نگاهی به صدا و سیما در سال 1401| از حضور نسل جوان تا سریالهای تکراری و بیرمق
مرور کلی بر سریالهایی که از ابتدای سال 1401 روی آنتن شبکههای مختلف رفتند، کافی است تا به کیفیت عملکرد تلویزیون در تولید و پخش سریالها طی سالی که گذشت، پی ببریم.
خبرگزاری تسنیم- مجتبی برزگر: چهار دهه از عمر انقلابی صداوسیما میگذرد و در این دوره فعالیتهای قابل توجهی در رسانه ملی اتفاق افتاده است، اما هنوز برای رسیدن این نهاد به جایگاه ویژه خود راه بسیار است.
اکنون این سئوال مطرح میشود که با به پایان رسیدن سال 1401 و آغاز سالی نو صدا و سیما چقدر در سالی که گذشت به اهداف و برنامههای خود نزدیک شده است؟
برای رسیدن به پاسخ سئوال مطرح شده با نگاهی به نقدها و اتفاقات سال گذشته میتوان به این نکته رسید که تلویزیون در دوره یاد شده با چالشهای جدی از جمله هجمههای گروههای مختلفی جهت زیر سؤال بردن مرجعیت رسانه ملی مواجه است و در این مسیر شاید برخی از حرکتهای مسئولین صداوسیما برای بازگشت برخی از چهرههای قدیمی و کاربلد تأثیرگذار بوده این هجمهها را کمرنگ و بیاثر کند.
چرا که در سایه این هجمهها برخی کارشناسان این انتقاد را به دوره جدید مدیریتی در رادیو و تلویزیون داشتند که چرا برخی از کاربلدهای مؤثر و تهیهکنندگان قدیمی نیستند یا هنرمندانی که در تلویزیون رشد کردهاند، حالا بیشتر در شبکه نمایشخانگی دیده میشوند.
این درحالی است که نباید فراموش کنیم رادیو و تلویزیون در سالی که پشتِ سرگذاشت فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرد؛ اما واقعیت اینجاست که حتی با وجود تمام هجمهها و سختیهای بسیار در تأمین منابع مالی و بودجهای، خبرها حکایت از این دارد که با فرارسیدن نوروز 1402 به نوعی فصل تازه در رسانه ملی آغاز شده و کنداکتورِ آبرومندی با حضور کارهای متعدد و فضای جدیدی در برنامهسازی و سریالسازی تدارک دیده شده است. به عنوان مثال «نونخ» خودش را به نوروز رساند تا جایِ خالی «پایخت» و «زیرخاکی» را پُر کند.
بههرحال اگر بخواهیم به نیمه پُر لیوان بنگریم خبرها بیانگر این نکته بود که با وجود مشکلات و تحریمها، سریالِ «سلمان فارسی» توانست فصل بیزانس خود را به پایان برساند و فصل ایران را برای تولید آغاز کند تا چند گام بیشتر به پخش نزدیک شود. از طرفی مقدمات تولید سریال «حضرت موسی (ع)» هم با قوت و قدرتِ بیشتری دنبال شد تا رئیس صداوسیما در گفتوگویی، چراغِ سبز آغاز تولید این سریال را در ماههای ابتدایی سال 1402 روشن کند.
اما طی دوره مورد نظر یعنی سال 1401 همچنان در مسیر برنامهسازی و توجه شبکههای تلویزیونی به مأموریتهایشان همواره یک مشکل اساسی وجود داشت؛ مخصوصاً در مناسبتها که ویژههایی درنظر گرفته شده از سوی شبکهها یا همه یک شکل بودند و یا در مسیر یکدیگر قرار میگرفتند. تاجایی که بسیاری از منتقدین اعتقاد داشتند که هر شبکه تلویزیونی باید متناسب با مأموریتهای ذاتی خود، برنامهسازی و یا اثر نمایشی خلق کند درحالی که همه ظاهرا از یک نسخه واحد پیروی میکند.
واقعیت امر اینجاست که بررسیهای ماههای پایانی سال از عملکرد رسانه ملی نشان میدهد این نقد کارشناسان نیز از سوی سیاستگذاران اصلی صدا و سیما درنظر گرفته شد و یکی از اتفاقهای خوبی که میتوان از آن به عنوان برگ برنده صداوسیما یاد کرد؛ همین توجه دستاندرکاران رسانه ملی به مأموریتهایشان و تولید برنامه متناسب با آن بود. اتفاقی که بدون تردید در ویژه برنامههای نوروزی صدا و سیما میتواند کاملا به نتایجش رسید.
