یک‌شنبه 9 اردیبهشت 1403

«نشست اسرائیل و اپوزیسیون ایران»-5| «ایران‌هراسی» موتور محرکه عادی‌سازی روابط تل آویو با منطقه است

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
«نشست اسرائیل و اپوزیسیون ایران»-5| «ایران‌هراسی» موتور محرکه عادی‌سازی روابط تل آویو با منطقه است

منصور براتی، کارشناس مسائل سرزمین‌های اشغالی و رژیم صهیونیستی در «نشست اسرائیل و اپوزیسیون ایران» با تأکید بر تفاوت‌های موج جدید عادی سازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی این موج را مبتنی بر منطق «صلح گرم» دانست.

- اخبار سیاسی -

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، اولین پیش نشست علمی - ترویجی با موضوع شناخت رژیم صهیونیستی و متحدان آن با عنوان «اسرائیل و اپوزیسیون ایران» با مشارکت موسسه مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر تهران و خبرگزاری تسنیم برگزار شد.

منصور براتی، کارشناس مسائل سرزمین‌های اشغالی و رژیم صهیونیستی با حضور در این نشست ضمن تأکید بر تداوم روند عادی سازی روابط میان اسرائیل و عربستان سعودی، تصریح کرد که توافق میان تهران و ریاض نمی‌تواند قطار تطبیع را کاملاً متوقف کند. مشروح سخنان منصور براتی در «نشست اسرائیل و اپوزیسیون ایران» را در ادامه می‌خوانید:

موضوع عادی‌سازی روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی منطقه در سال‌های اخیر مجدداً بسیار مهم شده است و بخصوص از ماه اوت سال 2020 با موج جدید عادی‌سازی روبرو هستیم که نسبت به موج قبلی عادی‌سازی متفاوت است.

اگر بخواهیم یک نگاهی به این تفاوت‌ها داشته باشیم، شاید بتواند مسیر آینده اسرائیل را برای ما مشخص کند. مسیری که در منطقه پیش می‌گیرد و به تناسب آن، پاسخ و واکنشی که ما می‌توانیم داشته باشیم هم در برابر این روند مشخص خواهد شد. ما شاهد این هستیم که اسرائیل سال‌ها با دولت‌های عربی در منطقه شام و همان مناطق سرزمین‌های اشغالی در ستیز بود. 4 جنگ را در سطح کلاسیک داشتند از سال 1949 که در طرف فلسطینی و عرب به عنوان نکبت معروف هست و در طرف اسرائیلی با عنوان جنگ استقلال خطاب می‌شود. بعد از آن بحران کانال سوئز اتفاق افتاد درسال 1956 و بعد از آن ما نبرد 1967 را داریم و نهایتا آخرین جنگ کلاسیک که در واقع خیلی قابل توجه هست در سال 1973 و جنگ یوم کیپور هست.

در همه این 4 مورد اسرائیلی‌ها با دولت‌های عربی طرف بودند و ما شاهد این هستیم که اسرائیلی‌ها موفق شدند معادله بازدارندگی خودشان را در برابر دولت‌ها بسیار خوب و موفقیت‌آمیز تعریف کنند و دولت‌های عربی را در جنگ‌های کلاسیک شکست دهند.

اتفاق دیگری که تقریبا از 1973 به بعد و بخصوص با اشغال جنوب لبنان در 1982 آغاز می شود، رویارویی اسرائیل با جنبش‌ها است. یعنی در واقع رویارویی جنبش‌ها با اسرائیل هست که از این زمان آغاز می‌شود. جنبش‌هایی مثل همان سازمان آزادی بخش فلسطین در سال‌های قبل از اسلو، حزب‌الله در لبنان و سال‌های بعد هم جریان مقاومت در نقاط دیگر. همه گروه‌ها مدنظر است و این گروه‌های جدیدی که با اسرائیل روبرو می‌شوند، تغییر بزرگی را در این معادله بازدارندگی به وجود می‌آورند.

