جمعه 9 آذر 1403

وقتی معلم شیمی با فرمول‌ها انقلاب درس می‌داد

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
وقتی معلم شیمی با فرمول‌ها انقلاب درس می‌داد

«در مدرسه شیمی تدریس می‌کردم و استاد پرورش هم ادبیات تدریس می‌کرد؛ استاد پرورش سخنان گیرایی داشت و همیشه می‌پرسیدند من با شعر بر دانش‌آموزان تأثیر می‌گذارم تو چطور با فرمول‌های شیمی این کار را می‌کنی؟

به گزارش مشرق، راویان قصه انقلاب 57، یک، دو، پنج، ده و حتی صد و هزار نفر نیستند بلکه تک تک میلیون‌ها آدمی هستند که در آن روزها نفس کشیدند و به نوبه خود نقشی در این پیروزی بزرگ داشتند اما برخی از آن‌ها را می‌توان راوی راویان نام برد؛ همان افرادی که پیش از این حرکت عظیم دلداده امام (ره) شدند و داستان عاشقی و مبارزه‌شان از سال‌ها قبل از بهمن 57 آغاز شد و هرچه پای صحبت آن‌ها بنشینی و حرف‌هایشان را بشنوی بازهم برایت تکراری نمی‌شوند و «حاج مرتضی آرسته» نیز دقیقاً از همین افراد است، از آن‌هایی که دوست داری ساعت‌ها کنارش بنشینی و بدون زدن هیچ حرف و حتی پلکی تنها بشنوی، لذت ببری و یاد بگیری و برای این گفت‌وگو چه مناسبتی بهتر از دهه فجر و به این مناسبت هم‌قدم خاطرات او می‌شویم.

او دوران دانش‌آموزی‌اش را در مدرسه تبریزی و دوران دانشجویی را در رشته شیمی دانشگاه اصفهان گذرانده و از دوران دبیرستان با افراد انقلابی آشنا شده و مسیر مبارزه خود را از حدود 13 سالگی آغاز کرده است.

پرده اول: امام (ره) را دیدم و عاشق شدم

اولین دیدار حاج مرتضی آرسته با امام (ره) در دوران نوجوانی‌اش در قم رقم خورده و حال و هوای این دیدار را این‌گونه توصیف می‌کند: همانجا عاشق شدم و شخصیت ایشان در قلبم رفت و وقتی به اصفهان آمدم از آیت‌الله امامی رساله امام را خواستم و از همانجا مقلد ایشان شدم و از آن به بعد محور تمام برنامه‌هایمان امام بود.

**چرا امام (ره) تبعید شدند؟

او با اشاره به علل دستگیری و تبعید امام در سال 1342 توضیح می‌دهد: شاه فکر می‌کرد امام در حوزه علمیه نجف با مراجع درگیر می‌شوند درحالی که نجف پایگاهی خوب برای مبارزات ایشان شد، امام در نجف مدت‌ها از منزل بیرون نمی‌آمدند اما علمای نجف از ایشان دعوت کردند و در نهایت پذیرفتند تنها درس حکومت اسلامی که تا آن روز در نجف تدریس نمی‌شد را آغاز کنند و در همان زمان تمام مراجع بزرگ نجف از دیگر حوزه‌ها به کلاس درس ایشان می‌آمدند و یکی از شاگردانشان فرزنداشان بود.

مرتضی آرسته در کنار حضرت امام (ره)

**وصالی که پس از 15 سال در خانه پدری رقم خورد

میان اولین تا دومین دیدار حاج مرتضی با امام (ره) حدود 15 سال فاصله می‌افتد و پایان این فراغ را اینطور روایت می‌کند: پدرم سفری به عراق رفت و با دعوتنامه او در فروردین 1357 به مدت یک ماه به عراق رفتم و این سفر دومین دیدارم با امام شد، سومین دیدارم نیز هم‌زمان با ورود ایشان به ایران و دیدار آخر هم زمان با رحلت ایشان بود و وقتی نگاهی به این مراحل می‌اندازیم، شاهدیم که مردم یک لحظه هم امام (ره) تنها نگذاشتند؛ در 12 بهمن میلیون‌ها نفر در تهران حضور پیدا کردند و در زمان رحلت‌شان نیز همینطور بود و دنیا چنین چیزی ندید که ورود و خروج رهبری شبیه به هم باشد چون رهبران تمام انقلاب‌ها پس از مدتی محبوبیت‌شان را از دست می‌دادند.