در کنار این موفقیتها و دستاورها اما مشکلات، نقدها و فقدانهایی در صداوسیما وجود دارند که شاید بخشی از آنها در 1401 به یک معضل جدی هم تبدیل شد، معضلی که برای دستیابی به اهداف بالاتر باید سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان در رسانه ملی توجه ویژه به آنها داشته باشند.
مدیران جدیدی که سر از صدا و سیما درآوردند
سال 1401 دوران فعالیت مدیران جدیدی در رسانه ملی آغاز شد و بسیاری از مدیران شبکهها تغییر کردند که در بین آنها چند چهره نیز تازه وارد بودند. برای مثال میثم مرادی، حامد بامروت نژاد، علی عبدالعالی، حسین شاهمرادی، محمدحسین کشکولی و صادق باطنی از جمله همین مدیران بودند که پیشتر سابقهای در سازمان صدا و سیما در جایگاه مدیریتی نداشتند و در نهایت با رویکرد جوانگرایی سکاندار مدیریت در بخشهای مختلف رسانه ملی شدند.
واقعیت امر اینجاست که شاید نقد برخی کارشناسان از این روند هنوز منطقی نیست و با درنظر گرفتن عمر کوتاه مدیریتی افراد یاد شده به آنها خرده گرفت، اما این مدیران سال 1402 دیگر نمیتوان پشت این موضوع پنهان باشد و همواره به آزمون و خطا بسنده کنند، بلکه لازم است این مدیران جوان با استفاده از تجاربی که تا امروز به دست آوردهاند بگونهای برنامهریزی کنند که مخاطب پای تلویزیون بنشیند. هرچند نباید فراموش کنیم برخی از فعالیتهای مدیران جوان رسانه ملی در سال گذشته نیز قابل تقدیر و تحسین بوده است.
فقدان خلاقیت
از سوی دیگر، پیش از این گفته میشد مشکل برنامهسازی و سریالسازی، عدم توجه به پژوهش و تحقیق و رسیدن به یک فیلمنامه قدرتمند است؛ اما در رویکردهای تحولی رسانه ملی و تأکید رئیس سازمان و معاون سیما، محتوا بیش از بقیه زرق و برقها جایگاه دارد. اما در بررسی دقیقتر کارنامه سال گذشته رسانه ملی اگرچه کماکان نمیتوان گفت کارها به خلاقیت رسیدهاند؛ ولی واقعیت اینجاست که در همین دوره برخی کارها برای اولین بار اتفاق افتاده و میتوان فرار برنامهسازها و مسئولین ذیربط از لاکچریبازی، نگاه غربی صرف و کپیبرداریهای نعل به نعل از برنامههای خارجی را در برخی از کارها دید که نمیخواهند کپی و لاکچری باشند و حکایت از همان فصل تازه مدیریت در رسانه ملی دارند.
برگِ برندهای در کار نبود
حال اگر از موضوع خلاقیت و نوآوری بگذریم شاید به این نکته اشاره کرد که در سال 1401 برگ برنده قابل توجهی از رسانه ملی دیده نشد و شاید بتوان مشکل را به شتابزدگی مرتبط دانست که رسانه ملی نتوانستند در بحث جذابیت به جایگاهی دست پیدا کنند و کمتر برگِ برندهای را در میان کنداکتورهای تلویزیون شاهد بودیم، آنهم زمانی که شبکههای دو، نسیم و حتی نمایش سعی کردند با اتفاقات جدیدتر و ایجاد برندهای بِکر مسیر جدیدی را به روی تلویزیون باز کنند.
حرکت به سمت محتوا
به هر حال نکتهای که در سِیر تحولی رسانهملی بارها پیمان جبلی و برخی از دیگر مدیران رادیو و تلویزیون به آن اشاره کردهاند حرکت به سمت محتواست. یعنی بازگشت به همان دورانی که جُنگهای دهه 60 و 70 ساخته میشد و مخاطبان را سر کِیف میآورد. آن موقع خبری از سلبریتی و مهمانهای حاشیهای نبود؛ آن چیزی که تلویزیون را به سیمایی مؤثر و مفید تبدیل میکرد مضامین و محتوا بود که کاملا براساس ذائقه و خواسته مخاطبانش تولید شده بود.
ناگفته نماند رادیو هم پا به پایِ سیما مسیرِخود را در دوره مورد نظر ما طی کرد، اگرچه حوزه سریالسازی در رادیو نمایش با قدرت پیش رفت، چند جشنواره خصوصاً دورهمی طنازان در رادیو شکل گرفت. منوچهر آذری و چند تن از دیگر پیشکسوتان رادیو تجلیل شدند.