تفاوتی که وجود دارد این است که اولاً این‌ها دولت نیستند و در حقیقت آن جنگ کلاسیک بین اسرائیل و این جنبش‌ها اتفاق نمی‌افتد. نبردها وارد سطح نامتقارن می‌شود و در حقیقت اسرائیلی‌ها نمی‌توانند تشخیص بدهند که این اتفاقات و موشک‌هایی که به سمتشان گسیل داشته می‌شود از کدام مناطق است. اینطور نیست که یک پایگاهی وجود داشته باشد و بروند تسخیر کنند و کار تمام شود و یا با بمباران آن کار تمام شود. این از ویژگی‌های جنبش‌ها است و درسال‌های بعد از 1982 هم این معادله بازدارندگی به صورت ویژه تری تغییر کرده و می‌کند.

با رقم خوردن انقلاب اسلامی و ارتباطی که بین جمهوری اسلامی ایران و این گروه‌ها در منطقه بوجود می‌آید، ما شاهد این هستیم که برای جمهوری اسلامی ایران یک دسترسی به مرزهای اسرائیل ایجاد می‌کند و امکان مدیریت این منازعه در مرزهای اسرائیل برای ایران تاحد زیادی بوجود می‌آید. در عین حال اسرائیل چنین دسترسی‌ای به مرزهای ایران ندارد. یکی از بزرگترین اهدافی که اسرائیلی‌ها در فرآیند عادی‌سازی دنبال می‌کنند، مقابله با همین روند است که در حقیقت جمهوری اسلامی ایران یک دسترسی به مرزهای اسرائیل دارد اما اسرائیلی‌ها چنین دسترسی‌ای را نداشتند. البته انگیزه‌های دیگری هم هست. مشوق‌های دیگری هم هست اما چون در مورد مسائل امنیتی صحبت می‌کنیم، یکی از برجسته‌ترین انگیزه‌ها دسترسی به مرزهای ایران و مقابله‌سازی یا تقابل با نفوذ جمهوری اسلامی ایران هست که از طریق عادی سازی به پیش می‌رود و ما شاهد آن هستیم که درسال‌های اخیر موج جدیدی از آن رقم خورده است.

اگر ما به موج اول عادی سازی روابط برگردیم، این موج از 1979 با توافق کمپ دیوید آغاز شد و اسرائیل و مصر روابط خودشان را عادی‌سازی کردند و بعد رسید به توافق اسلو در 1993 که با جنبش آزادی بخش فلسطین و بعد تشکیلات خودگردان فلسطینی این عادی‌سازی انجام شد و بعد درسال 1994 در توافق وادی عرب با اردن انجام شد. ویژگی مشترکی که ما در این سطح از عادی‌سازی می‌دیدیم این بود که دولت‌ها نقش آفرین هستند. صرفاً دو دولت آمدند و با هم یک سری اختلافاتی که داشتند را کنار گذاشتند. آن طرف‌هایی که با هم عادی‌سازی می‌کردند هم گروه‌ها و طرف‌هایی بودند که جنگ داشتند؛ درنبرد بودند؛ اقدامات خصمانه علیه همدیگر انجام داده بودند و می‌خواستند عادی‌سازی کنند و به همین دلیل به آن موج عادی سازی اول یک نوع صلح سرد گفته می‌شود.

اما موج این درسطح دولتی باقی مانده است و خیلی وارد سطوح اقتصادی نشده است. وارد سطوح اجتماعی نشده است. فعالان اقتصادی بین دو طرف خیلی مبادله نشدند. مثلا هیئت‌های مصری نرفتند و وارد اقتصاد اسرائیل نشدند. آنجا سرمایه‌گذاری انجام ندادند و برعکس. اگر هم مواردی باشد خیلی محدود است. دلیل آن هم پس‌زدنی است که در جوامع این کشورها بخصوص کشورهای اسلامی نسبت به اسرائیل وجود داشته و دارد.

