یک‌شنبه 4 آذر 1403

وقتی تکاوران عراقی درخت شدند!

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
وقتی تکاوران عراقی درخت شدند!

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، محمد نبی رودکی فرمانده لشکر 19 فجر شیراز در دوران دفاع مقدس در بخشی از کتاب تاریخ شفاهی خود، به روایت نقش این لشکر و سایر یگان‌ها در عملیات «کربلای 5» پرداخته که به مناسبت سالروز این عملیات سرنوشت‌ساز در دو قسمت منتشر می‌شود: «در مرحله اول عملیات کربلای 5، بعد از تصرف پنج‌ضلعی، عصر، در ادامه مأموریتمان تا کانال 10 پلی آمدیم. آن کانال پرورش ماهی،...

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، محمد نبی رودکی فرمانده لشکر 19 فجر شیراز در دوران دفاع مقدس در بخشی از کتاب تاریخ شفاهی خود، به روایت نقش این لشکر و سایر یگان‌ها در عملیات «کربلای 5» پرداخته که به مناسبت سالروز این عملیات سرنوشت‌ساز در دو قسمت منتشر می‌شود:

«در مرحله اول عملیات کربلای 5، بعد از تصرف پنج‌ضلعی، عصر، در ادامه مأموریتمان تا کانال 10 پلی آمدیم. آن کانال پرورش ماهی، شکل شمشیر بود. قرار بود لشکر عاشورا از نوک شمشیر تا پل پنجم و از این‌طرف هم ما پنج تا پل بیاییم و با هم الحاق کنیم. بعد گردان‌های لشکر سیدالشهدا (ع) و یگان‌های دیگر هم آمدند. تقریباً خط حد ما کانال ده پلی شد.

در مرحله اول، مأموریت هر سه قرارگاه در پنج‌ضلعی بود؛ یعنی گره‌ای که سردار رضایی هم گفته بودند خیلی دقت کنید، مشکل اصلی ما اینجاست. ما در مرحله اول باید پشت جاده‌ای که بعد از کانال پرورش ماهی قرار داشت الحاق می‌کردیم. در مرحله دوم، برای حفظ دور تک، بنا به شرایط به لشکر ما مأموریت می‌دادند. در مرحله اول مأموریت ما همان پنج‌ضلعی بود، اما مأموریت قرارگاه (کربلا) تا نهر جاسم بود.

صبح روز اول، من از خوشحالی شکستن خط به پنج‌ضلعی رفتم و بعدازظهر از جاده هشتی به قرارگاه رفتم و به آقا محسن گفتم کار پنج‌ضلعی تمام‌شده و ما الآن باید دژ مرزی را ترمیم کنیم تا خودروها بتوانند تردد کنند، مهندسی را بفرستید. آقا محسن، حاج قاسم را که مهندسی قرارگاه کربلا بود، فرستاد. آقای قاسم سلطان‌آبادی و شیرافکن، نیروهای مهندسی را توجیه کردند که کدام مسیرها را ترمیم کنند. امکانات زرهی آقای فتح‌الله جعفری هم تا جاده وصل شد، بلافاصله روی دژ آمدند. حالا دیگر چون تمام توان سپاه به اینجا آمده بود، آماده‌سازی این جاده موردتوجه قرارگاه بود.

لشکر عاشورا و ما نوک کانال پرورش ماهی بودیم که قرار شد ما این‌طرف به سمت نون شکل‌ها عمل کنیم و لشکر عاشورا هم به سمت نون شکل غرب کانال ماهی، برای وصل شدن به لشکر 27 و لشکر 41 و لشکر 25 کربلا عمل کند. در مرحله اول دو گردان تیپ امام حسن (ع) و شب بعد، هم گردان امام علی (ع) به فرماندهی برادر حبشی در این گره عمل کردند. ما دو شب درگیر این گره بودیم ولی موفق نشدیم فقط در آنجا مستقر شدیم و روز سوم به‌وسیله همان گردان‌ها پاتک‌های دشمن را جواب دادیم. فرمانده گردان قمر بنی‌هاشم، عبدالقادر سلیمانی، در آنجا به شهادت رسید.

برای اینکه به خط حدمان نزدیک‌تر باشیم، مقر تاکتیکی لشکر را به قرارگاه تیپ عراق (مقر ابوذر) انتقال دادیم. ما شب چهارم عملیات، یعنی بیست و سوم دی‌ماه 65 به منطقه دو عیجی و نهر هسجان رسیدیم و چند مرحله پاتک‌های عراق را جواب دادیم تا اینکه عراقی‌ها پشت نهر جاسم پدافند کردند. مأموریت ما و لشکر 8 نجف، لشکر 14 امام حسین (ع)، لشکر 5 نصر، تیپ 21 امام رضا (ع) و تیپ قائم در نهر هسجان بود. با پاک‌سازی این منطقه، جاده شلمچه باز شد.

درخت‌هایی که راه می‌رفتند!

ما یک خاکریز عصایی شکل در نهر هسجان، قبل از نون (ن) شکل‌های داخل جزیره بوارین و بیرون جزیره داشتیم. عراقی‌ها صبح روزی که آقای عزیز جعفری به آنجا آمد، پاتک کردند. گردان حضرت رسول (ص) به فرماندهی آقای علی سجادیان در خط بود. یکی از معاونین مهندسی لشکر به نام آقای دارعلی که آدم شوخی است، روی خاکریز نشسته بود و می‌گفت نگاه کنید؛ درخت‌ها دارند راه می‌روند.

آقای قاسم سلطان‌آبادی می‌گوید من یک کلوخی برداشتم و به سردار علی زدم و گفتم دیوانه! این‌ها عراقی هستند که شانه نخل روی سرشان گرفته و حرکت می‌کنند! تکاوران عراقی به این نحو خودشان را استتار کرده و آرام آرام به‌صورت کلاغ‌پر جلو می‌آمدند. در اینجا نیروها با فریاد الله‌اکبر شروع به تیراندازی کردند. ماهم با آقای غلامحسین غیب پرور و تعدادی از فرماندهان لشکر رسیدیم و شروع به تیراندازی کردیم و بحمدالله پاک عراق خنثی شد.

عراقی‌ها با تعداد زیادی کشته عقب‌نشینی کردند. اگر عراقی‌ها از نهر هسجان جلو می‌آمدند، سایر یگان‌ها را قیچی می‌کردند. واقعاً خدا آنجا را حفظ کرد. در آنجا پاتک‌های پراکنده‌ای هم به تیپ 21 امام رضا (ع) شد. پاتک‌های سنگین در اینجا و غرب کانال پرورش ماهی هم کماکان ادامه داشت. شب ششم عملیات به ما گفتند به داخل جزیره بوارین برویم.

منبع: ایسنا