ماجرای یک هکِ دیگر
در کنار این اتفاقات، ماجرای هکِ سال 1400 دوباره در 1401 به نحوی دیگر تکرار شد. چرا که سال گذشته در میانِ پخش آنونس برنامهها به مدت 10 ثانیه، تصاویری از سرانِ منافقین و صوت یکی از سخنرانیهای آنها روی آنتن شبکه یک دیده شد، این بار تلوبیون هم چند مرتبهای به دچار اختلال شد؛ اتفاقی که حرف و حدیثهای بسیاری را به میان آورد از جمله تغییر معاون فنی رسانه ملی که انتصابِ جدید پیمان جبلی به تمام شایعات در این زمینه پایان داد.
نگاهی به حملهها علیه «جبلی»/ از تحریمِ آمریکاییها تا ماجرای یک «پناهندگی»یک پناهندگی پرحاشیه
البته اگر از موضوع محتوا و کیفیت برنامهها بگذریم در نیمههای سال گذشته میبینیم بازهم شایعه و هجمه دست از سرِ اهالی ساختمان شیشهای جامجم برنداشت؛ از بحث برکناری معاون سیاسی تا پناهندگی برادرِ رئیس صداوسیما! پیمان جبلی در واکنش به این شایعات، از عبارت پخشِ شبنامهها استفاده کرد و گفت: "فضاسازیها و جوسازیهایی که در طول این یک سال انجام شد؛ شبنامه، روزنامه، گاهنامه، سایت، کانال و هرچه از دستشان برآمد برای متزلزل کردن سازمان در دوره تحول به کار بستند. خواستند حواسهای ما را پرت کنند اما خدا بالای سر ما بود و خدا حق را به حقدار رساند."
اما این هجمهها رفته رفته فضا را خیلی شخصی کرد. چرا که به سمت موضوع پناهندگی برادرِ پیمان جبلی رفت. رسانهای کردن ماجرای «پناهنده شدن» برادر پیمان جبلی نشان میدهد جریانِ حسابشده هجمهها علیه رسانه ملی، دنبالِ درست شدنِ مسیر ساخت سریال و برنامه و رونق گرفتنِ تلویزیون و رادیو نیستند. بلکه میخواهند بحث تحول، عدالتگستری و هویتمحوری در همان شعار باقی بماند.
یکی از مسائلی که بارها دربارهاش بحث شد ماجرای بازگشت سرمایههای رسانه ملی و تمرکز بر محتوا و رویکردهای تحولی بود. حتی در این مسیر، نامهای خیلی از مجریان، سریالسازها و برنامهسازهای قدیمی، کاربلدِ و البته غایب صدا و سیما به میانآمد.
پربیننده شدن رقیبِ «جیران»
فارغ از این نگاهِ اجمالی به اتفاقاتِ 1401 رسانه ملی، شاید سرعت پیدا کردنِ ساخت سریالهای فاخر و پربیننده شدنِ «گیلدخت» و دریافت جایزههای معتبر بتوان جزو اتفاقاتِ خوشیمنِ رسانه ملی عنوان کرد، اما سریالی روی آنتن نرفت که اصطلاحاً در لیست سریالهای «خیابان خلوتکن» محسوب شود. بسیاری از کارشناسان سریال تاریخی این روزهای تلویزیون را رقیبِ «جیران» در نمایشخانگی عنوان کردند.
نکتهای که بارها در طول سال از پیمان جبلی شنیدیم و بسیاری از هنرمندان و تهیهکنندگان هم به آن اشاره کردند بحث سرمایه و بودجه بود. یعنی باید بتواند خوب سرمایهگذاری کند. سریالهای فاخر و فیلمها و آثارِ بیگ پروداکشن ساخته شود که نیازِ امروز است. چون یکی از معضلاتی که سازمان صداوسیما با آن مواجه است بحث ریزش جدی مخاطب است.
خروج دوربینها از آپارتمان؛ ضرورت مهم سریالسازی
با وجود ساخت برخی از کارها در نمایشخانگی که دوربین را از آپارتمانها خارج کردند و ظهورِ رسانههای نوین و ساختِ برنامههای پُر لوکیشن و دکورهای عجیب و غریب، خندهدار است تلویزیون در حصارِ آپارتمانها و فضاهای آپارتمانی محصور بماند و اصولا برای تولید برنامههای جدید مدیران شبکهها و تهیهکنندگان باید به فکر ایجاد تغییری معنادار در روند تولید محتوای خود باشند.