اما موج جدید عادی سازی روابط که با امارات متحده عربی و بحرین آغاز شد و حالا به چند کشور در شمال افریقا هم سرایت کرده و گفته می‌شود یکی دیگر از کاندیداهای بعدی و اصلی‌ترین کاندیدای آن عربستان سعودی است که مشخص نیست این روند به چه ترتیبی طی شود. اگر عربستان سعودی هم به این قطار تطبیع بپیوندد بسیار تاثیرگذار بر آینده منطقه و مناسبات ایران با این کشورها خواهد بود. ما شاهد یک سری تفاوت در این موج عادی‌سازی هستیم که می‌توانیم تحت عنوان صلح گرم از آن یاد کنیم. به چه معنا؟ به این معنا که اگر چه دولت‌ها مجدداً کارگزار اصلی هستند اما دولت‌ها فرایندی را دارند درپیش می‌گیرند که خودشان در آینده کارگزار اصلی باقی نمی‌مانند. سرمایه‌گذاری کلان اقتصادی انجام می‌شود و قرارداد پروژه‌هایی در آن‌جا بین دو طرف بسته می‌شود و توافقات اولیه‌اش انجام می‌شود و منافع اقتصادی دو کشور را درگیر می‌کند. منافع مردم دو طرف را درگیر می‌کند. برای مثال بحث بر سر کمک امارات به تولید برق برای اسرائیل هست و در مقابل کمک اسرائیلی‌ها در حوزه شیرین کردن آب برای اماراتی‌ها.

این اتفاق چه تأثیری می‌گذارد؟ فرض کنید که چند کارخانه آب شیرین کن با فناوری اسرائیلی در امارات یا در منطقه تاسیس شود و مردمی که ساکن در این مناطق هستند، نتیجه این توافق را یک امر مثبتی تلقی کنند، یعنی ببینند رفاهشان افزایش پیدا می‌کند و این، تحت تأثیر عادی‌سازی روابط دولتشان با اسرائیل هست. ممکن است به این نتیجه برسند که عادی‌سازی روابط با اسرائیل خیلی چیز خوبی هست و منافعی برای ما دارد. اسرائیلی‌ها آنقدر هم آدم‌های بدی نبودند که ما فکر می‌کردیم و اسرائیلی‌ها شرایط را بتوانند به این سمت ببرند. تفاوت بزرگی که این موج عادی سازی با موج قبلی دارد در واقع این است که منافع مردم خودشان را به ملت‌های منطقه گره می‌زنند.

کار دیگری که در این سطح انجام می‌شود این هست که اسرائیلی‌ها، برای تولید کالاهای مشترک سرمایه‌گذاری می‌کنند. یعنی کارخانجاتی در حوزه تولید از شکلات گرفته تا لوازم الکترونیکی را معین کرده و سعی می‌کنند سرمایه مشترک پای کار بیاورند یا به شکلی دیگر کارخانه‌ای با سرمایه اسرائیلی در امارات متحده عربی یا در بحرین و سایر کشورهای اسلامی به راه بیفتد و از این طریق، آن کالا هم با عنوان کالای اماراتی شناخته شود و از این طریق مرزهای کشورهای اسلامی هم به روی سرمایه‌گذاری‌هایش باز خواهد شد.

از طریق صدور این کالاها در واقع می‌توانند کالاهای تولید شده خودشان یا کالاهایی که در تولیدش نقش داشتند را وارد بازار بقیه کشورهای اسلامی هم بکنند. در بلند مدت گروهی را دست کم در این کشورهای اسلامی به این نتیجه برسانند که ما آمدیم و الان با اسرائیل ارتباط غیرمستقیم داریم و کالاهایی که مثلا سرمایه اسرائیلی در تولید آن‌ها نقش داشته را داریم در کشورمان عرضه می‌کنیم و بسیار هم کالاهای خوبی هستند. کارایی دارند، ارزان قیمت هستند، مزیت اقتصادی دارند و در نتیجه این روند نگاه‌ها نسبت به اسرائیل در این کشورها و در بین ملت‌های عرب منطقه به مرور تعدیل خواهد شد. این مسئله، مسئله بسیار مهمی است که ما باید حتما مد نظر قرار بدهیم.

