واتسلاف هاول؛ نمایشنامهنویسی که بر رؤیای دمکراسی جامه واقعیت پوشاند
در نوامبر 1989، وتسلاف هاول رهبر تظاهرات گستردهای بود که به حاکمیت کمونیسم در چکسلواکی پایان داد. او دیگر نمادی از امیدهای مردم کشورش برای رهایی از شر حکومت ایدئولوژیک و رسیدن به دموکراسی شده بود.
عصر ایران؛ احمد فرتاش - واتسلاف هاول در پنجم اکتبر 1936 در پراگ به دنیا آمد. او نویسنده و نمایشنامهنویسی بود که به سیاست هم میپرداخت و به تدریج یک سیاستمدار تمامعیار شد و در سال 1989 به مقام ریاست جمهوری چکسلواکی رسید و پس از جدایی چک و اسلواکی از یکدیگر، در 1993 رئیسجمهور چک شد. در واقع هاول نخستین رئیسجمهور غیرکمونیست چکسلواکی و نخستین رئیسجمهور چک بوده است.
هاول در خانوادهای فرهنگی - سیاسی به دنیا آمد و پیشینه سیاسی خانوادهاش، یکی از مشکلات او برای زندگی و پیشرفت در نظام کمونیستی بود. در واقع خانواده او به دلیل ثروتمند بودن، بورژوا محسوب میشدند و رژیم کمونیستی چکسلواکی، چنان افرادی را خوش نداشت.
خلاصه، کمونیستهای طرفدار عدالت و برابری، به واتسلاف جوان اجازه ندادند در دبیرستان روزانه درس بخواند. او هم به ناچار راهی دبیرستان شبانه شد و و در کنار کار کردن به عنوان دستیار آزمایشگاه، دوره دبیرستانش را به پایان رساند.
برای تحصیل در دانشگاه نیز، رژیم کمونیستی به هاول اجازه نداد در دانشکدههای علوم انسانی ثبت نام کند. رژیم غیردموکراتیک چکسلواکی با علوم انسانی مشکل داشت؛ بویژه که رژیمی ایدئولوژیک هم بود.
در نتیجه هاول مدتی در رشته اقتصاد درس خواند اما قید تحصیل در این رشته را زد و راهی سربازی شد. پس از اتمام دوران خدمت سربازی، او وارد عرصه تئاتر و نمایشنامهنویسی شد و زندگی هنری خودش را، که خالی از اعتراضات سیاسی هم نبود، آغاز کرد. در عین حال به شکل مکاتبهای در رشته تئاتر نیز در "آکادمی هنرها" در دانشگاه پراگ تحصیل کرد.
در دهه 1960، واتسلاف هاول چند نمایشنامه مهم نوشت که به ترتیب عبارت بودند از گاردن پارتی (1963)، قولنامه (1967)، مشکل فراوان تمرکز حواس (1968). این آثار در زمره آثار ابسوردی بودند که با استقبال منتقدان هنری مواجه شدند و از دید منتقدان، بر غنای تئاتر پوچی افزودند.
هاول روی صحنه تئاتر، 1965
هاول در جریان بهار پراگ در سال 1968، فعالیت سیاسی آشکارتری در پیش گرفت و امیدوار بود کشورش از دیکتاتوری کمونیستیِ زیر یوغ شوروی به سمت نوعی سوسیالدموکراسی ملی پیش برود؛ اما با ورود ارتش سرخ به چکسلواکی، رویاهای هاول و جوانان آن نسل بر باد رفت.
پس از بهار پراگ، به کتابهای هاول اجازه انتشار داده نشد و این تاوان امیدواری و کنشگری سیاسی او در دوره کوتاه بهار پراگ بود. ولی نمایشنامههای او در خارج از کشور با استقبال فراوان مواجه شدند و هاول به عنوان نویسندهای که مخالف دیکتاتوری و مدافع حقوق بشر بود، در غرب و سایر نقاط دنیا شناخته شد.
از جمله نمایشنامهها هاول که اجازه انتشار در چکسلواکی پیدا نکردند ولی در خارج از بلوک شرق خوش درخشیدند، میتوان به لاریگوی حزنآلود (1984) و پاکسازی محله فقیرنشین (1988) اشاره کرد. کتابهایی نظیر زندگی در حقیقت (1987)، نامههایی به اولگا (1988) نیز از این جمله بودند. در بین آثار غیرنمایشنامهایِ او، کتاب "قدرت بیقدرتان" (1985) شاهکار سیاسیاش محسوب میشود که قبلا در عصر ایران به آن پرداختهایم.