توجه به نوستالژیها و سرمایههای تلویزیون
زمانِ این نوع روشهای تولیدی در رسانه گذشته و دیگر جواب نمیدهد. البته نباید از تجربیات موفق گذشته، استفاده نکرد، بلکه جبلی و مدیرانِ جدید رسانه ملی، باید بر کارهای نوستالژی و تأثیرگذار تأکید داشته باشد که برندهای خوب حفظ و ارتقاء پیدا کنند. مصداقِ بارز آن سریالهایی مثلِ «نونخ» که فصل جدید آن ساخته شد، یا «پایتخت» که بسیاری از مردم در انتظارِ فصل جدید آناند محتوایش ارتقاء پیدا کند. در واقع از این تولیداتِ مورد علاقه و پربیننده مردم به نوعی حمایت شود.
از طرفی دیگر، برنامههایی که به برندِ تلویزیونی تبدیل شدهاند مثلِ «خندوانه» و «دورهمی» که با مشکلاتی مواجه شدند؛ یکی بحث صحبتِ مهران مدیری در بدو شروع ناآرامیهای پاییز و غیبت موقت رامبد جوان، نیاز است شرایط طوری فراهم شود این دو با برندهایشان دوباره به تلویزیون برگردند، تا در نهایت رسانه ملی دوباره به مرجعیت اصلی خود بازگشته و بتواند فعالیت قابل قبولی در سال 1402 داشته باشد.
هرچند شبکه نسیم برندهای جدیدی را هم به تلویزیون آورد که برخی از آنها همچون «جورچین» قابل توجه بود؛ یا «کودکشو» که با مجری قدیمیاش - پژمان بازغی - به آنتن برگشت. برنامههای مناسبتی کاملاً از قالبهای کلیشهای درآیند. چقدر باید منتظرِ برنامههایی باشیم که به خاطر رقابت شبکهای و میهمانهای تکراری، روی آنتن بروند!
واقعاً این توانمندی صوتی و تصویری ارتقاء یافته نباید در خدمت محتواهای نازل و پیشپاافتاده قرار بگیرد. چرا که سلیقه و ذائقه مخاطب را تنزل میدهد. رسیدنِ به این کیفیت محتوا مستلزم حضورِ کاربلدها در صداوسیما است.
جلوگیری از حضور شکستخوردهها
اما در عین حال با درنظر گرفتن اهمیت استفاده از برندهای موجود نباید فراموش کنیم که در سال جدید انتظار میرود مدیران رسانه ملی، جلوی سریالسازی و برنامهسازی افراد شکستخورده، ضعیف و بدون ایده و ناکارآمد را بگیرند و اکنون دیگر دوران آزمون و خطا نیست و نباید به هرکسی اجازه داده شود تا سریالِ بدون سوژه و غیراصولی را بسازند و باید جلوی آدمهایی که میخواهند از طریق تلویزیون خودنمایی کنند، گرفته شود.
استفاده درست از آرشیو غنی صداوسیما
در همین حال واقعیت اینجاست که نباید فراموش کنیم آرشیو غنی صدا و سیما میتواند گنجی قابل تامل در اختیار مدیران فعلی رسانه ملی باشد تا با استفاده بهینه از دارایی آن جهشی قابل توجه در جذب مخاطب ایجاد کنند. بههرحال تلویزیون آرشیوِ غنی و قابل توجهی از فیلم و سریال دارد که متعلق به دهه 1360 است و نکته جالب توجه اینجاست که مردم از آن آثار خاطره دارند و پخشِ آن سریالها، فیلمها و برنامهها میتواند خیلی در جذبِ بیننده مؤثر باشد.
این درحالی است که انگار لجاجتِ خاصی دارند و تمام کسانی که به عنوان رئیس صداوسیما آمدند و حتی مدیران شبکههای مختلف تلویزیون گویی اصرار خاصی دارند آن آرشیو دهه 1360 را کماکان قفل نگه دارند و در خودِ تلویزیون حبس کنند.
نکته جالب توجه اینجاست که باید قبول کنیم که آرشیو فقط برای پژوهشکردن نیست و لازم است هر از گاهی از آن گنجینه عظیم فرهنگی و هنری بهرهبرداری تصویری شود. فیلمهایی که با ضوابط و قوانین آن زمان ساخته شده و بعد از 4 دهه میتوانند روی آنتن باشند. واقعاً جزو کارهاییاند که هم مخاطبان آن دوران را راضی کرده و هم این دوران از آن بهره میبرند.