سیاست گذاران در جمهوری اسلامی ایران باید به این مسئله دقت کنند که موج سرمایه‌گذاری‌هایی که اسرائیل از سال 2020 به بعد و در این کشورهای عربی انجام می‌دهد، بسیار کلان است. من در آغاز این توافق و ماه‌های اولیه می‌دیدم که تعابیر و تحلیل‌هایی تحت عنوان اینکه این توافق اصلا اهمیت ندارد، می‌شود. یا در برخی موارد، ذهنیت‌ها و دریافت‌ها از جنس همان ذهنیت‌هایی بود که کشورهای مصر و اردن یا فلسطینی‌ها بعد از توافق درباره اسرائیل پیدا کردند. این ماجرا در مورد بحرین و امارات متحده عربی هم تکرار خواهد شد.

به نظر می‌رسد با توجه به روند سرمایه‌گذاری کلانی که بالغ بر 100 میلیارد دلار در امارات می‌شود و می‌تواند صحنه‌های جدیدی را رقم بزند، امکان فراتر رفتن از این تجربه هم وجود دارد. ما باید حتماً این‌ها را در زمان سیاست‌گذاری درنظر بگیریم.

مسئله بعدی که در حقیقت لازم است به آن اشاره کنیم بحث تاثیر توافق اخیر بین جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی بر روند عادی سازی در منطقه است. ما شاهد این بودیم که در سال‌های گذشته به خصوص از سال 2014 و 2015 که تقابل بین ایران و عربستان سعودی خیلی بیشتر از قبل شد و به سمت یک مدل خصومت و تقابل استراتژیک پیش رفت و حتی به بخش‌هایی از جهان عرب هم توسعه پیدا کرد و مناسبات میان ما با بخشی از آن‌ها هم تیره و تار شد، اسرائیل اصلی‌ترین بهره‌بردار این وضعیت منطقه بود.

با تکیه بر این خصومتی که بین ایران و این دولتهای عربی شکل گرفته بود، توانست بخش مهمی از آن مقصود خودش را در نزدیک شدن به برخی از این دولت‌ها تحقق ببخشد. یعنی در واقع ایران هراسی موتور محرکه عادی سازی روابط اسرائیل با دولت‌های عربی بود. در این سالهای اخیر این روند را دیدیم که در توافق ابراهیم هم به اوج خودش رسید و باعث تجلی ارتباط سیاسی و به رسمیت شناختن در این سطح شد که دو طرف سفارت در خاک یکدیگر تاسیس کردند؛ سفیر مبادله کردند و فعالان اقتصادی بین دو طرف می‌چرخند و حتی توافق‌نامه تجارت آزاد با تعرفه صفر مثلا بین امارات و اسرائیل برقرار کردند. حالا چه اتفاقی خواهد افتاد؟

با عادی سازی و این توافقی که بین جمهوری اسلامی ایران و عربستان رقم خورده آیا فرایند عادی سازی متوقف خواهد شد و آیا این قطار تطبیع از حرکت خواهد ایستاد؟ این مسئله بسیار مهم است. به نظر می‌رسد که قطار تطبیع سرعتش بسیار کمتر از قبل شده چرا چون بخش مهمی از نیروی محرکه حرکت این قطار در واقع همان ایران هراسی بود و اسرائیلی‌ها از طریق اینکه دولتهای عربی را به سمت تقابل مشترک سوق دهند و ایران را یک دشمن مشترک جلوه بدهندو کار خود را پیش می‌بردند. اینکه ایران را اینطور جلوه بدهند که یک تهدید امنیتی مشترک برای منطقه و برای آرامش و امنیت در منطقه است. این فرایند را داشتند جلو می بردند اما با این توافق تاحد زیادی آن پتانسیل کاهش پیدا کرده است.