پرده دوم: روایت روزهای مبارزه در سنگر کلاس

این مبارز انقلابی درباره حال و هوای روزهای مبارزه سال 57 در منزل آیت‌الله خادمی می‌گوید: از 5 روز قبل از شروع ماه مبارک رمضان تا 5 رمضان تحصن در منزل این عالم ادامه داشت و نیروهای شاه تصمیم گرفتند به آنجا حمله کنند و شبانه چندین نفر به شهادت رسیدند و بلافاصله در روز 5 رمضان در اصفهان توسط سرلشکر ناجی حکومت نظامی اعلام شد و آن روز که حکومت نظامی آغاز شد، آرامشی ندیدیم؛ ریشه انقلاب در اصفهان از منزل آیت‌الله خادمی بود، 10 روزی که در خانه آیت‌الله خادمی تحصن بود از تمام کشور به منزل آیت‌الله خادمی می‌آمدند و خیابان‌ها پر از اطلاعیه‌های امام (ره) بود.

آرسته در آن ایام دبیر آموزش و پرورش و بیشترین کلاس‌هایش در خیابان فروغی، پشت منزل آیت‌الله خادمی برگزار می‌شده و در همین خصوص ادامه می‌دهد: در مدرسه شیمی تدریس می‌کردم و استاد پرورش هم ادبیات تدریس می‌کرد؛ استاد پرورش سخنان گیرایی داشت و همیشه می‌پرسیدند من با شعر بر دانش‌آموزان تأثیر می‌گذارم تو چطور با فرمول‌های شیمی این کار را می‌کنی؟

**پیام ما به ارتش آزادی پرورش

او درباره نقش استاد پرورش در مبارزات می‌گوید: پیش از انقلاب اسلامی استاد پرورش سخنرانی‌های جذابی داشتند و همان روزها گاهی سرلشکر ناجی از پشت هنرستان رد می‌شد و دانش‌آموزان شعار می‌دادند و همان زمان‌ها بود که آقای پرورش را گرفتند؛ یک‌روز استاد پرورش با تأخیر به مدرسه آمد و اظهار درد و ناراحتی می‌کرد و وقتی ماجرا را پرسیدم گفت دیشب تا صبح زیر شکنجه‌های ساواک بودم اما وقتی صبح آزاد شد بلافاصله به مدرسه آمد؛ زمانی که استاد پرورش دستگیر بودند، زمانی که ناجی از کنار مدرسه رد می‌شد دانش‌آموزان خطاب به او می‌گفتند «پیام ما به ارتش آزادی پرورش».

**هدفی که هیچ‌وقت به آن نرسیدند

یکی از تشکل‌های فعال در زمان پیروزی انقلاب اسلامی جامعه معلمان بود که حاج مرتضی آرسته نیز به‌عنوان یکی از 7 عضو هیأت اجرایی آن فعالیت می‌کرد و در خصوص مبارزات‌شان در این گروه بیان می‌کند: در دوم آبان 1357 از طرف جامعه معلمان، دانش‌آموزان را در سالن آموزش و پرورش جمع و آن‌ها را به اعتصاب دعوت و همان روز قطعنامه‌ای صادر کردیم که از امروز مدارس و فرهنگیان تعطیل می‌شوند و اولین بند قطعنامه پیروی از مشی امام (ره) و مورد دیگر آزادی استاد پرورش بود، قبل از اعتصاب ما هم بازاریان این کار را آغاز کردند و 6 ماه تعطیل بود.