پخشِ این نوستالژیها میتواند فرصتی باشد برای مدیرانِ تلویزیون که خط مشیِ درستی به سریالسازان بدهد که بهتر مخاطبانشان را بشناسند. اصطلاحاً نبضِ مخاطب در دستانِشان باشد. همانطور که چندی پیش پیمان جبلی در اولین نشستِ تحولی صداوسیما به همین نکته اشاره کرد که برای ما محتوا و مخاطب اهمیت دارد.
با توجه به این دورنمایِ رسانه ملی و البته مأموریت جدید استعدادیابی، احتمالاً باید میدان برای هنرمندان فراختر و گستردهتر شود. از اعمالِ سلیقه دستبردارند و درها را به روی کاربلدها باز کنند. البته رئیس رسانه ملی باید حسابشده آدمها را به تلویزیون راه بدهد.
تشکیل مرکزی مهم برای بازگشت تئاتریها به تلویزیون
حالا اگر از موضوع گنجینه قابل توجه آرشیو تلویزیون بگذریم و موضوع تولید محتوای با کیفیت را هم مدنظر داشته باشیم جای خالی تئاتر در رسانه ملی کاملا محسوس است و لازم اسات تلویزیون گاردِ خود را نسبت به هنرمندان خوب سینما و تئاتر باز کند تا حضورشان پررنگ شود. رسانه ملی با ایجاد مرکز سیمرغ و احیای تلهتئاتر میتواند دستِ آشتی خود را به سمتِ تئاتریهایی که سالها نسبت به عدمِ حضورشان در تلویزیون و رونقِ تئاتر در سیما گلایه داشتند، دراز کند.
رقابت با نمایشخانگی
کلید واژهای غیرقابل انکار در اواسط سال گذشته برای آینده رسانه ملی شکل گرفته که بدون تردید مربوط به رقابت پیدا و ناپیدای رسانه ملی با شبکه نمایش خانگی است. نکتهای که مشکل برنامهسازی و سریالسازی هر روز جدیتر و پررنگتر میکند؛ مخصوصاً این روزها که حضور رقیبی به نام نمایشخانگی و فضایمجازی، پررنگتر و خطرناکتر شده است. اما در دهه گذشته، مشکلی که نتوانست مثل دهه 1360، 1370 و یا 1380، اصطلاحاً برنامه و یا سریال تلویزیون دیگر خیابان خلوت نمیکند.
علاوه بر حضور رسانههای نوین و اقبال بیشتر مخاطب اما سریالها و برنامههای تلویزیون هم پژوهش و تحقیق را فراموش کردهاند. و معمولاً کارها دقایق آخر به تصویب میرسند و سوژهها و پرداختها کلیشهای و تکراریاند!
سریالهایی که فیلمنامهشان تکمیل نشده و در حد سیناپس یا همان طرح وارد مرحله تولید میشوند؛ به گونهای که با برخی از بازیگران همین سریالها صحبت میکنیم نمیدانند عاقبت کاراکترشان به کجا میرسد.
البته پیمان جبلی بارها تأکید کرده که باید سریالها فیلمنامه کامل و سرانجامِ مشخصی داشته باشند و شاهدِ سریالهای بیکیفیت و مجموعههای زیر 10 درصد بیننده نباشیم.
38 درصد مخاطب برای پربینندهترین سریال تلویزیون!کوچ هنرمندان
این درحالی است که وقتی از خود محتوا و عملکرد صدا و سیما عبور میکنیم به ثروت اصلی این نهاد یعنی سرمایه انسانی میرسیم که به نظر میرسد به همین واسطه تا اواخر دهه 1390 برگِ برنده سریالسازی در دستِ تلویزیون بود، اما دستمزدهای نجومی و عبورِ از یکسری خطوط قرمز، به کوچِ یکسری از هنرمندان تلویزیون به سمتِ شبکههای نمایشخانگی منتهی شد.
در نتیجه این مراکز، به حیاط خلوتی برای هنرمندان کاربلد صدا و سیما تبدیل شد و اگر تلویزیون بخواهد با این دست فرمانِ سطحیسازی و سوژههای تکراری در ادامه مسیر دهد، با دائمی شدن حضور هنرمندان کاربلد در این شبکهها؛ نمایشخانگی پیروز این میدان رقابت خواهد شد.
تلویزیون مجموعههای بزرگ و ماندگاری تولید کرده مثل مجموعه «هزاردستان» مرحوم حاتمی، «قصههای مجید»، «سلطان و شبان»، «سربداران»، «روزی روزگاری»، «روزگار قریب» و... خیلی سریالهای موجه و دوست داشتنی داشتیم اما در سالهای اخیر، سریالسازی به سمت تکرار حرکت کرده است.