اولگا هاولوا
نامههایی به اولگا، کتابی است که هاول در زندان خطاب به همسرش اولگا هاولوا نوشته است و بعدها در 1988 منتشر شد. اولگا هاولوا در سال 1964 با هاول ازدواج کرد. زمانی که هاول 28 ساله بود. او سه سال از هاول بزرگتر بود و احتمالا خانواده هاول به دلیل همین اختلاف سن، مخالف ازدواج پسرشان با اولگا بودند ولی هاول دموکرات بود و میانهای با پیرسالاری نداشت. بنابراین مطابق تصمیم خودش زندگی کرد نه مطابق تصمیم بزرگترهایش.
اولگا و هاول نخستین بار در ابتدای دهه 1950 در "کافه اسلاویا" یکدیگر را دیدند. کافه اسلاویا پاتوغ نویسندگان بود و دیدار این دو در ابتدای جوانی در چنان مکانی، به خوبی حاکی از حالوهوای روشنفکرانهشان در آن ایام است. اگرچه اولگا برخلاف هاول کارگرزاده بود نه بورژوازاده.
کافه اسلاویا
اما او زنی روشنفکر بود با ذهنی باز. بنابراین سودای آگاهی و پیشرفت داشت. بعدها نیز سیاستمدار شد و در کل مایه افتخار واسلاو هاول بود. او در سال 1995 در جمهوری چک به عنوان "زن سال" انتخاب شد.
در سال 1996 اولگا به علت ابتلا به سرطان درگذشت و مرگ او تمام ملت چک را عمیقا غمگین کرد. مردم پراگ در مراسم تدفین او، به شیوهای متمدنانه، در صفی طولانی به افتخارش ایستادند و انبوهی از شاخههای گل را بر تابوتش قرار دادند. از نظر آنها، اولگا زنی بود که سالهای زیادی از زندگیاش را به شکلی خستگیناپذیر، صرف بنا کردن جامعه مدنی کرده بود.
در سال 1977، هاول یکی از بنیانگذاران "منشور 77" بود. منشور 77 در واقع یک جنبش مدافع حقوق بشر بود. او در عصر کمونیسم چندین بار دستگیر شد و به زندان افتاد. در 1977 به اتهام فعالیت علیه دولت، به چهار سال و نیم زندان محکوم شد. در اوایل 1989 نیز به دلیل شرکت در گرامیداشت یان پالاخ، دانشجوی چک که در 1969 خودکشی کرده بود، مجددا زندانی شد.
در رژیمهای کمونیستی، شرکت در یک مراسم سیاسی مسالمتآمیز میتوانست به چند سال زندانی شدن افراد منتهی شود. به دلیل همین مظالم آشکار بود که بلافاصله پس از ظهور گورباچف در بلوک شرق، یعنی به محض اینکه روزنهای برای خلاص شدن از شر رژیمهای کمونیستی باز شد، مردم چکسلواکی و آلمان شرقی و لهستان و مجارستان و رومانی از فرصت استفاده کردند و به آن همه دیکتاتوری و ظلم خاتمه دادند.
در نوامبر 1989، وتسلاف هاول رهبر تظاهرات گستردهای بود که به حاکمیت کمونیسم در چکسلواکی پایان داد. او دیگر نمادی از امیدهای مردم کشورش برای رهایی از شر حکومت ایدئولوژیک و رسیدن به دموکراسی شده بود.
الکساندر دوبچک در آغوش هاول. 1989. دوبچک سیاستمداری اسلواک و رهبر چکسلواکی در دوره بهار پراگ و منادی سوسیالیسم با سیمای انسانی بود.
هاول یکی از سیاستمداران موثر در ایجاد "تریبون مدنی" بود؛ سازمانی که اعتراضات گسترده را رهبری و با حکومت کمونیستی مذاکره میکرد. در دسامبر 1989 هاول به ریاست جمهوری چکسلواکی برگزیده شد و با انتخاب او به این مقام، پیروزی انقلاب معروف به "انقلاب مخملی" به اوج خودش رسید.
هاول به عنوان رئیس جمهور چکسلواکی کوشید تا سیاستی اخلاقی در پیش گیرد. به عنوان نمونه، از پاکسازی گسترده عناصر رژیم کمونیستی بود. هاول به جای اخراج بسیاری از کمونیستهایی که در رژیم قبلی پیچ و مهرههای دستگاه بوروکراتیک حکومت بودند، آنها را در ساختارهای نظام دموکراتیک جدید حفظ کرد و جمع کثیری از عناصری را که جنایتی مرتکب نشده بودند و صرفا کمونیست یا در خدمت کمونیستها بودند، بیکار و گرفتار مشکلات معیشتی نکرد.
هاول همچنین با مقامات شوروی مذاکره کرد تا ارتش سرخ از چکسلواکی خارج شود. علاوه بر این، او روابط دیرینه و گرم چکسلواکی و ایالات متحده آمریکا را برقرار کرد و به آمریکاستیزی خسارتبار و فلاکتآوری که مبنای سیاست خارجی رژیم کمونیستی بود، پایان داد.