این مبارز انقلابی ادامه می‌دهد: در اصفهان با حکومت نظامی مواجه بودیم و معاون ناجی، سرهنگ فروغی روزانه مدارس را بررسی می‌کرد ولی باز هم هرروز مراسم‌های مذهبی‌مان را در نقاط مختلف برگزار می‌کردیم و برنامه‌ریزی این مراسم‌ها را شب‌ها در ستاد مخفیانه‌ای به نام «ستاد مراسم اصفهان» انجام می‌دادیم که من نماینده جامعه معلمان بودم و افرادی مانند آقایان سالک، پرورش و... نیز در این ستاد حضور داشتند؛ در آن روزها مردم قدرت را گرفته بودند و رژیم فقط دنبال بود تظاهرات را آرام کند که هیچ‌وقت هم موفق نبود.

پرده سوم: روزی که شاه در رفت

یکی از نقاط اوج در روند پیروزی انقلاب اسلامی 26 دی و فرار شاه است و آرسته حال و هوای آن روز را این طور توصیف می‌کند: در فرودگاه رئیس مجلس، گارد شاهنشاهی و... به بدرقه شاه رفتند و در نهایت اخبار ساعت 2 اعلام کرد شاه برای استراحت به مصر رفت و آن روز تبدیل به روزی استثنایی برای مردم شد؛ روزنامه‌ها تیتر «شاه رفت» را زده بودند اما مردم آن را تبدیل به «شاه در رفت» کردند و در خیابان‌ها به پخش شیرینی و شربت پرداختند؛ همان روز حضرت امام (ره) از پاریس پیام دادند که فرار شاه پیروزی بزرگ اما اول کار است؛ در روز اربعین افرادی که خواستار حکومت اسلامی هستند از خانه‌هایشان بیرون بیایند و شاهد بودیم که تمام کشور به خیابان‌ها آمدند.

**در اصفهان حکومت اسلامی اعلام شد

در آن روز مردم اصفهان در میدان امام (ره) جمع شدند و یکی از رسانه‌های خارجی هم آمد و اعلام کرد در اصفهان حکومت اسلامی اعلام شد؛ روز اربعین، روز عجیبی در اصفهان بود و بالای عالی‌قاپو شاهد موج زدن جمعیت بودم و عکس امام (ره) در دست همه بود.

روز فرار شاه در میدان امام (ره)

نماز آن روز اصفهان به توصیه حضرت امام (ره) به امامت آیت‌الله خادمی برگزار می‌شود که شنیدن داستان آن هم خالی از لطف نیست: آیت‌الله خادمی در محراب مسجد امام بودند و جمعیت تا بازار قیصریه صف بسته بود؛ در آن روز آقای زعفرانی اذان را گفت و یک تلفن در محراب مسجد امام و یک تلفن در عالی قاپو گذاشته بودیم، از پشت تلفن می‌گفتند آقا به رکوع رفته و ما پشت تلفن اعلام می‌کردیم و آقای زعفرانی پشت بلندگو اعلام می‌کرد و وقتی نماز تمام شد هر کس در حالتی بود و بعد اعلام کردیم نمازتان را اعاده کنید؛ سخنران آن مراسم هم استاد پرورش بود که سخنرانی بی‌نظیری داشت؛ امام (ره) آن شب پیام دادند که همه به رفراندوم پاسخ دادند و من هرچه زودتر به ایران برمی‌گردم.

پرده چهارم: وای به حال بختیار اگر خمینی دیر بیاد

آرسته روزهای پیروزی انقلاب اسلامی را در تهران سپری کرده و ماجرای تهران رفتنش را اینطور بیان می‌کند: روز 5 بهمن و هم‌زمان با خبر بازگشت امام (ره) حدود 100 اتوبوس از معلمان و بازاریان به تهران رفتیم و در مهدیه اسکان پیدا کردیم اما بختیار تصمیم گرفت فرودگاه را ببندد؛ در آن زمان در تهران ستادی متشکل از آیت‌الله بهشتی، باهنر، مفتح و مطهری تشکیل شده بود و این افراد خصوصا دکتر بهشتی با ما در ارتباط بودند و تصمیم بر این شد از معلمان برای استقبال امام (ره) استفاده شود.

