقعی که به این خاک رسید، آقا] امام رضا [نشست روی زمین، نماز خواند و اشک ریخت. پرسیدند آقا اینجا توی این بیابان برای چی گریه میکنید؟ فرمود روزگاری در این سرزمین جمعی از بهترین یاران ما را مظلومانه به شهادت میرسانند.[10]
در موضوعات دیگر میتوان به مثال راوی لشکر 27 حضرت رسول (ص) در جمع بسیج محلات اشاره کرد که میگوید: «[در عملیات والفجر 8] بچهها تا امالقصر هم رفتنها. پیغام دادند به امام، ما میخواهیم این بندر را نابود کنیم. امام فرمود دست نگه دارید. حالا جریان چیه، معلوم نیست حالا. امام چه دلیلی داشته؟ شاید روزی این رمز باز شود؛ شاید مربوط به مولا باشد. اراده آنها باید باشد تا ما جایی کاری کنیم.» درصورتیکه این ادعا اساسا صحت ندارد و هرگز چنین اتفاقی رخ نداده است و رزمندگان هیچگاه به امالقصر نرسیدند. مهمتر اینکه چنین پیغامی به امام خمینی ارسال نشده است و ایشان هرگز چنین دستوری ندادهاند. در زمینه برخی اغراقگوییها راوی دیگری در جمع کاروان دانشجویان دانشگاه شاهرود به نقل از یکی از نیروهای شناسایی میگوید: «500 بار برای شناسایی از اروند عبور کرده است.» این ادعا در حالی مطرح میشود که با یک محاسبه ساده میتوان به صحیح نبودن آن پی برد. چون اگر فرض شود که یک نیروی شناسایی هرروز یکبار - که البته فرضی غیرمحتمل است - از اروند عبور کرده است و نیز این عبور از ابتدای طرح ایده عبور از اروند یعنی خرداد 1364 آغاز شده باشد، بازهم تعداد دفعات ذکرشده (500 بار) غیرواقعی خواهد بود.[11] همچنین یکی از راویان لشکر 31 عاشورا، وقتی به ماجرای شهادت حمید باکری اشاره میکند، بهصورت غلوآمیزی میگوید: «تا حمید باکری زنده بود، دشمن جرئت حمله گسترده را نداشت و بهمحض شهادت ایشان، فشار را زیاد کرد»[12]
ارائه اطلاعات غلط توسط یکی از راویان لشکر 31 عاشورا در جمع کاروان بسیج دانشجویی دانشگاه استان زنجان درباره مشخصات کانال پرورش ماهی که میگوید: «در این محدوده، جلوتر، کانالی سراغ داریم به اسم کانال پرورش ماهی به عرض یک کیلومتر و به طول 12 کیلومتر؛ یک مانع بسیار بزرگ که روسها همان اوایل جنگ برای عراق درست کردند.» این در حالی است که برابر اسناد مرکز و گزارش عملیات قرارگاه کربلا در عملیات کربلای 5، کانال ماهی 30 کیلومتر و عرض آن 1 کیلومتر است.[13]
روایت گری از تکهتکه، پارهپاره و منهدم شدن و تأکید بر چنین مسائلی که یکی از آسانترین ابزارها برای گریاندن محسوب میشود (در بین راویان به «روضه باز» مشهور است)، بهجای ذکر هزاران واقعه حماسی و افتخارآفرین، حتی در صورت صحت و واقعیت داشتن روایت، یکی از آسیبهای جدی روایتگری جنگ محسوب میشود. برای مثال از بین موارد متعددی در این زمینه یکی از راویان لشکر 41 ثارالله در جمع کاروان کرمان، میگوید: «ابتدا یک خاطره بگویم. شهید درگاهی دستش ترکش خورد، استخوانش شکسته بود و به پوست آویزان بود. به هرکدام از بچهها میگفت دست من را از بدنم جدا کنید کسی جرئت نمیکرد. فرمانده گردان بود، دستش را گذاشت بین دو پایش، کندش و پرتش کرد بیرون».[14]
موارد ذکرشده از آسیبهای روایتگری بهعنوان «فراروایتها»، تنها بخش کوچکی از این مسئله است که هر موضوعی دارای مصداقهای متعددی از روایتهایی است که روایتگران در مناطق جنگی به آن میپردازند. چنین ارائه نامناسب و اشتباهی از جنگ، صرفا به این حوزه محدود نمیگردد، بلکه برخی پژوهشگران داخلی و خارجی در قالب «نقد جنگ» و یا «نقد دفاع مقدس» نیز با عبور از هزاران حادثه افتخارآفرین و موفقیتآمیز، از طریق سوءتعبیرهای شخصی، جناحی و سیاسی، از منظر خود قوانینی کلی برای جنگ ارائه میکنند که میتوان آنها را در قالب «فراروایت»های جنگ یا «فرا واقعیت» ها دستهبندی کرد.
منابع:
[1] - روایت در جایگاه تحقیق و تحقیق در جایگاه روایت؛ نکات اشتراک و افتراق، محسن نوغانی، اعظم عباچی، فصلنامه علمی - پژوهشی روششناسی علوم انسانی، س 23، ش 90، بهار 1396، ص 142.
[2] - همان، ص 164.
[3] - temporality
[4] - place sociality
[5] - lived life experience
[6] - روایت در جایگاه تحقیق و تحقیق در جایگاه روایت، ص 165.
[7] - آسیبشناسی روایتهای راهیان نور، حسین اردستانی، نگین (فصلنامه تخصصی مطالعات دفاع مقدس)، سال 13، شماره 53، تابستان 1394، ص 18.
[8] - فرا راویت؛ به معنای ارائه قوانین کلی و جهانشمول از طریق یک روایت خرد و یا به معنای یک واقعیت حاد و زیادهروی در تأثیر واقعیت که یا نسبت به اصل خود بیاهمیت میشود و یا اینکه تغییر شکل و معنا پیدا میکند.
[9] - سرفصلهای روایت در بیانات رهبری نظام، حسین اردستانی، نگین (فصلنامه تخصصی مطالعات دفاع مقدس)، سال 14، شماره 56، بهار 1395، ص 8.
[10] - از روایت درشت تا روایت درست، نگین (فصلنامه تخصصی مطالعات دفاع مقدس)، سال 14، شماره 56، بهار 1395، ص 129.
[11] - از روایت مطلوب تا روایت معیوب، نگین (فصلنامه تخصصی مطالعات دفاع مقدس)، سال 14، شماره 56، بهار 1395، ص 57.
[12] - از جان دادن به روایت تا روایت جان دادن، نگین (فصلنامه تخصصی مطالعات دفاع مقدس)، سال 14، شماره 56، بهار 1395، ص 185.
[13] - از روایت درشت تا روایت درست، ص 111.
[14] - همان، ص 123.
انتهای پیام