از سوی دیگر اگر صدا و سیما را سوپرمارکت فرهنگی درنظر بگیریم در این میان برنامههای متنوع رادیویی به دلیل جذابیتهای پیشین و نوآوریها همچنان توانسته مخاطبان خود را حفظ کند اما تلویزیون درست برخلاف آن در بسیاری از اوقات، قادر به حفظ قشرهای معدود بیننده خود نیست؛ زیرا هرچهقدر دستاندرکاران رادیو در ارائه برنامههای مورد پسندِ مردم تلاش میکنند در تلویزیون از تلاش و کوشش هدفمند فرهنگی اجتماعی و مردمی خبری نیست.
رادیو در 1401
رادیو در سال 1401 هم توانست در حوزههای مختلف همچنان همراه مردم به سوی بالندگی و پویایی حرکت کند؛ نمونههای موفق برنامههای رادیو را میتوان در شبکههای رادیویی فرهنگ، رادیو نمایش، رادیوهای صبا، ورزش و گفتوگو مشاهده کرد.
تهیه و تولید نمایشنامههای ایرانی و ترجمه با گرایش مسلط آثار ایرانی از جلوههای موفق رادیو بود. همچنین رادیو با استفاده بهینه از هنرمندان طناز خود برنامه قدیمی "صبح جمعه با شما" را با کیفیت مطلوب در سالی که بدرقه کردیم روی آنتن داشت که تمام این امتیازها نشاندهنده آن است که رادیو در مقایسه با تلویزیون به رغم برخی از کاستیهای آن موفقتر عمل کرده است، اما قفسههای سوپرمارکتِ تلویزیون از آثار یا کالاهای فاخر، شایسته و مناسب فرهنگی و اجتماعی و هنری همچنان در سال 1401 خالی بود.
و اما بایدهای سال 1402...
حالا که صحبت عرضه محصولات فرهنگی مختلف در رسانه ملی شد بخشی از قفسههای این مغازه در اختیار برنامههای کپی شده از روی آثار ماهوارهای و تلویزیون خارجی و بخشی دیگر از قفسهها، برنامههای ضعیف و متوسط به خود اختصاص داده و در قفسههای دیگر فیلمها و سریالهای نازل خارجی جا خودش کرده و همچنان قفسه خوب و استاندارد از سریالها و فیلمها و برنامههای شاخص و برجسته خالی است.
صداوسیما برای ایجاد ارتباط درست و پیوسته و عمیق با مخاطب، باید کارشناسانه و اندیشمندانه وارد عرصه برنامهسازی و سریالسازی شود. از هنرمندان و عوامل حرفهای و کاربلد بهره بگیرد. اصالت را به تلویزیون برگردانند و به سفارشها و توصیههای غیرکارشناسی گوش نکنند؛ استعدادهایی وجود دارند که با کمک تجارب اساتید فرهنگ و هنر میتوان اتفاقات خوبی را برای رادیو و تلویزیون پدید آورد.
نتیجه آنکه صداوسیما در سال 1401، کارنامه چندان درخشانی نداشت و شاید امتیاز ارزندهای را به خود اختصاص نداد؛ اما در عین حال سعی کردند کنار مردم باشند حتی مواقع بحرانی حالشان را خوب کنند. اما لازم است که مدیران تلویزیون هرچه زودتر به آن رویه گذشتهشان برگردند و کار را به متخصصها واگذار کنند نه نیمهحرفهایها.
چالش اساسی؛ کمفروغ شدنِ سریالسازها
در کنار این اتفاقات تلویزیون سالی کمفروغ در عرصه سریالسازی را پشت سر گذاشت. یک مرور کلی بر سریالهایی که از ابتدای سال 1401 روی آنتن شبکههای مختلف رفتند، کافی است تا به کیفیت عملکرد تلویزیون در تولید و پخش سریالها در سالی که به پایان رسید، پی ببریم، چون سریالهایی که در طول سال روی آنتن رفتند، انتظارات را برآورده نکرد و پاشنه آشیل آنها حضور بازیگران تکراری همزمان در دو یا سه سریال بود که کاملا با انتقاد مخاطبان مواجه شد و بعضی آثار در مضمون و محتوا نیز با یکدیگر همپوشانی داشتند.