این مبارز انقلاب اسلامی ادامه می‌دهد: برنامه این بود که 8 صبح از مهدیه به سمت دانشگاه تهران که علما تحصن کرده بودند پیاده‌روی می‌کردیم، در ورودی دانشگاه سخنرانی می‌شد و شعار می‌دادیم «وای به حال بختیار اگر خمینی دیر بیاد»؛ همان روزها بود که اعلام شد امام (ره) فعلا نمی‌آید و اگر می‌خواهید برگردید اما همه گفتند می‌مانیم و صبحانه، ناهار و شام را هم به ما می‌دادند؛ آن روز 10 هزار عدد از عکس امام را چاپ کرده بودم که یکی از این تصاویر را بالای در مسجد دانشگاه زدم و شهید شاه‌آبادی که آن را دید، گفت این کار اصفهانی‌ها است.

پرده پنجم: خیابان‌هایی که با اشک چشم مردم تمیز شد

با اعلام خبر بازگشت امام (ره) و پایان این فراق طولانی هیچ‌کس شب تا صبح نخوابید و آرسته اوضاع تهران را این‌گونه توصیف می‌کند: جوانان خیابان‌های تهران را با دست که هیچ، با اشک‌هایشان پاک می‌کردند و فکر می‌کردند امام به تمام خیابان‌ها می‌آید و گل‌ها را در خیابان‌ها چیده بودند؛ در زمان ورود امام (ره) بهشت‌زهرا از نقاط وسیع و حساس تهران بود که انتظامات را به عهده اصفهان گذاشتند همچنین برای فرودگاه نیز قرار شد یکی از جوانان متن خوش‌آمدگویی را بخواند که چند دانشجو را نزد شهید مطهری رفتند و ایشان آقای شاه‌نوش که دانشجو و معلم اصفهانی بود را انتخاب کردند و متن را شهید مطهری نوشت و توسط شاه‌نوش در برابر امام (ره) خوانده شد.

از روز 12 تا 21 بهمن اتفاقات فراوان و شیرینی رخ داده که همگی در تاریخ ثبت شده است اما این پیشگام انقلابی درباره شیرین‌ترین لحظات آن روزها می‌گوید: در روز 12 بهمن امام (ره) در مدرسه علوی مستقر شدند و هرروز عده‌ای به آنجا می‌آمدند و با امام بیعت می‌کردند؛ یکی از بهترین روزهای آن دهه، 19 بهمن بود که همافران راهپیمایی عظیم در مدرسه داشتند که روزنامه کیهان این خبر را منتشر کرد اما دولت وقت ادعا کردند که این تصاویر مونتاژ است.

در روز 21 بهمن بود که سپهبد رحیمی حکومت نظامی جدید اعلام کرد تا کسی از بعد از ساعت 16 و 30 دقیقه از منزل خارج نشود و آرسته این روز تاریخی را اینطور توصسف می‌کند: در آن روز تهران بودم و شاهد بودم موتورسواران جوان این خبر را سرتاسر شهر اعلام می‌کردند و از سمتی آیت‌الله طالقانی تذکر داده بود مراقب باشید مردم بیرون نیایند چون می‌خواهند خون‌ریزی به راه بیندازند اما در همان لحظه امام (ره) اطلاعیه دادند که همه به خیابان بیایند و پس از این خبر آیت‌الله طالقانی گفتند هرچه امام می‌گویند، ایشان از جایی دستور می‌گیرند و از آن بی‌خبریم و پس از آن مشخص شد با این حرکت جلوی کشته شدن میلیون‌ها نفر گرفته شد.

اولین راهپیمایی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در اصفهان

پرده ششم: لیوان چایی‌هایی که نصفه نیمه رها شده بود

روز 22 بهمن بود که ارتش در اعلامیه‌ای اعلام بی‌طرفی کرد یعنی حمله‌ای به مردم صورت نمی‌گرفت و امام (ره) نیز دستور دادند با ارتش همکاری کنید و مردم شعار «ارتش برادر ماست» سر می‌دادند و به ارتشی‌ها گل می‌دادند و آرسته درباره شرایط شهر پس از این اعلام توضیح می‌دهد: مردم به‌سراغ ساواک سلطنت‌آباد، زندان اوین، شهربانی و ژاندارمری رفتند و آن‌ها را تصرف کردند؛ وقتی سری به این محلات زدیم می‌دیدیم که در اتاق‌های بزرگ لیوان چای‌های نصفه باقی‌مانده بود و از ترس مردم فرار کرده بودند ولی مردم ماشین‌ها را هم پنچر کرده بودند تا نتوانند فرار کنند و در نهایت حدود ساعت 14 بود که رادیو در اختیار نیروهای انقلابی قرار گرفت و آیت‌الله محلاتی نخستین بیانیه انقلاب را خواندند و این پیام را برای مردم اعلام کردند.

