پشت پرده نقدهای مبالغه آمیز برخی منتقدین بین المللی درباره برخی فیلمهای متوسط ایرانی
نقدهای اغراق آمیز نسبت به شماری از فیلمهای سینمایی از جمله برخی فیلمهای متوسط ایرانی در شرایطی طی چند سال اخیر منتشر شده که تداوم این نقدها منجر به شائبههایی درباره خدماتی متقابلی که این منتقدین و صاحبان برخی فیلمها ممکن است نسبت به هم انجام داده باشند را پیش آورده است؛ هرچند نمیتوان با قطعیت از چنین بده بستانی سخن به میان آورد.
نقدهای اغراق آمیز نسبت به شماری از فیلمهای سینمایی از جمله برخی فیلمهای متوسط ایرانی در شرایطی طی چند سال اخیر منتشر شده که تداوم این نقدها منجر به شائبههایی درباره خدماتی متقابلی که این منتقدین و صاحبان برخی فیلمها ممکن است نسبت به هم انجام داده باشند را پیش آورده است؛ هرچند نمیتوان با قطعیت از چنین بده بستانی سخن به میان آورد.
به گزارش «تابناک»؛ اگر تماشاگری از میان عموم مردم به فیلمی دارای فرم و ساختار ضعیف یا متوسط لقب «شاهکار» و نظایرش را دهد، او در معرض چنین داوری قرار میگیرد که به قدر کفایت فیلمهای باکیفیت ندیده و ذائقه یا شناخت کاملی از سینما ندارد اما اگر یک منتقد که سالها به تماشای فیلم نشسته و درباره آنها داوری کرده، چنین داوری داشته باشد، ممکن است به سلیقه او نسبت داده شود. با این حال اگر همان منتقد به صورت مکرر یک مجموعه فیلم ضعیف را شاهکار خطاب کند و با شکل غلوآمیزی به تحسینشان بپردازد، ممکن است برداشتهای دیگری شود.
چنین واکنشی نسبت به شماری از فیلمهای ایرانی از سوی برخی منتقدین بین المللی ثبت شده و گزارههایی درباره انگیزههای این منتقدین فیلم مطرح شده است. آنها برخی از آثاری را تحسین کردهاند و شاهکار قلمداد نمودهاند که اغلب منتقدین ایرانی معتقدند فیلمهای ضعیفی هستند. حتی تماشاگران حرفهای سینما که قدرت تشخیص یک فیلم با ساختار کیفی بالا را دارند نیز در مواجهه با چنین فیلمهایی قدرت تشخیص بهتری نسبت به این منتقدین فیلم بین المللی دارند. در واقع اساسا مسئله قدرت تشخیص این منتقدین بین المللی نیست، بلکه نقد اغراق آمیز و غیرواقع است.
البته تمجید از هر فیلم ایرانی در رسانههای بین المللی از سوی منتقدین اسباب خرسندی سینمادوستان را فراهم میآورد اما اگر این نقدهای غیرواقع تداوم یابد، اساسا فیلمهای مهم ایرانی را نیز تحت الشعاع قرار میدهد و در واقع اعتبار نقدهای موید فیلمهای ایران را به چالش میکشد. تماشاگر و جامعه سینمایی بین الملل که پس از مطالعه یک نقد تحسین آمیز نسبت به یک فیلم ایرانی، با فیلمی مواجه میشوند که هیچ نسبتی به آن نقد تحسین آمیز ندارد، نسبت به دیگر فیلمهایی که با نقد مثبت مواجه شدهاند نیز با دیده شک مینگرد و چه بسا اساسا به تماشایشان ننشیند.
در واقع نقد غیرواقع برخی فیلمهای ایرانی هرچند میتواند در کوتاه مدت به دیده شدن بیشتر برخی از فیلمها در فضای بین المللی بیانجامد اما در بلندمدت به ضرر کلیت سینمای ایران تمام خواهد شد. در عین حال تداوم این جنس نقد که ممکن است از آن، سفارشی بودن استنباط شود، نیاز به درک مکانیزم جریانی است که توجیه و جهت دهی به آرای برخی از منتقدین شناخته شده بین المللی فیلم را پی میگیرد؛ جریانی که بیش از سه دهه بر فضای بین الملل سینمای ایران کنترل نسبی دارد.