منتشر شدنِ آمار نظرسنجی مرکز تحقیقات صداوسیما و اعلامِ 38 درصد بیننده سریال «گیلدخت» که در تلوبیون هم خوب دیده میشود، یک مقداری نگرانکننده بود؛ از این نظر که در گذشته سریالهای پربیننده چه درصدهای بالاتری را به خودشان اختصاص میدادند و امروز اینطور شده است.
مشکل از کجاست؟ فیلمنامهها ضعیفاند؛ بیننده خیلی سختتر از گذشته انتخاب میکند یا از تلویزیون ناامید شده است. با تحلیل بسیاری از کارشناسان به دلیل پررنگ شدن رسانههای مختلف و بالا رفتن قدرتِ انتخاب بیننده و تنوع محصولات، این کاهش مخاطب در همه تلویزیونهای دنیا اتفاق افتاده است. اما کمفروغ سریالها و عدم توجه به عوامل جذابیت در سریالسازی هم مزید بر علت شده است.
البته به آمار نظرسنجیها که ملاک ارزیابی استقبال مخاطبان از تولیدات تلویزیون به حساب میآید، نشان میدهد که چقدر میزان بیننده سریالهای تکراری بیشتر است. این نکته خودش گویای آن است که تلویزیون در دوران طلایی خودش چه سریالهایی را ساخته که هنوز هم بیننده خودشان را دارند. از طرفی ساخت برخی از کارهای خستهکننده و ناامیدکننده هم این فاصله را میانِ مخاطب و تلویزیون ایجاد کرده است.
تلویزیون باید بیشترین سختگیری را در انتخاب سوژهها و بررسی فیلمنامهها قرار دهد؛ یعنی تهیهکننده تلویزیون به این باور برسد که اینجا هم بازگشت سرمایه باید اتفاق بیفتد. فقط سرمایه مالی نیست؛ بلکه تمام سرمایه تلویزیون به مخاطبانش است. اگر این اعتقاد و باور شکل بگیرد شاید نگاه تهیهکنندگان و سازندگان آثار نمایشی در تلویزیون، دلسوزانهتر و حرفهایتر شود.
امروز بسیاری از پلتفرمها از تهیهکنندگان و سریالسازانی حمایت میکنند که با پروژههای مخاطبپسند و جذاب به میدان بیایند. البته مثل گذشته هم از کارهای مبتذل و به هر قیمتی «بفروش» حمایت نمیکنند؛ بلکه با توجه به بالا رفتن کیفیت سریالسازی در دنیا، برایشان کیفیت محتوا و توجه به عوامل جذابیت در سریالسازی، اولویت بیشتری دارد.
نگاهی به عوامل جذابیت یک سریال؛ چرا مخاطب منتظرِ «پوست شیر» میماند؟فقدان کمدی
فقدان کمدیِ جذابِ مخاطبپسند هر روز بیشتر از دیروز، تلویزیون را تهدید میکند. چرا که سریالهایی در سال 1401 روی آنتن رفتند از جمله «آزادی مشروط» و «چشم بندی» که علاوه بر حضور بازیگران شناخته شده، فاقد موقعیتهای کمدی جذابی بودند و شوخیهای دمدستی و کلیشهای آنها، اجازه نداد که قابلیت خنداندن مخاطب را پیدا کنند.
متأسفانه برخی از سریالهای کرونایی همچون «ابر میبارد» نیز نتوانست با یک درام درگیرکننده، کشش تماشای سریال را در مخاطب ایجاد کند، نمایش آن چه درباره کمبود تخت و امکانات در اوایل شیوع کرونا در شمال کشور، بارها شنیده و خوانده بودیم، جذابیت لازم را برای تماشاگر نداشت.
شباهت سریالها
یکی از نقاط منفی دیگر در سریالهایی که 1401 روی آنتن رفتند شباهتهای محتوایی و قصهای برخی از کارها بود. نوروز 1401، دو سریال «زیرخاکی 3» و «نجلا 2» با حال و هوای دفاع مقدس، همزمان از شبکه دو و سه پخش شدند. هرچند که قصه و ژانر این مجموعهها متفاوت بود، اما بخشی از قصه هر دو سریال در فضای اردوگاه اسرا میگذشت.
یا دو مجموعه «بینشان» و «آتش سرد» هم از لحاظ محتوا و قصه شباهتهایی با یکدیگر داشتند. شخصیت مثبت هر دو سریال با بازی پرویز فلاحیپور، جانباز دوران دفاع مقدس بودند و با فساد مالی مبارزه میکردند. ازدواج فرزندان خانواده کاراکترهای مثبت و منفی قصه با یکدیگر و اختلاف میان آنها، به دلیل تفاوت افکار و عقاید خانوادهها نیز از اتفاقات مشترک هر دو اثر بود.