پرده هفتم: در و دل‌های معلم دیروز با دانش‌آموز امروز

این مبارز انقلابی با مرور خاطراتش در روزهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی یادآور می‌شود: پیش از انقلاب اسلامی می‌توان گفت حتی نفس کشیدن سخت بود به قدری که 2 برادر هم نسبت به‌هم شک داشتند که دیگری ساواکی است یا خیر، سر کلاس‌ها حق نداشتیم به موضوع غیر درسی اشاره کنیم و حتی کتاب‌هایی که داشتیم را می‌سوزاندیم که به‌دست ساواک نیفتد اما در حال حاضر شاهدیم که همه مسائل به راحتی در شبکه‌های مجازی منتشر می‌شود.

**عید به عید پلو می‌خوردیم

در زمان پهلوی هیچ شخصی قدرت مالی نداشت و خانواده‌ای 12 نفره در یک اتاق زندگی می‌کردند و اکثر روزها غذایی ساده داشتند و خودشان می‌گفتند عید به عید پلو می‌خوریم؛ در شرایط فعلی مشکلات و گرانی‌هایی وجود دارد اما شاهدیم که مردم همچنان در رکاب انقلاب اسلامی ایستاده‌اند و یکی از مصادیق این مورد تشییع بی‌نظیر شهدا بود.

از نسل جوان می‌خواهم مطالعه کنند تا بدانند رژیم 2500 ساله شاهنشاهی چه جنایاتی به کشور کردند؛ پیش از انقلاب اسلامی در اصفهان در منطقه ملک‌شهر، خانه اصفهان و شاهین‌شهر آمریکایی‌ها ساکن بودند و به ایرانی‌ها به چشم برده خود نگاه می‌کردند و یکی از مصادیق این مورد قانون کاپیتولاسیون بود.

و آخر گفت‌وگوی من و حاج مرتضی آرسته این‌گونه تمام می‌شود: در حال حاضر هم که 44 سال از انقلاب اسلامی گذشته است توطئه‌های زیادی علیه کشورمان داشتند اما خداوند این انقلاب را حفظ کرده و هیچ ابرقدرتی نمی‌تواند به سمت ایران نزدیک شود چون از ایران قدرتمند در وحشت‌اند البته در این سال‌ها دولت‌ها کم‌لطفی‌هایی به انقلاب داشته‌اند اما اصل این انقلاب را خداوند و امام زمان (عج) حفظ کرده‌اند ولی باید بدانیم امروز ایران را دنیا می‌شناسد؛ در شرایط فعلی تحریم‌های فراوانی علیه ایران اعمال شده و اگر روزی این تحریم‌ها برداشته شود، جوان‌ها شیرینی‌ها را خواهند چشید.

منبع: فارس
وقتی معلم شیمی با فرمول‌ها انقلاب درس می‌داد 2
وقتی معلم شیمی با فرمول‌ها انقلاب درس می‌داد 3
وقتی معلم شیمی با فرمول‌ها انقلاب درس می‌داد 4
وقتی معلم شیمی با فرمول‌ها انقلاب درس می‌داد 5
وقتی معلم شیمی با فرمول‌ها انقلاب درس می‌داد 6
وقتی معلم شیمی با فرمول‌ها انقلاب درس می‌داد 7
وقتی معلم شیمی با فرمول‌ها انقلاب درس می‌داد 8
وقتی معلم شیمی با فرمول‌ها انقلاب درس می‌داد 9
وقتی معلم شیمی با فرمول‌ها انقلاب درس می‌داد 10