واتسلاف هاول طرفدار اروپای بدون بلوکبندی بود و به همین دلیل از عضویت چکسلواکی در ناتو استقبال کرد.
هاول (نفر وسط) در کنار دوست صمیمیاش بیل کلینتون
هاول مخالف تجزیه چکسلواکی بود و وقتی که رهبران سیاسی اسلواکی استقلال این سرزمین را از فدراسیون چکسلواکی اعلام کردند، از ریاست جمهوری چکسلواکی استعفا کرد. او اگرچه مخالف تجزیه کشورش بود، ولی راه خونبار یوگسلاوی را هم در پیش نگرفت. یعنی در چکسلواکی کسی بابت حفظ تمامیت ارضی، خون به پا نکرد. سیاست اخلاقی هاول به او اجازه چنین کاری را نمیداد.
پس از تجزیه چکسلواکی، هاول در فوریه 1993 به ریاست جمهوری چک انتخاب شد. این انتخاب حاکی از آگاهی و تساهل سیاسی مردم چک بود. یعنی مردم چک بابت جدایی اسلواکی و کوچکتر شدن کشورشان، هاول را سرزنش نکردند که چرا با برپا کردن حمام خون، مانع تجزیه چکسلواکی نشد.
هاول در سال 2003 کاندیدای دریافت جایزه صلح نوبل شد و جایزه صلح گاندی را در سال 2003 به دست آورد. او را سیاستمداری از جنس گاندی و ماندلا میدانند که سیاستهایش خشونتآفرین نبودند و صلح و همزیستی مسالمتآمیز را رقم زدند. حتی در مواردی که نظرش محقق نشد (مثل حفظ فدراسیون چکسلواکی)، باز به اسم وطنپرستی، آب در آسیاب خشونت تاریخ نریخت.
او درباره خشونت در انقلابها گفته است:
«انقلابها تمایلی ندارند بدون خون و خونریزی باشند ولی هر کس باید برای تغییرِ بدون خشونت و تغییرِ همراه با مسالمت تلاش کند. خشونت نه برای دولتها و نه برای حرکتهای اعتراضی به هیچ وجه راه درستی نیست.»
هاول در 1998 دوباره به عنوان رئیسجمهور چک انتخاب شد و تا سال 2003 در این مقام بود. او در هشت سال پایانی عمرش در کنار همسر جدیدش در آرامش زندگی کرد و کار چندانی به غوغای سیاست نداشت.
واتسلاف هاول در نظرسنجی سال 2005 در کشور چک، سومین شخصیت محبوب در تاریخ این کشور انتخاب شد. هاول در 18 دسامبر 2011 در سن 75 سالگی درگذشت. او از نیمه دوم دهه 1990، مبتلا به سرطان و بیماری گوارشی بود و یکی از علل اصلی مشکلات جسمیاش، سیگار کشیدن زیاد بود.
پس از مرگ هاول، مردم چک به احترام او در خیابانها شمع روشن کردند. پراگ، 18 دسامبر 2011
از معدود اشتباهات فاحش هاول در دوران ریاست جمهوریاش، فرمان عفو عمومیاش پس از سقوط کمونیسم بود. با این دستور او، بسیاری از زندانیان تبهکار نیز از زندان آزاد شدند. استدلال هاول این بود که به دادگاههای رژیم کمونیستی اعتمادی نیست. ولی این فرمان او در تناقض با حفظ عناصر رژیم کمونیستی در ساختار حکومت دموکراتیک چک بود.
آزادسازی تبهکارانی که جرائم غیرسیاسی داشتند، به صرف فروپاشی کمونیسم، اقدامی بود خلاف عقل سلیم. نتایج منفیاش هم به سرعت در جامعه چک آشکار شد. اما خدمات سیاسی او آن قدر چشمگیر بود که مردم چک در سال 1998 دوباره به او رای دادند و بعدا نیز او را جزو محبوبترین شخصیتهای تاریخ کشورشان دانستند.
ظاهرا نوعی فوبیا نسبت به "دادگاههای رژیم قبل" در وقوع چنان اشتباهی از سوی واتسلاف هاول موثر بود. هر چه بود، جمهوری چک به رهبری هاول، یکی از بهترین دموکراسیهای نوپای جهان طی سی سال اخیر بوده است؛ موقعیتی که نصیب سایر کشورهای دموکراتیکشده بلوک شرق نشده است.
جشن باغچه (1963)، پروانهای روی آنتن (1968)، اپرای گدایان (1975)، اشتباه (1984)، به سوی جامعه مدنی (1994)، از دیگر نمایشنامهها و کتابهای مهم واتسلاف هاولاند.
تماشاخانه