شباهت «آتش سرد» و «بینشان» از سوی رضا ابوفاضلی کارگردان «آتش سرد» نیز با انتقاد همراه بود. حضور بازیگران تکراری در سریالها علاوه بر موضوعات و فضای مشابه سریالها، معضل دیگر مجموعههایی که امسال روی آنتن رفتند، حضور بازیگران تکراری در چند سریال است.
مریم کاویانی در فاصلهای کم با سه سریال «راز ناتمام»، «آتش سرد» و «آزادی مشروط» در شبکه یک، دو و سه دیده شد. پرویز فلاحیپور با «بینشان» و پس از آن برای مدتی «آتش سرد» و «آزادی مشروط» را به صورت همزمان روی آنتن شبکه یک و دو داشت.
بازیگران تکراری
مهران رجبی با «خوشنام»، «وضعیت زرد 2» و «آزادی مشروط»، فریبا متخصص با «برف بیصدا میبارد»، «آتش سرد» و «گیل دخت»، مجید واشقانی با «از سرنوشت 4»، «بینشان» و «عملیات رعد»، کاظم هژیرآزاد با «بینشان» و «بیهمگان» و اکبر رحمتی با «آزادی مشروط» و «بینشان» نیز از بازیگرانیاند که حضور پررنگی در تلویزیون داشتند.
پخش مجموعه تکراری از شبکه سراسری یکی دیگر از مواردی که در کارنامه سریالی تلویزیون به چشم میآید، پخش سریالهای تکراری از شبکههای سراسری بود. اما در کنار این ناکامیها سریال «شهباز» توانست با روایتِ التهابآور خود بخشی از این ناکامیها را جبران کند. پخش یک سریال از 2 شبکه در سال 1401، شاهد یک اتفاق کمسابقه یعنی پخش یک سریال جدید همزمان از دو شبکه نیز بودیم.
البته این مسئله را در مجموعه تاریخی «گیلدخت» هم به چشم میخورد. این سریال محصول شبکه آیفیلم بود که به صورت همزمان از دو شبکه آیفیلم و یک روی آنتن رفت. البته بازگشت به دوران پخش هفتگی نکته دیگری بود که با پخش این سریال، تلویزیون را به سنت دو دهه قبل برگرداند.
بازگشت تلویزیون به پخش هفتگی سریالها
زمانی که تلویزیون سریالهای مهم و آثار الف ویژه خود را به صورت هفتگی پخش میکرد. این سریالها مانند «یوسف پیامبر»، «مختارنامه» و «در چشم باد» به اندازه کافی جذابیت داشتند تا مخاطب برای تماشای آنها منتظر بماند و لازم بود که به بهترین نحو دیده شوند.
و رفع توقیفها
رفع توقیف «کتونی زرنگی» یکی از اتفاقات درخور توجه در کارنامه سریالی امسال تلویزیون، رفع توقیف «کتونی زرنگی» است. این مجموعه اولینبار قرار بود بهمن 1398 روی آنتن برود، اما بعضی اظهارنظرهای علی ملاقلیپور کارگردان این سریال در فضای مجازی باعث شد این سریال از کنداکتور کنار گذاشته شود. این اتفاق مدتها بعد اعتراض ملاقلیپور را برانگیخت و این کارگردان خواستار رسیدگی به وضعیت «کتونی زرنگی» شد، تا این که امسال پس از گذشت سه سال، بدون تبلیغات قبلی این مجموعه رفع توقیف شد و اکنون از شبکه سه روی آنتن است.
اکنون مهمترین سریال توقیفی تلویزیون «سرزمین مادری» یا «سرزمین کهن» کمال تبریزی است که رفع توقیف آن میتواند اتفاق مهمی در تلویزیون باشد. امیدواریم که در سال 1402 صداوسیما بر مدارِ اصول حرکت کند و شاهد اتفاقات قابل توجهی در حوزه برنامهسازی و سریالسازی باشیم.
و سخن پایانی اینکه اگرچه فراز و فرودهای رسانه ملی و برخی کاستیها طی سال گذشته دیده شد اما واقعیت امر اینجاست که برای رسیدن درک تغییرات مناسب ایجاد شده نیازمند زمان هستیم و باید به مدیران و تصمیمگیرندگان رسانه ملی فرصت داده شود تا بتوانند با عملکردشان خودشان را به مخاطبان ثابت کنند و خوشبختانه شواهد امر بیانگر روندی مثبت در این نهاد است.