«ویولونزن روی پل» شعبدههای ترک اعتیاد را به چالش میکشد
خسرو باباخانی در کتاب «ویولنزن روی پل»، علاوه بر اینکه از اعتیاد خودش و ماجرای ترک آن صحبت میکند، شعبدههای ترک اعتیاد را به چالش میکشد و یک راه سرراست و دقیق نشان میدهد؛ همان راهی که 40 نفر را با خود برده و قهرمانشان شده است.
به گزارش مشرق، تازگیها یک کتاب از نشر جام جم بیرون آمده به نام «ویولونزن روی پل» که در گرماگرم انتشار به چاپ دوم رسیده. قصه کتاب، سفر از ظلمت به نور یعنی ترک اعتیاد خودِ خودِ نویسنده است. من که فکر میکنم خسرو باباخانی، تمام داستان را بازی کرده است. اصلا باور نمیکنم همان خسرو که روزی سر میز نقد داستان کیهان بچهها باهم مینشستیم، باهم کنار مرحوم امیرخان فردی فوتبال بازی میکردیم یا با رفقای داستاننویس سفر میرفتیم به قول خودش این همه «عمل» داشته باشد و حتی یک بار دست به انتحار زده باشد، رفته باشد آنطرف و اگر دکتر طاهری، سوییچ ماشینش را جا نمیگذاشته و نمیآمده دنبال سوییچ، پسر خسرو را ندیده بوده که شانههایش از گریه میلرزد، دلش نسوخته بوده و بالای سر جنازهای که برای انتقال به سردخانه آمادهاش میکردند، نمیآمده و نور نمیانداخته توی چشمهایش و نبضش را نمیگرفته و نمیگفته: هنوز دارد نفس میکشد، الآن ما در «کافه کتاب سمیه» دور هم جمع میشدیم درباره چی حرف بزنیم؟
خسرو باباخانی، نویسنده کتاب و ماهطاووس، همسرش
خسرو اما اول کتابش میگوید که درست است نباید از گناه خویش بنویسی و عیب خویش عیان کنی، اما نوشته تا همه بدانند میشود این راه را تا تهش رفته و برگشته. نه اینکه فقط خودت بروی، بلکه دست یک مشت جوان کارتنخواب و رانده شده از خانواده را هم از این راه بلند برگردانی سَرِ خانه اول زندگی؛ سر کوچه امید.
من تا قبل از اینکه همسر خسرو به جمع نویسندگان اضافه شود، باور داشتم که خسرو مثل هر نویسنده بزرگ و حرفهای، تمام قصه را بازی کرده! اصلا رفته از «قربان» و زنش جنس خریده و ترشروییهای مردک موادفروش را تحمل کرده، عمداً خودش را گیر چند تا آدم عوضی که لباس پلیسها را پوشیدهاند، انداخته و تمام جیبش را سلفیده کف دست آنها، صدتا دیازپام خورده و خودکشی کرده، پسرش را روی تخت بیمارستان تنها گذاشته و... همه این کارها را کرده که قصهای بدیع و جذاب بنویسد. «ماه طاووس بانو» که آمد و کنار خسرو نشست، وقتی به چینهای صورت زنی نگاه کردم که تهِ تهِ عصبانیتش این بوده که بگوید: «دردت به جانم!» ایمان آوردم که قصه «ویولونزن روی پل» دروغ نیست؛ یک بازی هنرمندانه نیست و خسرو، خودش را از پله نینداخته تا از افتادن بنویسد. او افتاده، نه از یکی دو پله اول، که از آخرین و بلندترین پلهای که فکرش را بکنید، اما برخاسته؛ چه برخاستنی!
محمدرضا زائری، محسن مومنی شریف، محمد ناصرزاده و جمع دیگری از نویسندگان در کافه کتاب سمیه
دیروز عصر، محمود جوانبخت، همه دوستان خسرو را دور هم جمع کرده بود؛ از محمدرضا زائری و رضا امیرخانی و محمد ناصرزاده و ابراهیم زاهدی مطلق بگیر تا داوود امیریان و اکبر عسکری و محمدرضا شرفی خبوشان و محمد حمزهزاده و حبیب احمدزاده. محمد ناصری و افشین شحنهتبار و محمدمهدی دادمان هم بودند. مهدی قزلی هم که ناشر کتاب باشد، خیلی زحمت کشید برای این مهمانی جالب.
ابراهیم زاهدی مطلق، مهدی قزلی، حمید محمدی محمدی، محمد حمزهزاده، میثم رشیدی مهرآبادی و حبیب احمدزاده (انتهای تصویر)
میکروفون دور گشت و همه، چیزکی درباره خسرو و کتابش گفتند، اما وقتی نوبت به خودش رسید، قدرشناسیاش گل کرد و گله کرد که چرا ماهطاووس را دعوت نکردهاند. بعد، محمود بلند شد و چشمهایش را گرفت تا ماهطاووس بانو قدم به کافه کتاب بگذارد. آمد و پروقار نشست جفت خسرو تا بدانیم و بفهمیم، کسی که یک عمر پای سختیهای زندگی ایستاده و به شوهرش گفته: «دردت به جانم» واقعا تمام دردها را به جان خریده و نمایشی در کار نیست.
همانجا مهدی قزلی، مدیر نشر جام جم گفت که «ویولنزن روی پل» در چله انتشار و 100 روزگی دوران جدید انتشارات به چاپ دوم رسیده و قبل عید قرار است برسد به دست کتابخوانها.
کیک انتشار کتاب که به دست همسر نویسنده بریده شد
توصیه میکنم این کتاب را حتما بخوانید و در ظرایف آن دقیق شوید. «ویولونزن روی پل» با سایر نوشتهجات خسرو باباخانی، خیلی فرق دارد. نه «گنج قلعه متروک» است، نه «پرواز»، نه «مثل دستهای مادر»، نه «بر فراز گندمزار» و نه دهها رمان و سرگذشتنامه و داستان کوتاهش. قصه خودشناسی و جهانبینی نویسندهای است که هم بیشعار از آثار مال حرام میگوید و هم جماعت بزرگی را به نقد میکشد؛ اما شجاعانه نقش خودش را در مصیبتهایی که بر سرش آوار شده، برجسته میسازد و انکار نمیکند.
عکس دستهجمعی نویسندگان با خسرو باباخانی و همسرش
خسرو در این کتاب، شعبدههای ترک اعتیاد را به چالش میکشد و دست آخر، یک راه سرراست و دقیق را نشان میدهد؛ همان راهی که 40 نفر را با خود برده و قهرمانشان شده است.
خسرو، بیتاب ماهطاووس است که کنارش نیست و وقتی از در وارد میشود، دست زنش را میبوسد و کنار خود مینشاند. او حالا مثل یک قهرمان کنار طاووس بانو نشسته و میخندد.
طرح جلد کتاب
کتاب را اگر خواستید، به شماره 23004430 زنگ بزنید. کتابفروشیها البته میتوانند از سه پخشکننده سراغش را بگیرند؛ پخش ققنوس، پخش شهید کاظمی و پخش کجاوه سخن سوره مهر. خرید اینترنتی کتاب هم از سامانه «من و کتاب» امکانپذیر است. مطمئن باشید تمام کتاب را لاجرعه سر میکشید؛ در یک نشست.
*حمید محمدی محمدی
منبع: فارس