اما این به معنای متوقف شدن قطار تطبیع نخواهد بود. ما بعد از توافق بین ایران و عربستان مجددا بحث‌های پیشبرد عادی سازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی را همچنان می‌شنویم و اساسا در حال حاضر نگاه سیاست گذاران خارجی عربستان سعودی هم به نظر می‌رسد مبتنی بر یک نوع موازنه مثبت باشد که قصد دارند از طریق ایجاد آن بین ایران و رژیم اسرائیل بتوانند به توسعه خود دست یابند. یعنی وقتی یک گام به سمت ایران برداتشند یک گام هم مجددا به سمت اسرائیلی‌ها بردارند و مناسبات خودشان را تاحدی افزایش دهند و بین اسرائیل و عربستان سعودی هم تاحدی این سبک از رابطه به وجود آمده است. درسال‌های گذشته ما شاهد همکاری اطلاعاتی میان آن‌ها بودیم. داشتن تیم‌های اطلاعاتی مشترک، کارگروه‌های اطلاعاتی مشترک در دستور کار بوده و بعد هم این عادی‌سازی و ارتباط به یک سطح اقتصادی رسیده است و در سال‌های اخیر با سفر بایدن در واقع ما شاهد این هستیم که یک خط هوایی هم بین اسرائیل و عربستان سعودی بوجود آمد که مجددا در سال اخیر و ماه های اخیر این روابط توسعه پیدا خواهد کرد.

از «بحرین‌فروشی» محمدرضا پهلوی تا کارسازی فرزندش برای تجزیه‌طلبان اسرائیلی واکنش‌ها به سفر رضا پهلوی به اسرائیل در فضای مجازی

درحال حاضر اسرائیلی ها درحال مذاکره با عربستان سعودی هستند برای مشارکت دادن مسلمانان خودشان در مراسم حج که بتوانند در واقع این فرایند و مسیرها را باز کنند تا به اصطلاح مسلمان‌هایشان بتوانند مستقیما بیایند و در مراسم حج شرکت کنند. حالا شاید خیلی دلشان برای مسلمان‌ها و عرب‌های ساکن اسرائیل نسوخته باشد ولی طبیعتا با چنین بهانه‌ای دنبال افزایش ارتقای سطح مناسبات خودشان با عربستان سعودی هستند و واکنشی هم که طرف سعودی نشان داده است، قابل تامل است.

از اسرائیلی‌ها یک سری امتیازاتی خواستند و یک سری امتیازاتی هم از ایالات متحده طلب کردند که در واقع مسیر عادی سازی را همچنان ادامه بدهند. از جمله آن توافق جدید امنیتی بین عربستان سعودی و ایالات متحده هست که یک سری از تسلیحاتی که به دلیل قانون حفظ برتری نظامی اسرائیل در امریکا وجود دارد به کشورهای عربی داده نمی‌شود.

آن سلاح‌ها در سطح استراتژیک دیده شدند و مثلا جنگنده‌های خاصی که مدنظرشان هست و اینکه این اتفاق بیفتد یا نه از الان من نمی‌خواهم بگویم حتما این اتفاق می‌افتد اما وقتی واقعی‌تر نگاه می‌کنیم به معادله پیش آمده، دیگر این برداشت شکل نمی‌گیرد که توافق بین ایران و عربستان سعودی باعث شده کلا عادی سازی روابط بین اسرائیل و عربستان از مدار خارج شود و متوقف شود و برای همیشه به نظر برسد که تحلیل درستی نیست.

ما اگر تصور کنیم که بعد از این عادی سازی بین ایران و عربستان سعودی دیگر عربستان از خیر رابطه با اسرائیل گذشته به نظر می رسد که دچار یک خطای تحلیلی شدیم و یک خطای استراتژیک خواهد بود. قطعا این مناسبات ادامه پیدا خواهد کرد البته همانطور که عرض کردم روند در این شرایط کندتر خواهد شد. آن نیرومحرکه و موتور محرکه اصلی که باعث شد به صورت تعجیل امیزی سطح روابط اسارئیل و اعراب افزایش پیدا کند تاحد زیادی کنترل شده، مهار شده و حتی کاهش پیدا کرده است. اما این، به معنای این نخواهد بود که دو طرف به این سمت نمی روند و دیگر ما شاهد چنین روندی در منطقه نخواهیم بود.

«نشست اسرائیل و اپوزیسیون ایران»-5| «ایران‌هراسی» موتور محرکه عادی‌سازی روابط تل آویو با منطقه است 2